پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا

بیدار کردن ستون‌فقرات


بیدار کردن ستون‌فقرات
‌● گفتگو با وندا اسکاراولی توسط استر میرز (Esther Myers) و کیم اکلین (Kim Echlin)
وندا اسکاراولی (Vanda Scaravelli) در ۸۸ سالگی هنوز بدنی نرم و قوی داشت. او با استفاده از جاذبه زمین و تنفس به تمریناتش ادامه می‌داد تا بر امواج بدنش سوار شود.
بیش از ده‌سال من شاهد خم به عقب‌های وندا بودم و هر بار احساس می‌کردم برای اولین‌بار این حرکت را می‌بینم. من می‌دیدم و می‌شنیدم که این زن قدرتمند ولی در عین حال ظریف در دهه هشتاد سالگی پاهایش را محکم و استوار روی زمین می‌گذاشت و راجع به ریشه دواندن صحبت می‌کرد و بعد با یک حرکت موزون پشتش را خم می‌کرد و همزمان در مورد گشودن بال‌ها و رسیدن به اوج آسمان‌ها صحبت می‌کرد. و این حرکات را بارها و بارها انجام می‌داد.
وقتی‌که یک فیلم ویدئویی از وندا و تمرینات بی‌نظیرش تهیه می‌کردم، دو روزی را با او در منزل دخترش در تورنتو گذراندم. گوش دادن به خاطرات زندگی‌اش و عشق او به یوگا و بودن با او هدیه باارزشی برایم بود.
وندا اسکاراولی در سال ۱۹۰۸ در فلورانس ایتالیا متولد شد. پدرش یک تاجر موفق و در عین حال عاشق موسیقی بود. او همچنین بنیانگذار گروه ارکستر استبایل (Stabile) بود که در واقع همان ارکستر فلورانس بود. مادرش کلارا کرسی (Clara Corsi) معلمی بود که به‌عنوان یکی از اولین زن‌های ایتالیا از دانشگاه فارغ‌التحصیل شد.
پدر و مادر وندا با هم یک مکانی را در منزل شخصی‌شان برای معروف‌ترین هنرمندان قرن اختصاص داده بودند. فردریکو فلینی (Fredrico Fellini)، آرتور اشنابل (Arthur Schnabel)، آرتور توسکانینی (Arthur Toscanini) و هرمن سرکین (Herman Serkin) که اسامی اندکی از مجموعه آنها می‌باشد در آن مکان دور هم جمع می‌شدند.
وندا زیر نظر استادش ارنستو کنسلو (Ernesto Consolo) پیانو را آموزش دیده بود. او شرح می‌داد اتاق موسیقی خانوادگی آنها یکی از مکان‌های مورد علاقه‌اش بود، جائی پرنور با دیوارهائی زرد رنگ که مهمانان دور هم جمع می‌شدند و به کنسرت‌های خصوصی که توسط افراد مشهور نواخته می‌شد گوش می‌دادند. وندا از آن دوران طلائی خاطرات شیرینی داشت. زندگی روزمره وندا با موسیقی و صحبت‌های خردمندانه روشنفکران پر می‌شد. او وقتی دختری جوان بود به‌همراه خانواده‌اش برای جستجوی راهی متعالی و نجات‌بخش به هلند سفر کرد.
در هلند در شهری بنام اومن (Ommen) بود که وندا اولین ملاقاتش را با کریشنا مورتی (Krishnamurti) داشت. وندا تعریف می‌کرد که آنها دور یک آتش بزرگ می‌نشستند و آوازهای هندی می‌خواندند و گاهی هم او شاهد گفتگوی کریشنامورتی و خواهرش می‌شد.
کریشنا مورتی با خانواده وندا دوست بود، هر سال او در سفر بین هند و آمریکا مدتی را پیش آنها می‌ماند. خانواده وندا یک جای امن و راحت به او می‌دادند تا بتواند فکر کند و بنویسد البته نه به‌عنوان یک استاد معنوی (گورو). وندا نیز اغلب با او به پیاده‌روی می‌رفت. وندا به خاطر می‌آورد که گاهی هم با اتومبیل وندا (فلامینا که یک اتومبیل کورسی بود) یا با بنز کریشنا مورتی برای گشت‌زنی به طبیعت می‌رفتند. کریشنا مورتی رانندگی را دوست داشت ولی از اینکه می‌دید مردم تند رانندگی می‌کنند خوشش نمی‌آمد. کریشنا مورتی می‌گفت: ”من تنها یان بدن را دارم و باید از آن مراقبت کنم.“ ما از هر آنچه در طبیعت می‌دیدیم لذت می‌بردیم. از مزارع، گاوها و کوه‌های پوشیده از برف.
وندا با لوئیجی اسکاراولی (LuigiScaravelli) که یک استاد فلسفه و دانشمند بود ازدواج کرد و حاصل زندگی مشترک آنها دو فرزند بود. بعد از جنگ جهانی دوم، لوئیجی به شکل غیرمنتظره‌ای فوت کرد و یک ویلونیست معروف بنام یهودی منوهین (Yehudi Menuhin) ترتیبی داد که وندا با آین‌گر (B.K.S.Iyengar) آشنا شود.
آین‌گر در گشتاد (Gstaad) مهمان منوهین بود. گشتاد منطقه‌ای کوهستانی در سوئیس می‌باشد که با وجود طبیعت زیبا و کلبه‌های چوبی (chalet) محلی امن و آرام برای استراحت است. وندا نیز هر سال در گشتاد یک ویلا اجاره می‌کرد. کریشنا مورتی هر تابستان را در گشتاد می‌گذراند و سخنرانی‌های سالیانه‌اش را در آنجا انجام می‌داد. لذا آین‌گر هر روز به کریشنا مورتی یوگا تعلیم می‌داد. وندا می‌گوید: آین‌گر آنقدر به من لطف داشت که هر روز تعلیماتی هم به من می‌داد، اینطور بود که وندا در میانه عمرش یوگا را کشف کرد.
چند سال بعد به دعوت کریشنا مورتی، شخصی به نام تی‌.کا.وی.دزی کاچار (T.K.V.Desikachar) به خانه آنها در گشتاد آمد و در آنجا او اهمیت تنفس را به کریشنا مورتی و وندا تعلیم داد. وندا زیر نظر آین‌گر و دزی کاچار آموزش‌های خصوصی‌اش را سال‌های متمادی ادامه داد و بعد از اینکه این تعلیمات متوقف شد، وندا به تنهائی به ادامه کار مشغول شد و یک روش منحصربه‌فرد را در یوگا توسعه داد که تا امروز هم ادامه دارد. او در کتابی به نام بیدار کردن ستون‌فقرات که در سال ۱۹۹۱ نوشته است این روش را شرح می‌دهد. او در تمام گفته‌هایش، به اهمیت انجام تمرینات روزانه و همچنین ساده و بی‌آلایش زندگی کردن تأکید می‌کرد.
نقطه‌نظرات وندا در مورد یوگا و سبک او توسط مصاحبه‌ای که از طریق یوگا ژورنال در سال‌ها پیش صورت گرفته در متن زیر خدمتتان ارائه خواهد شد.
● یوگا ژورنال: تمرینات یوگا را چطور آغاز کردید؟
وندا: من آقای آین‌گر را ملاقات کردم و ایشان لطف کردند و موافقت نمودند یوگا را به من تعلیم دهند. من با علاقه هر روز صبح برای آموختن این تعلیمات پیش آقای آین‌گر می‌رفتم. آقای آین‌گر مردی نیرومند و مقتدر و در عین حال خیلی آرام و مهربان بود. او به من این امکان را می‌داد که به درون بدن سفر کرده و آن‌را کشف کنم. در آن زمان‌که من تازه شوهرم را از دست داده بودم و دوران غم‌انگیزی را سپری می‌کردم و ناامیدی بر من غلبه کرده بود، تنها با یوگا و اساتیدی مانند آین‌گر و کریشنا مورتی بود که می‌توانستم دوباره به زندگی ادامه دهم.
از دست دادن شوهرم ضربه سنگینی بود و بدون اینکه متوجه باشم یوگا به من کمک می‌کرد، این دوران را سپری کنم. من یوگا را دوست داشتم و آن‌را انجام می‌دادم. تنیس هم بازی می‌کردم و این کارها برایم سرگرم‌کننده و جالب بودند ولی بعدها فهمیدم یوگا، بیش از آنچه که حس کنم به اعماق وجودم نفوذ کرده است.
● یوگا ژورنال: اوایل چه احساسی داشتید؟
وندا: خیلی خوشحال بودم و لذت می‌بردم. مثل یک گل یا گیاهی که بعد از فصل بهار دومرتبه گل بدهد و آن‌هم در فصل پائیز و من حدود ۴۵ سالگی یوگا را شروع کردم. شکفته شدن یک زندگی جدید را در وجود کاملاً حس می‌کردم.
● یوگا ژورنال: آیا این حس روی جنبه‌های دیگر زندگی شما هم اثری داشت؟
وندا: همه چیز در زندگی‌ام بهتر پیش می‌رفت. من پیانو می‌زدم و احساس می‌کردم که این نواختن با بدنی آرام و ذهنی متمرکز، چطور می‌تواند تبدیل به یک موج شود. ابتدا نت‌ها را به ذهنم می‌سپردم و بعد به سراغ پیانو می‌رفتم. یک همکاری بین ذهن و جسم صورت می‌گرفت.
● یوگا ژورنال: تعالیم شما با آقای آین‌گر و بعد با پسر کریشناماچاری، دزی‌کاچار برای چند سالی ادامه پیدا کرد، گمان می‌کنم آن‌زمان بود که شما به هماهنگی تنفس و حرکات بدنی علاقه‌مند شدید؟
وندا: آنچه که یوگا به شکل خاص امکان‌پذیر می‌سازد از طریق تنفس است و بدون تنفس اصلاً یوگا معنی ندارد. ما با تنفس شروع می‌کنیم و با تنفس به پایان می‌رسانیم و هر حرکتی که انجام می‌دهیم با تنفس است.
وقتی‌که شما دم انجام می‌دهید، یک جریان انرژی به شکل موج وارد بدن می‌شود و به‌دنبال آن یک حس رهائی. هر حرکتی با موج و با تنفس انجام می‌شود، فقط باید آن موج را دنبال کنی و در آن صورت نرم و انعطاف‌پذیر خواهی شد و هیچ مشکلی به‌وجود نخواهد آمد. چیزی‌که مهم است به خاطر بسپاری این است که در جهت جریان انرژی حرکت کنی نه در خلاف آن. خیلی ساده است، ساده‌تر از آن‌که بفهمی. احتیاج نیست کاری انجام دهی، فقط باید خود را به این جریان بسپاری و رها کنی. سعی نکن چیزی بشوی. تو هستی.
● یوگا ژورنال: آیا وقتی‌که سعی کنیم یک حرکت را انجام دهیم و سعی به ”شدن“ کنیم، ریسک کرده‌ایم؟
وندا: اگر شما با بدن هستید پس شما نمی‌شوید، شما هستید. کم‌کم بدن با شما موافق می‌شود و به‌سوی‌تان می‌آید. اگر با توجه و علاقه تنفس‌تان را دنبال کنید و به آن تمرکز کرده به درون بدن بروید چیزهای زیادی کشف خواهید کرد. نه استادی و نه شاگردی، خود شما هم شاگرد و هم استاد خودتان هستید.
● یوگا ژورنال: بعد از اینکه مربیان شما رفتند و شما تنها شدید، چه اتفاقی افتاد؟
وندا: وقتی‌که آین‌گر و بعد دزی‌کاچار آنجا را ترک کردند، من سعی کردم بدون تقلا به‌دنبال آسان‌ترین راه باشم.● یوگا ژورنال: چه راهی؟
وندا: این‌که حرکات را هماهنگ با تنفس و همراه با آرامش، بدون تلاش و موج‌وار انجام دهم. همه این‌ها تمرین یوگا را خیلی دلچسب و خوشایند می‌کردند. شما می‌توانید با azzallegre و بدون فشار به همان نتایج برسید.
● یوگا ژورنال: ممکن است azzallegre را شرح دهید؟
وندا: azzallegre یعنی ”سرزندگی و نشاط.“ در حالی‌که هستید، بردهٔ افکار هم نیستید و زمانی‌که هوشیار هستید، خوشحال نیز می‌باشید. تمام حرکات به بهترین نحو انجام می‌شوند. آنچه که به ما در آموزش یاد داده‌اند این است که ”بشویم“ و برای این‌کار سعی می‌کنیم. شما برای خودتان الگوهائی را انتخاب می‌کنید و با تقلید از این الگوها امکان ”بودن“ در شما از بین می‌رود و تقلید شما را از هدف غائی دور می‌کند، شما هستید. ”شدن“ مانند یک نردبان است و شما می‌خواهید برای رسیدن به یک عقیده از نردبانی که دیگران آن را ساخته‌اند بالا بروید، این چرخ تعلیم و تربیت است.
● یوگا ژورنال: شما راجع به پیدا کردن جاذبه زمین صحبت کردید، می‌توانید در این مورد بیشتر توضیح دهید؟
وندا: جاذبهٔ زمین قسمتی از طبیعت است. این جاذبه جهان را در کنار هم نگه‌می‌دارد. همه ما با این نیرو به‌هم وصل می‌شویم. ما به کره‌زمین وصل می‌شویم. زمین به خورشد وصل می‌شود. وقتی می‌ایستیم، جاذبه زمین ما را از کمر به پائین می‌کشد. شما از طرف زمین یک کشش احساس می‌کنید که شما را به سمت پائین می‌کشد. اگر بدنت را رها کنی و به آن آگاه باشی این نیرو را حس خواهی کرد. تو اجازه می‌دهی بدنت توسط زمین مکیده شود و این نیروی جاذبه زمین است. و همزمان که پائین بدن به سمت زمین کشیده می‌شود، قسمت بالای بدن سبک، منبسط، آگاه و رها می‌شود.
● یوگا ژورنال: و چطور جاذبه زمین به موجی‌که گفتید ارتباط پیدا می‌کند؟ ممکن است درباره آن موج صحبت کنید؟
وندا: آن موج توسط نیروی جاذبه زمین در مسیر ستون‌فقرات از پاشنه تا فرق سر جریان پیدا می‌کند. تو به بدنت اجازه می‌دهی فرو برود و قسمت بالای بدن سبک شود. هر چه بیشتر خودت را به جاذبه زمین بسپاری، بدنت سبک‌تر خواهد شد و بعد آن موج زیبا در وجودت به حرکت در می‌آید. این جریان یک حس خارق‌العاده از قدرت، رهائی و زیبائی به‌وجود می‌آورد.
● یوگا ژورنال: چه راهی به افرادی که با تمرینات روزانه‌شان مشکل دارند پیشنهاد می‌کنید؟
وندا: اصلاً لازم نیست از چیزی استفاده کنید. اگر از چیزی استفاده کنید کار تمام است. اما اگر کاری را به خاطر اینکه از آن لذت می‌برید انجام دهید پس کار درست را می‌کنید. من تمرین می‌کنم چون‌که تمرین کردن جزء ذات من است. هیچ دلیل برای این‌کار وجود ندارد. در واقع بدنم از من می‌خواهد که این‌کار را انجام دهم.
● یوگا ژورنال: شما برای سال‌ها آموزش داده‌اید. آیا ممکن است درباره نحوه تعلیم خود برای ما صحبت کنید؟
وندا: این شانس بزرگی برای من بود که اساتید بی‌نظیری داشته باشم. درس دادن بالاترین کاری است که هر کسی می‌تواند در زندگی انجام بدهد. با درس دادن به آدم‌ها به آنها کمک می‌کنی. معلم کمک می‌کند که تو خودت را بهتر بشناسی و تو هم باید این‌کار را بکنی. ولی اگر بدن و ذهن تو را همراهی نکردند علت‌یابی کن و برای رسیدن به این شناخت به دنبال یک راه دیگر باش. راهی‌که با آزادی شروع و به آزادی ختم شود.
هدف آموزش دادن من برای خودم نبود. من می‌خواستم آنچه که در اختیار داشتم را به دیگران ارائه دهم. آدم‌های زیادی را می‌دیدم که به سختی تلاش می‌کنند و به خودشان صدمه می‌زنند. دقیقاً مانند زمانی‌که می‌بینی کودکی به زمین خورده و تو می‌خواهی به او کمک کنی تا از روی زمین بلند شود، یا مثل زمانی‌که تو چیز زیبائی در اختیار داری و نمی‌توانی آن‌را در دستت مخفی کنی. تو باید آن‌را به دیگران نشان دهی. من به‌سوی این‌کار کشیده می‌شدم و برای اینکه بتوانم به دیگران کمک کنم، باید دقتم را توسعه می‌دادم. با مشاهده دنیای درونم و با آموزش دادن به دیگران چیزهای زیادی را کشف کردم.
● یوگا ژورنال: چه چیزی را کشف کردید؟
وندا: آه! سلامتی، آگاهی، خلاقیت، مخصوصاً عشق. عشق وقتی می‌آید که تو آزاد و رها هستی. و وقتی رها هستی می‌توانی با اطرافیانت، با طبیعت و با جهان ارتباط برقرار کنی و زمانی‌که می‌ترسی یا از خودت دفاع می‌کنی تما درها را به روی خودت می‌بندی. تمام این‌کارها به‌خودی خود انجام می‌شود و لازم نیست تو کاری انجام دهی.
● یوگا ژورنال: چطور یوگا باعث اتحاد ذهن و جسم می‌شود؟
وندا: زیبائی یوگا در همین جاست. ملاقات ذهن با جسم. وقتی‌که آگاه هستی، تمرکز، و وقتی هرکاری را که انجام می‌دهی حس کنی، انرژی به‌وجود می‌آید. یکی شدن ذهن و جسم تبدیل به انرژی می‌شود. درک این مطلب مهم است. وقتی آن‌دو با هم متحد می‌شوند انرژی زیادی به‌وجود می‌آید که بدن را رها و ذهن را لطیف‌تر می‌کند.
● یوگا ژورنال: آیا هرکسی در هر سنی می‌تواند یوگا کند؟
وندا: برای یوگا سن مطرح نیست. شما می‌توانید در هفتاد یا هشتادسالگی شروع کنید. به خاطر اینکه اگر یوگا را با استفاده از جاذبه زمین و تنفس انجام دهید، هیچ‌وقت به بدن آسیبی نخواهد رسید. اولین چیزی‌که باید به آن توجه کنید این است که با خودتان درگیر نشوید و برای دریافت انرژی آماده باشید. و برای انجام یوگا انرژی و تنفس هستند که کمک می‌کنند و سن مفهومی ندارد.
● یوگا ژورنال: در حرکات شما، حالت‌هائی به‌چشم می‌خورد که با حرکات استاندارد متفاوت است.
وندا: حس درونی است، چونکه حرکت درونی است. شما نباید هرگز کاری را که ذهنتان می‌گوید انجام دهید. بلکه بدنتان باید آن‌را قبول کند.
● یوگا ژورنال: وقتی من شاهد حرکت خم به عقب شما هستم، می‌توانم موجی که باعث می‌شود حرکت شما آزادتر به‌نظر برسد را کاملاً ببینم.
وندا: بله، این چیزی است که شما می‌توانید ببینید. پس نتیجه می‌گیریم که حتی یک حرکت سخت می‌تواند یک حرکت خوشایند، لذت‌بخش و رهائی‌بخش باشد. (او لبخند میزند). دقیقاً مثل یک رقص، یک رقص درونی، یک حرکت موزون در درون بدن و پر از رمز و راز.
● یوگا ژورنال: وقتی‌که یوگا می‌کنید، آیا اثری روی روند پیری شما می‌گذارد؟ و آیا احساستان را نسبت به سن‌تان تغییر می‌دهد؟
وندا: خیر، یوگا نمی‌تواند سن شما را تغییر بدهد. سن همان است که هست. انجام یوگا بدن را سلامت‌تر می‌کند. پیری وجود ندارد. خیلی وقت‌ها آدم‌های پیر مواظب خودشان هستند و اطرافیانشان هم سعی می‌کنند از آنها مواظبت کنند. آنها خودشان را درون یک محفظه که برایشان ساخته شده زندانی می‌کنند. آنها از زندگی صرف‌نظر می‌کنند. کمتر و کمتر از دست‌ها، پاها، قوای ذهنی و حافظه‌شان استفاده می‌کنند. ولی اگر اینها را در اختیار دارید باید از آنها استفاده کنید. خودتان را کنار نکشید. ارتباطتان را با مردم و با زندگی قطع نکنید که خیلی چیزها به‌دست خواهید آورد. ارتباطتان را با زیبائی هم قطع نکنید. کارهائی‌که دوست دارید انجام بدهید. مردم دوست دارند شما را کنار بگذارند، قبول نکنید، تا زمانی‌که زنده هستید، زندگی کنید. انرژی‌تان را ببخشید، دانش و معرفتتان را ببخشید و هر چه که در اختیار دارید ببخشید. جسمی، ذهنی، احساسی، ولی افراط نکنید. سلامت باشید و برای یک‌بار هم که شده سخت نگیرید. اگر زندگی را سخت نگیرید سلامت خواهید بود.

ترجمه: یاسمن مختارزاده / طاهره محمودی
منبع : مجله دانش یوگا


همچنین مشاهده کنید