جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

شک ها و آرزوهای چه


شک ها و آرزوهای چه
«در نگاه اول همه چیز عاشقانه به نظر می رسد.» پی یر كالفون كه یكی از بهترین و دقیق ترین بیوگرافی های «ارنستو چه گوارا» را در سی امین سالمرگ او _ ۱۹۹۷ _ نوشته است رابطه چه گوارا و كاسترو را اینچنین توصیف می كند. این فرانسوی روزنامه نگار و دیپلمات می گوید: «در آن شب، زوج عجیب انقلابی شكل گرفت و ده سال ادامه داشت.» كالفون تجربه و اطلاعات كاملی از مسائل آمریكای لاتین دارد. او استاد دانشگاه در شیلی، در دانشگاه كاتولیك سانتیاگو مسئول پروژه توسعه فرهنگی یونسكو در كلمبیا، گواتمالا و نیكاراگوئه بوده است. علاوه بر آن برای روزنامه لوموند در شیلی كار می كرد و به همین دلیل اطلاعات دقیقی از به وجود آمدن آن زوج انقلابی در دست دارد.
● چه چیز بین كاسترو و چه گوارا وجود داشت؟ چرا همه چیز به سرعت شكل گرفت؟
فیدل كاسترو یك اغواگر است و یك سخنگوی استثنایی. طی ده ساعت كه ملاقات آنها طول كشید، كاسترو از رویای ضدامپریالیستی بولیوار و نقش خوزه مارتی در جنگ استقلال كوبا با چه گوارا حرف زد. «چه» به یكی از دوستانش گفته بود: «با او یك شب كامل حرف زدم و صبح روز بعد پزشك انقلاب شدم.» چرا؟ گفت وگوی او و كاسترو در شرایطی خاص شروع شد. او به لحظات بزرگ پختگی سیاسی رسیده بود، در مرحله ای كه در آن گریه و شكوه كردن دیگر كافی بود، می بایست قطع می شد و قدم به مرحله عمل می گذاشت.
● این شناسه تا پیروزی انقلاب دوام دارد، اما بعد از آن شروع به ترك خوردن می كند. شروع آن هم ارزیابی متفاوت از نقش شوروی در مداخله در اوضاع داخلی كوبا است.
«چه» در مورد شوروی نظرات مشخص و واضحی داشت، آن را مثل كشور عجایب نگاه می كرد. طی یك سفر طولانی به جهان سوم به اصول آنها فكر می كرد و همین روند باعث تغییر عقایدش شد. او می گوید كه كشورهای سوسیالیستی وظیفه اصلی خودشان را برای كمك به كشورهایی كه به دنبال انقلاب هستند انجام نمی دهند.
● اما همیشه بحث در مورد نحوه دخالت حكومت ها و دولت ها مطرح بود.
بله، چه گوارا همیشه صریح و رك صحبت می كرد و اعتقاد داشت كه باید در جنگ های آزادیخواهی شركت كرد. او همیشه در جنگ و جدل های بحث انگیز با بلوك های سوسیالیستی قرار داشت، شاید در آن لحظات فیدل كاسترو به همین مسائل فكر می كرد اما هیچ گاه آن را آزادانه بیان نمی كرد. در آن زمان و مرحله تاریخی دكترین همزیستی مسالمت آمیز در شوروی بیشتر از هر زمان دیگری مورد استفاده قرار می گرفت و كمتر كسی دوست داشت وارد جنگ های آزادیخواهانه بشود. به همین دلیل سخنان «چه» باعث خشم و عصبانیت مسكو شده بود.
● شاید به خاطر همین سروصدا مسكو شائبه های شك و تردید را در مورد «چه گوارا» و وابستگی او به عنوان رهرو مائو پخش كرد. حتی در كوبا هم چنین تاثیری داشت و اطراف رائول كاسترو هم این حرف ها شنیده شد.
در مورد ارزیابی آن صداها و شایعات خیلی سخت است كه بتوانیم قضاوت كنیم، اما تاثیر خود را هم گذاشته بودند. در پایان سفر چه گوارا از آفریقا كه از دسامبر سال ۶۴ تا مارس ۶۵ به طول انجامید، كاسترو از چه گوارا خواست كه به چین برود و تفاوت های این كشور را با روسیه با چشم ها و اندیشه های خودش دریابد. در پكن با انلای و مائو صحبت كرد. تنها چیزی كه همه از آن خبر دارند این است كه در بازگشت و در فرودگاه هاوانا، بین دو رهبر بزرگ انقلاب كوبا ملاقاتی وجود داشت كه ۴۰ ساعت طول كشید. آنها صحبت كردند، بحث هایشان جدی بود. حتی جملات سخت و انتقادی هم نسبت به یكدیگر بر زبان آوردند كه شاهدان آن ماجرا این گفت وگوی عصبی و آتشین را تایید می كنند.
● در دوره ای كه كمونیست ها كنترل رژیم كوبا را در دست داشتند، «چه» چگونه بود؟
در آن سال ها كمونیسم در تمام روزنه ها و منفذهای ماشین ایالتی دولتی وجود داشت و چه گوارا به طور جدی از تغییرات دیگری حرف می زد. او در یك گفت وگوی خصوصی به یكی از دوستانش گفت كه هیچ احتیاجی نیست به حزب كمونیست این چنین وفادار بمانند. چه مخالف هر فرم غیرمتعارف و كلاسیك رایج بود. اولین نشانه های این هشدار هم با اخراج خورخه مازتی به وجود آمد.
● ارنستو چه گوارا، چریك اسطوره ای، هیچ گاه نتوانست به عنوان وزیر اقتصاد خودش را نشان دهد.
این یك واقعیت است، او نتوانست پروژه هایی را كه وعده داده بود عملی كند. برای اینكه تحقق پروژه ها بدون رضایت فیدل كاسترو غیرممكن بود و به راحتی اصول اولیه و اساسی دستخوش تغییر می شد.
● گواهی وجود دارد كه می گوید چه گوارا یك مرد بی رحم بود، همان طور كه اظهارات او چاپ هم شده بود.
اگر كسی به واسطه یك جمله می خواهد همه چیز را در منگنه و مخمصه قرار دهد می تواند فقط به یك جمله اكتفا كند. چه گوارا در متنی نوشته بود، انقلاب باید توانایی این را داشته باشد كه خیلی سریع به ماشین مرگ تبدیل شود. در حقیقت چه گوارا چنین نبود و چنین عقیده ای نداشت، حتی در ماه های اولیه به دست آوردن قدرت كه خیلی ها به دنبال كشتن افراد رژیم باتیستا بودند، «چه» اصرار بسیار زیادی داشت تا همه آرام باشند و از كشتن افراد زندانی جلوگیری می كرد و خلاف آن چیزی فكر می كرد كه در آن متن و آن جمله اظهار شده است.
● در نهایت هم بین دو رهبری كه در نگاه اول به یكدیگر علاقه پیدا كردند، زمان جدایی فرا رسید.
«چه» همچنان به دنبال رویاها و آرزوهایش بود و كاسترو با گذشت زمان پراگماتیك تر از قبل شده بود. اوضاع آرام آرام به مرز پختگی می رسید اما وقتی كه زمان رفتن از كوبا فرا رسید، آن وقت است كه ما به خواسته خودمان اظهار می كنیم كه راه خروج دیگری وجود ندارد.
● چهل سال از مرگ اسطوره جنگ های چریكی می گذرد، اما در هر گوشه ای باز هم اثری از نام «چه» وجود دارد. برای چه؟
این همان چیزی است كه به واسطه توجه رسانه ای می تواند یك شخصیت ویژه و برجسته ای را دوباره نمایش دهد و یادآوری كند. او دیگر تبدیل به نشانه ای از ابدیت شده است. البته این بدان معنا نیست، كسی كه تصویر او را روی پیراهن خودش چاپ می كند با ایدئولوژی او هم موافق باشد. برای بسیاری «چه» یك نماد ابدی است. یك دفعه در حال خروج از رستوران، دو دختر جوان را دیدم كه پیراهنی با تصویر «چه گوارا» پوشیده بودند، آنها تصور می كردند كه او یك خواننده راك است. آرزوها و ایده های ارنستو ناتمام ماند، وگرنه تصویر كامل تری از او به وجود می آمد كه نشانه ایدئولوژی او بود.
محسن ابراهیمی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید