جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


نگاهی به نمادهای جشن های نوروزی در ایران


نگاهی به نمادهای جشن های نوروزی در ایران
● بركت ، باروری ، شادی و امید
جشن های كهنسال ایرانی كه ریشه از تاریخ اسطوره ای ایران زمین می گیرند، گوشه ای از باور های نمادین و زیبای ایرانیان را بازمی تابانند و در واقع می توان آنها را نماد های دیگری از هویت انسان كهن قلمداد كرد. هویت نمادینی كه گاه با اندك تغییراتی تا امروز به حیات پرشكوه خود ادامه داده است تا بیانگر بخشی از انگاره های فكری انسان باستان درباره طبیعت پیرامونش باشد. این جشن های ملی و اسطوره ای كه هریك به مناسبت و با انگیزه ای خاص و براساس یك داستان اسطوره وار جاودانه، پاس داشته می شدند، همراه بودند با نمادها و مناسكی كه بدان روز و بدان جشن، هویت و ماهیت مشخصی می بخشید. سفره ای گسترده می شد و نماد هایی از دل طبیعت جاودانه پروردگار بر آن می نهادند تا همواره به یاد داده ها و نعمت های خداوند در این روز های زیبای سال باشند و به پشتوانه این آگاهی، به جشن و شادی و پایكوبی می پرداختند.
اساساً شادی در قاموس اندیشه وار انسان باستان، جایگاه ارزنده ای داشت. داستان های بازمانده از تاریخ نمونه های فراوانی از این تلقی را نشان می دهند. آغاز فصل تازه، زمان برداشت محصول، بهار طبیعت، پاسداشت زمین و مادر و داستان های اسطوره ای ریشه دار بازمانده از پیشدادیان و كیانیان و غیره هر كدام انگیزه ای بود برای جشنی تازه. مجموعه این جشن ها بخشی از پیكره آیینی زرتشتیان باستان را هم تشكیل می داد. (البته باید به این موضوع هم اشاره كنیم كه برخی از جشن های پرخرج و باشكوه كه معمولاً با قربانی كردن گاو و نوشیدن هوم همراه بود، از آنجا كه باعث لطمه خوردن به طبقات كشاورز و چوپان می شد، از نظر پیامبر باستانی ایران زمین، زرتشت، چندان معقول و پذیرفتنی نبوده است و بر همین اساس نسبت دادن آنها به آیین زرتشتی، به تمامه، صحت و سقم تاریخی ندارد.زرتشتیان جشن های متعددی برگزار می كنند كه هر یك بار معنایی خاص خود را به یدك می كشد. شادمانی نهفته در دل این جشن های آیینی پرشور، روح خموده انسان اسیر در روزمرگی را رهایی و تازگی می بخشید و برای آغاز فعالیت و فصلی دیگر آماده می كرد. علاوه بر اینها برگزاری شادمانه این جشن ها باعث پیوند میان مردم می شد. پیوندی محكم و ارزنده كه با نمادهایی معنادار، هویت جمعی ملتی را برمی ساخت.
دكترعبدالحسین زرین كوب درباره نماد های نهفته در این سلسله جشن ها و ارتباطی كه با عناصر طبیعت پیدا می كرد، می نویسد: «چون بسیاری از ایزدان آریایی با پدیده های طبیعت ارتباط داشتند، نیایش آنها نیز همه جا و در هر حال با دگرگونی های این پدیده در روز و شب، در سرما و گرما و در بهار و تابستان مربوط می گشت و این نكته سبب می شد كه از همان دوران زندگی مشترك نوعی گاهشماری مشابه برای جشن ها و نیایش ها رایج شود. نام ماه ها آن گونه كه در كتیبه های هخامنشی باقی است نشان می دهد كه در نزد این دسته از آریاها، فعالیت های كشاورزی و نیاز های ناشی از آن با مراسم دینی مربوط بوده است و این همه نقش مهمی در زندگی عامه داشته اند. از بعضی قراین برمی آید كه ایرانی های شرقی، مخصوصاً از وقتی در مرحله زندگی ده نشینی و كشاورزی پیش رفته اند، در آنچه به جشن ها و نیایش ها مربوط است به مسئله تغییر فصول توجه خاص می ورزیده اند.» ( تاریخ مردم ایران، عبدالحسین زرین كوب _ انتشارات امیر كبیر، ص۲۶) «كثرت انواع این جشن ها،... حاكی از روح شادخواری و خوش بینی كم مانندی بود كه در آیین مزدیسنان وجود داشت. حتی كشتن خرفستران و جانوران موذی و زیانمند هم آنگونه كه از روایت آگاثیاس برمی آید با نوعی جشن دینی همراه بود.» (همان، ص ۴۲۹)
امروز جشن های نوروزی بیش از بقیه جشن ها در میان ما ایرانی ها تداوم یافته است. شاید بدین جهت كه نوروز یكی از بزرگترین و باشكوه ترین جشن های ملی ایرانیان باستان بوده است؛ ارزش و اهمیت این اعتبار و تداوم تا بدان حد است كه این آیین باشكوه تا خارج از مرز های ایران كنونی نیز پیروانی پر و پاقرص و ماندگار پیدا كرده است؛ در واقع نوروز جشنی است كه از مرزهای ایران بسی فراتر می رود. در شرق سراسر افغانستان و تاجیكستان را درمی نوردد و تا پامیر می رود و در غرب نیز بین كرد ها و ترك ها و قفقازیان گرامی داشته می شود و به همین اعتبار توانسته است خود را از پس تندباد قرون و اعصار بی گزند به امروز برساند. جالب است كه این آیین ملی توانسته است با قدرتی كم نظیر خود را در منظومه اعتقادی مسلمانان نیز وارد كند و با جلب قلوب مومنان، پاسداشت آن را به آیینی ملی _ اسلامی بدل كند. در برخی روایات و حكایات اسلامی و به ویژه شیعی، روایت شده است كه انتخاب امیرالمومنین علی بن ابی طالب به ولایت یعنی در واقع روز غدیر خم با نوروز مطابق افتاده است. برخی از محققان ریشه و پیشینه نوروز را به سرزمین سومر باستانی می رسانند؛ براساس این انگاره جشن های آغاز سال سومریان كه با اسطوره ازدواج مقدس ایزدبانوی سرزمین با خدای مظهر رویش گیاهی همراه بوده است، به نوعی نوروز دانسته می شود. اما این آیین در میان سومری ها نیز ریشه ایرانی داشته وبه احتمال زیاد باید سومریان آن را از داخل فلات ایران با خود برده باشند.كندوكاوی در دل تاریخ نشان می دهد كه نوروز، آیینی اصالتاً گمشده در درازنای تاریخ است و به هیچ قوم و مذهب معینی بستگی ندارد؛ ظاهراً آریایی ها آن را از مردم فلات ایران گرفته اند. با قبول این انگاره زرتشتی و یا ایرانی دانستن آیین نوروزی، چندان درست نمی نمایاند.اما در عین حال، برخی شواهد، گواه ایرانی بودن این آیین است؛ جشن پرشكوه نوروز را به جمشید اسطوره ای نسبت می دهند. در داستان های تاریخی در همین زمینه می خوانیم: «دیوان به فرمان جمشید تختی بساختند و آن را بر دوش گرفتند و از دماوند به بابل بردند. مردم از دیدن او، كه چون خورشید بر تخت خود می درخشید، به حیرت افتادند و پنداشتند كه او خورشید است و به یك روز دو خورشید در آسمان پیدا شده. این امر در روز اهرمزد (نخستین روز) از ماه فروردین بود؛ و از این رو، مردم بر گرد تخت او جمع شدند و همگان گفتند: این روز نو است و جم فرمان داد كه این روز و پنج روز پس از آن را جشن گرفتند.»
اما درباره ماهیت و فلسفه جشن نوروز باید اشاره كنیم كه این جشن ملی شامل مجموعه ای از خرده جشن های متوالی بود كه هر كدام به شكل و شیوه خاصی برگزار می شدند. به طور كلی مردم شناسان این جشن ها را به دو گروه تقسیم می كنند: جشن های پیش از نوروز و پس از عید كه در زیر به گونه های مختلف این دو نوع می پردازیم.
جشن های پیش از نوروز عبارتند از:
● جشن سده
سده جشن ملوك نامدار است
زافریدون و از جم یادگار است (عنصری)
برخی از محققان جشن پرشكوه سده را آغاز زودهنگام حلقه جشن های نوروزی می دانند. در واقع در این روز كه صد روز مانده به نوروز است، مردم شادمانه خود را برای استقبال از بهار آماده می كنند. جشن سده از مهمترین جشن های ایرانی است كه در فرهنگ زرتشتیان شكلی نمادین و ارزنده دارد. درباره ریشه داستانی و اسطوره ای این جشن در منابع تاریخی چنین آمده است:
«بعد از آن كه فریدون بر ضحاك ظفر یافت، خوالیگر ضحاك، ارماییل را عقوبت كردند. او مدعی شد كه قومی را از كشتن نجات داده و اكنون به كوه دماوند باشند. فریدون با لشكر خود، سواره متوجه دماوند شد تا آن مردم را به شهر بازآورد؛ و چون شب درآمد و راه گم كردند، بفرمود تا آتش ها برافروختند و خلقی عظیم از آزادكردگان طباخ جمع آمدند و فریدون در آن شب شادی ها كرد و جشنی فرمود و ارماییل را مه مغان كرد. ایرانیان به یادگار این شادی، هر سال در آن شب آتش می افروختند.» البته درباره پیدایش جشن سده، داستان دیگری هم در تاریخ اسطوره ای ثبت شده كه به كشف آتش از سوی هوشنگ اشارت دارد و بر همین اساس جشن سده را جشن پیدایش آتش لقب داده اند.
با نگاهی دیگر می توان جشن سده را كه در اوج سرمای زمستان و در روز دهم بهمن ماه برگزار می شده است، تمثیلی از مبارزه انسان كهن با اهریمن پلید پنداشت كه در این زمان با حربه سرمای سوزان به حیات آفریدگان اهورامزدا می تاخته است و انسان ها هم در عوض با آتش افروختن و گرما آفریدن به مبارزه می پرداختند. اساساً درباره ماهیت و فلسفه برگزاری این جشن در این روز مشخص، باور های گونه گونی مطرح است. مهمترین آنها، همان است كه قبلاً بدان اشاره كردیم: رمز و انگیزه برپایی این جشن این بود كه صد روز تا نوروز باقی مانده است و به همین دلیل هم «سده» نام گرفته است. ابوریحان بیرونی در تایید این انگاره می نویسد:
«سده یعنی صد و آن یادگار اردشیر بابكان است و در علت و سبب این جشن گفته اند كه هرگاه روزها و شب ها را جداگانه بشمارند، میان آن و آخر سال عدد صد به دست می آید...»
اما باور دیگر می گوید فلسفه برپایی این جشن این است كه براساس داستان های اسطوره ای، در این روز تعداد فرزندان كیومرث به صد نفر رسیده است: «... و برخی گویند علت این است كه در این روز زادگان كیومرث، پدر نخستین، درست صد تن شدند و یكی از خود را بر همه پادشاه گردانیدند.»
باور دیگر این است كه چون در برخی مناطق از این روز تا زمان جمع آوری غله، صد روز باقی مانده است، این جشن بدین نام خوانده می شود. برخی دیگر هم سده را به معنای آتش می دانند و در وجه تسمیه این جشن می گویند كه چون مردم رسم داشتند كه در این جشن بزرگ ملی، آتش بیفروزند بدین نام معروف شده است. در روایت دیگری در كتاب «آیین ها و جشن های كهن در ایران امروز» آمده است: «واژه سده از فارسی كهن به معنی پیدایش و آشكار شدن آمده و آن را برگزاری مراسمی به مناسبت چهلمین روز تولد خورشید (یلدا) دانسته اند.»درباره چگونگی برگزاری این جشن در میان زرتشتیان و ایرانیان باید گفت كه «در ایران باستان و در میان زرتشتیان ایران، این جشن نزدیك غروب آفتاب با آتش افروزی آغاز می شد و امروز هم با همان سنت كوه هایی از بوته و خار و هیزم در بیرون شهر فراهم شده، در حالی كه موبدان لاله به دست اوستا زمزمه می كنند، بوته ها را روشن كرده و مردمی كه در آنجا گرد هم آمده اند، نماز آتش نیایش خوانده و سپس دست یكدیگر را گرفته به دور آتش می چرخند، شادی و پایكوبی می كنند. در پایان باید اشاره كنیم كه یكی از مشخصات و ویژگی های جشن سده، تعاون و همكاری مردم است. این جشنی همگانی است چون گاهنبار ها. در گذشته مرسوم بود كه گردآوری هیزم و خار و خاشاك برای جشن، فریضه ای دینی است و كرداری كه ثواب دارد. هر كس به اندازه توانایی اش هیزم و چوب گرد می آورد.» ( هاشم رضی، جشن های آتش،ص ۱۰۱) معروف است كه بزرگترین و پرشكوه ترین جشن سده را در تاریخ مرداویج زیاری برگزار كرده است.
آتش جشن سده، آتش مهر وطن است
كاندرین ملك نخواهد كه شب تار بود
در چنین جشن طرب، آری خورشید دگر
گر بتابد ز دل خاك، سزاوار بود
خرم است این سده و شادروان باد كه گفت:
«شب جشن سده را حرمت بسیار بود»
(محمد دبیرسیاقی)● پنجه
جشن پنجه یكی از آیین های پیش از نوروز است كه رد پایی از خود به یادگار ننهاده است و امروز دیگر برگزار نمی شود و در واقع می توان آن را از جمله آیین های فراموش شده باستانی دانست. این رسم مربوط به پنج روز آخر سال است كه ایرانیان باستان معمولاً آن را جشن می گرفتند. این جشن كه پنجه نام داشته جشنی عمومی برای عامه مردم بوده است. براساس سالنمای كهن ایران، هر یك از دوازده ماه سال سی روز است و پنج روز باقی مانده سال پنجه، پنجك، خمسه مسترقه و پیتك نام دارد.
ایرانیان این پنج روز را همزمان با یكی از جشن های شش گانه جشن می گرفتند. این جشن پنج روزه آیین های ویژه ای نیز داشته است كه میر نوروزی یكی از آنهاست. مردم در این روزها برای شوخی و سرگرمی، حاكمی انتخاب می كردند كه دست به كارهای احمقانه می زد و دستورات خنده دار می داد. مردم هم این حاكم پنج روزه را مسخره می كردند و آزار می دادند. معروف است كه این حاكمان پنج روز را از غافلان و بی خبران انتخاب می كردند و می گذاشتند هر طور كه دلشان می خواهد حكم برانند. اما در یك دوره این فرد را از بین اهالی محل و ترجیحاً آدم های ساده لوح و یا كم هوش برمی گزیدند تا جشن بهاری به واسطه حكمرانی او با شادمانی و خنده بیشتری برگزار شود. در واقع میر نوروزی تمثیلی از بازگشت به هرج و مرج نخستین و برهم زدن نظم موجود در اداره شهر، كشور و روستا بود. برخی از صاحب نظران از این هم فراتر رفته و بر این باورند كه برگزاری این آیین، بازتابی بوده است از گرایش مردم به حكومت مردم سالار... در هر حال، میر نوروزی در آخرین روز پنجه از دست مردم پا به فرار می گذاشت و این سناریوی شادمانه كه در واقع می توان آن را پیش درآمدی بر جشن نوروز انگاشت، به پایان می رسید. (البته باید اضافه كرد كه برخی معتقدند كه معمولاً پس از پایان این دوره مستعجل حكمرانی، میر نوروزی را برای اضافه شدن به عمر شاه اصلی به خارج از شهر می بردند و گردن می زدند!)
حاجی فیروز را هم می توان یكی از مهم ترین نقش آفرینان این سناریو دانست. این نقش را معمولاً مردی با صورت ذغال اندود شده و لباس قرمزرنگ مزین به زنگوله و آذین و دایره زنگی به دست و كلاه شیپوری به سر بازی می كرد. حاجی فیروز شادمانه آواز می خواند و دایره می زد و لای موج جمعیت شادمان مردمی كه به استقبال سال نو و جشن ملی نوروز می رفتند، می رقصید و طنازی می كرد. ظاهراً این رسم شادی از دوره ساسانیان و به ابتكار شاهان خوشگذران این سلسله ایجاد شده است. اما برخی از پژوهشگران تمثیل پیچیده ای برای حاجی فیروز قائل اند. آنها بر این باورند كه حاجی فیروز نمادی است از فره وشی بازگشته از دنیای مرگ سیاووش اسطوره ای ایران باستان و برای اثبات مدعای خویش به ریشه شناسی واژه سیاووش اشاره دارند كه به معنای مرد سیاه یا قهرمان سیاه است و سپس با پرسشی تاكیدی می پرسند: «آیا سیاه كردن صورت یا پوشیدن صورتك های سیاه می تواند نماد سیاووش باشد یا نماد بازگشت از جهان مردگان؟...» و در پاسخی تلویحی می افزایند: «شاید بتوان رسم عامیانه و رایج حاجی فیروز را به این امر نسبت داد. صورتك سیاه یا چهره سیاه شاید نماد مرگ سیاووش و بازگشت از جهان مردگان و آوردن شادی برای مردم و جامه سرخش شاید نماد خون و شهادت سیاووش باشد. البته این هم صرفاً برداشتی آیین شناختی و فرهنگ شناختی است. واقعیت این است كه عامه مردم از فیروز و حاجی فیروز تنها شادی می طلبند و او را نویدبخش بهار و شادی می دانند.» (زیر آسمانه های نور _ ص۱۲۳)
ترانه معروف حاجی فیروز كه غالباً زمزمه می شود از این قرار است:
ارباب خودم سامبله بلیكم ارباب خودم سرتو بالا كن
ارباب خودم بزبز قندی ارباب خودم چرا نمی خندی
ارباب خودم سامبله بلیكم ارباب خودم اخماتو واكن
ارباب خودم عیده و نوروز
براتون می خونه این حاجی فیروز
● چهارشنبه سوری
مردم در این روز آتش برمی افروزند و همگی از فراز زبانه های رنگارنگش می پرند و شعر می خوانند و شادی می كنند. در واقع گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت «زردی من از تو، سرخی تو از من» شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری باشد. اما در واقع آتش هایی كه در این روز برافروخته می شود برای راهنمایی فروهر های نیاكان است كه بر اساس سنت های فكری زرتشتیان در این روزها به زمین و زادگاه خویش بازمی گردند تا در محفل خانوادگی خویش، آغاز فصل تازه را جشن بگیرند.
از آنجا كه در ایران كهن و بر اساس گاهنامه زرتشتی، روزهای هفته مشخص نبوده است، این مراسم معمولاً در سیصد و شصتمین روز از سال برگزار می شده است. آتش ها را معمولاً به شماره امشاسپندان به تعداد هفت و یا بر اساس سه نشانه ایمان: كردار نیك، گفتار نیك و پندار نیك، هفت تایی و یا سه تایی برمی افروختند. «سوری» به معنای سرخ اشاره ای است به همین آتش های هفت گانه یا سه گانه سرخ رنگ و گداخته.
چهارشنبه سوری هم مراسم جانبی و سنت های جالبی را در دل خود داشت كه عبارتند از فال كوزه، فال گوش، قاشق زنی، شال اندازی، آش نذری، كوزه شكستن، نیایش با تندیس شیر، آجیل مشكل گشا قسمت كردن، پختن حلوا، اسپند سوزاندن، نمك گرد سر گرداندن و...
درباره ماهیت این جشن باید گفت كه در زمان های گذشته در غروب آخرین سه شنبه سال، مردم بیرون از خانه ها آتش روشن می كردند و اثاثیه كهنه ای را كه در خانه تكانی دور انداخته بودند، درمیان شعله های آتش می سوزاندند؛ این عمل آنها هم بی گمان جنبه نمادین داشته است و بدین معنا بوده است كه قرار است چیز های كهنه دور ریخته شود و چیز های تازه جایگزین شود. رنج ها و خستگی ها و بیماری ها سوزانده شود و زردی رخسار خسته آدم ها به آتش سپرده شده و در عوض سرخی و شادی آتش را ارمغان بگیرند. این آیین جالب در طول تاریخ سیماهای متفاوتی یافته است كه اغلب به جذابیت آن افزوده است. از جمله معروف است كه در اواخر سلطنت سلسله قاجار در تهران در میدان ارك، توپی به نام «توپ مروارید» وجود داشت كه در شب های چهارشنبه سوری اطرافش مملو از دخترانی بود كه در آرزوی پیدا كردن شوهر بودند.آنها در این شب به بالای این توپ قدیمی می رفتند و برای برآورده شدن حاجتشان بر روی این توپ آرزو می كردند. علاوه بر این در برخی از شهر های ایران، این جشن به شكل و شیوه نابی اجرا می شود كه خالی از تازگی و نوآوری نیست؛ مثلاً در زنجان در مراسم كوزه شكستن، پولی با آب در كوزه می اندازند و از بام به زیر می افكنند.
از دیگر رسوم مردم این شهر در چهارشنبه سوری این است كه معمولاً دخترانی را كه می خواهند زودتر شوهر بدهند، به آب انبار می برند و هفت گره بر جامه ایشان می زنند و پسران نابالغ باید این گره ها را بگشایند. مردم برخی از مناطق ایران زمین، از جمله آذربایجان و همدان، این جشن ملی را سمبلیك تر برگزار می كردند بدین شكل كه تندیسه و مظهری از زمستان درست می كردند و آن را می زدند و از آبادی بیرون می كردند و جشن می گرفتند و یا در ارومیه شب چهارشنبه سوری بر بام خانه ها می روند و كجاوه ای را كه زینت كرده و آرایش داده، با طناب از بام به سطح خانه فرود می آورند و می گویند: «بكش كه حق مرادت را بدهد.» كسی كه در خانه است مكلف است كه در آن كجاوه شیرینی و آجیل بریزد و پس از آن كه در آن چیزی ریختند آن را بالا كشیده و به بام خانه دیگری می برند. این رسم شاید شكل دیگری باشد از رسم سنتی و ریشه دار قاشق زنی؛ درباره رسم قاشق زنی باید گفت كه معمولاً جوانترها با انداختن چادری بر سر به در خانه همسایه ها رفته و با قاشق زدن، از آنها شیرینی یا مشتی آجیل می گیرند.جالب است بدانید كه برخی از محققان بر این باورند كه مراسم چهارشنبه سوری پیش و بیش از آن كه ماهیت ایرانی داشته باشد، رسمی است كه بعد از حمله اعراب در ایران زمین باب شد. این محققان بر این باورند كه زرتشتیان پریدن از آتش مقدس را شایسته نمی دانند و در نتیجه این رسم، رسمی ریشه دار و منطبق با تقدس آتش نیست. در پایان بد نیست بدانیم كه برخی از اندیشمندان چهارشنبه سوری سالروز كشته شدن سیاووش می دانند و آتش افروزی در این روز را نمادی از بازنمایی غم انگیز مرگ سیاووش؛ «چون در آیین زرتشتی مراسم سوگواری در رثای مردگان جایز نیست، پارسیان زرتشتی در آخرین شب چهارشنبه پایان سال از آتش می گذشته اند تا خاطره سیاووش به منظور دفاع از عفت و پاكدامنی _ جاودان باقی بماند...» با چنین نگاهی ظاهراً چهارشنبه سوری را نباید از جمله جشن ها به شمار آورد.
● جشن فروردگان
علاوه بر اینها پنجشنبه آخر سال را زرتشتیان متعلق به فره وش های درگذشتگان می دانستند و در این روز به زیارت آرامگاه آنها می شتافتند و برایشان سفره تنقلات و سبزه تازه روییده می بردند. البته این صورت امروزین این جشن باستانی است. در منابع تاریخی درباره محتوای دیرینه این جشن آمده كه در این روز معمولاً مغان و روحانیون زرتشتی، طعام و شراب درست كرده و در دخمه های مردگان می نهادند تا روح مردگان از آنها بیاشامند و بخورند. اما درباره زمان برگزاری این آیین اتفاق نظر وجود ندارد. براساس برخی مدارك و شواهد تاریخی دیگر، این آیین نه در روزهای پایانی سال كه در روز فروردین از ماه فروردین یعنی نوزدهم فروردین ماه برگزار می شده است. در این روز زرتشتیان معتقد به دخمه ها رفته و در معبد، چوب صندل بخور می دادند و موبدان با نذر و میوه و گل مراسم آفرینندگان به جای می آوردند.● نوروز و رسوم آن
اما جشن راستین نوروز در هنگام تحویل سال نو برگزار می شد. محققان، نوروز را نمادی از آرزوی دیرینه آدمیان برای بازگشت جاودانه به موطن خویش می دانند. در واقع بر اساس این پندار، «ایرانی ها با نو كردن زمان ادواری درصدد احیای همین اسطوره بازگشت جاودانه بودند كه محصولش تسخیر زمان و احساس نكردن گذشت تاریخی و دست یافتن به زمان اسطوره ای، ازلی و قدسی بوده است.» (زیر آسمانه های نور _ ص ۱۳۱)
رسم بود كه در این هنگام سفره ای نمادین بگسترانند و آن را تا آخرین روزهای جشن گسترده نگه دارند.سمبل ماندگار این سفره هفت سین بود كه هر كدام با فلسفه و سمبلی خاص، به مفهومی اشاره داشت. ظاهراً هفت نمادی بوده است از هفت امشاسپند، یاریگران اهورا مزدا در آفرینش، برخی مورخان معتقدند «سین مخفف سینی است.» بدین معنی كه در نوروز، هفت سینی را برای هفت امشاسپند می آراستند یا آنكه برای بركت و شگون در هفت سینی، دانه هایی را كه بركت به سفره می آورد، می رویاندند و آنگاه در سفره نوروزی می گذاشتند. براساس این انگاره هیچ اجباری برای این كه هر چه در این سفره نهاده می شود با حرف سین آغاز شود، وجود ندارد. صادق هدایت در كتاب نیرنگستان خود، درباره چیز هایی كه از گذشته رسم بوده و سر سفره نوروز می نهادند می نویسد: «بالای سفره هفت سین، یك آینه می گذارند دو طرفش جار با شمعدان كه در آنها به عده اولاد صاحبخانه، شمع روشن می كنند _ چیزهایی كه در سفره می گذارند از این قرار است: قرآن، نان بزرگ، یك كاسه آب كه رویش برگ سبز است، یك شیشه گلاب، سبزه [...] در خوانچه هفت چیز كه اسمشان با سین شروع می شود باید باشد: سپند، سیب، سیه دانه، سنجد، سماق، سیر، سركه، سمنو، سبزی، به اضافه ماست، شیر، پنیر و تخم مرغ رنگ كرده...»
اما سین هایی كه در سفره هفت سین می نهند، همگی نمادی از بركت، شادی، امید، زندگی و باروری اند. سبزه نماد همه روییدنی ها، سبزی ها و در واقع نماد كشت غلات و بركت است و معمولاً به همراه سمنو از گندم تهیه می شوند و گندم از گذشته های اساطیری تاریخ انسان، مقدس ترین گیاه است و بر همین اساس، جوانه گندم نماد باروری، رویش و وفور نعمت محسوب می شود.
سیب، نماد باروری و زایش و همچنین نماد عشق و دلباختگی است و زیبایی طبیعت را با عطری خوش فرایاد می آورد و سكه علامت بركت، دارایی، نعمت و روزی و ثروت است. سیر یك گیاه طبی قدیمی است و خواص درمانی و دارویی زیادی دارد و از بین برنده درد هاست و به همین دلیل است كه با وجود آنكه ایرانیان باستان، بوی سیر را اهریمنی می دانستند، این گیاه را به نشانه سلامتی در سفره می گذاشتند. سنجد میوه ای اساطیری، خوش طعم و خوش بوست كه در گذشته بر این باور بودند كه بوی برگ و درخت سنجد، محرك و برانگیزاننده عشق و نشاط و دلباختگی است. اجزای دیگر هفت سین كه با سین شروع نمی شوند نیز سمبل پاكی، بركت و تداوم شادمانه زندگی اند:تخم مرغ ساده ترین نماد زایش است، همچنین نماد نطفه، باروری، زایش و آفرینش، به ویژه از این نظر كه در اساطیر ایرانی، تخم مرغ را نمادی از جهان بیكران هستی می دانند چرا كه از گذشته های دور، جهان را به شكل تخم مرغی می دیدند كه پوسته آن نشانه آسمان و زرده اش نشانه زمین است. آیینه نشانه پاكی، نور، شفافیت، روشنایی و شادابی و سرزندگی و وسیله ای است كه در آن می توان زندگی و آینده را دید.
اسپند از نظر لغوی، مقدس معنا می دهد كه با سوزاندنش، بوی خوشی برمی خیزد كه در گذشته تصور می كردند دافع چشم بد است. آب، سمبل آناهیتا الهه آب است. ماهی نماد تازگی، طراوت، بی آزاری و معصومیت و مایه زندگی است و ضمناً موجودی است كه در آب روشن و شفاف زندگی می كند و حیاتش وابسته به آن است و در گذشته، غذایی كامل و اشرافی بوده است. از سوی دیگر قرار دادن ماهی در سر سفره هفت سین، یادآور تصور ایرانیان باستان درباره نظام آفرینش است. ایرانیان باستان براین باور بودند كه زمین روی شاخ گاوی است و آن گاو روی پیكره یك ماهی بزرگ ایستاده است. علاوه بر این قدیمی ها عقیده داشتند، در لحظه تحویل سال گاو، زمین را از یك شاخ به شاخ دیگر پرتاب می كند. بنابراین، تخم مرغی را روی آیینه می گذاشتند و معتقد بودند در لحظه تحویل سال، تخم مرغ تكان می خورد.
یكی دیگر از آیین های خاص نوروز دید و بازدید های مرسوم مخصوصاً از بزرگان است. این رسم ارزنده ظاهراً برداشتی است از بارعام پادشاهان در گذشته تاریخی این مرز و بوم. در زمان های دور، پادشاهان در روزهای نخست نوروز مردم را به حضور می پذیرفتند و به آنها عیدی می دانند. عوام نیز متقابلاً برای پادشاه هدایایی می بردند. در این روزها مردم در دربار شاه مورد پذیرایی قرار می گرفتند. امروزه رسم دیدار با پادشاه تبدیل به رسم دیدار با بزرگان فامیل شده است و مردم هدیه نوروزی را از بزرگان خانواده می گیرند.گزنفون در ترسیم شیوه برگزاری این جشن ملی در حضور شاهنشاه ایرانی می نویسد: «در آغاز گروهی از مردان نیزه دار می آمدند، سپس گاوان و اسبانی را برای قربانی می آوردند. آن گاه گردونه مقدس اهورا مزدا و به دنبال آن گردونه ای دیگر خاص مهر و گردونه ای دیگر خاص آناهیتا به میدان می آمدند. آنگاه همه به سوی پرستشگاه ها می رفتند تا مراسم قربانی را به جای آورند. قربانی به دست شاه و در ستایش اهورا مزدا و مهر صورت می گرفت. اگر شاه در جشن حاضر نبود، مراسم قربانی انجام نمی یافت. پس از آن مسابقات تیراندازی آغاز می شد كه شاه نیز در آن شركت می جست و بنا بر سنت پیروز می گشت و جایزه پیروزی را كه گاوی بود به دست می آورد.»
● سیزده به در؛ اختتامیه جشن نوروز
مجموعه جشن های شادمانه نوروز با رها شدن در آغوش طبیعت به پایان می رسد. جشن سیزده به در در واقع اختتامیه این جشن هاست. رسم است كه مردم باید در این روز بخندند و بخندانند. شادی بیافرینند و شادمانی كنند. شاید این كار برای رهایی از نحوست عدد سیزده كه بر بسیاری از فرهنگ ها حاكم است، توصیه شده است. البته باید این را هم اضافه كنیم كه این جشن به نحوست عدد سیزده ارتباطی ندارد و بیشتر یادآور انگاره های انسان زرتشتی درباره آفرینش و فرجام آن است. در توضیح این موضوع باید گفت: زرتشتیان بر این باور بودند كه حیات دنیوی و در واقع عمر جهان هستی، دوازده هزار سال است و پس از به پایان رسیدن این دوازده هزار سال و در آغاز هزاره سیزدهم، سوشیانس یا همان رهاننده فرجامین و منجی نهایی، از راه رسیده و پیروزی نهایی را برای اهورا مزدا به ارمغان می آورد. فلسفه جشن سیزده به در در اصل به این نگره گره می خورد. این روز را از این جهت به دل طبیعت می روند تا به شایستگی سمبلی باشد از تداعی حیات انسان در بهشت ! از سوی دیگر از آنجا كه این روز به ستاره باران، یعنی بیشتر، اختصاص دارد، مردم به طبیعت می آیند تا نیایش بخوانند و از اهورا مزدا طلب بارندگی كنند. این موضوع ظاهراً اهمیت كشاورزی را در میان زرتشتیان می رساند. به همین مناسبت است كه در این روز، از دیرباز مردم ایران به دشت و صحرا می رفتند تا با شكست دیو خشكسالی، گوسفندی برای فرشته باران، قربانی و بریان كنند تا این فرشته كشت های نو دمیده را از باران سیراب كند. كاهو سكنجبین و چاقاله بادام از خوردنی های مرسوم عصر سیزده به در است كه به شكلی نمادین اشاره ای است به سبزینگی طبیعت در این فصل از سال.
از جمله رسم های ارزنده دیگر در این روز، به آب افكندن سبزه هاست كه در واقع عملی تمثیلی و نمادین محسوب می شود. به معنای فدیه دادن به ایزد آب ها، ناهید! برخی دیگر این رسم را چنین تعبیر می كنند كه در پایان روز سبزه را میان آب رودخانه یا دریا می اندازند زیرا اعتقاد دارند كه این سبزه تمام دردها و بیماری ها را در خود جمع كرده است بنابراین دست زدن به سبزه دیگران موجب انتقال این مشكلات به فردی دیگر می شود. از سوی دیگر بنا بر رسمی كهنسال، پسرها و دخترهای جوان برای برآورده شدن آرزوها و یا یافتن همسری مناسب سبزه ها را گره می زنند. اعتقاد بر این است كه وقتی گره سبزه ها باز شود، تمامی مشكلات حل می شود و آنها به آرزوی خود می رسند. محققان گره زدن سبزه برای باز شدن بخت را نمادی می انگارند از پیوند میان زن و مرد برای تسلسل نسل ها و از همین نكات است كه درمی یابیم در دل هر جشن و آیینی با انباشتی از سمبل های زیبای زندگی روبه روییم.

نسیم خلیلی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید