شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


جاناتان دمی، نیل یانگ و قلبی از طلا


جاناتان دمی، نیل یانگ و قلبی از طلا
● چقدر دره من سبز بود
«جاناتان دمی» هم فیلم های كمدی رمانتیك می سازد، هم مستندهای تاثیرگذار و فیلم های اكشن.ضمناً برنده چند اسكار پیاپی ۱۳۰ میلیون دلاری هم هست. سینمای جاناتان دمی، نشان دهنده سینمایی متفاوت است كه خبر از ذهن بی قرار و ماجراجوی او می دهد. هرچند او برای فیلم های پرهزینه ای مثل «سكوت بره ها» (برنده اسكار ۱۹۹۱)، «فیلادلفیا» و بازسازی «كاندیدای منچوری» به شهرت و ثروت رسید، اما زمانی كه می خواهد برای فیلم هایش موسیقی انتخاب كند، شادترین مرد زمین می شود.«قلبی از طلا» تازه ترین همكاری «نیل یانگ» با جاناتان دمی است، سومین همكاری آنها و به گفته خودش بهترین همكاری. دمی درباره یانگ می گوید: «راست راستی یانگ استاد است و فكر می كنم دوره ای كه در آن به سر می برد، نقطه اوج او است.»
فیلم قلبی از طلا، نامش را از آلبومی كه یانگ در سال ۱۹۷۲ ضبط كرد گرفته و تاثیر دمی در انتخاب این نام كاملاً روشن است. این فیلمی است گروهی كه به خواست شخصی دمی به دور از هیاهو و سروصداهای مرسوم پشت صحنه، تماشاگرانش را به یك سفر موسیقایی بی وقفه می برد. نیل یانگ سال گذشته، دو شب در تالار نشویل استورید ریمن (كه مركز اصلی گرند اول اپری است) موسیقی قلبی از طلا را اجرا كرد. نیمه اول فیلم، اختصاص دارد به آهنگ های آلبوم ۲۰۰۵ نیل یانگ، یعنی «باد چمنزار» كه طرفداران زیادی هم پیدا كرد؛ هرچند طرفداران قدیمی یانگ، دلیلی برای دلواپسی و نگرانی راجع به این آلبوم نداشتند. یانگ و گروهش با پیوستن به گروهی از نوازنده های محلی مثل «امیلو هریس» مشهور، فیلم را با موسیقی «پیرمرد» (اولد من) و آهنگ های كلاسیك شده دیگر تمام می كند.
«باد چمنزار» آخرین آلبوم ضبط شده یانگ، سومین پرده نمایشی است كه از سال ۱۹۷۲ با «فصل درو» شروع شد و در ۱۹۹۲ با «ماه درو» ادامه پیدا كرد. دمی می گوید: وقتی از او خواستم ترانه ای برای فیلادلفیا بنویسد، همدیگر را دیدیم و این دیدار، تأثیر بزرگی روی فیلم گذاشت. نام ترانه را گذاشتند «فیلودلفیا» و نامزد اسكار هم شد. هرچند نسبت به ترانه فیلم «خیابان های فیلادلفیا» (بروس اسپرینگستین) به موفقیت كم تری دست پیدا كرد. نقطه شروع این همكاری همان جا بود. دمی همیشه به عنوان طرفداری جدی، برنامه های نیل یانگ را می دید و اغلب به پشت صحنه می رفت تا با او سلام و احوال پرسی كند. جاناتان دمی در سال ،۱۹۹۴ چهار آهنگ یانگ (از آلبوم خوابیدن با فرشتگان) را در یك فیلم گروهی كوتاه به نام «نشست های پیچیده» به كار گرفت. اوج همكاری آنها در «دره سبز» (گرین دیل) بود، فیلمی كه زحمت زیادی برای دمی نداشت. چند سال قبل، یانگ به صرافت خلق مجموعه ای داستانی افتاد كه نتیجه اش كنسرت ها، كتاب، آلبوم و فیلم درخشان «دره سبز» شد. دره سبز كه با بازیگران و گروهی در پشت صحنه، به عنوان اجرایی موسیقایی درباره سه نسل یك خاندان كالیفرنیایی طبقه كارگر اجرا شد، بسیار عجیب و تاثیرگذارتر از باقی اجراهای راك بوده است.
جاناتان دمی می گوید: «من كاملاً هیجان زده شده بودم. بین اولین نمایش دره سبز تا شروع فیلم، یانگ فكر كرد كه همه چیز را باید در فیلم بگنجانیم.» اما مشكل این جا بود كه دمی فرصت نداشت. تازه «حقیقت درباره چارلی» (بازسازی معما، ساخته استنلی دانن) را تمام كرده بود. داشت مستندی درباره روزنامه نگاری اهل هائیتی را كامل می كرد و هم زمان روی بعدی اش، كاندیدای منچوری كار می كرد. جاناتان دمی می گوید: «اجرای ایده نیل یانگ برای دره سبز، كار سختی بود. من آن فیلم را خیلی دوست دارم. بعد از فیلم هیجان انگیز اما طاقت فرسای كاندیدای منچوری، عجله ای نداشتم كه كار جدیدی را شروع كنم. ولی همین كه یك سال و نیم گذشت، هوس فیلمسازی به سرم افتاد، اما علاقه ای به ساخت فیلم داستانی نداشتم.» در همان روزها بود كه جاناتان دمی به آهنگ های آلبوم باد چمنزار گوش می داد. می گوید: «همان موقع تصمیم گرفتم كاری برای این آلبوم بكنم، چون واقعاً شاهكار است.» دمی در ابتدای كار فكر كرد بهتر است برای ساخت فیلم، همه دلبستگی های یانگ و دوران كودكی اش را (كه نزدیكی های تورنتو گذشت) در نظر بگیرد.
جاناتان دمی می گوید: «هرچه بیش تر حرف می زدیم، بیش تر علاقه اش را به موسیقی دان هایی كه با آنها كار كرده بود نشان می داد. او سازهایی را كه با آنها موسیقی ساخته بودند ستایش می كرد. كم كم معلوم شد باید باد چمنزار را در یكی از آن كنسرت های قدیمی رویایی روی صحنه ریمن اجرا كنند.»
در اتفاقی واقعاً خوشایند، جاناتان دمی ۶۱ ساله، نیل یانگ ۶۰ را موضوع فیلم اش كرد. اما اوایل سال ۲۰۰۵ بود كه یانگ متوجه شد دچار آنوریسم مغزی شده و بین تشخیص بیماری و مراحل درمان، تعدادی ترانه سرود كه در آلبوم باد چمنزار جای گرفتند و در نتیجه همین بیماری و درمان، ضبط آهنگ ها نیز، درست مثل اجراهایشان در فیلم، حال و هوای خاصی دارند.
جاناتان دمی می گوید: «این پیام قلبی نیل یانگ است. آدم های زیادی از نسل ما (كه زندگی ناآرامی داشتند) به جایی رسیدند كه من اسم شان را می گذارم آدم های خوش شانسی كه زنده ماندند. آدم های بدجنس دیروز، حالا به آدم هایی خوش قلب و خوش طینت تبدیل شده اند. آدم هایی سخاوتمند و دست و دل باز كه برای حضورشان در این روزگار شگفت زده و سپاسگزارند.» وقتی فیلم در جشنواره «ساندانس» (جشنواره فیلم های مستقل كه به همت رابرت ردفورد راه اندازی شده) به نمایش درآمد، نیل یانگ به خبرنگار «آسوشیتدپرس» گفت: «گاهی اوقات آدم حس می كند نمی تواند خوب و درست اجرا كند. من هم همچو حسی داشتم و هیچ بعید نبود خراب كنم. ولی این احتمال را هم در نظر داشتم كه ممكن است این آخرین اجرای من باشد. بنابراین همه سعی ام را كردم. تفاوت اش را نمی توانم به زبان بیاورم، ولی مطمئنم كه اثرش در فیلم هست.»
جاناتان دمی اولین ملاقاتش را با نیل یانگ به خاطر می آورد: «آن روزها به نظرم آدم كلاشی می رسید، ولی حالا هرچه از او می بینم سخاوت و خلاقیت است. او به گونه ای منحصربه فرد جادویی است.»
اگر قرار باشد فیلمساز بی نظیری مثل دمی شریكی در موسیقی فیلم داشته باشد، آن شریك كسی جز نیل یانگ نیست. كسی كه عضو گروه های بی نظیری بوده است. نیل یانگ موسیقی بلوز می نوازد، اما رنگ و بویی از طعنه در اجرایش هست و تازگی های موسیقی اش تا حدودی به موسیقی كانتری نزدیك شده است. با این همه، چیزی هست كه تغییر نكرده است. جاناتان دمی می گوید: «اگر می خواهید درباره زندگی اش، و چیزهایی كه برایش اهمیت دارند چیزی بدانید، فقط به آهنگ هایش گوش كنید.»
● دمی و تجربه های قبلی
جاناتان دمی فیلم ها و ویدئوهایی برای بروس اسپرینگستین، نیل یانگ، گروه تاكینگ هدز، رابین هیچكاك و گروه نیو اودر ساخته است. این ها تعدادی از موزیك ویدئو (ویدئوكلیپ)های محبوب او هستند. دمی می گوید: «تازگی ها با جمعی از تماشاگرها فیلم ووداستاك (۱۹۷۰) را دیدم. وقتی متوجه عكس های بی نظیری شدم كه در طول اجرا گرفته بودند، به خودم گفتم باید بابت این فیلم به خودم ببالم. وقتی من و دیوید بایرن (از گروه تاكینگ هدز) داشتیم استاپ میكینگ سنس را می ساختیم، متوجه شدیم كه كار واقعاً سختی است. باید آن را به خوبی زنگار هیچ وقت نمی خوابد از كار درمی آوردیم. آن فیلم نشان طلایی دیو بود. در عین حال، از آخرین والس (۱۹۷۸)، مستندی كه مارتین اسكورسیزی درباره آخرین اجرای گروه د بند ساخت نمی توان به آسانی گذشت. این موضوع را به اسكورسیزی هم گفته ام كه دوست داشتم موسیقی را بدون مصاحبه ها بشنوم. وقتی فیلمی گروهی می سازم، دلم می خواهد تماشاگران را به یك سفر موسیقایی بی وقفه ببرم و دوست دارم آخرین والس را به عنوان یك سفر موسیقایی بی وقفه تماشا كنم.»

ترجمه: نازنین جواهریان
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید