جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


تابستان گرم


تابستان گرم
● تابستان عاشقانهٔ من My Summer of Love
کارگردان: پاول پاولیکوفسکی. فیلم‌نامه: پاول پاولیکوفسکی، مایکل وین براساس رمانی از هلن کراس. مدیر فیلم‌برداری: ریچارد لنچفسکی. موسیقی: گلدفرپ، ویل گریگوری. تدوین: دیوید چاراپ. بازیگران: ناتالی پرس (مونا)، امیلی بلانت (تاسمین)، پدی کانسیداین (فیل)، دین اندروز (ریکی)، میشل بیرن (همسر ریکی). محصول ۲۰۰۴ انگلستان، ۸۶ دقیقه.
مونا و فیل خواهر و برادری هستند که والدین‌شان را از دست داده‌اند و با یکدیگر در یورکشایر زندگی می‌کنند و به همین دلیل بیش از حد به یکدیگر وابسته شده‌اند. فیل قبلاً میخانه‌ای را اداره می‌کرده، ولی به‌طور ناگهانی دچار شور مذهبی شده و حالا مسیحی مؤمنی است. مونا نیز دختری‌ست که ادا و اطوارهای پسرانه دارد. در تابستان مونا با دختری به نام تامسین آشنا می‌شود که برخلاف او ثروتمند و نازپرورده است و در عین حال روحیهٔ عجیب و کنجکاوی دارد. دوستی عجیب و نامنتظری بین آن‌دو شکل می‌گیرد که به‌زودی بسیار عمیق می‌شود. آن‌دو در می‌یابند که خیلی چیزها را می‌توانند از یکدیگر بیاموزند.در این میان فیلم مصمم است که آن دو در واقع همهٔ افراد دیگر را به‌سوی درستکاری بکشاند. مونا آرزو می‌کند که کاش برادرش همان آدم خطرناک سابق باقی‌مانده بود و تامسین نیز مصمم است که او را در هم بشکند...
● محور اصلی فیلم عشق دو دختر است. اما حالت تبلیغاتی یا دفاع از هویت همجنس‌گرایان را ندارد، بلکه فیلمی ساده و انسانی است دربارهٔ علاقهٔ دو دختر نوجوان به همدیگر؛ از آن احساسات پرشور و آرمان‌گرایانه که خیلی‌ها در آن سن و سال تجربه می‌کنند. ماجراهای فیلم در یک تابستان گرم در یورکشایر انگلستان اتفاق می‌افتد. مونا یک دختر به ظاهر معمولی از طبقه کارگر است که زندگی محروم و بی‌لطفی دارد. آشنائی او با تامسین، دختری زیبا، جذاب و رمزآمیز از طبقهٔ بالا داستان را سمت و سوئی تازه می‌برد.تامسین نیچه را دوست دارد و زندگی اشرافی خود را توخالی می‌داند. او پیوند دوستی با مونا بسته و او را در زندگی مرفه خود شریک می‌کند. دوستی با تامسین فانتزی‌های مونا را رنگ واقعیت می‌بخشد.رابطهٔ دو دختر به عشقی شدید منجر می‌شود طوری‌که به‌هم قول می‌دهند هرگز از یکدیگر جدا نشوند. از سوی دیگر فیل، برادر مونا، که قبلاً سابقهٔ جنائی داشته و اینک به مذهب روی آورده، سعی می‌کند مونا را به عقاید خویش دعوت کند. ملاقات فیل مذهبی و تامسین پوچ‌گرا جنبهٔ تازه‌ای را به این داستان عاشقانه اضافه می‌کند و مونا را به‌سوی تجربهٔ تازه‌ای از دل‌بستگی، عشق و ناکامی سوق می‌دهد.
پاول پاولیکوفسکی فلسفه و ادبیات آلمانی خوانده و بعد به مستندسازی روی آورده. این دومین فیلم بلند موفق اوست و جایزهٔ الکساندر کوردا را برای بهترین فیلم بریتانیائی دریافت کرده است. واقع‌گرائی فیلم ریشه در سنت سینمای واقع‌گرای انگلیس دارد. شخصیت مونا، یکی دیگر از زن‌های فقیر (و در این‌جا باهوش) است که نمونه‌اش را در آثار بسیاری از کارگردان‌های انگلیسی از جمله مایک‌لی دیده‌ایم. دختری نه‌چندان زیبا با لهجهٔ مردم فقیر و سیگار همیشگی در دست که به آسانی مورد سوءاستفاده یک مرد میان‌سال قرار می‌گیرد. با این‌حال حس طنز او و خلاقیت و نامعمول بودنش از او یک شخصیت متفاوت می‌سازد. مونا و سایر شخصیت‌های فیلم خیلی راحت و طبیعی از کار درآمده‌اند و حضور عناصر داستان‌پردازانه در آن به حداقل رسیده است.
در ابتدای فیلم، مونا با بی‌تفاوتی با برادرش و عقاید افراطی او روبه‌رو می‌شود، و به سادگی منتظر است مثل مادرش در میان‌سالی بر اثر سرطان بمیرد. او این‌ها را به‌عنوان حقایق تغییرناپذیر زندگی‌اش پذیرفته است. محیط خالی و خشن زندگی مونا با خانهٔ زیبا، پرگل و گیاه و خوش‌رنگ و لعاب تامسین در تضاد است.دیدار با تامسین، مونا را با دنیائی آشنا می‌کند که قبل از آن خوابش را هم نمی‌دید. او طعم دوست داشته شدن و عشق را می‌چشد و یاد می‌گیرد که زیبا و دوست‌داشتنی باشد. کم‌کم مونا نشان می‌دهد که دختری جست‌وجوگر، حساس و شوخ‌طبع است که زندگی سختش از او آدمی بدبین و بی‌تفاوت ساخته بود. از طرف دیگر تامسین دختری ثروتمند، زیبا و تحصیل‌کرده است. تامسین مصایب واقعی زندگی مونا را رنگ خیال می‌بخشد و از آنها برای سرگرمی استفاده می‌کند. شخصیت او سراسر رمزآمیز و غیرقابل پیش‌بینی است. پوچ‌گرائی او برخلاف مونا از سرسیری، روشنفکری و خیال‌پردازی است. فیلم این دو شخصیت را در یک کشش عمیق نسبت به هم نشان می‌دهد. تامسین کسی است که رابطه را آغاز کرده و با تخیلش به آن پروبال می‌دهد، اما مونا عمق آن‌را تجربه می‌کند. پایان فیلم یک غافل‌گیری واقعی است.یکی از صحنه‌های جالب جائی است که مردم دهکده صلیب بدقواره و بزرگی را بردوش می‌کشند و به بالای تپه می‌برند. مونا و تامسین آنها را با تمسخر نگاه می‌کنند. با این‌همه تامسین نمی‌تواند از اغوای برادر مونا خودداری کند.
فیلم با بسیاری از عناصری که در فیلم‌های فمنیستی زیاد به‌کار برده می‌شود، بازی می‌کند اما با کاربردی تازه. مثلاً نماد مذهب که فیل برادر مونا نمایندهٔ آن است، بارها به شکلی مطرح می‌شود که به‌عنوان یک نهاد پدرسالارانه در تقابل با رابطهٔ مونا و تامسین قرار بگیرد. مونا در انتخاب بین برادر و تامسین باید یکی را انتخاب کند. یا تامسین که با عشق و زمین و طبیعت پیوند خورده، یا برادر خشک و سلطه‌جو که در حال کار کردن در محیطی لخت و بی‌احساس و با صداهای خشن معرفی می‌شود. انتخاب مونا آشکار است، اما قبل از این‌که تماشاگر بخواهد فیلم را به خاطر ساده‌انگار ملودراماتیکش محکوم کند، فیلم عمق تازه‌ای را نشان می‌دهد. این مهم است که فیلمی واقع‌گرا و فکر برانگیز دربارهٔ رابطه‌ای احساساتی و رقیق ساخته شده است. فیلمی که می‌تواند به خیلی چیزها از جمله عشق و اعتماد، و فقر و ثروت ناخنک بزند و تماشاگر را دربارهٔ آنها به فکر بیندازد.
با همهٔ اینها فیلم آن‌قدرها عمیق نیست. ساخت فیلم آن خودانگیختگی و روانی یک کار هنری اصیل را ندارد. لحظه‌های ناب در فیلم کم است و همه چیز زیادی حساب‌شده و از پیش‌پرداخته است. بسیاری از صحنه‌های فیلم با محاسبه‌ها و پیش‌بینی‌های روشنفکرانه / دراماتیک ساخته و پرداخته شده و باید گفت که کار خود را خوب انجام می‌دهند. هر چند که ممکن است تماشاگر سخت‌گیر را هم کاملاً راضی نکند، اما ارزش یک‌بار دیدن را دارد. واقع‌گرائی آن به‌همراه جذابیت‌های داستانی و شخصیت‌پردازی، عناصر مثبت و مهمی هستند که در فیلم‌های امروزی کمیابند. مونا و تامسین شخصیت‌هائی گیرا و جالب‌اند که درگیر رابطه‌ای نامتعارف می‌شوند. برای بسیاری از سینمادوستان همین عناصر کافی است.

صابره محمدکاشی
منبع : ماهنامه فیلم


همچنین مشاهده کنید