جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


شاهکارهایی که هرگز اکران نشدند


شاهکارهایی که هرگز اکران نشدند
نشریه گاردین در گزارشی به بررسی برخی از این پروژه های ناتمام پرداخته كه در صورت مشاركت استودیوهای فیلمسازی هالیوود ممكن بود به بهترین فیلم های تاریخ سینما بدل شوند.
ملكه كلی از اریك فون اشتروهایم
در سال ۱۹۲۸ اریك فون اشتروهایم یكی از بزرگترین كارگردانان سینمای صامت كار را به روی فیلم ۵ ساعته خود تحت عنوان «ملكه كلی» با بازی گلوریا سوانسون _ از مشهورترین هنرپیشگان سینمای صامت _ آغاز كرد.
این فیلم كه ممكن بود از درخشان ترین كارهای سینمای صامت باشد به فیلم ناقص تبدیل شد. فون اشتروهایم فیلم را با كمك های مالی شركت تازه تأسیس سوانسون می ساخت چرا كه از دخالت های بی مورد شركت یونیورسال در فیلم «حرص» تجربه بسیار بدی داشت. فیلم داستان زندگی پرافت و خیز شاهزاده وافرام (Wafram) و ملكه رجینای پنجم بود و اشتروهایم آن را بهترین وسیله برای اثبات خلاقیت هایش و رهایی از سیستم استبدادی استودیوها می دانست ولی با گذشت سه ماه از فیلمبرداری و در حالی كه فقط یك سوم كار پیش رفته بود، سوانسون از كار كنار كشید، چرا كه نگران تأخیرهای ایجاد شده و در نتیجه افزایش چشمگیر هزینه ها بود. در اواسط دهه ۱۹۸۰ فیلم بازسازی شد و گرچه كامل نبود، اما نمونه خوبی از شخصیت پردازی های پیچیده و دید بصری بدیع اشتروهایم به شمار می آمد. به قول یكی از منتقدان در این فیلم می توان «اشتروهایم سانسور نشده» و «آزاد» را دید.شكست «ملكه كلی» نقطه پایانی بر فعالیت اشتروهایم بود و سرآغاز افول گلوریاسوانسون هم محسوب می شد اما این دو بیست سال بعد در فیلم سانست بولوار ساخته بیلی وایلدر كه هجویه ای راجع به اعمال نظر استودیوها بر استعدادهای سینمایی بود، همكاری داشتند.
●زنده باد مكزیك از سرگئی آیزنشتاین
در دهه ۱۹۲۰ آیزنشتاین فیلمساز پیشرو شوروی با رزمناو پوتمكین و تئوری های جدیدش در تدوین، چهره سینما را دگرگون ساخت ولی به اعتقاد بسیاری، اگر او موفق به ساخت فیلم زنده باد مكزیك می شد، شاید این دگرگونی معنایی تازه می یافت. حامی مالی آیزنشتاین برای این فیلم آپتون سنیكر، نویسنده آمریكایی بود كه البته تولید فیلم را قبل از تكمیل آن متوقف كرد. دلیل این مسأله تأخیرهای متعدد در فیلمبرداری، افزایش هزینه ها به دلیل شرایط بد جوی در مكزیك و توجه بیش از حد آیزنشتاین به تفسیرهای اسطوره ای از تاریخ مكزیك بر می گشت ولی گفته می شد كه یك تلگراف از سوی شخص استالین كه آیزنشتاین را خائن به شوروی می دانست نیز در توقف آن بی تأثیر نبوده است. با توقف این پروژه، آیزنشتاین مجبور به بازگشت به شوروی شد و گرچه سنیكر به او قول داد فیلم ناتمام را برایش ارسال كند، دولت شوروی او را از این كار برحذر داشت. «زنده باد مكزیك» نگاه آزاد و بداهه پردازانه آیزنشتاین به تاریخ، فرهنگ و هنر مكزیك است. او در باقی عمرش هرگز نتوانست فرصتی این چنین به دست آورد. تا به حال چند نسخه ناقص از این اثر او ارائه شده است و تأثیر این فیلم را می توان در آثار كارگردانانی چون لوئیس برنوئل، جالا هیوستون و اورسون ولز مشاهده كرد.
●دن كیشوت از اورسون ولز
گرچه اورسون ولز در طول پنجاه سال فعالیت سینمایی چندین پروژه ناتمام داشت اما «دن كیشوت» بی شك بزرگترین آنها به شمار می آید. فیلمبرداری این اثر در سال ۱۹۵۵ آغاز شد و در طول چندین دهه! در اسپانیا، مكزیك و ایتالیا ادامه یافت. او هر زمان كه می توانست بخشی از هزینه های فیلم را تأمین كند، بازیگران و كادر فنی را دور خود جمع می كرد و دقایقی از فیلم را فیلمبرداری می كرد. اورسون ولز تا چند ماه قبل از مرگش در سال ۱۹۸۵ همچنان از تكمیل این فیلم سخن می گفت. ولز در گفت وگویی درباره علاقه بی حد و حصرش به داستان دن كیشوت گفت: «در دوره ای كه تمامی منطق ها بی معنی به نظر می رسند و ارزش ها مطلق نیستند، وجود قهرمانانی چون شوالیه ها هنوز می تواند به ما دلگرمی دهد. دن كیشوت یك قهرمان بی زمان است كه به مبارزه با ارزش های مدرن می رود.» فیلم ولز چندین بار دچار وقفه شد ولی او هرگز ناامید نشد پس از مرگ او جسی فرانكو در سال ۱۹۹۲ تلاش كرد تا فیلمی قابل قبول از نگاتیوهای باقی مانده عرضه كند، ولی موفق نبود. هر چند كه بازی درخشان فرانسیسكو ریگوئرا در نقش دن كیشوت كاملاً به چشم می آمد. ولز حتی در طول دوران كار حرفه ای اش ساخت چندین پروژه را به این دلیل پذیرفت كه بتواند هزینه های این فیلم را تأمین كند و حتی پس از پایان فیلمبرداری، «نشانی از سر» با عجله به مكزیك رفت تا بخشی از دن كیشوت را فیلمبرداری كند و مدیران استودیو یونیورسال از این غفلت او سوء استفاده كرده و با دیدگاهی غیرحرفه ای شاهكار نوآر او را تدوین مجدد كردند.
●Kaleidoscope از آلفرد هیچكاك
در اواسط دهه ۱۹۶۰ دو فیلم ناموفق «مارنی» و «پرده پاره» هیچكاك را از نظر اعتبار تجاری زیر سؤال برده بود، اما او بدون توجه به این شرایط به پروژه جدیدی فكر می كرد كه ممكن بود اثری رادیكال در پرونده درخشان سینمایی اش باشد. این فیلم داستان یك قاتل زنجیره ای بود كه یكی از قربانیانش یك پلیس زن است و یك صحنه قتل با چاقو به شیوه فیلم روانی نیز در فیلمنامه آن به چشم می خورد.
هیچكاك همچنین قصد داشت از جزئیات چند پرونده واقعی قتل در لندن _ از جمله حمام اسید و قتل با آمپول هوا _ در این فیلم استفاده كند. این پروژه ممكن بود تیره ترین فیلم هیچكاك باشد و حتی خود هیچكاك هم در مورد واكنش مثبت تماشاگران به فیلم دچار تردید بود. او حتی تصمیم داشت كه قصه فیلم را از دید قاتل روایت كند و در برخی سكانس ها از نور طبیعی و فیلمبرداری به شیوه دوربین روی دست استفاده كند، اما استودیو ام.سی.ای این پروژه را رد كرد و دلیل آن را تیره بودن بیش از حد داستان عنوان كرد.
آنچه از این فیلم باقی ماند، یك نسخه مات یك ساعته است كه در آرشیو شخصی خود هیچكاك قرار دارد.
●ناپلئون از استنلی كوبریك
در سال ۱۹۶۸ كوبریك تصمیم به ساخت فیلمی بر اساس شخصیت ناپلئون بناپارت با بازی جك نیكلسون گرفت. او می خواست این فیلم را با حفظ تمام ابعاد تاریخی اش بسازد و به دلیل نبود جلوه های ویژه كنونی، دست كم به پنجاه هزار سرباز نیاز داشت. او دو سال روی خاطرات ناپلئون و منابع تحقیقاتی دیگر كار كرد و حتی پیشنهاد كرد با لنزهای ارزان قیمت كار كند و لباس سیاهی لشكرها هم از كاغذ باشد و حتی موافقت ارتش رومانی را هم برای بكارگیری ده ها هزار سرباز رومانیایی در میدان جنگ جلب كرد، ولی استودیو متروگلدوین مایر با وجود این صرفه جویی ها در سال ۱۹۶۹ این پروژه را رد كرد و كوبریك نیز به همین دلیل به وارنر كوچ كرد، اما در آنجا هم علی رغم موفقیت فیلم هایی چون بری لیندون و Shining هرگز نتوانست مسؤولان آن استودیو را راضی به ساخت ناپلئون كند.

گاردین
ترجمه: امیررضا نوری زاده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید