سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


نسیم جاری


نسیم جاری
این گورستان نام خود را از محمدبن علی ابن بابویه معروف به شیخ صدوق از فقیهان و متكلمان بزرگ شیعه و صاحب كتاب معروف «من لایحضره الفقیه» گرفته است. شیخ صدوق در سال ۳۰۶ یا ۳۰۷ ه.ق در قم به دنیا آمد و در سال ۳۸۱ ه.ق در شهرری رحلت نمود و در این مكان به خاك سپرده شد. در عصر قاجار باغات اطراف این بقعه توسط متولیان خریداری و به گورستان تبدیل گردید و در حال حاضر محدوده ۷۵ هزار مترمربعی این گورستان تاریخی مدفن بسیاری از رجال علم، حكمت، ادب، هنر، فقه و.... یك صد ساله گذشته ایران است.
هر تازه واردی به گورستان بر تیرك چراغ برقی كه تعدادی تابلوهای كوچك فلزی مشكی رنگ بر آن نصب گردیده اند و مسیر حركت جهت رسیدن به قبور عده ای از مشاهیر مدفون در این گورستان را مشخص نموده اند(میرزا ابوالحسن جلوه، میرزاده عشقی، علی اكبر دهخدا، شیخ رجبعلی خیاط، غلامرضا تختی و...) نظرش را جلب می كند. ولی این نام ها تنها تعدادی از مشاهیر مدفون در این گورستان می باشند. چه بسیار تاج وران، سیاستمداران و ثروتمندانی كه دست از تاج و تخت، ریاست و ثروت خود بریده و چه نویسندگان و هنرمندان و قهرمانان كه از میدان بلاغت و فصاحت، هنر و زورآزمایی دست كشیده و در سینه خاك سرد این گورستان آرمیده اند.
هنگام گذر و قدم زدن به قبور و سنگ نبشته ها نظر می دوزم. ناگاه نامی آشنا روی سنگی كدر و رنگ رو پریده نظرم را جلب می كند. متن حكاكی شده روی سنگ اینچنین است:
«شمیم عشق وطن با تو اشرف الدین رفت
مگر ببوی تو باز آورد نسیم شمال»
آرامگاه شادروان اشرف الدین حسینی گیلانی شاعر ملی دوران مشروطیت و مدیر روزنامه نسیم شمال تاریخ وفات بیست و نهم اسفند ماه سال ۱۳۱۲ه.ش.
●●●
بر اساس منظومه ای كه سید اشرف الدین حسینی گیلانی به نام «در تأسیس نسیم باغ بهشت» در شرح زندگی خود سروده است می توان گفت كه وی در سال ۱۲۸۸ ه.ق در قزوین به دنیا آمده است. پدرش احمد نام داشت و شش ماه بعد از تولد او از دنیا رفت. وی كودكی را در فقر و تنگدستی گذراند. در نوجوانی از قزوین به كربلا و نجف رفت و مدت پنج سال را در این شهرها گذراند ولی عشق به وطن او را دوباره به زادگاهش قزوین كشاند، در ۲۲ سالگی از قزوین به تبریز سفر كرد و در آنجا به تحصیل علم پرداخت و بعد از چندی از تبریز به گیلان(رشت) رفت و در این شهر مورد احترام و استقبال اهالی این شهر قرار گرفت. در این زمان برای اولین بار اقدام به سرودن شعر كرد.
در رشت با روزنامه های انقلابی منتشره در قفقاز و باكو به خصوص روزنامه ملانصرالدین آشنا شد. او سخت تحت تأثیر این روزنامه قرار گرفته و شیوه كار و طنز پردازی این روزنامه را سرلوحه كار خود قرار داد. همین امر او را مصمم به انتشار روزنامه جهت مبارزه با استبداد كرد.
اولین شماره نشریه او كه نسیم شمال نام دارد در تاریخ دوم شعبان سال ۱۳۲۵ ه.ق منتشر شد: «این روزنامه كوچك كه معمولاً در چهار صفحه به قطع وزیری و با چاپ سربی در رشت، مطبعه عروه الوثقی به طبع می رسید عنوان هفتگی داشته ولی به طور غیرمرتب تا انحلال مشروطه الاولی منتشر می شده است.» (۱)
در بیست و سوم جمادی الاول سال ۱۳۲۶ ه.ق پس از به توپ بستن مجلس و توقیف مطبوعات، نسیم شمال نیز تعطیل شد ولی او از پا نایستاد و در رشت به كمیته سری ستار پیوست و در این شهر همگام با مبارزان انقلابی سلاح در دست گرفت و با مستبدان و طرفداران محمدعلی شاه مبارزه كرد.
چند ماه بعد یعنی در جمادی الثانی ۱۳۲۷ ه.ق كه تهران توسط مشروطه خواهان آزاد شد و محمدعلی شاه برابر اعلامیه سران ملیون و پیشوایان مذهبی و بقایای وكلای مجلس دوره اول از سلطنت خلع و پسرش احمدشاه به عنوان جانشین او انتخاب شد نسیم شمال این بار در تهران منتشر شد. این نشریه به زودی در تهران نیز محبوبیتی بیش از آنچه در رشت داشت به دست آورد و از استقبال عمومی شهروندان برخوردار شد. یكی از عوامل این محبوبیت و اقبال عامه را می توان در همزبانی اشعار این نشریه با زبان مردم كوچه و بازار و پیوند نویسنده با اقشار متوسط و پایین جامعه دانست تا آنجا كه شعرهای او هیجان زیادی در میان مردم حتی در بین كسانی كه خواندن و نوشتن هم نمی دانستند اما با مفاهیم ساده و روان شعرهای او آشنایی داشتند برانگیخت. هنگام انتشار پیرو جوان، با سواد وبی سواد آن را دست به دست می گرداندند و با جان و دل شعرهایش را می شنیدند و با چشمانی پر شور به تحولات كشور و انقلاب مشروطه چشم می دوختند.
«او نخستین كسی بود كه شعر را در ایران و در سطح افكار توده مردم با مطالب سیاسی، اجتماعی، مذهبی و... سرود. اشعارش تجسم آشفتگی ها و اضطراب های دوران انقلاب مشروطه بود كه در آنها ماهیت حكومت مطلقه ظلم و فساد اجتماعی، سیاست داخلی و خارجی ایران و دخالت های ناروای روس و انگلیس به باد انتقاد گرفته می شد. سید اشرف الدین هم زبان ادب را می شناسد و هم زبان مردم را، این است كه در اشعارش به لحن كنایی روی می آورد، او از لحاظ شكل نگارش دست به ابتكار می زند چیزهایی را كه باید بگوید و همه نیز بدانند با زبانی ساده در اشعارش شكل می گیرد از این روست كه تأثیر و نفوذ شگفت آوری بر مردم عادی داشت» (۲)
گذشته از توجه به آزادی، میهن پرستی، عدالت طلبی و مبارزه با ظلم و استبداد كه در جای جای اشعار سید اشرف الدین به چشم می خورد در اكثر شماره های این نشریه كه انتشار آنها مصادف و مقارن با مناسبت های مختلف مذهبی از قبیل اعیاد و عزاداری ها بوده است اشعاری به این مناسبت ها در آنها به چاپ رسیده كه نشان از اعتقادات عمیق او به مبانی مذهبی است. علاوه بر این كسانی كه در خصوص زندگی او مطلب نگاشته اند وی را مسلمانی پاك اعتقاد و شیفته قرآن و دوستدار خاندان عصمت و طهارت معرفی نموده اند كه غم دین و مملكت و ملت را یك جا در سینه داشته است. گرایش به این اعتقادات را می توان در زندگی ساده و فقیرانه او جستجو كرد تا آنجا كه در اوج شهرت و محبوبیت و زمانی كه روزنامه اش دست به دست می گشت در حجره ای كوچك و محقر در مدرسه صدر زندگی می كرد و در تمام عمر با قناعت روزگار گذراند.
انتشار دوره دوم نسیم شمال با تمام تنگناها و كم و كاستی ها تا اوایل حكومت رضاخان به صورت مرتب تداوم یافت و از آن تاریخ تا سال ۱۳۰۹ ه.ش كه شایع گردید سیداشرف الدین به بیماری جنون مبتلا گردیده به صورت نامرتب و هر چند گاه یك شماره منتشر می گردید. بعد از بیماری او را به تیمارستانی كه به دارالمجانین معروف بود بردند و در آنجا اتاقی به او اختصاص دادند. مرحوم سعید نفیسی می نویسد: «من در این زمان بارها در آنجا به دیدن و دلجویی و پرسش و پرستاری او رفتم. من نفهمیدم چه نشانه در ا ین مرد بزرگ بود!؟ همان بود كه همیشه بود. مقصود از این كار چه بود؟ این یكی از بزرگترین معماهای حوادث این دوران زندگی ماست.»
بعد از بازگشت از تیمارستان مبادرت به انتشار سومین دوره روزنامه نسیم شمال نمود انتشار این دوره كه شماره اول آن مطابق با شماره اول سال پانزدهم روزنامه بود در هشت صفحه قطع وزیری و با چاپ سربی به طبع می رسید كه انتشار آن تا دو ماه و نیم بعد از مرگ وی یعنی تا تاریخ ۱۰ خرداد ماه ۱۳۱۳ ه.ش به طول انجامید.
عاقبت سید اشرف الدین حسینی گیلانی بعد از چند سال بیماری و تنگدستی در اسفندماه سال ۱۳۱۲ ه. ش درگذشت و در گورستان ابن بابویه به خاك سپرده شد.
شرح حال نویسانی كه در زمینه زندگی و مرگ وی مطلب نوشته اند در خصوص زمان فوت او تاریخ های متفاوتی را بیان كرده اند. نویسنده كتاب تاریخ جراید و مطبوعات تاریخ فوت او را سال ۱۳۱۴ ه.ش ذكر كرده است و مرحوم علامه قزوینی در مجله یادگار زمان فوت او را حدود ۱۳۰۲ ه.ش نوشته است. جای بس تعجب است، شاعر بزرگی كه عده ای از مورخین و ادیبان نقش و اجر او را در آزادی و روشنگری ایران عصر مشروطه كمتر از نقش ستارخان نمی دانند تاریخ فوت اش نامشخص است و یا حتی در خصوص زندگانی او نقاط ابهام و ناگفته های بسیار وجود دارد. شاید زیباترین بیان را در وصف زندگانی و مرگ او مرحوم سعید نفسیی دارد. او می نویسد:
«این مرد از میان مردم بیرون آمد، با مردم زیست و در میان مردم فرو رفت... او نه وزیر شد، نه وكیل ، نه رئیس اداره ، نه پولی به هم زد، نه خانه ساخت، نه ملك خرید، نه مال كسی را با خود برد. نه خون كسی را به گردن گرفت، شاید روز ولادت او هم كسی جشن نگرفت و من خود شاهد بودم كه در مرگ او ختم هم نگذاشتند...»
«هر روز و هر شب شعر می گفت و اشعار هر هفته را چاپ می كرد و به دست مردم می داد. نزدیك بیست سال هر هفته روزنامه نسیم شمال را در چهار صفحه كوچك به قطع كاغذهای یك ورقی امروز چاپ و به دست مردم داده شد هنگامی كه روزنامه فروشان دوره گرد فریاد را سر می دادند و روزنامه را اعلان می كردند راستی مردم هجوم می آورند...
در قهوه خانه ها، در سرگذر، در جاهایی كه مردم گرد می آمدند با سوادها برای بی سوادها می خواندند و مردم حلقه می زدند و روی خاك می نشستند و گوش می دادند.»
«روزی نشد كه این روزنامه ولوله ای در طهران نیندازد دولت ها مكرر از دست او به ستوه آمدند اما با این سید جلنبر آسمان جل وارسته بی اعتنا به همه كس و همه چیز چه بكنند؟ به چه دردشان می خورد او را جلب كنند؟ مگر در زندان آرام می نشست؟ حافظه عجیبی داشت كه هر چه می سرود بدون یادداشت از برمی خواند در این صورت محتاج به كاغذ و قلم و مركب و مداد نبود و سینه او خود لوح محفوظ بود» .(۳)
امروز بیش از هفتاد سال است كه سید اشرف الدین حسینی گیلانی از این جهان فانی رخت بر بسته است و قبرش غریبانه می رود تا سنگ نبشه هایش در زیر پای رهگذران این گورستان محو شود ولی نام او هرگز از صحیفه تاریخ این كشور پاك نخواهد شد و همواره در كنار نام رهبران بزرگ تاریخ مشروطه و شعرای بزرگ تاریخ ادبیات فارسی زنده باقی خواهد ماند.
●●●
بعد از نثار فاتحه، گورستان را پشت سر می نهم. روز رو به تیرگی نهاده است و شب در پیش، هوا سرد است و نسیمی خنك از پس پشت بلندای برج تاریخی طغرل به سوی گورستان جاری است. با خود می گویم سالها گذشته است هنوز این نسیم جاری است و سالها و قرن ها خواهد گذشت و همچنان جاری خواهد بود چرا كه پژواك طنین آزادی در اوج قله ها باقی است.
پی نوشت ها:
۱- تاریخ جراید و مجلات ایران- سید محمد صدر هاشمی ۱۳۳۲ ه.ش جلد چهارم ص ۲۹۵
۲- زندگی و شعر سیداشرف الدین حسینی گیلانی(نسیم شمال) دكتر فریده كریمی موغاری ۱۳۸۲ ص ۳۶
۳- مقاله استاد سعید نفیسی در مورد سید اشرف الدین حسینی گیلانی(نسیم شمال) مجله سپید و سیاه- شهریور ماه ۱۳۳۴ ه.ش

مریم فریام منش
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید