جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


آیا انگلیسی ها از توطئه چینی دست کشیده اند؟!


آیا انگلیسی ها از توطئه چینی دست کشیده اند؟!
قرقره های دو سه متری كابل كه از میان كوچه های تنگ و پیچ در پیچ راه خود را باز می كنند، موتورهایی كه سراسر حاشیه خیابان و پیاده رو را اشغال كرده اند، ساختمان های زهوار در رفته ای كه هراز چند گاهی با اتصال سیم های پوسیده طعمه آتش می شوند، آدم های نابابی كه زمزمه سی دی و پاسور و ورق زیر لب دارند و چند سینما و تئاتری كه حالا فقط خاطره اند، واقعیت خیابانی را شكل می دهند كه «سلطان صاحب قران» اراده فرموده بود «شانزه لیزه» دار الخلافه باشد!
«لاله زار» شاه خوش خیال، هرگز شانزه لیزه نشد، اما به زور و ضرب تجدد هم كه شده آبرویی برای خود كسب كرد؛ چند سینما تئاتر معروف داشت، یك گراند هتل شیك، كلی مغازه صفحه فروشی و پیاده روهایی كه پر بود از آدم های متجدد و شبه متجدد. هر چه بود كمتر كسی گمان می برد گراند هتل زیبا بارانداز شود و آن صفحه فروشی ها الكتریكی و آن پیاده روها پاركینگ موتور و گاری دستی. چه كسی نفرین كرده بود كه لاله زار خیر از زندگی نبیند؟
با این حال در همان هجوم الكتریكی ها و كوچ سینما تئاتر ها، «ناصر تقوایی» توانست در این شانزه لیزه بی یال و دم ،باغ و عمارتی را بیابد كه می توانست شایسته «دایی جان ناپلئون» فاتح جنگ های كازرون و ممسنی و قهرمان مبارزه با انگلیسی ها باشد و اصلاً درست مثل خود او: محو در خاطره ها، دلبسته گذشته و خوفناك از آینده!
خودش می گوید: «مدیر تولید سریال دایی جان ناپلئون باغی را در لاله زار می شناخت كه به من معرفی كرد. این باغ كه چند عمارت را در خود جای داده بود، برای فضای كار ما كه می خواستیم چند خانواده را كنار هم و در خانه های مجزا نشان دهیم، كاملاً مناسب بود.»
البته بخش هایی از باغ مانند پشت عمارت اربابی كاملاً ویران بود و عوامل سریال ناگزیر شدند كه دو سه ماهی برای مرمت آن وقت بگذارند، اما تنوع فضا در این لوكیشن بزرگ حرف نداشت. به گفته تقوایی، تمام بخش های سریال در همین باغ و به مدت شش ماه فیلمبرداری شد. حتی بازار نیز با استفاده از دكور درون باغ ایجاد گردید تا گروه تولید مجبور نشوند به كوچه و خیابان بروند.
از آن سال (۱۳۵۵) تاكنون، دیگر هیچ فیلمی در باغ و عمارت هایش جلوی دوربین نرفت و این البته بسی مایه شگفتی است. چگونه ممكن است لوكیشنی با این قابلیت ها و با آن محبوبیتی كه از كار تقوایی كسب كرد، از چشم فیلمسازانی كه دكور لاله زار در شهرك سینمایی را نخ نما كرده اند، دور بماند؟! به هر روی دایی جان ناپلئون فقط شش ماه ساكن خانه اربابی باغ بود، اما خانه در ۲۹ سال بعد نیز به نام او خوانده شد: خانه دایی جان ناپلئون. راستی مالك اصلی خانه چه كسی بود؟
وقتی ناصر الدین شاه قاجار (۱۳۱۳- ۱۲۶۴ ه . ق) به هوای احداث شانزه لیزه در تهران، از میانه باغ بزرگ لاله زار، خیابانی را عبور داد و شاخ و برگ درختانش را هیزم اجاق ها ساخت، زمین های اطراف رو به ترقی گذاشت و خریداران بسیاری میان اشراف پیدا كرد. آن چنان كه از اسناد مربوط به دهه ۱۳۰۰ ه. ق برمی آید، اراضی باغ لاله زار بر حسب نقاط آن از ذرعی (ذرع= ۰۴/۱ متر) یك تومان تا هفت ریال و شش ریال به فروش می رسید و باغ به سرعت در حال تبدیل به محله ای تجارتی، متجدد و «شیك» بود. از این حیث جای تعجب نداشت كه «علی اصغر خان امین السلطان» صدر اعظم ناصر الدین شاه نیز در آن حوالی باغ و عمارتی را برای خود دست و پا كند. ته مانده اراضی امین السلطان در لاله زار، اكنون همان باغی است كه خانه دایی جان ناپلئون لقب گرفته و با ۹ هزار متر مربع مساحت، یك در به كوچه «اتحادیه» در لاله زار دارد و یك در به كوچه ای در خیابان فردوسی. اما این باغ، تا از صدراعظم ناصر الدین شاه به دایی جان برسد، راهی طولانی در پیش داشت.
امین السلطان در دوره مظفر الدین شاه نیز مقام صدارت را حفظ كرد و سپس در زمان مشروطیت با آن سابقه استبدادی، نخست وزیر مشروطه شد، در سال ۱۳۲۵ ه. ق در صحن بهارستان و به ضرب گلوله «عباس آقا صراف آذربایجانی عضو انجمن نمره ۴۱ فدائیان ملت» از پای درآمد. املاك بی حد و حصر او میان ورثه تقسیم شد و باغ لاله زار نیز به مالكیت خانواده اتحادیه درآمد. خانم دكتر «منصوره اتحادیه» از نوادگان این خانواده و استاد تاریخ دانشگاه تهران در این باره می گوید:
«در سال ۱۲۶۶ ه. ش (۱۳۰۵ ه.ق) عده ای ازصراف های تبریز شركتی را با نام شركت اتحادیه تأسیس كردند كه حدود ۱۵ سال فعال بود. نماینده این شركت در تهران، حاجی لطف علی، پسر حاجی محمد باقر امین الضرب بود. وی به نمایندگی از طرف شركت به اتفاق پسرش رحیم به تهران آمد و مدتی امور شركت در تهران را اداره می كرد. ولی در ۱۲۷۷ ه. ش با رئیس شركت اختلاف یافت و پیمان خود را با شركت فسخ كرد. پس از این كار، حاجی لطف علی و پسرش همچنان در تهران باقی ماندند و مجدداً پدر و پسر شركتی به همان نام را تأسیس كردند كه تا فوت رحیم در ۱۳۱۳ ه. ش برقرار بود.
حاجی رحیم علاوه بر ادامه شغل پدر، به كار صرافی و تجارت نیز می پرداخت و به مرور از تجار بزرگ و معتبر شد كه تا اواخر دوره قاجاریه و اوایل پهلوی نیز فعالیت می كرد. حاجی رحیم خانه مجلل امین السلطان در غرب لاله زار را در سال ۱۲۹۵ ه. ش از ورثه او خرید كه تا امروز متعلق به خاندان اتحادیه است.»
خانه امین السلطان كه حالا خانه اتحادیه شده بود و هنوز تا رسیدن به دایی جان ناپلئون راه درازی در پیش داشت، به صورت سی سهم بین ۲۱ فرزند رحیم اتحادیه تقسیم شد. برخی همان جا ساكن شدند و برخی دیگر با فروش سهم خود به دیگران خانه پدری را (كه جایی برای همه وارثان نداشت) ترك گفتند. باغ و عمارت هایش تا سال ۳۲ روزگار خوبی را از سر می گذراندند، اما در این سال بر اثر یك حادثه دچار انحطاط شدند. یكی از ساختمان های باغ به حزب توده- و به گفته تقوایی دفتر جوانان حزب- اجاره داده شد و عجب نبود كه در كودتای ۲۸ مرداد به آتش كشیده شود و باغ را به سوی زوال سوق دهد. بعد از این حادثه تعدادی از فرزندان و نوادگان اتحادیه همچنان در ملك پدری باقی ماندند و آن گونه كه تقوایی می گوید در زمان فیلمبرداری سریال دایی جان ناپلئون نهایت لطف و همكاری را از خود بروز دادند، اما باغ، دیگر آن باغ شكوهمند گذشته نبود. لاله زار نیز به تدریج با اهل هنر وداع می كرد و به اهل زر سلام می گفت و می رفت تا یادگار صدر اعظم را میان انبوه مغازه ها و پاساژها تنها گذارد. گلی به جمال دایی جان ناپلئون كه این نگین لاله زار را یك چند از فراموشی به درآورد.
در دوره پهلوی البته عمارت های دیگری در باغ ایجاد شد كه از آن جمله خانه «آقاجان» در میانه باغ است. اما بیشتر بخش ها مربوط به دوره قاجار هستند؛ بخش هایی كه ظرافتشان به وضوح در سر در شكوهمند و آجری خانه چشم نوازی می كند. این در روبه بن بست اتحادیه در خیابان لاله زار باز می شود و از معدود بخش هایی است كه در سریال دایی جان ناپلئون مجال جلوه گری نیافته است. (نگارنده فراموش كرد از تقوایی بپرسد: چرا؟)
آن گونه كه «رضا موسوی» كارشناس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران می گوید: حال و روز كنونی باغ نشان می دهد كه آنچه باقی مانده، تنها بخشی از آنی است كه در ابتدا بوده. زیرا در جنوب باغ هیچ عمارتی به چشم نمی آید و این تا حدودی مغایر با الگوی خانه سازی سنتی است كه حیاط یا فضای مشجر را میان عمارت ها محصور می كند.
حدس موسوی با مشاهده یك عمارت قاجاری در جنوب باغ- و البته منتزع از آن- تقویت می شود. این عمارت كه با آجرهای تراش داده و قالب خورده بسیار زیبا زینت یافته است، به كوچه باربد (كوچه ملی) در لاله زار راه می برد و حالا مكانی است برای خرده كاسب های لاله زار. آنها تا آنجا كه توانسته اند به نمای زیبای عمارت- و شاید داخلش- آسیب زده اند و چسبیده به دیوار بنا با پاره آهن، ایرانیت و حلبی برای خود مغازه ساخته اند. موسوی گمان دارد كه این عمارت روزگاری بخشی از باغ بوده است؛ زیرا باغ صدر اعظم نمی توانسته به یكی از مهم ترین كوچه های لاله زار راه نداشته و از سمت جنوب در بن بست باشد.
باغ امین السلطان یا همان باغ اتحادیه كه آشناترین نامش خانه دایی جان ناپلئون است، سرانجام خرداد ماه امسال پس از سالها فراموشی و رهاشدگی در فهرست آثار ملی ایران به ثبت رسید؛ آن هم در زمانی كه رمقی به تن ندارد و عمارت هایش به شدت فرسوده شده اند.
البته رضا موسوی می گوید: عمارت مورد اشاره در كوچه باربد جزء باغ به حساب نیامده و در فهرست آثار ملی ثبت نشده، اما بدیهی است كه اگر نه جزیی از عرصه باغ، قطعاً بخشی از حریم درجه یك آن است و باید هر چه زودتر تحت حفاظت قرار گیرد.
وارثان اتحادیه و مالكان باغ نیز كه افزون بر چند ده نفر هستند، از بلاتكلیفی خسته شده و باغ را میان انبوهی از نابهنجاری ها جایی برای اسكان نمی دانند. در این شرایط یكی از معدود خریداران ملك، سازمان میراث فرهنگی و گردشگری كشور است. گویا نخستین اقدامات در این باره به انجام رسیده و توافقاتی صورت پذیرفته، اما هنوز سندی به امضاء نرسیده است. گفته می شود سازمان میراث فرهنگی و گردشگری استان تهران ۵/۱ میلیارد تومان برای این كار در نظر گرفته و سایر مبالغ از سوی سازمان مركزی تأمین خواهد شد.
دایی جان ناپلئون در پایان عمر، آن هنگام كه گفت: خدایا انگلیسی ها را برسان و مرا از دست این قوم و خویش نجات بده!... تنها یك آرزو داشت: دشمن دیرینه احترام او را به عنوان یك مبارز وطن پرست نگاه دارد و آیین تسلیم با تشریفات كامل صورت پذیرد. شاید اكنون انگلیسی ها احترام خانه او را نگاه داشته اند و برای یك بار هم كه شده با دست كشیدن از توطئه چینی، اجازه داده اند این خانه در فهرست آثار ملی به ثبت رسد! شاید هم...
حمیدرضا حسینی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید