پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


مراسم عروسی در بین نخورلی های ترکمن


مراسم عروسی در بین نخورلی های ترکمن
●عروسی چند مرحله دارد:
▪مرحلهٔ اول : قیز دیله‌مک (معنای عبارت ، خواستگاری از دختر است) :
در این مرحله که به آن «آغیز اورماق» نیز به آن می نامند ، خانوادهٔ پسر پس از مشاوره و اتخاذ تصمیم برای عروسی پسرشان ، چند نفر از افراد ریش سفید و معتمد را که «سووچی» می نامند ، به خانهٔ عروس می‌فرستند. پس از صرف چای و خوردن نان ـ که معمول ترین رسم ترکمنها در پذیرایی از مهمان است ـ یکی از سووچی ها رو به پدر خانواده می گوید[۱] که «خبرمیزی آل! ، بیز خبرلی گلدیک!» (معنی مفهوم کلی اینکه «ما حامل خبری هستیم » )
خانوادهٔ دختر دم بخت که معمولاً با دیدن این افراد ، منتظر این جمله است ، در پاسخ می گوید : «خوش خبرنگیزی آیدینگ!» (یعنی اینکه منتظر شنیدن خبر خوش شما هستیم) و سووچی ها نیز خبر را با این عبارات بیان می کنند :« قیزی نگیزی دیله‌مأگه گلدیک» و یا «قوداچیلیقا فلانی یول‌لادی» و یا «فلانی قیزی‌نگیزدان طماکین» ( به این مفهوم که فلان خانواده ما را برای خواستگاری از دختر شما فرستاده است) . به این ترتیب صحبت های مقدماتی آغاز می شود و سرانجام این صحبت ها با بررسی بیشتر این موضوع از سوی خانوادهٔ ‌دختر به پایان می رسد و سووچی ها می روند تا چند روز بعد برای شنیدن نتیجهٔ بررسیها و مشاورات ، دوباره به آنجا برگردند.
در این مرحله صحبت از مهریه نمی شود . اگر پسر مورد پسند خانوادهٔ دختر نباشد (اگر یوره‌گینده اوتورماسا) به بیان بهانه های مختلف این موضوع را مستقیماً و یا به شکل غیرمستقیم به اطلاع سووچی ها و یا خانوادهٔ پسر می رسانند.
پس از گذشت یکی دو روز ، سووچی ها دوباره برمی‌گردند و این بار در بارهٔ شیربها (قالینگ / قیزینگ بهاسی) و زمان عروسی صحبت به میان می آید.
هم اکنون شیربهای دختر به این گونه است:
اگر این وصلت بین خویشاوند باشد ، یک الی یک و نیم میلیون تومان است.
اگر دو طرف غیر خویشاوند و غریبه باشند ، این مبلغ بین یک میلیون و هشتصد الی دو و نیم میلیون تومان است.
اگر دختر را به مردی بدهند که زنش مرده است ، این رقم ۵/۳ الی ۴ میلیون تومان است.
شیربهای زن بیوه دو الی ۵/۳ میلیون تومان است. [در بارهٔ دلیل زیادتر بودن شیربهای زن بیوه ، دلایل زیادی متصور است که از جملهٔ آن می توان به ناچاری مرد زن مرده برای پیدا کردن سرپرستی برای فرزندان و عدم پذیرش دختر برای ازدواج با مرد بیوه ای که فرزندانی هم دارد و غیره اشاره کرد.)
رسم بر این است که در همین مرحله و پس از اعلام شیربها ، سووچی ها از خانوادهٔ دختر می خواهند به حرمت ریش سفیدانی که در ترکیب سووچی ها قرار دارند ، این رقم را کاهش دهد و خانوادهٔ دختر غالباً ۵۰ هزار تومان از کل رقم کم می کند و می‌گوید که در مرحلهٔ شیرینی خوری و «شیطان گچمز» نیز از کل مبلغ ، مقداری را کم خواهد کرد.
همان روز ، با بررسی روزهای سعد و نحس ، روز عروسی را نیز تعیین می کنند که غالباً این امر برای یک الی یک و نیمسال بعد در نظر گرفته می شود.
وقتی خبر به خانوادهٔ پسر می رسد ، آنها نیز ضمن اطلاع به اقوام و خویشان خود ، روزی را برای عقد و نکاح که به آن «نکاح تویی» می گویند ، تعیین می کنند. پس از تعیین روز «نکاح تویی» ، خانوادهٔ پسر ، جوانانی را برای دعوت خانواده ها به درب منازل می فرستد و هر کدام از آن جوانان ، محدودهٔ مورد نظر را بین خود مشخص می کنند و با در دست داشتن چوبی به دست ، به در خانه ها رفته و آنها را برای شرکت در جشن «نکاح تویی» دعوت می کنند. خانوادهٔ پسر علاوه بر این ، به منظور دعوت از زنان و دختران جهت شرکت در این جشن ، غالباً یک دختر را به همراه یک زن (ترجیحاً یکی از عروسان جوان خانوادهٔ‌ پسر) به در خانه ها می فرستد. از آن طرف ، خانوادهٔ دختر نیز برای برگزاری جشنی کوچک ـ که به آن «قیز ساتماق» و یا «قودا ـ قوم بولماق» تدارک می‌بینند. منتها این جشن ، کوچکتر از جشنی است که در خانوادهٔ پسر برگزار خواهد شد.
▪مرحلهٔ دوم : نکاح تویی ( یا «گلین بلله‌مک» ):
در روز برگزاری «نکاح تویی» خانوادهٔ دختر گوسفند ، گاو و یا مرغ ( که به آن «جانلی» می گویند) ، ذبح می‌کند اما خانوادهٔ پسر حتماً گوسفند ذبح کرده و سینهٔ آنرا که به آن «دؤش» می گویند ، با تشریفاتی که در ذیل می آید ، به خانوادهٔ دختر می فرستد.
یک مرد و چند زن از طرف خانوادهٔ پسر سینهٔ گوسفند ذبح شده را به همراه یک کله قند ، چند بسته شکلات ، یک کارتن سه یا چهار کیلویی بیسکویت ، چهار یا شش قرص نان (بایستی جفت باشد) ، قینگاچ و بخشی از پول شیربها (که دستمالی به دور آن گره زده اند) را به خانوادهٔ دختر می‌برند. البته تعداد افرادی که برای این کار در نظر گرفته می شوند ، بستگی به فاصلهٔ خانهٔ دو خانوادهٔ پسر و دختر دارد. اگر نزدیک باشد ، افراد زیادتری ( ۱۰ الی ۱۵ نفر) انتخاب می شوند اما اگر دور باشد ، این کار از سوی ۵ الی ۶ نفر از ریش سفیدان طرف خانوادهٔ پسر صورت می گیرد.
مراسم همان شب برگزار می شود و زنان در اتاقی که دختر در آن نشسته ، به جشن و شادی مشغول می شوند و قینگاچ را که خانوادهٔ پسر فرستاده ، بر سر دختر می‌گذارند. ریش سفیدان طرف پسر در اتاقی با حضور پدر دختر و ریش سفیدان طرف دختر می نشینند و پس از خوش و بش ، بخشی از شیربها را که در دستمالی پیچیده شده ، در مقابل پدر دختر می گذارند. رسم بر این است که به ازای هر ۱۰۰ هزار تومانی که می‌آورند ، او بایستی ۵ هزار تومان را در همان دستمال بگذارد و برگرداند که به این امر «یالیق دویبی» می گویند. البته این امر نشانهٔ سخاوتمندی پدر دختر به حساب می آید.
مراسم نکاح آغاز می شود. به این ترتیب که دو نفر از ریش سفیدان به اتاقی که زنان گرد دختر نشسته اند ، می آیند تا وکالت بگیرند. یکی از ریش سفیدان در فضایی که سکوت حاکم است ، خطاب به دختر چنین می گوید :
خدای‌نگ بویروغی بیلن
پیغمبرینگ سنتی بیلن
وکیل‌چیلیک خطی‌نگیزی کیمه بریأنگیز؟
ترجمه :
به امر خدا
و طبق سنت پیامبر
نامهٔ وکالت را به چه کسی می دهید؟
و نام چند نفر از معتمدین و ریش سفیدان به عنوان کاندیدای وکالت به دختر اعلام می شود. دختر نیز یکی از آنها را به عنوان وکیل انتخاب و اعلام می کند و به این ترتیب ، مراسم در خانهٔ دختر به پایان می رسد و ریش سفیدان به همراه وکیل دختر از همانجا به خانهٔ پسر برمی گردند و در آنجا نیز همین وکالت گرفتن از پسر انجام می گیرد. پس از آن ، وکلای عروس و داماد به همراه ریش سفیدان در اتاقی می نشینند و صیغهٔ نکاح خوانده می شود.
این مراسم نیز با تشریفاتی همراه است : در داخل قابلمه ای بزرگ ، یک الی دو کله قند می اندازد و به هم می زنند تا شیرین شود. پس از پایان یافتن قرائت صیغهٔ نکاح ، به تمام افرادی که در آن جشن شرکت می کنند ، جرعه ای از آن آب می نوشانند. به این آب شیرین «نکاح سووی» می گویند.
به هنگامی که صیغهٔ نکاح قرائت می شود ، کسی نباید دستهایش را به هم گره بزند و یا مشت نماید و همه بایستی کف دست را بر روی زانو بگذارند (با این باور که اگر مشت بکنند و یا دستها را به هم گره بزنند ، پسر نمی تواند کاری از پیش ببرد). یکی از ریش سفیدان تا زمانی که خطبهٔ نکاح به پایان برسد ، قیچی به دست در کنار درب اتاق می‌نشیند و قیچی می زند (با این باور که دم شیطانی که قصد وارد شدن به محل جاری شدن نکاح را دارد ، بریده شود).
پس از پایان یافتن قرائت نکاح ، آب شیرین بین مردم پخش می شود. آن روز افرادی که در جشن شرکت می کنند ، به محض رسیدن به پدر داماد ، با او دست داده و به او تبریک می گویند. عبارتی که به هنگام تبریک به پدر داماد گفته می شود ، غالباً این است : «گلین آلیب سینگ ؛ آیاقی ـ تایاقی دوشسون» و یا «باقیت‌لی بولسون‌لار» ( به این مفهوم که عروس گرفته‌ای ؛ خوش قدم باشد) و چند پول اسکناس در دست های او می گذارند. پدر داماد نیز به عنوان تبرک ، دستمالی به او می دهد.
این مرحله با دادن شامی که از گوشت گوسفند ذبح شده درست شده ، به پایان می رسد.
▪مرحلهٔ سوم : شیطان گچمز (به معنای : شیطان نفوذ نکند)
سه روز و یا حداکثر یک هفته بعد ، خانوادهٔ داماد به اقوام و خویشان خبر می دهد که «شیطان گچمز» را به «قودا» (خانوادهٔ عروس) خواهند برد. در روز موعد ، هر خانواده با یک دیس بزرگ (که به آن تاباق [طبق] گفته می شود و آنرا در داخل سفره ای پارچه‌ای که به آن ساچاق گفته می شود، می پیچند ) به خانهٔ داماد می آیند. در داخل این دیس ، این چیزها را می گذارند: سه کیلو بیسکویت ، بیشمه (نوعی نان روغنی) و یا چند قرص نان و… .
خانوادهٔ داماد غیر از دیس هایی که از سوی هر خانوادهٔ اقوام و خویشان آورده شده ، این چیزها را نیز از سوی خود برای خانوادهٔ عروس می برد : ۲۰ الی ۴۰ عدد نان فطیر ، ۳۰ الی ۴۰ قاتلاما (نوعی نان روغنی و شیرین) ، یک ظرف بزرگ حلوا با شیرهٔ انگور ، سه کیلو شکلات ، سه الی چهار کیلو بیسکویت ، دو و یا چهار عدد کله قند ، کشمش ، خرما . همهٔ این ها برای خانوادهٔ عروس است و برای خود عروس نیز یک عدد پیراهن ، یک عدد قینگاچ ، کفش ، یک عدد طلا (گوشواره ، گردن بند و یا انگشتر).خانوادهٔ عروس نیز با قبول این کالاها ، متقابلاً از همان چیزهایی که برای او آورده شده ، مقداری را در داخل همان دیس ها گذاشته و به اصطلاح خالی برنمی‌گرداند که به آن اصطلاحاً «تاباق دیبی» می گویند. این دیس ها تا پایان یافتن مراسم از سوی زنان خانوادهٔ عروس آماده شده و پس از پایان یافتن مراسم ، آن دیسها به صاحبانشان برگردانده می شوند. در داخل دیس هایی که برمی‌گردانند ، غالباً این چیزها گذاشته می‌شود: ۴ عدد قاتلاما (نان روغنی شیرین) ، ۴ قرص نان ، کمی حلوا و غیره.
این مراسم بعد از ظهر صورت می گیرد. در قدیم رسم نبوده که در هیچ کدام از این مراسم ها ، داماد به خانهٔ خانوادهٔ عروس برود اما در حال حاضر داماد نیز در مراسم «شیطان گچمز» که در خانوادهٔ عروس برگزار می شود ، حضور می یابد و بر روی صندلی داخل محوطه در کنار عروس می نشیند و آنها که طلا و هدایایی برای عروس آورده اند ، در همانجا به او می دهند.
▪مرحلهٔ چهارم : دعوت از داماد
این مرحله در قدیم مرسوم نبوده اما سالهاست که ۱۰ الی ۱۵ روز پس از برگزاری «شیطان گچمز» خانوادهٔ عروس ، داماد را به خانه دعوت می کند و کادویی (از قبیل لباس ، کفش یا لوازم صوتی و یا یک چیز دیگر) به او می دهد.
▪مرحلهٔ پنجم : «بایرام قاتلاما»
اگر تا روز عروسی ، اعیاد دینی (عیدقربان و فطر) پیش بیاید ، رسم بر این است که در روز عید ۴ الی ۵ زن از خانوادهٔ داماد به همراه یک الی دو ریش سفید با بقچه هایی حاوی قاتلاما (نان روغنی شیرین) ، قند ، حلوا و … به خانوادهٔ عروس می روند و عید را به آنها تبریک می‌گویند. این امر بدون حضور داماد انجام می گیرد.
▪مرحلهٔ ششم : شیرینی گچیرمک
دو ـ سه ماه قبل از روز عروسی ، برگزار می شود. به این ترتیب که خانوادهٔ داماد علاوه بر کالاها و وسایلی که در مرحلهٔ «شیطان گچمز» برای خانوادهٔ عروس برده است ، در این مرحله یک گوسفند (که اصطلاحاً به آن «جانلی» می گویند) ، یک یا دو حلب روغن ۵ یا ۷ کیلویی ، یک پوط آرد و باقیماندهٔ شیربها (و یا بخشی از آن) را نیز با خود برای خانوادهٔ عروس می برد.
در این مرحله برخی از خانواده ها از خانوادهٔ داماد می خواهند که به جای دادن همهٔ اینها ، ارزش کل آنها را به پول حساب کرده و بدهند. برخی دیگر از خانواده ها نیز از خانوادهٔ عروس می خواهند همهٔ اینها را به صورت نپخته و خام بدهند (به طور مثال برای پختن قاتلاما که نوعی نان روغنی شیرین است ، روغن ، شکر ، آرد و … مورد نیاز است. خانوادهٔ عروس می خواهد که این مواد خام را به صورت خام بدهند.)
در این مرحله نیز ریش سفیدان به هنگام تقدیم باقیماندهٔ شیربها و یا بخشی از آن به پدر عروس ، از وی می خواهند که به حرمت ریش سفیدان و خانوادهٔ داماد ، از اخذ بخشی از پول صرف نظر نماید. این تقاضا می تواند از سوی خانوادهٔ عروس پذیرفته شود و یا نشود.
▪مرحلهٔ هفتم : قایتارقی
کمتر از یک هفته پس از مراسم «شیرینی گچیرمک» ، خانوادهٔ عروس به احترام آمدن خانوادهٔ داماد و در پاسخ به این اقدام آنها ، با گروهی متشکل از یک مرد و ۱۰ الی ۱۲ زن (از جمله مادر عروس) با بقچه هایی حامل قاتلاما ، بیسکویت ، حلوا و غیره به خانهٔ خانوادهٔ داماد می روند. همچنانکه ذکر شد ، این کار در پاسخ به حضور خانوادهٔ داماد صورت می گیرد و مرسوم نیست که خانوادهٔ داماد از آنها بخواهد معادل ارزش بقچه ها ، کالاها ، نانهای روغنی و شیرینی که با خود به خانوادهٔ داماد می برند ، پول نقد و یا مواد خام پخت و پز آن نانهای شیرینی را مطالبه نماید.
▪مرحلهٔ هشتم : «دوکوز بوچمخ»
مادر داماد به همسایه ها خبر می دهد که «ارتیر دوکوز بیچیأرس» (با این مفهوم که یعنی «فردا مراسم اندازه گیری لباس عروس داریم» ) . فردای آن روز هر کدام از همسایه ها با یک قواره پارچه به خانهٔ خانوادهٔ داماد می آیند. از طرف خانوادهٔ عروس هم ممکن است چند زن بیایند اما آنها با خود چیزی به همراه نمی آورند و فقط حضور دارند.
به این ترتیب زنها در خانوادهٔ داماد گرد هم می آیند و پارچه هایی را که تهیه شده است ، بررسی می کنند. در بین این پارچه ها ، وجود این جنس پارچه ها ضرورت دارد: ۲ عدد دارایی دون (پارچه ای از جنس ابریشم خالص که در کارگاه های سنتی بافندگی ، بافته می شود) ، سه الی چهار قواره پارچهٔ معمولی ، ۴ عدد یاقلیق‌لیق (اندازهٔ هر کدام ۳ متر که پارچه ای از جنس پشم است) .
زنها پس از بررسی پارچه ها ، آنها رابه خانوادهٔ عروس برده و در آنجا برای بدن عروس اندازه می گیرند و در همانجا هر کدام از پارچه ها را بین زنانی که در هنر خیاطی مهارت دارند و در آن جمع حضور دارند ، تقسیم می کنند. این زنان خیاط ، دوخت لباس از پارچه های مذکور برای عروس را به صورت رایگان انجام می دهند. اگر بین زنانی که حضور دارند ، کسی خیاطی نداند ، پس از اندازه گیری ، آن پارچه ها را اجباراً با پرداخت دستمزد ، به خیاط می دهند .
▪مرحله چند روز مانده به روز عروسی :
دو الی سه روز مانده به روز عروسی ، خانوادهٔ داماد یک رأس گوسفند (جانلی) ، یک پوط برنج و یک پوط آرد ، یک حلب روغن ۱۷ کیلویی و مقداری قند را ب خانوادهٔ عروس می فرستند.
مرحلهٔ عروسی (گلین چیکارماق):
جشن عروسی ترکمنهای نخورلی سه روز به طول می انجامد. این روزها نامهای خاصی دارند که عبارتند از :
روز نخست : سنه – منه
روز دوم : گنگش گونی
روز سوم : اولی طوی گونی
چند روز قبل از آغاز جشن عروسی ، همهٔ اقوام و نزدیکان دعوت می شوند. برای آنها که در نقاط دوری زندگی می کنند ، کارت دعوت فرستاده می شود ولی آنها که در همان روستا و یا مناطق نزدیک زندگی می کنند ، به صورت حضوری و با فرستادن پیک باخبر می شوند.
۱- روز نخست عروسی (سنه ـ منه): مهمانان تا ظهر این روز خود را به خانهٔ خانوادهٔ داماد می رسانند. گوسفندی را ذبح می کنند و اغلب برای ناهار همان روز شوربا و برای شب برنج همراه با گوشت (چکدیرمه) می پزند. روحانی ها و ریش سفیدان نیز پس از اقامهٔ نماز از مسجد به آنجا می‌آیند. این روز را مصلحت گونی هم میگویند.
۲- روز دوم عروسی (گنگش گونی) : از صبح روز آغاز می شود. اگر خانهٔ خانوادهٔ عروس در شهری دیگر باشد و فاصلهٔ زیادی با آنجا داشته باد ، ماشینی که تزئین شده و به آن «کجاوه» می گویند ، به همراه چند ماشین دیگر ـ که به کل گروه «گلین آلیجی» می گویند ، در صبح همین روز حرکت می کنند تا یک شب را در خانهٔ خانوادهٔ عروس بخوابند و صبح روز سوم (اولی طوی گونی) عروس را با خود به خانهٔ خانوادهٔ داماد بیاورند. اگر فاصله کم باشد ، گروه «گلین آلیجی» به همراه ماشین کجاوه در صبح سومین روز جشن برای آوردن عروس حرکت می کنند.
در روز دوم جشن ، ۳ جانلی (گوسفند) ذبح می کنند. ناهار و شام به همان صورت به مهمانان داده می شود. شب هنگام ، جوانان گرد هم جمع می شوند و «کچه ـ کچه» (گل یا پوچ) بازی می کنند. همان شب را به این دلیل که فردای آن روز «اولی طوی گونی» (یعنی روز بزرگ جشن) است ، «اولی طوی گیجه‌سی» می نامند و نوازندگان محلی (بخشی‌ها) با دوتار و قیجک (کمانچه) و خواندن اشعاری از شاعران بزرگ همچون مختومقلی و منظومه هایی غنایی همچون صایاد ـ همرا و غیره باعث رونق و گرمی هر چه بیشتر جشن می شوند. این شب ، شبی بسیار شلوغ در عروسی است و همهٔ آنها که برای شرکت در عروسی دعوت شده اند ، در صورتی که نتوانند در اولین و دومین روز جشن به آنجا برسند ، به هر شکل همان شب خودشان را به آنجا می رسانند.
همان شب زنهای خانوادهٔ داماد دور هم گرد می آیند و «بقچه» را آماده می کنند. در داخل این بقچهٔ مخصوص که بزرگ است و پارچه هایی رنگارنگ آنرا تزئین می نماید ، این وسایل گذاشته می شود: یک عدد دارایی دون (نوعی پارچهٔ کتانی که در کارگاه های محلی با رنگهای طبیعی دوخته می شود) ، یک عدد یه لک ýeläk (نوعی پوشش شبیه به کورته) ، «آق قینگاچ» (روسری پشمی ترکمنی به رنگ سفی ، توپبی ، آلکیم چنگه (برای نگهداری توپبی بر روی سر) ،‌ یاقلیق (روسری ابریشمی) ، یاقلیق (به رنگ زرد و بزرگ که تا زیر سینه و روی شکم را می پوشاند) ، اوز اؤرتوک üz örtuk (روبند) ، یکعدد آلین‌دانگی (پیشانی بند) ، یک عدد کفش سفید رنگ ، یک عدد جوراب سفید رنگ.۳ـ روز سوم جشن : اولی طوی گونی (روز بزرگ جشن)
صبح این روز ، گروه «گلین آلیجی» آمادهٔ رفتن به سمت خانهٔ خانوادهٔ عروس است. کجاوهٔ عروس تزئین شده (روی کاپوت ماشین عروس پارچه‌ای قرمز رنگ با تکه پارچه هایی که به آن دوخته شده ، تزئین شده است) و بر شیشهٔ بغل هر کدام از ماشین‌های دیگر دستمالی بسته می شود که به معنای عضو گروه «گلین آلیجی» است. به این دستمال «آت قولاغی» (یعنی گوش اسب) می گویند. در قدیم شتر سفید (آق مایا) کجاوهٔ عروس بوده و بر گوش اسب هایی که این کجاوه را همراهی می کرده اند ، دستمالی می بسته اند و به نظر می رسد که این عبارت (آت قولاغی) از همان زمان به جای مانده باشد.
در بین این ماشین ها ، چند وانت و یا کامیون سبک نیز وجود دارد که برای حمل جهیزیه عروس در نظر گرفته شده اند. این ماشین ها یا متعلق به اقوام و خویشان خانوادهٔ داماد هستند و یا از سوی آنها کرایه شده اند.
بقچه را به دست زنی که با تجربه ، غالباً میانسال و حاضرجواب است ، می دهند. مادر داماد به همراه آنها نمی رود. به این ترتیب ، کاروان کجاوه به سمت خانهٔ خانوادهٔ عروس می رود.
در آنجا جشنی برپاست. وقتی اعضای کاروان از ماشین ها پیاده می شوند ، پیرزنی از خانوادهٔ عروس اسفند دود می کند و آنرا مقابل آن ریش سفید می گیرد. رسم بر این است که ریش سفید و یا اطرافیان ، پولی (۱۰۰ الی ۵۰۰ و یا ۱۰۰۰ تومان) به آن پیرزن بدهند که به آن «اسفند پولی» (پول اسپند) می گویند. زنی که بقچه را به دست دارد ، به همراه زنان دیگر به اتاقی که عروس نشسته وارد می شود و می گوید: «گلین‌نگ باشینی دانگجاق» (یعنی «می خواهم سر عروس را ببندم» با این مفهوم که می خواهم عروس را آمادهٔ رفتن نمایم).
تا عروس را آماده نمایند و لباس بپوشانند ، به مهمانان ناهار می دهند. دعای سفره خوانده می شود و همه آمادهٔ بازگشت می شوند.
از آن طرف ، زنی که بقچه را حمل کرده و به آنجا آورده و کمک کرده تا عروس لباس مخصوص را بپوشد ، دست در گردن عروس از اتاق بیرون می آید. صورت عروس با پوششی که بر سر دارد ، ناپیداست. در آستانهٔ در اتاق ، قبل از اینکه عروس قدم به بیرون بگذارد ، پدر و یا مادرش سه بار دست بر روی سر و صورت دختر می کشد و سه بار می‌گوید: «قیزیم ! آلنینگ بخت‌نگ بولسون» (به این مفهوم که «خوشبخت باشی دخترم!») در این مرحله ، دختر به خاطر اینکه از خانوادهٔ پدری جدا می شود ، غالباً به آرامی گریه می کند.
وقتی عروس وارد حیاط می شود تا سوار کجاوه‌اش شود ، مرسوم است که دایی بزرگ عروس جلوی ریش سفیدی که از طرف خانوادهٔ داماد ، عروس را همراهی می نماید ، می گیرد و حقش را مطالبه می کند. این حق را «دایی خالات» (خلعت دایی) می گویند. هم اکنون ارزش مبلغی که ریش سفید به دایی عروس می دهد برابر با ۵ هزار تومان و یا بیشتر است.
کاروان عروس به سمت خانهٔ خانوادهٔ داماد راه می افتد. با پیاده شدن عروس در جلوی خانهٔ خانوادهٔ داماد ، اقوام و خویشان داماد از بالای سر عروس پول می ریزند. دم درب اتاقی که قرار است عروس وارد آن شود ، عروس را سرپا نگه می دارند و از پدر داماد می خواهند که به مناسبت ورود عروس اش چیزی به عروس بدهد تا او را وارد خانه نمایند.
مرسوم است که پدر داماد اعلام می کند گاوی را با گوساله‌اش به او می‌دهد. این گاو با گوساله‌اش را در اصطلاح «گلین‌نگ اینجه سی» می گویند که تا آخر عمر ، آن گاو و گوساله مال خود عروس می شود و کسی حق تملک آنرا ندارد.
سپس پیرزنی از بستگان داماد به داخل اتاقی که قرار است عروس را وارد آن نمایند ، می رود و در را نیمه بسته نگه می‌دارد و از پدر داماد پول می خواهد تا درب را باز کند. مادر و یا پدر داماد با دادن مقداری پول رضایت او را نیز جلب می کنند و به این ترتیب ، عروس را وارد اتاق می نمایند.
وقتی ناهار به مهمانان داده می شود ، مرسوم است که پهلوانان در محوطه ای نزدیک به خانهٔ خانوادهٔ داماد ، کشتی بگیرند که به آن «گؤرشGöre&#۳۵۱;» می گویند. در برخی مناطق ، مسابقهٔ اسبدوانی برگزار می شود. در هر صورت ، در میدانچه ای که برای این منظور در نظر گرفته می شود ، ریش سفیدان می نشینند و برخی از اقوام داماد ، پولهایی به او می دهند و جارچی با دادن دستمال به آنها ، نام دهندهٔ پول و مقدار آن پول ها را که اصطلاحاٌ به آن «قاتانچ» گفته می شود ، اعلام می نماید. بخشی از پول هایی که به این شکل جمع می شود ، به کشتی گیر برندهٔ میدان (و یا اسب برنده ) داده می شود و مابقی به پدر داماد تحویل می گردد. به این ترتیب جشن عروسی پایان می یابد.
▪مراحل پس از پایان یافتن جشن عروسی :
با پایان یافتن جشن عروسی ، همگی مردم متفرق می شوند و تنها اقوام و خویشان نزدیک داماد می مانند. یکی از اقوام نزدیک عروس که به آن «ینگه» می گویند و غالباً زن برادر عروس و یا یکی از زنان نزدیک عروس است و در همان روز همیشه همراه عروس است ، پس از متفرق شدن مردم ، از صندوقی که جزو جهیزیهٔ عروس است ، کادوهایی را در آورده و به هر کدام از خویشان نزدیک داماد می دهد که به آن اصطلاحاً «صندوق پایی» می گویند. این کادوها می تواند روسری ، زیرپوش ، جوراب ، پیراهن و امثالهم باشد. پس از آن «ینگهٔ عروس» جهازیهٔ عروس را یک به یک به اقوام و خویشان داماد نشان می دهد.
قبل از غروب آفتاب ، زنان پنج کیلو روغن را در ظرفی و سه الی چهار کیلو آرد را نیز در ظرفی می ریزند و به مقابل عروس می آورند. او باید سه مشت آرد و سه مشت روغن را از ظرف برداشته و در ظرفی دیگر که آماده کرده اند ، بریزد. عروس با هر مشت هر چقدر بیشتر بردارد ، آن را نشانهٔ سخاوتمندی (خسیس نبودن) عروس می دانند. سپس آن آرد و روغن را به فرد و یا خانواده ای نیازمند می دهند.
▪مراسم «اشیک آچماک» :
سه روز پس از جشن عروسی ، مادر عروس با پختن قاتلاما (نوعی نان روغنیِ شیرین) و تهیهٔ شکلات و بیسکویت و حلوا ، به همراه زنان دیگر خانواده و چند نفر مرد به خانوادهٔ داماد می آید که این امر به «اشیک آچماک E&#۳۵۱;ik açmak» معروف است.
▪مراسم «گلین قایتارماک» :
دو الی سه روز پس از مراسم «اشیک آچماک» ، مادر داماد با پختن قاتلاما و تهیهٔ حلوا ، پنیر و غیره و همراهیِ تعدادی از افراد خانواده ، عروس را به خانهٔ مادر و پدرش می‌برند و بازمی‌گردند. اگر فاصلهٔ بین دو خانه کم باشد ، عروس تنها سه روز در خانهٔ مادر و پدر می ماند ولی اگر دورتر باشد (مثلاً در شهری دیگر باشد) عروس برای مدت ۲۰ روز الی یک ماه در خانهٔ پدر و مادرش می ماند.
[۱]- هر چند در مراسم عروسی رد و بدل شدن سخنان ، قالب مشخصی ندارد و دقیقاً کلمات واحدی گفته نمی شود ، اما مفهوم کلی عبارات ، همانی است که در این مقاله ذکر می شود.

شکوه اعظم ذوالفقاری
به روایت : فاطمه وحیدی (ساکن بجنورد)
منبع : فصلنامه یاپراق


همچنین مشاهده کنید