سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

پولیت بورو شاهنشاهی و نقش آن در وقایع مهم کشور به روایت جهانگیر تفضلی مشاور نزدیک شاه


● تشکیل پولیت بورو
در میان دورهٔ‌ حکومت سپهبد ] فضل الله [ زاهدی۱،‌ به شاه پیشنهاد کردم که اگر صلاح می‎دانند یک ((پولیت بورو))‌ تشکیل دهند که اوامر اعلیحضرت و نظرهایشان را این عده در اطرافش فکر کنند که از چه راهی زودتر و بهتر اجرا و عملی می ‎شود.
چنین به نظرم رسید که شاه از کلمهٔ ((پولیت بورو)) که تداعی با استالین و قدرت فوق العاده او داشت،‌ خوشش آمد و فرمود شما صورتی از اشخاصی که به نظرتان می‎رسد تهیه کنید.
سه روز بعد که احضار شدم، نامهای آنان که به نظر می‎رسید برای شاه مفیدند و میدان عمل وسیعی هم برای اجرای پخته و عاقلانهٔ تمایلات شاه دارند، بر روی کاغذی نوشتم: دکتر علی امینی۲، عبدالله انتظام ۳،‌ ]اسدالله[ علم۴ ، ‌سپهبد عبـــــدالله هدایـــــــــت۵ ،‌ سرلشکر نعمت الله نصیری ۶ رئیس گارد شاه و سرتیپ بختیار ۷ حاکم نظامی تهران. شاه فرمود: (چرا اسم خودتان را ننوشتید)،‌عرض کردم که میدان عمل بنده خیلی کوچکتر از میدان عمل این آقایان است. شاه فرمود که: (نه تنها شما باید در پولیت بورو باشید، بلکه باید دبیر آن باشید . و شما نظرهای آنها را به من بگوئید).
شاه اسم سپهبد هدایت و سرتیپ نصیری را از آن صورت فرمود. اما اینکه مرا دبیر و مأمور گزارشهای پولیت بورو فرمود، برای این بود که سپهبد زاهدی هنوز هم در مجلس نفوذ زیادی داشت. یعنی اکثریت نمایندگان مجلس را خودش انتخاب کرده بود و در ارتش هم خیلی بیشتر از امرای دیگر ارتش نفوذ داشت. نمی‎خواست که وزیران دولت او، حتی حاکم نظامی دوران وی،‌ با شاه ارتباط جداگانه‎ای داشته باشند.
این گروه هر هفته یکبار و در منزل یکی از این افراد جمع می‎شدند؛‌اما در عمل بیشتر در منزل دکتر علی امینی و علم این مجلس تشکل می‎شد.
عبدالله انتظام در (الهیه) ، د رمنزل امینی زندگی می‎کرد و اصولاً به میزان زیادی انتظام برکشیدهٔ دکتر امینی بود هم در نزد شاه و هم در نزد زاهدی،‌ عبدالله انتظام در دوران جنگ و سالها بعد از آن در اروپا بود و شخصاً با شاه آشنایی و ارتباط مخصوص نداشت.
این پولیت بورو، کارهای مهمی را که با میل شاه هماهنگ بود یا اصولاً شاه می‎خواست، عملی کرد. مانند: سقوط زاهدی و تشکیل دولت حسین علاء‌ و وارد شدن ایران در پیمان بغداد.
وقتی که علاء‌ نخست وزیر۸ شد، هیچکدام از وزیران خود را نمی‎دانست که کیست، و بر صورتی که پولیت بورو تهیه کرده بود، و شاه هم تائید نموده بود،‌تنها نام (علی معتمدی)۹ را افزود .
بختیار ، علم و انتظام، اشخاصی را که هم مورد اعتماد شاه باشند و هم دارای شخصیت برای وزارت به قدر امینی نمی‎شناختند ،‌و این کار بیشتر نظر و انتخاب امینی و تا اندازه‎ای مخلص بود.
در همان اوایل تشکیل پولیت بورو، روزی من از علم دعوت کردم که با سه نفر از دوستان من ]دکتر خانلری،‌ دکتر احسان یارشاطر و رسول پرویزی،[ در رستورانی ناهار بخوریم. علم از آشنایی با آنان بسیار خوشدل شد. در اینجا بجاست که یادآوری کنم. بعد از بیست و هشتم مرداد و بازگشت علم به تهران،‌ بر اثر گفت و گوی من با دکتر مصدق دربارهٔ وی۱۰ ]علم[ بسیار به من محبت می‎ورزید و همکاری ما در ((پولیت بوروی شاهنشاهی)) ما را به یکدیگر خیلی نزدیکتر کرد؛ و من همواره به علم ـ که به وی ((امیر)) خطاب می‎کردم ـ به چشم احترام زیاد می‎نگریستم، و آشنایی خانوادگی ما و رفتار خود وی با مخلص،‌مایهٔ‌ این احترام طبیعی بود. در صورتی که در پولیت بورو و مراحل سیاسی،‌ هنوز من به شاه نزدیکتر بودم یا به نظر مخلص و سایر اعضای پولیت بورو چنین می‎نمود. اما پس از چند سال که علم رفیق ((گرمابه و گلستان)) شاه هم شد، تا آنجا که من فهمیده بودم از همهٔ اطرافیان شاه، علم نسبت به وی نزدیکتر و محرمتر شد.
در یکی از جلسه‎های پولیت بورو در حکومت علا که علم وزیر کشور شد و دکتر خانلری معاون وزارت کشور،‌ تیمور بختیار مجله سخن را آورده بود در روی میز گذاشت و دربارهٔ‌ چند مقاله و چند شماره، به خصوص شماره‎ای که از نوشته‎های ((شهید نورایی)) و ((صادق هدایت)) بود، از همان قماش سخنان ادارهٔ‌ اطلاعات شهربانی و رکن دو می‎گفت، و اینها را به صورت گله‎ای دوستانه از من می‎نمود. و مخلص هم سخنانی گفتم که خلاصه آن این بود : دکتر خانلری به نظر من از شما کمتر ناسیونالیست نیست.
علم روز بعد یا روزی که روز شرفیابی من بود، از من خواست که آنچه به تیمور گفتم به شاه نیز عرض کنم، و من با اعتقاد کامل عرض کردم، به علاوه اصولاً‌ من گزارش هفتگی ((پولیت بورو)) را به شاه عرض می‎کردم و…
کار (( پولیت بورو)) هم تق و لق شد، زیرا از همان وقت هم امینی و علم، و تا اندازه‎ای تیمور بختیار ،‌می‎خواستند که مقدمات نخست وزیری را برای خود فراهم آورند.
اما علت مهمتر این بود که شاه بعد از رفتن سپهبد زاهدی،‌ خود مستقلاً با وزیران مهم ملاقات می‎فرمود،‌ و آن وزیرانی که مهمتر بودند،‌ هفته‎ای یکبار شرفیاب می‎شدند، و رئیس شهربانی، رئیس ستاد ارتش و حاکم نظامی نیز.
این کار ارتباط مستقیم وزیران مهم و سران ارتش با شاه، بعد از دولتهای دکتر مصدق و سپهبد زاهدی تا آخرین روزهایی که محمدرضا شاه برای همیشه ایران را ترک کرد،‌ادامه داشت. دیگر لزومی نداشت که مخلص هر هفته از ((پولیت بورو)) به شاه گزارش بدهم. اما شرفیابی‎های من هر هفته ادامه داشت و گاهی هفته‎ای دوبار هم می‎شد، و پولیت بورو با وجود این تضعیف ،‌بازهم تا مأموریت من به پاریس،‌تشکیل می‎شد و مسایلی مانند پیمان بغداد هم در آن بحث می‎شد؛ شرفیابی‎های هفتگی من همچنان تا سال چهل و یک ـ‌ که وزیر شدم ـ ادامه داشت.
● پولیت بورو و برکنار کردن زاهدی
شاه به سپهبد زاهدی اعتماد نداشت، بلکه از او بیمناک و نگران بود. هنگامی که شاه پس از هفته‎ها تردید و نگرانی، به وسیلهٔ‌ برخی از نزدیکان زاهدی،‌غیر مستقیم به او فهماند که بهتر است با احترام از نخست وزیری کنار برود، زاهدی هم به آگاهی شاه رسانید که : ((من با تانک به نخست وزیری آمده‎ام، و جز با تانک هم نخواهم رفت)) و نگرانی شاه بیشتر شد.
نگرانی شدید شاه از هنگامی آغاز شد که از ملاقاتهای ] سید ابوالحسن[ حائری زاده۱۱ و زاهدی، گزارشهای زیادی به وی می‎دادند.
حائری زاده با موافقت و میل زاهدی و شخصیت جسور خود، در آن دوره به وکالت رسید، و شاه چنین می‎پنداشت ،‌ یا به وی گفته بودند که سخن (( با تانک آمده‎ام و جز با تانک هم نی‎روم))، تلقین حائری زاده است. حائری زاده در مجلس شورا و همه جا با شاه مخالف بود و آشکارا مخالفت می‎نمود.
سرانجام با دستور شاه، علم که با زاهدی دوست بود، قرار شد که به زاهدی از قول شاه بگوید که : اگر دوستانه از نخست وزیری کنار برود، سفیر کبیر سیار(یا به قول شاه((سوپر آمباسادر)) )‌ در سراسر اروپا خواهد شد.این مسأله در ((پولیت بوروی شاه)) مطرح شد، و سرانجام قرار شد علم به شمال برود. زیرا در آن روزهای تعطیل نوروز، زاهدی با تنی چند از دوستان زن و مرد خود به کنار دریا رفته بود.
در ((پولیت بورو))‌قرار شد، علم به وسیله مخلص به دکتر امینی و عبدالله انتظام خبر بدهد که آیا زاهدی راضی به رفتن از نخست وزیری می‎شود یا نه؟ و رمز این کار به این صورت بود که اگر زاهدی حاضر به قبول پیشنهاد شود، علم به ((بهبهانیان))۱۲ (رئیس حسابداری املاک سلطنتی) تلگراف کند که محصول پنبهٔ گرگان خوب است،‌و اگر نه، تلگراف کند که محصول رضایت بخش نیست. علم در آن دوران رئیس املاک سلطنتی بود و چنین قرار گذاشتیم که بهبهانیان به من خبر بدهد،‌و من به امینی و عبدالله انتظام.
تیمور بختیار هم از من خواسته بود که به علم بگویم یکی از ویلاهای املاک سلطنتی را در آن چند روز تعطیل دراختیار وی نهند که برود به شمال.
این کار را تیمور به دو دلیل کرد. اول آنکه ]می‎خواست[ با خانمی که هنوز زن وی نبود،‌گوشهٔ امنی داشته باشد. دوم اینکه رندی کند،‌و اگر زاهدی مقاومت کرد و شاه عقب نشینی ، خود را از مأموریت علم برکنار نگه دارد.
خبری که بهبهانیان به من داد این بود که : ((محصول تا وقتی که رضایت بخش شود، محتاج به زمان است.))
بعد از ظهری بود که من این خبر را به امینی و عبداله انتظام که در منزل امینی بود، دادم. آن دو از این خبر نگران شدند. به یاد دارم که عبدالله انتظام از ناراحتی بلند شد و پرده‎های اطاق را به هم کشید.
دو روز بعد ، در منزل علم ((پولیت بورو))‌تشکیل شد. تیمور بختیار،‌ هنوز از شمال نیامده بود.
علم گفت:‌((روز اول که نزد زاهدی رفتم، مرا با محبت در آغوش گرفت و بوسید،‌ و در هنگام ناهار مرا در دست راست خود نشاند؛ و هنگامی که روز بعد با ملایمت و محبت زیاد پیغام شاه را به وی داد، در سر میز، من را پایین دست دیگران نشانید.۱۳ ))
سرانجام تا آنجا که من می‎دانم اردشیر زاهدی ] در تاریخ ۱۶/۱/۱۳۳۴ [،‌توفیق یافت که پدر را ـ‌که بیمار هم بود ـ‌به قبول پیشنهاد شاه وادار کند.
پس از آنکه علا در ]هفدهم فروردین سی و چهار[ فرمان نسخت وزیری گرفت و هنوز نام وزیرانی که برایش تعیین شده بود نمی‎دانست،‌برای یک عمل جراحی به اروپا رفت۱۵ . در یکی از همین روزهایی که به حضور شاه رفته بودم، شاه مطالبی فرمود که خلاصهٔ‌ آن این است که: ((ما در جنگ اول و دوم جهانی از بی طرفی زیان دیده‎ایم و اگر ما وارد پیمان بغداد شویم امریکایی‎ها هم به ما خواهند پیوست و خطر کمونیسم در ایران از میان خواهد رفت.))
این جملهٔ‌ آخر در پاسخ به عرایض مخلص بود که خلاصه‎اش این است که : تصور نمی‎فرمایند رنجش شدید روسها گرفتاریهایی داشته باشد؟
شاه به سخنان خود افزود:‌((که شما این سخنان را به رفقای پولیت بورو فعلاً نگویید؛ اما در روزنامهٔ‌ خودتان زیانهای بی‎طرفی را بنویسید. و دو سه مقاله هم برای روزنامه‎های عصر ،‌در این باره بنویسید، و به نصیری بدهید که به آنها بدهد)). در اینجا شایستهٔ‌ یادآوری است که من خیال می‎کنم که شاه این سخنان را برای دیگران،‌ و دست کم برای چند وکیل مجلس هم فرموده باشد؛ اما هنوز به عبدالله انتظام و امینی نفرموده بود،‌یا دست کم به نظر مخلص چنین می‎نمود.
مطالب ایران ما و دو سه روزنامهٔ دیگر موجب آن شد که دوستان پولیت بورو از مخلص کم وبیش رنجیدند. زیرا می‎دانستند که چنان مطلبی در آن روزگار، در ((ایران ما)) ،‌بدون نظر شاه بسیار بعید است.
این مطلب بزودی در مجلس هم بلند گویانی یافت.
شاه هم بعد از مقالات روزنامه‎ها به وزیر خارجه فرموده و سفارش کرد که در پولیت بورو هم در این باره بحث کنید.
هنگامی که در مجلس و مطبوعات ایران، تقریباً پیوستن ایران به پیمان بغداد روشن شده بود، علا، نخست وزیر که برای یک عمل جراحی در بیمارستانی در پاریس بستری بود، در مصاحبه مطبوعاتی ـ که به وسیلهٔ خبرگزاریهای مهم جهان پخش شده بودـ پیوستن ایران را به یک پیمان نظامی و رها کردن سیاست بی‎طرفی را غیر ممکن خوانده بود.
پس از بازگشت نخست وزیر از پاریس و بحث در پیوستن ایران به پیمان بغداد، عبدالله انتظام در پولیت بورو گفت:
(روسها که در دوران دکتر مصدق حاضر نبودند بدهکاری طلای خود را به ایران بدهند، پس از قرارهایی که بامن، یعنی در حقیقت با دولت ایران،‌ گذاردند طلاهای ما را دادند۱۶ و با اعدام افسران حزب توده هم، اعتراض نمایانی نکردند و تبلیغات ضد ایران هم نکردند. حالا هم البته هرچه رئیس مملکت صلاح بدانند و بکنند من عرضی ندارم و نمی‎توانم داشته باشم. اما چون من از طرف دولت ایران به شورویها تعهد کرده‎ام که ایران وارد هیچ پیمان نظامی نخواهد شد به هیچ وجه صلاح نیست که من همچنان وزیر خارجه باشم والحاق به پیمان بغداد را امضا کنم . ایران با این مرزهای دراز و وسیعی که باشوروی دارد در هر صورت روزی دربارهٔ‌برخی کارها با شوروی سازشهایی خواهد کرد. من برای چنان روزی مجری خوبی برای اعلیحضرت و دولت ایران خواهم ماند و من می‎خواهم جای خودم را به وزیر خارجه مناسبتری بدهم واز شما دوستان، توقع دارم که این حقایق را به اعلیحضرت بگویید که از استعفای من خشمگین نشود. از جهان (یعنی این مخلص)‌ توقع دارم که هم به اعلیحضرت طوری عرض کند که توجه فرمایند که استعفای من نافرمانی نیست بلکه به مصلحت کشور و خود اعلیحضرت است و در ((ایران ما)) هم شاه پسندانه مطالبی در این باره بنویسند.من که به صداقت و درستی مطالب انتظام معتقد بودم، هم به سهم خود به شاه عرض کردم، وهم در روزنامه نوشتم. عبدالله انتظام استعفا داد و شاه نرنجید واردلان را به جای انتظام گذاشت. ]۳/۱۰/۱۳۳۴[
پیوستن ایران به پیمان بغداد،‌ باعث حملهٔ‌ شدید ((خروشچف)) شد که انتظار آن می‎رفت؛ اما حملات شدید نهرو و جمال عبدالناصر به قدری شدید بود که امریکا را از پیوستن به پیمان بغداد منصرف کرد. ] امریکا در این خصوص[ و به فرستادن ناظری بسنده کرد که موجب ناراحتی شدید شاه شد. دربارهٔ‌این پیمان سخنان بسیار گفته شده و اسناد معتبر بسیاری هم انتشار یافته است؛ اما شاید به موقع باشد که خیلی به اختصار یادآوری شود که قبل از به وجود آمدن پیمان بغداد، یک پیمان دو جانبه‎ای در میان ترکیه و پاکستان درست شد که این هردو کشور،‌ارتشهای نیرومند داشتند،‌و پس از آنکه عراق به این دو پیوست،‌نام آن را پیمان بغداد گذاردند.
نفوذ انگلستان در بغداد بسیار عمیق و وسیع بود،‌تا جایی که ((سلیمانیه)) و ((حبانیه)) دو پایگاه و فرودگاه انگلستان بود.((عبدالله )) نایب السلطنه عراق از مهمترین هواداران سیاست انگلستان به شمار می‎رفت. ((نوری سعید)) مقتدرترین و مفید ترین دوستان انگلستان در خاورمیانه بود. ودر تشکیل عراق به صورت کشوری مستقل، نوری سعید عامل مهمی بود با پیوستن عراق به پیمان بغداد، قدرت نفوذ انگلستان در این پیمان بیش از پیش شد.
آنچه هنوز هم برای مخلص تا اندازه‎ای مهم است، این است که بسیاری از هواداران سیاست انگلستان و سرشناسترین فراماسونها در ایران، تمایلی به پیوستن ایران به پیمان بغداد نشان نمی‎دادند.

* منبع: خاطرات جهانگیر تفضلی تألیف یعقوب توکلی
۱ . سپهبد فضل الله زاهدی، فرزند بصیرالدیوان، یکی از ملاکین همدان بود. وی از افسران تحت امر رضاخان، و در کودتای ۱۲۹۹ شرکت داشت. معذالک وی در دوران حکومت رضاخان، سه بار خلع درجه شد. او چند بار رئیس شهربانی شد و در کابینه های علاء و مصدق وزیر کشور بود. بعد استعفا داد و به مجلس سنا رفت. فضل الله زاهدی یکی از عوامل اصلی توطئه کودتای بیست و هشتم مرداد بود که بعد از کودتا نخست وزیر شد. سال هزار و سیصد و سی و چهار از سمت خود کناره گیری کرد و به عنوان سفیر سیار به اروپا رفت. او تا سال چهل و دو که در ویلای گل سرخش در ((ژنو)) درگذشت، این سمت را حفظ کرد.
۲ . علی امینی در این هنگام وزیر اقتصاد بود و قرارداد نفتی کنسرسیوم (پیچ ـ امینی) ،‌ محصول آن دورهٔ وزارتش بود.
۳ . عبدالله انتظام در کابینه‎های زاهدی و علاء وزیر امور خارجه بود. او دوبار به ریاست شرکت نفت برگزیده شد. در این دوران از مشاوران نزدیک شاه بود. بعد از برکناری از شرکت نفت به مدت پانزده سال خانه نشین شد عاقبت در سال پنجاه و هفت دوباره به سمت مشاورت شاه فراخوانده می‎شود. در کابینهٔ کوتاه مدت بختیار،‌ یکی از اعضای شورای سلطنت بود.
۴ امیر اسدالله خان علم، پسر امیر شوکت الملک علم و داماد قوام الملک شیرازی بود. او چند بار به وزارت در وزارتخانه‎های مختلف، و یکبار به نخست وزیری انتخاب شد. از سال چهل و هفت تا پنجاه و شش که بر اثر بیماری علاج ناپذیر سرطان درگذشت، وزیر دبار شاه بود. در سال شصت یادداشت‎های خصوصی علم با مقدمه مفصل دکتر علینقی عالیخانی ابتدا در لندن، و سپس در تهران منتشر شد. خاندان وی (و همچنین خانواده همسرش) به نوکری انگلیسیها مشهور بودند. وی به ضدیت با روحانیت و اسلام شهره بوده و این در جای جای خاطرات منتشر شده‎اش مشهود است. هم او بود که کشتار وسیع پانزده خرداد چهل ودو و دستگیری و زندانی نمودن حضرت امام خمینی (ره) و حتی طرح اعدام ایشان و پانزده تن از علمای حوزه را مطرح نمود. وی همیشه به صورت پشتوانه روانی و مشاور شاه عمل می‎نموده است. ارتشبد حسین فردوست شرح مفصلی از ارتباطات جاسوسی علم ذکر نموده است. برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به جلد دوم کتاب ظهور و سقوط سلطنت پهلوی.
۵ . سرلشکر عبدالله هدایت از افسران زمان رضا خان بود. اودر کابینه‎های رزم آرا، زاهدی و علاء وزیر جنگ می‎شود. همچنین اولین ((ارتشبد)) ایران در تاریخ نظامی ارتش بود . بعد از بازنشستگی ،‌ از سوی شاه سناتور می‎شود . در سال چهل و یک به اتهام سوء استفاده محاکمه و زندانی شد و در سال چهل و هفت ،‌در سن شصت و نه سالگی درگذشت.
۶ . سرلشکر نعمت الله نصیری ، نظامی وفادار شاه و از جمله عاملین اصلی توطئه کودتای بیست و هشتم مرداد به شمار می‎رفت. او مدتی رئیس شهربانی کل کشور بود و در کابینهٔ هویدا،‌معاون نخست وزیر شد. سپس ریاست سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)‌را عهده دار گشته و به درجهٔ ارتشبدی ارتقا یافت. دورانی که ریاست ساواک به عهدهٔ او بود،‌ این سازمان به یکی از جهنمی ترین سازمانهای امنیتی جهان تبدیل شد. در هنگام نخست وزیری جمشید آموزگار از این سمت کنار گذاشته شد و به عنوان سفیر ایران به پاکستان اعزام شد. عاقبت از این سمت معزول شده به زندان افتاد و بعد از پیروزی انقلاب، تیرباران شد.۷ . سپهبد تیمور بختیار فرماندار نظامی تهران و از عوامل اصلی کودتای بیست و هشت مرداد؛ و اولین مؤسس سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بود که در سال چهل از سمت خود برکنار شد. او در کابینه‎های اقبال، شریف امامی و امینی ، معاون نخست وزیر و رئیس ساواک بود. قبل از روی کار آمدن دکتر امینی،‌ سفری به امریکا می‎کند و با ریاست سازمان سیا (CIA) و همچنین ((کرمیت روزولت)) عامل امریکایی کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ ملاقات کرده و از آنها در طرح ریزی کودتایی علیه شاه کمک می‎خواهد. امریکاییان با او مخالفت می‎کنند. بختیار که مردی خشن، بی رحم و فاقد عواطف انسانی بود از ایران اخراج می‎شود. تبهکاریهای او دامن بسیاری را گرفت و در نهایت با رژیم ایران نیز درگیر شد. ابتدا به لبنان و سپس به عراق پناهنده شد. در بغداد به سال چهل و هشت توسط مزدوران سازمانی که خود تأسیس کرده بود (ساواک) به قتل رسید . تیمور بختیار از جمله بزرگترین فئودالهای ایرانی به حساب می‎آمد.
۸ . حسین علا فرزند محمدعلی خان علاء‌ السلطنه بود. او در زمان احمدشاه دوبار وزیر ((فوائد عامه و تجارت)) شده بود. قبل از کودتای ۱۲۹۹ سفیر ایران در اسپانیا و بعد، در امریکا بود. همچنین نمایندهٔ مجلس پنجم و رئیس بانک ملی ایران شد. در سال هزارو سیصدو بیست و یک وزیر دربار شد. او همچنین استاد اعظم لژ فراماسونری نیز بود. حسین علا دوبار در سالهای بیست و نه و سی و چهار نخست وزیر شد. از وقایع دوره دوم نخست وزیری وی،‌ پیوستن ایران به پیمان بغداد بود. (در همین دورهٔ‌ نخست وزیری اش بود که مورد سوء قصد فدائیان اسلام قرار گرفت)‌بعد از نخست وزیری، دوباره وزیر دربار و سپس سناتور شد. او در عین فقدان تحصیلات منظم بیش از نیم قرن مشاغل مهم مملکتی را برعهده داشت. وی در سال ۱۳۴۳ درگذشت.
۹ . علی معتمدی در کابینه احمد متین دفتری (سال ۱۳۱۸) معاون نخست وزیر و در کابینه‎های قوام السلطنه و حکیمی ،‌ وزیر راه بود. معتمدی در کابینه حسین علاء (سال ۱۳۳۴) وزیر مشاور می‎شود.
۱۰ . این گفتگو در جریان جلوگیری از سفر علم به سوئیس و ضبط گذرنامهٔ او توسط سرتیپ کمال و همچنین شایع شدن خبر قصد دکتر مصدق به تبعید وی به بندرعباس انجام شده بود که در این گفتگو مصدق در پاسخ به تفضلی، خبر مزبور را تکذیب کرده و علم را از سیاست بازی با خارجیها پرهیز داده بود و در عوض رفتن به اروپا ،‌توصیه کرده بود علم به سر املاکش برگشته و به تفریح و شکار بپردازد.
۱۱ . سید ابوالحسن حائری زاده از نمایندگان حزب دموکرات در مجلس پانزدهم بود که بعدها از حزب جدا شد و به جبهه ملی پیوست . او همچنین از نمایندگان دورهٔ شانزدهم و هفدهم مجلس بود که اولین طرح ملی شدن نفت را امضا کرد و در جریان ملی شدن صنعت نفت فعالانه کوشید؛ اما به علت اختلاف روش از مصدق کناره گرفت. او به همراه ملک الشعرای بهار و چندتن دیگر جمعیت ایران هواداران صلح را در تهران تشکیل داد.(سال ۱۳۲۹).
مهندس کریم ساعی،‌ اسناددانشگاه و مؤسس جنگلبانی در ایران. وی پارک معروف ساعی را درختکاری و احیاء‌ نمود.
۱۲ . محمد جعفر بهبهانیان ،‌فراماسونر ،‌ معاون مالی دربار، و خزانه دار شاه شد. او امورمالی و اقتصادی شاه را اداره می‎کرد. وی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به آوارگان خاندان پهلوی پیوست،‌ و مجدداً‌ عهده دار امورمالی شاه شد؛ اما این بار با دزدیدن بیش از صد میلیون دلار از پولهایی که شاه دزدیده بود،‌مدتها مخفی و دور از انظار زندگی می‎کرد. (خاطرات احمد علی مسعود انصاری)
۱۳ . برکناری سپهبد زاهدی از نخست وزیری،‌ بر اساس توافقی بود که در واشنگتن بین مقامات آمریکایی و شاه به عمل آمد. شاه در سفر خود به امریکا، اصرار زیادی نسبت به برکناری زاهدی داشت،‌ و علت صوری آن ،‌فساد و سوء استفاده زیاد در سازمانهای اداری ایران بود که ظاهراً توسط ایادی زاهدی صورت می‎گرفت. مخصوصاً‌ تاکید شاه بر حیف و میل کمکهای بلاعوض آمریکا بوده است. اما علت اساسی ،‌ فعال مایشاء بودن زاهدی بود. چرا که وی هیچگونه سهمی برای شاه در کودتای بیست و هشت مرداد قایل نبود و معتقد بود استواری مجدد شاه بر سریر سلطنت،‌در نتیجهٔ‌ خواست و فداکاری او بوده است. ولی در عوض شاه به قدری از او رنجیده خاطر بود که با واگذاری شغل سفیر سیار در دول اروپایی او را تبعید نمود و فقط یکبار ،‌ آن هم یک هفته برای شرکت در عروسی اردشیر زاهدی و شهناز دختر شاه، به زاهدی اجازه ورود به ایران را داد.
۱۴ . در آبان ماه هزار و سیصد و سی و چهار و در زمان نخست وزیری حسین علاء ،‌کنفرانس کشورهای عضو پیمان بغداد با شرکت نخست وزیران ایران، ترکیه، پاکستان و انگلستان و همچنین وزیرامور خارجه امریکا در بغداد تشکیل شد. پیمان بغداد یک پیمان دفاعی امریکایی در مقابل نفوذ شوروی در منطقه بود. در اعتراض به این عمل،‌یک روز قبل از عزیمت علاء به بغداد ((مظفر ذوالقدر)) ،‌ یکی از فدائیان اسلام در مسجد سپهسالار به سوی علاء ‌تیراندازی کرد که به او اصابت نکرد.
۱۵ . سه تن از اعضاء پولیت بورو،‌ سه وزیر عمدهٔ‌ کابینهٔ حسین علاء بودند. ۱- امیر اسدالله علم وزیرکشور ۲- علی امینی وزیر دارائی ۳- عبدالله انتظام وزیر امورخارجه و نایب نخست وزیر.
۱۶ . بدهکاری طلای روسها ناشی از خرید گندم و برنج ایران در جنگ جهانی دوم بود که موجب گرسنگی و مرگ و میر بسیاری از مردم ایران در سالهای جنگ شده بود. در واقع سیری روسها، به قیمت گرسنگی و مرگ و میر مردم ایران بوده است. اما بازپرداخت آن از طرف روسها ،‌منوط به دست برداشتن ادعای ارضی ایران از منطقهٔ‌ ((فیروزه ده)) در شمال شرقی ایران، و واگذاری آن به روسها بوده است که شاه ،‌ دولت علاء و وزیر خارجه عبدالله انتظام ، اقدام به واگذاری آن به روسها نمودند. امری که در سالهای حکومت پهلوی بر ملت ایران مکتوم مانده بود و پیروزی انقلاب اسلامی پرده از این خیانت بالا زد.
منبع : موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران


همچنین مشاهده کنید