جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


کابوس جشن ازدواج


کابوس جشن ازدواج
بسیاری از پدران و مادران ما در کمال سادگی به عقد ازدواج هم درآمدند. مادربزرگها بر سرشان نقل و سکه پاشیدند و پدربزرگها پشت سرشان دعا خواندند و با سلام و صلوات آنها را راهی خانه بخت کردند اما به فاصله گذشت چند دهه اوضاع چنان تغییر کرد که اکنون مشکلات مربوط به برگزاری مراسم عروسی فقط یکی از دشواری هایی است که خانواده های ایرانی برای ازدواج فرزندان خود با آن مواجهند. با این وجود بسیاری از این خانواده ها برای عروسی فرزندانشان توقع ارکستر و خواننده اختصاصی، صدها مهمان، لباس عروس سفارشی، جواهر چندمیلیونی و مهمانی در هتل را دارند. هر روز در گوشه و کنار شهر کاروانهای عروسی زیادی به راه می افتند که اغلب آنها حامل زن و شوهرهای جوانی اند که از فرط دوندگی، خستگی و دغدغه های چگونگی برگزاری مراسم عروسی آرزو می کنند که کاش این روزها هر چه زودتر تمام شوند. به عبارت دیگر، مراسمی که مربوط به یکی از بهترین و خاطره انگیزترین رویدادهای زندگی هر فردی است، تبدیل به باری بر دوش دختران و پسران جوان و خانواده ها شده، به گونه ای که تمام لذت شروع یک زندگی مشترک را از آنها می گیرد.
در سالن بزرگ یک فروشگاه لباس عروس درخیابان میرداماد، مبلمان زیبایی برای استراحت مشتری ها هنگام انتخاب مدل لباس عروس از آلبوم ها و ژورنالهای روی میز چیده شده است.
دورتادور سالن چند ماکت با لباس های عروس به تن گذاشته شده اند و یک قفسه چوبی کنده کاری شده، انواع تاج سرهای مناسب لباس نامزدی و عروسی را در خود جای داده است. در اینجا معمولاً در ماه دوخت دو یا سه لباس عروس را سفارش می گیرند و بقیه مشتری هایی هستند که بابت یک شب کرایه لباس عروس حاضرند از ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزارتومان پرداخت کنند. خانم متصدی زن نسبتاً جوانی است که با کمک دو نفر از دوستانش این فروشگاه را اداره می کند. تجربه به او نشان می دهد برای بعضی از مشتری ها که لزوماً هم وابسته به طبقات مرفه نیستند، قیمت ها اصلاً مهم نیست: «آنها فقط دنبال این هستند که لباس عروسی شان تک باشد. درواقع می خواهند از این مسأله به عنوان عاملی برای فخرفروشی استفاده کنند.»
دختر ۲۳-۲۲ ساله ای پایش را روی پای دیگر انداخته و منتظر نشسته است تا لباسی را که دوخت آن یک ماه پیش سفارش داده برای پرو آماده شود. روسری کوچک قرمزی با حاشیه لیمویی به سرش کرده و با کیف و کفشی که همرنگ حاشیه روسری اش است، مستقیم به روبرو خیره شده و فقط گاهی در مقابل صحبت یکی از خانم های فروشنده که سعی دارد رضایت او را برای انتخاب یکی از تاج سرها جلب کند، سری تکان می دهد. به نظر خانم مدیر مراسم عروسی فقط یک سنت است و خرج کردن زیادی، خوشبختی عروس و داماد را تضمین نمی کند. با این حال وقتی از او درباره قیمت لباسهای عروسی می پرسم، خیلی زود متوجه منظورم می شود و طوری نگاهم می کند که انگار می گوید: «وقتی مردم خودشان دنبال این چیزها هستند، ما چه کاره ایم؟!»
دختر جوان بالاخره یکی از تاج سرها را می پسندد، اما سفارش می کند آن را کمی کوتاهتر کنند تا وقتی شب عروسی تاج گل را روی سرش می گذارد و کفش های پاشنه بلند می پوشد، قدش از داماد بلندتر نشود. زنی که همراه اوست با دقت به حرفهایی که رد و بدل می شود، گوش می کند و وقتی عروس خانم لباسش را می پوشد و از دوخت آن اعلام رضایت می کند، چک های مسافرتی را به عنوان بیعانه به دست یکی از فروشنده ها می دهد و تأکید می کند، موقع تحویل گرفتن لباس بقیه پول را پرداخت خواهد کرد. خانم مدیر مبلغ دریافتی را در دفتر می نویسد: «سیصدهزارتومان بابت لباس عروس مدل نیلوفر دریافت شده.»
قیمت لباس عروس و تاج سر را در ذهنم محاسبه می کنم و به یک رقم ۷۰۰-۶۰۰ هزارتومانی می رسم! به عقیده خانم مدیر خیلی ها فکر می کنند همیشه که شب عروسی آدم نیست، پس باید برای آن سنگ تمام گذاشت.»
به نظر یک مشاور مجتمع قضایی خانواده که روزانه به پرونده اختلافات خانوادگی زیادی رسیدگی می کند، هر چند نمی توان به صورت مستقیم ناکامی یا کامیابی زوج های جوان را تحت تأثیر مراسم عروسی و هزینه ای که صرف آن می کنند قرارداد، اما توصیه به کمتر کردن هزینه های مراسم ازدواج و کاهش تشریفات بیشتر از این رو اهمیت دارد که با رواج تشریفات و هزینه های غیرضروری در مراسم عروسی، ترس جوانان برای شروع زندگی مشترک بیشتر شده و چه بسا از تعداد ازدواج ها کاسته شود. اگر تهیه مسکن را یکی از مشکلات پیش روی جوانانی که قصد ازدواج دارند در نظر بگیریم، خود این عامل به تنهایی قادر است تصمیم به ازدواج را در خیلی از آنها به تأخیر بیندازد. هزینه های غیرضروری که خانواده ها برای مراسم عروسی از داماد انتظار دارند، هم این قضیه را بغرنج تر می کند.»
از سوی دیگر اعتقادی هم وجود دارد مبنی بر این که خانواده های عروس مقابل جهیزیه ای که با دختر خود روانه می کنند، از داماد انتظار برگزاری مراسمی در حد و اندازه همان هزینه ای که کرده اند، دارند. هدیه موسوی ۳۰ ساله می گوید: «وقتی داماد از عروس جهیزیه ۱۵-۱۰ میلیونی می خواهد، معلوم است که خانواده عروس هم انتظار مراسم آنچنانی را داشته باشند.»
بدیهی است که این بده و بستانها مراسم ازدواج را تبدیل به یک معامله می کند؛ معامله ای که هر طرف فقط به فکر به دست آوردن سودمادی بیشتر از آن است. شیرین یاوری کارشناس و پژوهشگر اجتماعی می گوید: متأسفانه دیدگاه سودباوری و مادی نگری به موضوعی نظیر ازدواج که انتظار براین است ابعاد عاطفی و روحی در آن مهمتر باشد، چنان براین سنت نیک و حسنه سایه انداخته که هدف و انگیزه اصلی از آن را زیر سؤال برده است. تا حدی که یکی از مواردی که جوانها برای به عقب افتادن ازدواج خود مطرح می کنند، موضوع هزینه های مراسم ازدواج یا تهیه جهیزیه است که در این میان البته نقش خانواده ها خیلی مهم است. چرا که در جامعه ما هنوز این پدر و مادرها هستند که تا حد زیادی حتی در انتخاب همسر برای فرزندشان و سایر قضایای مربوط به ازدواج آنها اظهارنظر و دخالت می کنند و اگر والدین اصل را بر این بگذارند که دختر و پسر جوان می توانند با حداقل هزینه زندگی مشترک خود را شروع کنند و پولی که باید بابت تهیه جهیزیه یا وسایل خیلی گران و لوکس که واقعاً ضرورتی هم ندارد و یا برگزاری مراسمی که با حداقل ها هم امکانپذیر است، پرداخت کنند، برای زندگی آینده خود سرمایه گذاری کرده و آن را به شکل مفیدتری به کار بگیرند، مطمئناً دختر و پسرهای جوان هم تا حد زیادی از دغدغه و نگرانی این قبیل مشکلات مربوط به ازدواج رها می شوند.
تعداد میلیونهایی که کنار هم قرار می گیرند، این روزها تعیین کننده سرنوشت و زندگی جوانهای زیادی شده است. در یک حساب سرانگشتی از برگزاری مراسم عروسی و با احتساب مبالغی که باید برای اجاره سالن، آرایش ولباس عروس و داماد، تزیین اتومبیل عروس، سرویس جواهر و حلقه، فیلمبرداری و عکاسی، غذا و دسر و اجاره یک اتومبیل مدل بالا و... پرداخت شود، دست کم رقمی در حدود پنج میلیون تومان به دست می آید که این میزان البته با میزان توقع خانواده ها، اصرار برخی از آنها برای متمایز نشان دادن خود و افتخار داشتن مراسم ویژه ای که نظیر آن را کسی ندیده، گاه دو تا سه برابر هم می شود تا حدی که چگونگی جشن ازدواج برای تعدادی از دخترها و پسرها یک کابوس شده است.
مینو دختر ۲۸ ساله ای که فوق دیپلم علوم آزمایشگاهی دارد و شش ماه است که با همسرش که کارمند قسمت اداری یک بانک است نامزد شده، می گوید: «خیال داریم جشن عروسی ساده ای بگیریم، اما خانواده ام یک کلمه هم از حرفهایم را نمی فهمند. برای مادرم فقط قیمت بالای سرویس طلایی که برمی دارد مهم است. می خواهم لباس عروسی دوستم را بپوشم، یکصدا می گویند: «خدا به دور، می خواهی لباس عروسی کس دیگری را بپوشی! آنها می گویند: اگر حالا داماد را تیغ نزنی، بعدها برایت تره هم خرد نمی کند.» و احتمالاً تحت فشار چنین طرز فکر حاکم در خانواده ها است که برخی جوانها برای برپایی مراسم ازدواج به دلخواه والدین، خود را به آب و آتش می زنند و سپس در وضعیت روحی و مالی بغرنجی قرارمی گیرند. نمونه ای از این قبیل چشم و هم چشمی ها و تأکید داشتن بیش از حد بر تشریفات خاص و ظاهری را مهری محمدی مشاور در یک مرکز مشاوره خانوادگی این گونه شرح می دهد: «مهمانی در یک باغ بزرگ برگزار شد. داماد سفارش کرده بود اتومبیل عروس حتماً بنز باشد. روی میزها چند نوع غذا با انواع کیک و دسر چیده بودند و با سه دوربین هم در نقاط مختلف باغ از مراسم، فیلمبرداری می شد. یک عکس تمام قدی بزرگ وبسیار زیبا از عروس و داماد هم به هر کدام از مهمان ها هدیه می شد خلاصه همه چیز آنقدر شیک و عالی بود که خیلی از دختر وپسرهای توی مهمانی آرزو می کردند، کاش به جای داماد و عروس بودند.
عروس و داماد هم هر چند لبخند می زدند و سعی می کردند خود را خوشحال نشان بدهند اما این خوشی دوامی نداشت چون درست به واسطه چند ماه موعد پرداخت قرض ها، سررسید چک ها و بهره پولهایی که قرض گرفته بودند، رسید و می توانید تصور کنید با حقوق کارمندی که می گرفتند در چه وضعیتی قرار داشتند.»
دفترخانه ازدواج و طلاق طبقه دوم ساختمانی است که در طبقه اول آن پزشک همه کاره ای مطب داردکه روی تابلوی بیرونی ساختمان نوشته، داخلی، غدد، اعصاب، ختنه، سوراخ کردن گوش و ... و گویا فقط کافی است که بیماری خودش را به مطب آقای دکتر برساند و دیگر خیالش از همه چیز آسوده باشد. اما محیط زیبا و شیک دفترخانه با گلدانهای گلی که در هر طرف آن گذاشته شده و آکواریومی با چند ماهی که در آن به این سو و آن سو می روند، برای هر تازه واردی جالب و دیدنی است. آقای دفتردار که روحانی خوش مشربی است، می گوید: «در جامعه ما معمولاً خانواده ها در سطح متوسطی از لحاظ وضعیت اقتصادی و اجتماعی قرار دارند. هنوز هم ۸۰ تا ۹۰ درصد عروس و دامادهای ما در بین هدایایی که می گیرند یک دست لیوان شربت خوری هم هست. مشکل اینجا است که یک طبقه ثروتمند که در اکثریت هم نیستند و به دنبال تغییر و تحولند، مدام از خود رسم هایی را ابداع می کنند و پولی که دارند هم امکان این کار را به آنها می دهد و متأسفانه نحوه زندگی و عادتهای آنها برای مردمی که در طبقات دیگر هستند، الگو می شود. چون برای بسیاری از ما این موضوع به یک باور تبدیل شده کسی که لباس شیک تر، اتومبیل گرانتر یا عروسی پرخرج تر داشته باشد، ناخودآگاه مورد احترام دیگران قرار می گیرد و بقیه هم برای عقب نماندن از این قافله به پیروی از آنها می پردازند. اما نکته اینجا است که طبقات مرفه و ثروتمند هم یک جا نمی نشینند که بقیه به آنها برسند. مدلهای جدید باب می کنند. خرج بیشتری می کنند و خلاصه در مسیری قدم برمی دارند که باز بقیه عطشی برای تقلید از آنها داشته باشند و این دور همچنان ادامه پیدا می کند. حالا هم وضع به گونه ای شده که دختر و پسر نگرانند که مبادا طرف مقابل برایش کم خرج کند و کم بگذارد، در حالی که نمی دانند همه آن پولی که دختر برای جهیزیه آنچنانی و پسر برای جشن چندمیلیونی می دهند از جیب خود آنها می رود و می تواند آینده آنها را تغییر بدهد که علت بیشتر این قبیل رفتارها نیز ناآگاهی و فقر فرهنگی است»
واقعیت این است که این روزها مراسم ازدواج با همه مقدمه چینی ها، دلهره ها و خستگی های بسیاری که برای عروس و داماد، خانواده های هر دو طرف و گاه مهمانان برجای می گذارد کارکرد اصلی خود را از دست داده است. جشنی برای اعلام پیوند دو انسان به عرصه ای برای نشان دادن امتیازهای مادی و اقتصادی و غلبه ارزشهای سودمدارانه و معیارهای عاطفی و روحی تبدیل شده است.
فاطمه امیری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید