جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

ای کاش هرگز شاه نبودم


بر حسب امر اقدس همایون اعلیحضرت شاهنشاهی خلدالله ملکه و سلطانه ... میرزا تقی خان را به واسطه غرورهای شخصانی و حرکات ناهنجار و آثار و اسباب بدهوایی و بدخیالی که سابقا و لاحقا از او دیده شد، از جمیع مناصب اعم از پیشکاری دربار همایون و امارت نظام و تمامی مشاغل و خدمات محوله که به او محول بود خلع و عزل فرمودند. و حالا نه منصبی به او محول است و نه در امورات دیوانی مدخلیتی دارد، بلکه یکی از آحاد رعیت ایران است.» «۲۶ محرم الحرام سنه ۱۲۶۸» «میرزا محمدعلی خان وزیر امور خارجه» .
سیاست در ایران دارای مفاهیم و ابعادی متفاوت از آن وجوهی است که ملل دیگر، به خصوص ملل پیشرفته مد نظر دارند. غربیان سیاست را «فن انجام ممکن ها» می دانند و برای آن اصولی قایلند. اگر از شیوه ای به نام «دموکراسی» سخن می گویند، مقصود انتظام بخشی به فن و فنون سیاست ورزی است تا در پرتو آن امور، بر مداری غیر از اراده های محدود و منفرد بچرخد.
در ایران اما اگر چه سیاست در محدوده لفظ، معنایی حول و حوش «رفع و رجوع امور» دارد اما به استناد تاریخ، همواره اصول حاکم بر آن تابع قواعد هیات و دیوان بوده است. نظم سلطنتی، امور کشور را بر مدار اراده فردی می چرخاند و اخلاق قدرت تابع خلقیات سلاطین و اشراف زادگان بود. به این اعتبار امور مملکتی نه بر محور منفعت عمومی و نه به اراده آنان نظام می گیرد. پیشرفت یا عقب ماندگی همه، تابع شخصیت شاه است. مراحم همایونی اگر شامل احوال رعیت شود، که هیچ وگرنه آشفتگی و هرج و مرج و غارت ثروت ملی و سوختن فرصت ها و شکل گیری تهدیدها و ایجاد فقر و حضور اختلافات فاحش طبقاتی و ... سرنوشت محتوم ملت هاست.
در نظام «پدر _ شاهی» رعیت، توده ای لاشعورند که مصلحت آنان را شاه تشخیص می دهد. پس، از هر نوع اظهار نظر درباره امور مملکت معذورند. اگر اصلاحی هست باید «به فرموده» انجام گیرد و اگر ندای اصلاح طلبی بلند است باید از اندرونی دربار شنیده شود. قاعده اصلاح نیز نه، باید «اصول سلطنت مطلقه» را نسخ کند و نه منافع درباریان را تهدید نماید و گرنه فرجامی جز «حمام فین» نخواهد داشت.
و این همان قاعده ای بود که میرزا تقی خان امیر کبیر علیرغم هوش سرشار و آموخته های بسیار نمی دانست و فرجام کار خود را به همان جا کشاند.
میرزاتقی خان همشهری استادش قائم مقام و اهل فراهان بود. براساس اصول اشرافی و درباری فرزند غلامان خانه زاد می توانستند در مجالس درسی که برای ولیعهدان تدارک می شد حضور یابند و میرزاتقی پسر کربلایی قربان آشپز این بخت را یافت که مربی فرزندان شاه را، استاد خود بداند. از او فن مستوفی گری آموخت و پس از چندی، چنان قائم مقام را به تحسین خود واداشت که بگوید: «حقیقت، من به کربلایی محمد قربان (پدر میرزاتقی) حسد بردم، و بر پسرش می ترسم ... این پسر خیلی ترقیات دارد و قوانین بزرگ به روزگار می گذارد.»
پس از چندی چنان راه ترقی پیمود که تحریرنامه های محرمانه و خصوصی به او سپرده شد و قائم مقام، او را به سمت منشی خصوصی خویش منصوب نمود. آنچه قائم مقام در وجنات میرزاتقی می دید، پس از چند صباحی امیرنظام زنگنه هم دید و دامنه محبوبیت و شهرت او حتی به فریدون میرزا، پسر نایب السلطنه هم رسید تا آنجا که او را به وزارت نظام آذربایجان گماشتند. تاریخدانان البته او را شایسته امارت نظام می دانند اما به نقل و قول های گوناگون وقتی پس از مرگ امیر نظام زنگنه زمزمه «امارت نظامی» او در افتاد اول کسی که علم مخالفت برافراشت «حاجی میرزاآقاسی» بود. نادر میرزا می نویسد: «همه لشکر آذربادگان جز او کس ندانستندی و فرمان از او بردندی و این شهامت، وزیر ایران، حاجی میرزا آقاسی را گران بود. اما او نزد ناصرالدین میرزای ولیعهد مقامی رفیع و اعتماد یافت و زمینه صدارت او فراهم شد.»
می گویند فوق العاده زیرک بود با ذهنی فرهیخته. شب و روز نداشت برای آن که امور آشفته را نظم ببخشد. «واتسون» منشی سفارت انگلیس درباره او می نویسد: «امیر نظام به همان اندازه پر کار بود که غیرت و مسئولیت داشت؛ روزها و هفته ها می گذشت که از بام تا شام کار می کرد و نصیب خود را همان وظیفه مقدس می دانست و دشواری ها و نیرنگ ها نیز او را از کار سست و دلسرد نمی ساخت.» (۲)
نقل بیگانگان از فسادناپذیری او از همه حیرت برانگیزتر است. این که منافع ملت را قربانی معاملات و معادلات درون قدرت نمی کرد. رشوه نمی پذیرفت و از فساد مالی به دور بود. به قول وزیر مختار انگلیس: «پول دوستی که خوی ملی ایرانیان است در وجود امیر بی اثر است.» و مجموعه این خلقیات است که دکتر «پلاک اتریشی» را وا می دارد که بنویسد: «پول هایی که خواستند به او بدهند و نگرفت، خرج کشتنش شد.»
از شهرت دوری می کرد و هر چه به حکام و ولایات و نمایندگان سیاسی بیگانه می نوشت، همه را به نام شاه و به امر او قلمداد کرده. آنها که خوانده اند نوشته اند که در سرتاسر روزنامه «وقایع اتفاقیه» (که روزنامه خودش بود) اثری از مدح او نیست. مستوفی گری و آشنایی با اعداد و ارقام ذهنی منظم و هندسی به او بخشیده بود و از همین قوه بارها در میزان خرج و مخارج قشون تا اصلاح امور دارایی خزانه و سر و سامان دادن به تجارت ایران سود جست. با این حال از حالات روانی او گفته اند که اخلاقی متغیر داشت. هر چند هرگز کسی او را به «تلون طبع» نمی شناسد اما حالات متعدد افسردگی و اخلاقی با زیر و بم های تند را از او نقل کرده اند.
میرزا تقی خان از زمان منشی گری قائم مقام فراهانی تا زمان صدارت، سه ماموریت مهم داشت. نخست در سال ۵ _ ۱۲۴۴ در سن ۲۲ سالگی و در زمره دبیران به همراه خسرومیرزا به سفر روسیه رفت. پس از آن ۹ سال بعد برای ملاقات با تزار روس در زمان وزارت آذربایجان به همراه ناصرالدین میرزای ولیعهد پای به ایروان گذاشت و سرانجام به عنوان نماینده تام الاختیار یکی از مهم ترین مذاکرات دیپلماتیک تاریخ ایران برای شرکت در کنفرانس ارز روم به عثمانی رهسپار شد.
ماجرای سفر روسیه آن بود که مدتی پس از امضای قرارداد ترکمنچای، «گریبایدوف» نویسنده روسی برای مبادله آن پیمان و به سمت سفارت فوق العاده به ایران آمد. گفته اند که او از این ماموریت بسیار ناراضی بود و لاجرم با رفتاری به غایت تحریک آمیز مردم و روحانیون را تحریک کرد. تداوم این تحریکات موجب شد که معدودی نادان و خشمگین او را در ۱۲۴۴ به قتل رساندند. دولت ایران از این واقعه مستاصل شد. بیم آن داشت که مبادا این واقعه آتش جنگ با روسیه را شعله ور سازد. اما جای نگرانی نبود. چرا که روس مشغول جنگ با عثمانی بود و نمی خواست در همسایگی خود بحران دیگری ایجاد کند. قائم مقام خردمندی کرد و برای دلجویی نامه فرستاد. دولت ایران جسد گریبایدوف را با احترام به قفقاز فرستاد و مقرر شد هیاتی برای عذرخواهی راهی پطرزبورگ شوند. سرانجام هیاتی به ریاست خسرومیرزا (یکی از پسران ولیعهد) و عضویت امیرنظام آذربایجان محمد خان زنگنه، میرزا تقی خان و ... راهی شدند. در این سفر ماموریت میرزاتقی خان آگاه کردن قائم مقام از امور بود و تبحر دیپلماتیک هیات ایرانی باعث شد دولت روسیه اظهار تاسف ایران را بپذیرد و مضافا از یک کرور تومان بابت باقیمانده دو کرور غرامت عهدنامه ترکمنچای گذشت کند. علاوه بر آن نیکلای روس دوازده عراده توپ به رسم ارمغان برای شاه و ولیعهد فرستاد و این نخستین پیروزی میرزاتقی خان بود که او را در منظر توجه و عنایت قرار داد.
از کاردانی و مهارت او در فن دیپلماسی بسیار گفته اند. به خصوص گزارش های نمایندگان دول بیگانه در کنفرانس ارز روم مشحون از تعریف و تمجیدهایی است که البته در آن روزها لااقل به صراحت اعلام نمی شد و امروز از متون به دست آمده از نامه های محرمانه سفرای روس و انگلیس معلوم شده است.
در پی کشمکش های فراوان میان ایران و عثمانی و در پی تعدیات و تجاوزهای پیاپی ترکان عثمانی به خاک ایران و درگرفتن چندین و چند فقره جنگ و خونریزی سرانجام به میانجی گری دول روس و انگلیس مقرر شد انجمنی از نمایندگان چهار دولت ایران، انگلیس، روسیه و عثمانی در ارز روم تشکیل شود تا به بررسی مبنایی اختلافات بپردازد. قرار بود جعفر خان مشیرالدوله به عنوان رییس هیات ایرانی رهسپار عثمانی شود که به علت بیماری او، میرزاتقی خان به عنوان وزیر مختار ایران راهی ارز روم شد و اختیارنامه وزیر نظام به عنوان «وکیل مختار» ایران با مقام وزارت در صفر ۱۲۵۹ به مهر محمد شاه صادر شد.
کنفرانس ارز روم اگر چه به میانجی گری روس و انگلیس تشکیل شده بود، اما انگلستان در باطن، موضع مشترک با عثمانی داشت. این واقعیت در نامه نماینده انگلیس پس از به توپ بستن کربلا توسط نجیب پاشا حاکم بغداد به باب عالی عثمانی مشهود است. انگلیس روش هایی را به عثمانی پیشنهاد می کند و عثمانی نیز مو به مو به اجرا می گذارد که نه تنها حقوق ایران در این واقعه پس از مدتی ضایع می شود بلکه مذاکرات طولانی بر سر وصول غرامت نیز به جایی نمی رسد.
از سویی دیگر وضع دولت ایران در زمان محمد شاه بسیار آشفته بود. حاجی میرزا آقاسی صدراعظمی ناتوان بود و از همه مهم تر در مقابل دولت های خارجی کاملا حالتی منفعل داشت. انگلیس از همین میزان نفوذ خود در، دربار ایران نهایت استفاده را می برد و هر گاه مهارت میرزاتقی خان در کنفرانس ارز روم کفه ترازو را بیش از حد به نفع ایران سنگین می کرد، یا پافشاری او مانع تحمیل معاهدات استعمارطلبانه به ایران می شد به دربار ایران متوسل می گشت. انگلستان حاجی میرزا آقاسی را تحت فشار می گذاشت و او از نامه ها و فرمان های ضد و نقیض گرفته تا دستورات بازخواست کننده برای میرزاتقی خان می فرستاد. بنا به گزارشات محرمانه سفرای روس و انگلیس متانت میرزا تقی خان در آن مذاکرات همه را به حیرت واداشته بود. سفیر انگلیس در نامه ای که به وزیر خارجه دولت متبوع خود می نویسد علاوه بر ستایش وقار و متانت میرزاتقی خان از «اطوار تمسخرآمیز» و «تند» نماینده عثمانی «انورافندی» سخن می گوید. امیر اما به هنگام سخن گفتن دست بالا می گرفت و هرگز فریاد نمی کشید. تسلط او به سیاست خارجی او را به نقاط اشتراک روس و انگلیس آگاه کرده بود و موارد مورد اختلاف آنان را می شناخت. پس به موقع کوتاه می آمد و به موقع پافشاری می کرد. دستورات نامعقول میرزا آقاسی، امیر را در موقعیتی سخت قرار می داد اما او از فرامینی که دیپلماسی دولت را در ارز روم تضعیف می نمود سرپیچی می کرد و البته مخاطب بازخواست های سخت و تحقیر کننده واقع می شد. دولت انگلیس این مهارت را بر نمی تافت. گاه به بهانه اساعه ادب امیر و درشتی او حاجی میرزا آقاسی را برمی انگیخت تا در یک فقره صدراعظم در نامه ای میرزاتقی خان را مواخذه می کند و از درشتی او نسبت به نمایندگان حاضر در کنفرانس ایراد می گیرد و دستور می دهد «آنچه به تو می گویم بگو.». میرزاتقی خان در پاسخی که به میرزا آقاسی می نویسد عمق دلخوری خود را آشکار می کند: «پیشتر هم عرض کردم به خدا قسم به نمک بندگان عالی قسم رفتار کمترین، در هر حال و هر باب با آنها از ملایمت گذشته سهل است از تملق هم گذشته است، باز چاره نمی کند و نخواهد کرد، چرا که آنها رهین منت عثمانلو هستند. ... صریح مرقوم بفرمایید که هر چه مامورین دولتین فخیمتین تکلیف می کنند قبول بکن تا فردا کمترین، مورد مواخذه نشوم!

رها ایزدی
منبع : خبرگزاری میراث فرهنگی


همچنین مشاهده کنید