جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


شیوه های مذاکرات و تصمیم گیری


شیوه های مذاکرات و تصمیم گیری
• اجماع
سازمان تجارت جهانی یک دستگاه مذاکره در اندازه بزرگ است. این سازمان و قبل از آن گات، به منظور یافتن راه حل های مذاکراتی برای چالش های تجارت جهانی طرح شد. انجام کارآمد مذاکرات و تعقیب اجماع چندجانبه برای خاتمه دادن به چانه زنی و آغاز تصمیم، تنها ابزارهای سازمان تجارت جهانی در ایفای وظیفه آن است. این سازمان برخلاف بانک جهانی و صندوق بین المللی پول منابع مالی برای تضمین اهدافش در اختیار ندارد. با آنکه تجارت عاملی مهم در دستیابی به اهداف توسعه است، سازمان تجارت جهانی یک نهاد توسعه ای نیست، در عوض این سازمان برای دستیابی به نتیجه در اعضای فقیر خود، به کمک های فنی و ظرفیت سازی وابسته است که انتظار می رود از سوی سایر سازمان های بین المللی تامین شود. وظیفه سازمان تجارت جهانی ایجاد شرایط مذاکراتی دسترسی به بازار و مقررات تجاری پشتیبانی کننده ای است که فرصت هایی را برای اعضا در کسب مزایای تجاری اقتصاد جهانی فراهم می کند. در سال های اخیر، سازمان تجارت جهانی گاه این تصور را ایجاد کرده است که قادر به مذاکره موثر نیست. هر چند توجه عمومی و سیاسی به نحو فزاینده ای متوجه این سازمان شده است، اما سازمان همواره قادر به برآوردن اهداف ابراز شده دولت های عضو نشده است و کمتر از آن توانسته است پاسخگوی تقاضاهای متنوعی باشد که گروه های ذی نفع خاص در تعقیب آن هستند. این امر منجر به سرخوردگی، در بهترین حالت و اعتراض های افراطی و گاه خشونت بار، در بدترین حالت شده است.
در این گزارش به میزانی که سازمان تجارت جهانی می تواند یا باید درصدد برآوردن تقاضاهای تمامی منتقدانش برآید پرداخته شده است. در اینجا ما به شیوه های مذاکرات و تصمیم گیری خواهیم پرداخت تا تعیین کنیم که آیا ساختارها و رویه ها بهینه است و از جمله آیا قاعده اجماع باید اصلاح شود.
• پیشرفت های مذاکراتی بالطبع پراکنده اند
در آغاز باید تاکید شود که دوره های با دستاوردهای اندک در رکن تجارت جهانی غیرمعمول نیست. از سال ،۱۹۴۷ گات و سازمان تجارت جهانی با افت وخیز _ به ویژه طی تکمیل ۸ دور مذاکرات تجاری _ به پیش رفته اند. در سال های آغازین، این ادوار مذاکراتی عمدتاً به کاهش های تعرفه ای میان گروه کوچکی از کشورها اختصاص داشت: این ادوار مذاکراتی بالنسبه توانسته اند سریعاً انجام و تکمیل شوند. با این وجود، از دهه ۱۹۶۰ هر ۱۳ _ ۱۲ سال یک بار یک دور مذاکرات تجاری چندجانبه و رو به گسترش به انجام رسیده است. در این فواصل نیز کار بر حل و فصل اختلافات و الحاق تمرکز یافته است. به نحو واضحی اعضا نیازمند زمان برای درک و اجرای نتایج هر دور از مذاکرات بوده اند. خستگی مذاکراتی یک پدیده واقعی است.
به علاوه انگیزه های سیاسی لازم برای راه اندازی و پیشبرد یک دور مذاکره جدید زمانی که موضوعات دیگری اهمیت بیشتر می یابند به طور طبیعی فروکش می کنند و رویدادهای اقتصادی، ابتکارات آزادسازی تجاری را مورد تشویق یا تضعیف قرار می دهند.
می توان ادعا کرد که سازمان تجارت جهانی پس از پایان دور اروگوئه و از زمان تاسیس نهاد جدید در سال ۱۹۹۵ خوب عمل کرده است. در اواخر دهه ،۹۰ این سازمان بالاخره توانست به توافقاتی درخصوص ارتباطات راه دور و خدمات مالی دست یابد. در سال ۲۰۰۱ فرآیند مذاکرات الحاق چین را که پیچیده ترین مذاکرات الحاق تا آن زمان بود پایان داد. علاوه بر این، این سازمان در ظرف ۸ سال بیش از آنچه که گات در قریب به ۵۰ سال صورت داد اختلافات تجاری را حل و فصل کرده است و به رغم مشکلات بسیار، دستور کار توسعه ای دوحه را به راه انداخته است.
اما هر پیشرفتی که بوده است به سختی به دست آمده است. حرکت مذاکرات دوحه به نحو تاسف باری دشوار بوده و سئوالاتی را درخصوص خود فرآیند برانگیخته است. با این وجود، اشتباه است که بخواهیم فوراً نیاز به تغییرات ساختاری و رویه ای این سازمان را نتیجه بگیریم. تبیین های بالقوه بسیاری برای فقدان پیشرفت های مذاکراتی محتوایی در سال های اخیر که گاه دردسرساز بوده اند، وجود دارد. نخست آنکه دامنه مشارکت گسترده تر و در عین حال فشرده تر شده است. شمار دولت های عضو که درگیر مذاکرات هستند بسیار بیشتر شده (تقریباً ۱۵۰ در مقایسه با ۸۶ در آغاز دور اروگوئه) و لذا اجماع دست نایافتنی تر شده است. مهمتر از افزایش صرف تعداد اعضا، تاثیر برنامه های کمک فنی و آموزشی که افزایش زیادی یافته اند موجب آن بوده است که اکنون مذاکره کنندگان موثر خیلی بیشتری هستند که توان کسب نتیجه را دارند. علاوه بر این اعضایی که هنوز فاقد ظرفیت مذاکراتی هستند به خدمات مشاوره ای دسترسی دارند که از خارج تامین مالی می شوند و فعالانه به دنبال تاثیر ملموس بر فرآیند مذاکره اند. یکی از این دسته تبیین ها به دامنه و حساسیت مذاکرات مربوط می شود. بسیاری از موضوعات آسان سپری شده اند، به عنوان مثال، موانع تعرفه ای در کشورهای توسعه یافته تا نقطه ای کاهش یافته اند که سطوح بالای تعرفه ای باقی مانده از بیشترین حساسیت سیاسی برخوردارند. در نتیجه، گشایش بیشتر دسترسی به بازار در بسیاری از حوزه های کالایی و خدماتی کاری شاق برای دولت ها محسوب می شود. اگرچه بسیاری از کشورهای در حال توسعه مذاکرات را از سطوح بسیار بالاتر حمایت آغاز کرده اند، دولت هایشان دشواری کمتری در مواجه ساختن صنعت داخلی خود با رقابت خارجی ندارند. به طور کلی علاوه بر دسترسی به بازار، مسائلی که سازمان تجارت جهانی با آنها درگیر است _ اگر چه به وضوح مرتبط با تجارت اند _ به نحو فزاینده ای با جنبه های حساس سیاستگزاری داخلی و گزینه های سیاستی حیاتی در میان اهداف رفاهی ارتباط می یابند. سیاست های حمایتی کشاورزی و اعمال حقوق مالکیت فکری مثال های روشنی از این دست هستند. نتایج مذاکرات سازمان تجارت جهانی اکنون بیشتر از هر زمانی در گذشته، عمیقاً بر قابلیت رقابت ملی اثرگذارند. در اقتصاد جهانی که به نحو فزاینده ای باز می شود، آنان که به دنبال رقابت _ در بازارها یا در سرمایه گذاری _ هستند از توافقات عمده تجاری چندجانبه منافع زیادی می توانند کسب کنند. تراز میان منافع و امتیازات کاملاً تعیین شده است: اهداف می توانند بسیار بلند باشند و مواضع دفاعی به غایت انعطاف ناپذیر. به علاوه کراراً در ارزیابی های داخلی از قابلیت رقابت ملی، سوگیری هایی سیاسی وجود دارد که منجر به حرکت در جهت های غیرمولد می گردد. مناقشه اخیر بر سر برون یابی برای مشاغل خدمات نمونه ای آشکار است.
اکنون که مقررات و موافقتنامه های جدیدی در حال مذاکره هستند اعضای سازمان تجارت جهانی گزینه هایی برای کناره گیری از آنها در اختیار دارند. قبل از دور اروگوئه، تعهدات اندکی بر کشورهای در حال توسعه وضع می شد و به ویژه در دور توکیو، شماری از موافقتنامه ها میان چند طرف مهم وضع شد که عضویت در آنها کاملاً اختیاری بود. دور اروگوئه، با قاعده «تعهد واحد» که تمامی اعضای سازمان تجارت جهانی را _ البته با تفاوت هایی در دوره های اجرا _ ملزم به پذیرش می ساخت، تمامی آنها را تغییر داد. این تغییر فی نفسه مطلوب، اکنون بر دوش دولت های کشورهای در حال توسعه سنگینی می کند و به وضوح نگرش آنها را به دور دوحه عوض کرده است. دیگر تن دادن بی چون و چرا به تصمیماتی که بازیگران اصلی آنها را ایجاد می کنند بی هزینه نیست.
نهایتاً از آنجا که کسب و کار و مصرف کنندگان به درستی همچنان صاحبان اصلی منافع در مذاکرات تجاری چندجانبه اند، دولت ها باید بیش از گذشته دیگران را به حساب آورند.
تاثیر توسعه، مسائل زیست محیطی، کار و دیگر منافع در دهه گذشته چشمگیر بوده است. دولت ها باید خود تصمیم بگیرند که چگونه در مورد مذاکرات سازمان تجارت جهانی پاسخ دهند. با وجود این در موارد بسیاری اثر سایر صاحبان منافع منجر به تردید دولت ها درخصوص پشتیبانی اساسی خود از نظام تجارت چندجانبه و نیز مواضع مذاکراتی که پذیرفته اند، می شود. خلاصه، مذاکرات تجاری مدت ها است که دیگر قلمرو تقریباً انحصاری دیوانسالاران نیست و اینک از دغدغه های سطح بالای رهبران سیاسی نیز به شمار می رود.
تنها اندکی از این تغییرات ممکن است کنار گذاشته شوند و سازمان تجارت جهانی به میزان زیادی باید همزیستی با آنها را بیاموزد. اعضای سازمان می توانند روش های ممکن برای هدایت مذاکرات را مدنظر قرار دهند و ببینند که چگونه می توان تصمیم گیری را تسهیل کرد، اما آنها نمی توانند حقوق سایر اعضا را نادیده بگیرند. همچنین کسی نمی تواند وانمود کند که دولت ها از قضاوت های بسیار سیاسی و در عین حال تجاری خود در خصوص آنکه کی و چگونه در مذاکرات حرکت کنند دست خواهند کشید. سازمان تجارت جهانی همچون گات ابزاری در خور توجه برای چندجانبه گرایی است و به همین دلیل این سازمان باید همچنان برای دولت های دارای حاکمیت به صورتی باشد که بتوانند در هر زمان منافع ملی خود را تعیین کنند و خواستار آن باشند که منافعشان به طور کامل در هر تصمیم سازمان منعکس شود. مسئله زمانی که شماری از اعضا خواهان پیشبرد کار و دیگران مانع از آن می شوند شاید مایوس کننده باشد. ما در بندهای بعدی به برخی رهیافت های جایگزین می پردازیم. اما باید در نظر داشت که تقریباً هیچ یک از اعضای سازمان تجارت جهانی در ایجاد تعهدات جدید و باز کردن بیشتر بازارها مصمم نیستند. دست کم می توان گفت که قدری ریاکارانه است که یک روز از فقدان اشتیاق برای آزادسازی در میان اعضای سازمان گلایه کنیم و روز دیگر بر حق حاکمیت برای حفظ برخی جنبه های حساس حمایت پای بفشاریم. بلندپروازی و فروتنی اغلب دوستان خوبی هستند
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید