شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


خشونت‌ علیه‌ زنان‌ ؛یا زنان‌ علیه‌ خشونت‌؟


خشونت‌ علیه‌ زنان‌ ؛یا زنان‌ علیه‌ خشونت‌؟
اگر چنین‌ سوالی‌ را از مردان‌ بپرسیم‌ می‌گویند: زنان‌ عین‌ خشونت‌!البته‌ این‌ نظریه‌ از وقتی‌ باب‌ شد که‌ یک‌ خانم‌ بدون‌ مشورت‌ با خانم‌های‌ دیگر با یک‌ گوشتکوب‌ سر شوهرش‌ را کمی‌ نوازش‌ داد. و همین‌ مساله‌ تامدت‌ها باعث‌ الم‌ شنگه‌هایی‌ شد که‌ بیا و ببین‌!
آقایان‌ معتقد بودند که‌ حقوق‌ مردان‌ زیر سوال‌ رفته‌ است‌ و برای‌ برجسته‌ نشان‌ دادن‌ این‌ ظلم‌، خوردن‌ آبگوشت‌ در اماکن‌ خصوصی‌، بخصوص‌ در خانه‌ را تحریم‌ کردند و تا زمانی‌ که‌ گوشتکوب‌ پلاستیکی‌ و مجبورا چوبی‌ آن‌ هم‌ از نوع‌ سبک‌ در بازار عرضه‌ نشد، از خوردن‌ آبگوشت‌ در اماکن‌ عمومی‌ و دیزی‌سراها خودداری‌ کردند. ولی‌ خانم‌ها برای‌ دفاع‌ از همجنس‌ خود «گرچه‌ این‌ اقدام‌ خودسرانه‌ بوده‌ و آنها می‌توانسته‌اند که‌ دفاعی‌ هم‌ نکنند» اعلام‌ کردند که‌ این‌ خانم‌ قصد نوآوری‌ در مد را داشته‌ تا بدعتی‌ نو در سلاح‌های‌ سرد بگذارد! وگرنه‌ این‌ همه‌ قتل‌ که‌ در روز انجام‌ می‌شود با سلاح‌های‌ سرد دیگری‌ مثل‌ چاقو و شمشیر و... از همه‌ مهمتر وسیله‌یی‌ به‌ نام‌ روسری‌ انجام‌ می‌گیرد و احتیاجی‌ نبوده‌ که‌ از این‌ وسیله‌ متروکه‌ استفاده‌ شود...
البته‌ نباید به‌ این‌ خانم‌ خرده‌ گرفت‌ چون‌ اولا در اکثر قتل‌ها، مقتولین‌ زن‌ هستند که‌ نمی‌توانند تجربه‌ مقتولیت‌ خود را در اختیار زن‌های‌ دیگر قرار دهند و ثانیا همانگونه‌ که‌ اشاره‌ شد یکی‌ از سلاح‌های‌ مورد استفاده‌، روسری‌ است‌ که‌ یک‌ وسیله‌ کاملا زنانه‌ بوده‌ و مورد مصرف‌ آن‌ هم‌ زنانه‌ است‌ که‌ بیشتر بر روی‌ سر قرار می‌گیرد تا از وقوع‌ قتل‌های‌ ناموسی‌ جلوگیری‌ کند و گاها هم‌ به‌ دور گردن‌ پیچیده‌ می‌شود تا موارد ناموسی‌ پیش‌ آمده‌ را حل‌ کند و اینچنین‌ است‌ که‌ بنا به‌ علل‌ شرعی‌ نمی‌شود از این‌ وسیله‌ برای‌... مردان‌ استفاده‌ کرد.
البته‌ بد نیست‌ که‌ پژوهشگران‌ کمی‌ هم‌ به‌ جای‌ پژوهش‌ درباره‌ مسائل‌ جانبی‌، گروهی‌ از کارآگاهان‌ خبره‌ خود را مامور رسیدگی‌ به‌ این‌ مساله‌ بکنند که‌ وقتی‌ خانم‌ در خانه‌ مورد نوازش‌های‌ خانگی‌! قرار می‌گیرد این‌ امور خصوصی‌ چگونه‌ و به‌ چه‌ دلیل‌ به‌ بیرون‌ از خانه‌ درز می‌کند؟
پس‌ کی‌ زن‌های‌ ما باید یاد بگیرند که‌ این‌ گونه‌ امور کاملا شخصی‌ را نباید برای‌ همسایه‌ها بازگو کرد یا حتی‌ خدای‌ ناکرده‌ به‌ راهروی‌ دادگاه‌ها و حتی‌ بدتر از آن‌ به‌ رسانه‌ها کشاند که‌ در پی‌ آن‌ کلی‌ پول‌ مردم‌ برای‌ برگزاری‌ سمینار و غیره‌ و ذلک‌ خرج‌ شود؟ این‌ زنها پس‌ کی‌ می‌خواهند علم‌ اقتصاد را یاد بگیرند؟ تا به‌ کی‌ باید مردها توی‌ سر زنها بزنند که‌ این‌ چیزها را بیاموزند؟ «ان‌شاءالله‌ از این‌ پس‌ با گوشتکوب‌!»
خانم‌های‌ محترم‌ می‌توانند به‌ جای‌ این‌ همه‌ مظلوم‌نمایی‌ و توسری‌ خوری‌ و الم‌ شنگه‌ برای‌ برگزاری‌ روز «حذف‌ خشونت‌ علیه‌ زنان‌» و کلی‌ سمینار وقت‌گیر و... بروند یک‌ کاراته‌یی‌، کونگ‌فویی‌، دفاع‌ شخصی‌یی‌ و چیزی‌ یاد بگیرند تا مردهای‌ بیچاره‌ هم‌ یک‌ روز به‌ عنوان‌ «خشونت‌ علیه‌ مردان‌» داشته‌ باشند!
تا به‌ کی‌ جامعه‌ ما باید زنانه‌ باشد؟ فمینیسم‌ بس‌ نیست‌؟ نئوفمینیسم‌ بس‌ نیست‌؟ پس‌ حقوق‌ مردان‌ چه‌ می‌شود? تا به‌ کی‌ مردهای‌ ما باید از آبگوشت‌ خوردن‌ بترسند؟ یا اگر هم‌ آبگوشت‌ خوردند برای‌ گوشت‌ کوبیده‌ دست‌ به‌ دامان‌ «وردنه‌» شوند بدون‌ آنکه‌ بفهمند که‌ چه‌ خطر جدی‌تری‌ آنها را تهدید می‌کند. مگر ماهیتابه‌ را از زنها گرفته‌اند که‌ خشونت‌ آشپزخانگی‌ را به‌ خشونت‌ اتاقی‌ کشیده‌اند؟فراموش‌ نشود که‌ معمولا آبگوشت‌ روی‌ سفره‌ سرو می‌شود نه‌ روی‌ میز، و سفره‌ را هم‌ در اتاق‌ می‌اندازند. خانم‌ها بهتر است‌ بدانند که‌ خشونت‌ آشپزخانگی‌ خطرناکتر بوده‌ و عوارض‌ سنگینی‌ برای‌ انجمن‌ دفاع‌ از حقوق‌ زنان‌ در بر دارد!در نتیجه‌ بهتر است‌ از این‌ پس‌ به‌ جای‌ آبگوشت‌ خوران‌ که‌ باعث‌ نفخ‌ شدید می‌شود و استفاده‌ از گوشتکوب‌، در راستای‌ ورشکست‌ کردن‌ چلوکبابی‌ها و کمک‌ به‌ اقتصاد خانواده‌، از سیخ‌ کباب‌ یا بهتر از آن‌ از خود کباب‌ استفاده‌ کرد که‌ یک‌ سلاح‌ گرم‌ است‌ و از آن‌ گذشته‌ با عطر ریحان‌ که‌ مخلوط‌ شود با تاثیر تخدیری‌ طعمه‌ را هم‌ از حرکت‌ می‌اندازد و عمل‌ قتل‌ و خشونت‌ با لطافت‌ و بدون‌ درگیری‌ انجام‌ می‌گردد!
اما جدی‌ باشیم‌!
مشکل‌ نیست‌ که‌ بخواهیم‌ و بفهمیم‌ که‌ این‌ همه‌ خشونت‌ بی‌ شمار که‌ در سطح‌ کشور بویژه‌ در روستاها و شهرهای‌ کوچک‌ شاهد آن‌ هستیم‌ ریشه‌ در کجا دارد.
سخت‌ نیست‌. با یک‌ کلیک‌ ساده‌ در اینترنت‌ یا مراجعه‌ به‌ روزنامه‌های‌ کثیرالانتشار می‌توان‌ آمار جالبی‌ از این‌ خشونت‌های‌ خانگی‌ بخصوص‌ خود سوزی‌ها به‌ دست‌ آورد. خیلی‌ از ماها که‌ در پایتخت‌ زندگی‌ می‌کنیم‌ از خشونت‌هایی‌ که‌ با تهدید یا ضرب‌ و شتم‌ در بسیاری‌ از خانواده‌ها حاکم‌ است‌ بی‌خبریم‌.علی‌رغم‌ تمام‌ های‌ و هویی‌ که‌ بر سر دفاع‌ از حقوق‌ زنان‌ وجود دارد و تمام‌ سمینارهایی‌ که‌ برای‌ این‌ مساله‌ برگزار می‌شود، همچنان‌ این‌ خشونت‌ها ادامه‌ دارند. ما آمار بسیار کمی‌ از زنانی‌ داریم‌ که‌ با توجه‌ به‌ تحصیلات‌ و پشتوانه‌های‌ خانوادگی‌ می‌توانند در صورت‌ عدم‌ تفاهم‌ از همسران‌ خود جدا شوند. تازه‌ آن‌ هم‌ در صورتی‌ که‌ مردانشان‌ هم‌ دیدگاهی‌ مانند خودشان‌ داشته‌ باشند تا به‌ قولی‌ از حقوق‌ قانونی‌ خود بگذرند!از آنجا که‌ قوانین‌ را مردان‌ می‌نویسند و مجریان‌ نیز مردان‌ هستند، دست‌ زنها به‌ کجا بند است‌؟ کدام‌ قانون‌ مردانه‌یی‌ از نیازهای‌ زنانه‌ آگاه‌ است‌ تا قوانین‌ را به‌ صورت‌ مساوی‌ بین‌ زن‌ و مرد تقسیم‌ کند؟
به‌ آمارهایی‌ که‌ در پزشکی‌ قانونی‌ از ضرب‌ و شتم‌ زنان‌ توسط‌ همسران‌ یا حتی‌ پدر و برادران‌ موجود است‌، توجه‌ کنیم‌. خیلی‌ از موارد اعمال‌ خشونت‌ و حتی‌ قتل‌ها توجیه‌ ناموسی‌ دارند یا حتی‌ بعضا به‌ علت‌ سرقت‌ زیورآلات‌ قیمتی‌ صورت‌ می‌گیرند. اما چه‌ فرقی‌ می‌کند. آن‌ کس‌ که‌ مورد خشونت‌ واقع‌ می‌ شود زن‌ است‌. چه‌ برای‌ زیورآلات‌ و چه‌ برای‌ خالی‌ شدن‌ خشم‌ همسر یا برادر و پدرش‌.
آنجا که‌ خشونت‌کننده‌ خارج‌ از چارچوب‌ خانواده‌ است‌ قانون‌ مراحل‌ قانونی‌ خود را طی‌ می‌کند ولی‌ هنگامی‌ که‌ دفاع‌ کننده‌، خود خشونت‌ می‌ورزد، قانون‌ تنها به‌ گرفتن‌ تعهد بسنده‌ می‌کند و اینکه‌ اعمال‌ خشن‌ ادامه‌ پیدا کنند یا خیر خود مرحله‌یی‌ دیگر دارد. خیلی‌ وقت‌ها زن‌ که‌ دیگر حتی‌ قانون‌ را با خود نمی‌بیند، ترجیح‌ می‌دهد سکوت‌ کند و در انتها شاید به‌ بن‌بست‌ خودکشی‌ یا دگرکشی‌ هم‌ برسد.
آمار قابل‌ توجهی‌ از خودکشی‌ بخصوص‌ خودسوزی‌ که‌ یکی‌ از دردناکترین‌ اشکال‌ خودکشی‌ است‌ در استان‌های‌ کرمانشاه‌، ایلام‌ و کردستان‌ وجود دارد که‌ صدای‌ بی‌صدای‌ استمداد این‌ زن‌ها را از پس‌ شعله‌ آتش‌ به‌ گوش‌ می‌رساند.
عصمت‌ ۲۳ ساله‌ است‌. حدود پنج‌ سال‌ پیش‌ با یوسف‌ ۲۶ ساله‌ ازدواج‌ کرده‌ است‌ و اینک‌ بچه‌یی‌ ۴ ساله‌ داد. عصمت‌ روز چهارشنبه‌ ۷/۱۰/۸۴ پس‌ از آنکه‌ توسط‌ همسرش‌ مورد ضرب‌ و شتم‌ قرار گرفته‌ پیت‌ نفت‌ را بر روی‌ خود خالی‌ کرده‌ و...
امروز عصمت‌ با چیزی‌ بالغ‌ بر ۷۵ درصد سوختگی‌ در بیمارستان‌ سوانح‌ سوختگی‌ یزد بستری‌ است‌ و امکان‌ هرگونه‌ حرکت‌ دادن‌ و انتقال‌ او به‌ پایتخت‌، برای‌ استفاده‌ از امکانات‌ بیشتر پزشکی‌ وجود ندارد. از دید پزشکی‌ شمارش‌ معکوس‌ زندگی‌ برای‌ عصمت‌ آغاز شده‌ است‌. او مدت‌ مدیدی‌ است‌ که‌ خشونت‌های‌ همسرش‌ را تحمل‌ می‌کرده‌ و احتمالا با توجه‌ به‌ شرایط‌ شهرستانی‌ که‌ در آن‌ زندگی‌ می‌کرده‌ و فلسفه‌ معروف‌ «با لباس‌ سفید به‌ خانه‌ بخت‌ رفتن‌ و با کفن‌ بیرون‌ آمدن‌» ترجیح‌ می‌داده‌ که‌ خانواده‌اش‌ در جریان‌ حجم‌ آزارهایی‌ که‌ می‌دیده‌ نباشند. و شاید به‌ همین‌ علت‌ است‌ که‌ امروز عصمت‌ با لباس‌ سفید از خانه‌ همسرش‌ خارج‌ خواهد شد. از سویی‌ خانواده‌ یوسف‌ نیز در شرایط‌ به‌ وجود آمده‌، بی‌تقصیر نیستند چرا که‌ با توجه‌ به‌ خصوصیت‌ «دهان‌بینی‌» یوسف‌ در تحریک‌ وی‌ و ایجاد فضایی‌ سنگین‌ در زندگی‌ این‌ زوج‌ نقش‌ مهمی‌ را در حادثه‌ پیش‌ آمده‌ بازی‌ کرده‌اند اما آیا قانون‌ می‌تواند جرمی‌ را به‌ آنها نسبت‌ دهد و تاوان‌ بگیرد؟
عصمت‌ یکی‌ از بی‌شمار زنانی‌ است‌ که‌ به‌ علت‌ خودسوزی‌ در بیمارستان‌ بستری‌ است‌ ولی‌ نگفته‌ است‌ که‌ آتش‌ گرفتنش‌ به‌ علت‌ دستکاری‌ در چراغ‌ نفتی‌ یا انفجار آب‌ گرمکن‌ و غیره‌ بوده‌. اما اگر ثابت‌ نشود که‌ همسرش‌ در این‌ امر به‌ صورت‌ مستقیم‌ نقش‌ داشته‌ است‌، یوسف‌ می‌تواند پس‌ از مدتی‌ دوباره‌ به‌ زندگی‌ عادی‌ خود بازگشته‌ و دوباره‌ بدون‌ یاد همسر سوخته‌اش‌، تشکیل‌ خانواده‌ داده‌ و خشونت‌های‌ خود را در کانونی‌ دیگر ادامه‌ دهد. اما اگر وجود عصمت‌ را نادیده‌ بگیریم‌، به‌ عنوان‌ افرادی‌ که‌ در این‌ جامعه‌ انسانی‌ «اگر انسانی‌ بودن‌ آن‌ را پذیرفته‌ باشیم‌» زندگی‌ می‌کنیم‌، کدامیک‌ از ما می‌توانیم‌ جواب‌ امیرحسین‌ ۴ ساله‌ را بدهیم‌؟بچه‌یی‌ که‌ در این‌ سن‌ پایین‌ از وجود مادر محروم‌ شده‌، چه‌ تضمینی‌ برای‌ زندگی‌ آتی‌ خود دارد؟ آیا دنباله‌ روی‌ راه‌ پدر خواهد بود. خیر... امیرحسین‌ هیچ‌ تضمینی‌ برای‌ آینده‌ ندارد!
این‌ نمونه‌یی‌ از یک‌ خشونت‌ خانگی‌ است‌ اما از خشونت‌های‌ اجتماعی‌ چه‌ باید گفت‌؟
هر چقدر که‌ بخواهیم‌ دم‌ از جامعه‌یی‌ سالم‌ بزنیم‌ و عینک‌ دودیمان‌ را روی‌ چشم‌هایمان‌ محکم‌ کنیم‌ باز هم‌ از گوشه‌یی‌ کوچک‌ می‌توانیم‌ دختران‌ فراری‌ و خیابانی‌ را ببینیم‌ که‌ به‌ دنبال‌ همین‌ خشونت‌های‌ خانگی‌ به‌ خیابان‌ها کشانده‌ شده‌اند و وای‌ از آن‌ روز که‌ خانه‌ ناامن‌ شود و خیابان‌ امن‌...
یاد بگیریم‌ که‌ از ابتدای‌ زمانی‌ که‌ صاحب‌ فرزند می‌شویم‌ به‌ خودمان‌ هم‌ آموزش‌ دهیم‌ که‌ بین‌ دختر و پسرمان‌ هیچ‌ فرق‌ تربیتی‌ وجود ندارد. هر دو یکسان‌ به‌ دنیا آمده‌اند و بدون‌ پوشش‌ تن‌ هر دو انسانند. یاد بگیریم‌ که‌ جامعه‌ انسانی‌ ما به‌ دختران‌ و پسران‌ سالم‌ نیاز دارد. اگر دختران‌ باید خود را بپوشانند پسران‌ هم‌ باید یاد بگیرند که‌ سالم‌ نگاه‌ کنند. نه‌ زنها اغواگرند و نه‌ مردها اغوا شونده‌!
بیاموزیم‌ که‌ همه‌ ما در یک‌ جامعه‌ واحد زندگی‌ می‌کنیم‌ و باید برای‌ سلامتی‌ آن‌ تلاش‌ کنیم‌.

بهناز کشاورز مهستانی‌
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید