جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


زندگی‌ من‌: ‌آنا آخماتووا


زندگی‌ من‌: ‌آنا آخماتووا
در ۱۸۸۹ سال‌ تولد من، چارلی‌ چاپلین‌ به‌ دنیا آمد، (سونات‌ کرتروز)۱ تولستوی‌ منتشر شد، برج‌ ایفل‌ ساخته‌ شد و هیتلر و ظاهراً‌ الیوت‌ هم‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشودند. در تابستان‌ آن‌ سال‌ فرانسویان‌ صدمین‌ سالگرد به‌ آتش‌ کشیدن‌ باستیل‌ را جشن‌ گرفتند و در شب‌ تولد من، ۲۲ ژوئن، جشن‌ چله‌ تابستان‌ برگزار می‌شود.
نام‌ مرا به‌ یاد مادربزرگم‌ (آنا یگرونا موتوویلوا)۲ آنا گذاشتند. مادر او آخماتووا شاهزاده‌ تاتار بود و از نوادگان‌ چنگیزخان. نام‌ ادبی‌ام‌ را از او وام‌ گرفتم. آن‌ زمان‌ فکر نمی‌کردم‌ شاعر روسیه‌ خواهم‌ شد. من‌ در شهری‌ حومهٔ‌ اُدسا در خانه‌ای‌ ویلایی‌ به‌ دنیا آمدم. این‌ خانه‌ کوچک‌ یا بهتر است‌ بگویم‌ کلبه‌ در انتهای‌ باریک‌ راهی‌ بنا شده‌ بود که‌ به‌ شیب‌ تندی‌ که‌ پست‌خانه‌ در آن‌ جا بود و جاده‌ از کنارش‌ عبور می‌کند منتهی‌ می‌شد. در پانزده‌ سالگی‌ که‌ در (لوسدروف) زندگی‌ می‌کردیم‌ روزی‌ از این‌ مکان‌ رد شدیم. مامان‌ پیشنهاد کرد که‌ توقف‌ کنیم‌ و نگاهی‌ به‌ کلبه‌ که‌ از زمان‌ ترک‌ آن‌ ندیده‌ بودیمش‌ بیاندازیم.
در آستانه‌ در کلبه‌ گفتم: (روزی‌ یک‌ تابلو برنجی‌ یادبود روی‌ این‌ در نصب‌ خواهد شدقصدم‌ شوخی‌ بود و نمی‌خواستم‌ خودنمایی‌ کنم. مادرم‌ اخم‌هایش‌ را به‌ هم‌ کشید و گفت: خدای‌ من، چقدر تو را بد ترتبیت‌ کرده‌ام.
نهم‌ ژانویه‌ و ماجرای‌ تسوشیما شکست‌ فاجعه‌آمیز روسیه‌ از ژاپن‌ و غرق‌ شدن‌ ناوگان‌ دریایی‌اش‌ در ۱۹۰۵ شوک‌ بزرگی‌ بود و تأثیر عمیقی‌ در زندگیم‌ گذاشت. این‌ حادثه‌ نخستین‌ رویداد بزرگ‌ تاریخی‌ زندگیم‌ بود و بطور خاصی‌ برایم‌ هولناک‌ بود. سال‌ ۱۹۱۰ سال‌ بحرانی‌ سمبولیزم‌ و مرگ‌ تولستوی‌ بود. سال‌ ۱۹۱۱ سال‌ انقلاب‌ چین‌ بود که‌ چهره‌ آسیا را دگرگون‌ کرد و همین‌ سال‌ خاطرات‌ الکساندر بلوک‌ با آن‌ پیشگویی‌های‌ وحشتناک‌ منتشر شد.
قرن‌ بیستم‌ در پائیز ۱۹۱۴ با جنگ‌ آغاز شد. درست‌ مانند قرن‌ نوزده‌ که‌ با کنگره‌ وین‌ ظهور کرد. در این‌ که‌ سمبولیزم‌ پدیدهٔ‌ قرن‌ نوزدهم‌ بود شکی‌ نیست. عصیان‌ ما علیه‌ سمبولیزم‌ کاملاً‌ منطقی‌ بود زیرا خود را متعلق‌ به‌ قرن‌ بیستم‌ می‌دانستیم‌ و نمی‌خواستیم‌ در گذشته‌ درجا بزنیم...
آن‌ اشعار سست‌ دختری‌ با چنتهٔ‌ خالی‌ به‌ دلایلی‌ سیزده‌ بار به‌ چاپ‌ رسید... آن‌ دختر تا جایی‌ که‌ من‌ یادم‌ است چنین‌ اقبالی‌ را برای‌ این‌ اشعار پیش‌بینی‌ نمی‌کرد به‌ این‌ خاطر آن‌ها را زیر تشکچهٔ‌ کاناپه‌ پنهان‌ کرده‌ بود تا بیش‌ از این‌ ناراحتش‌ نکنند. او از انتشار (شامگاه) چنان‌ ناراحت‌ شد که‌ به‌ ایتالیا رفت‌ (بهار ۱۹۱۲) و زمانی‌ که‌ در تراموا نشسته‌ بود و چشم‌ در مردم‌ دوخته‌ بود پیش‌ خود گفت‌ خوش‌ به‌ حال‌ این‌ مردم‌ که‌ کتابی‌ چاپ‌ نکرده‌اند.
به‌ جز آنا بونینا۳، اولین‌ شاعره‌ روسی، که‌ عمهٔ‌ پدربزرگم‌ (راراسموس‌ ایوانویچ‌ استوگوف)۴ بود در خانوادهٔ‌ ما کسی‌ شعر نمی‌گفت. خانواده‌ استوگوف‌ از زمین‌داران‌ میان‌مایه‌ ناحیه‌ (موژایوسکی)۵ در اطراف‌ مسکو بودند که‌ پس‌ از انقلاب‌ دوباره‌ در آنجا ساکن‌ شدند. آن‌ها در نووگراد ثروتمندتر و شناخته‌ شده‌تر بودند.
یک‌ آدمکش‌ حرفه‌ای‌ روسی‌ احمدخان، جد کبیر مرا شبانه‌ در چادرش‌ به‌ قتل‌ رساند. (کارامزین)۶ به‌ این‌ اعتقاد است‌ که‌ با مرگ‌ احمدخان‌ بساط‌ مغول‌ در آن‌ منطقه‌ برچیده‌ شد. کلیسای‌ (سرتنسک)۷ در مسکو به‌ شادی‌ این‌ واقعه‌ مدتها جشن‌ مذهبی‌ برگزار می‌کرد...
سالشمار آنا آخماتووا
۱۸۸۹آنا آخماتووا (گورنکو) ۱۱ ژوئن‌ در اودسا در خانوادهٔ‌ یک‌ مهندس‌ نیروی‌ دریایی‌ متولد می‌شود.۱۸۹۰خانواده‌ به‌ تسارسکویه‌ (نزدیک‌ سن‌ پترزبورگ) نقل‌ مکان‌ می‌کند.۱۹۰۰ - ۱۹۰۵آنا وارد مدرسه‌ گرامر تسارسکویه‌ می‌شود و نخستین‌ شعر خود را می‌سراید.پدر و مادرش‌ در ۱۹۰۵ از هم‌ جدا می‌شوند؛ مادرش‌ بچه‌ها را با خود ابتدا به‌ اوپاتوریا و سپس‌ به‌ کیف‌ می‌برد و آنجا ساکن‌ می‌شود.
۱۸۸۹
آنا آخماتووا (گورنکو) ۱۱ ژوئن‌ در اودسا در خانوادهٔ‌ یک‌ مهندس‌ نیروی‌ دریایی‌ متولد می‌شود.
۱۸۹۰
خانواده‌ به‌ تسارسکویه‌ (نزدیک‌ سن‌ پترزبورگ) نقل‌ مکان‌ می‌کند.
۱۹۰۰ - ۱۹۰۵
آنا وارد مدرسه‌ گرامر تسارسکویه‌ می‌شود و نخستین‌ شعر خود را می‌سراید.
پدر و مادرش‌ در ۱۹۰۵ از هم‌ جدا می‌شوند؛ مادرش‌ بچه‌ها را با خود ابتدا به‌ اوپاتوریا و سپس‌ به‌ کیف‌ می‌برد و آنجا ساکن‌ می‌شود.
۱۹۰۷
آنا از دبیرستان‌ گرامر فارغ‌التحصیل‌ شده‌ و برای‌ ادامهٔ‌ تحصیل‌ در رشتهٔ‌ حقوق‌ وارد دانشگاه‌ مخصوص‌ زنان‌ می‌شود و دو سال‌ به‌ تحصیل‌ می‌پردازد.
نخستین‌ شعر آخماتووا (بر انگشتان‌ دست‌ او حلقه‌های‌ درختان‌ است) در نشریهٔ‌ روسی‌ زبان‌ سیریوس‌ که‌ در پاریس‌ منتشر می‌شد، چاپ‌ می‌شود.
۱۹۱۰
آخماتووا با ن. س. گومیلیف‌ ازدواج‌ می‌کند. به‌ پاریس‌ می‌رود و بعد به‌ سن‌پترزبورگ‌ نقل‌ مکان‌ می‌کند. برای‌ ادامهٔ‌ تحصیل‌ در رشته‌ تاریخ‌ و ادبیات‌ وارد دانشگاه‌ رایف‌ می‌شود.
۱۹۱۱
آخماتووا یکی‌ از اعضای‌ گروه‌ موسوم‌ به‌ کارگاه‌ شاعر می‌شود. شعرهایش‌ در نشریات‌ گوناگون‌ به‌ چاپ‌ می‌رسد.
سفر به‌ پاریس.
۱۹۱۲
آخماتووا به‌ ایتالیا سفر می‌کند. اولین‌ مجموعه‌ اشعارش‌ به‌ نام‌ شامگاه‌ منتشر می‌شود.
پسر آخماتووا و گومیلیف، لِو، در اول‌ اکتبر به‌ دنیا می‌آید.
۱۹۱۷
انتشار دومین‌ مجموعه‌ به‌ نام‌ فوج‌ پرندگان‌ سفید.
۱۹۲۱
اعدام‌ گومیلیف، در اوت، به‌ اتهام‌ شرکت‌ در فعالیت‌های‌ ضدانقلابی.
۱۹۲۲
چاپ‌ مجموعهٔ‌ پیش‌ از میلاد، که‌ در ۱۹۲۳ با افزوده‌هایی‌ تجدید چاپ‌ می‌شود.
۱۹۳۰
به‌ مطالعه‌ و تحقیق‌ در آثار پوشکین‌ می‌پردازد. عضو آکادمی‌ علوم‌ در پوشکین‌شناسی‌ شده‌ است. چندین‌ مقاله‌ دربارهٔ‌ پوشکین‌ از آخماتووا به‌ چاپ‌ می‌رسد.
۱۹۳۳ - ۱۹۴۹
پسر او چهار بار به‌ اتهام‌های‌ مبهمی‌ دستگیر و هر بار پس‌ از مدتی‌ کوتاه‌ آزاد می‌شود.
۱۹۳۵ - ۱۹۴۰
روی‌ شعر خود به‌ نام‌ مرثیه‌ کار می‌کند.
۱۹۴۰
انتشار گزینه‌ای‌ از کارهای‌ قبلی‌ خود به‌ نام‌ از شش‌ کتاب.
۱۹۴۱
آخماتووا، در سپتامبر، از لنینگراد محاصره‌ شده‌ به‌ مسکو و سپس‌ به‌ تاشکند برده‌ می‌شود.
۱۹۴۱ - ۱۹۴۴
در تاشکند زندگی‌ می‌کند و در بیمارستان‌های‌ نظامی‌ به‌ شعرخوانی‌ می‌پردازد.
۱۹۴۳
مجموعهٔ‌ گزینهٔ‌ شعرها چاپ‌ می‌شود.
۱۹۴۶
انتشار گزینهٔ‌ شعرها ۱۹۰۹ - ۱۹۴۵.
در روزنامه‌های‌ ایزوستیا و لنینگراد از اشعار او به‌ سختی‌ انتقاد می‌شود.
در ۱۴ اوت‌ از شورای‌ نویسندگان‌ اخراج‌ می‌شود.
۱۹۶۱
چاپ‌ مجموعه‌ای‌ به‌ نام‌ شعرها.۱۹۶۲
منظومهٔ‌ بدون‌ قهرمان‌ را پس‌ از بیست‌ و یک‌ سال‌ به‌ پایان‌ می‌رساند.
۱۹۶۴
جایزهٔ‌ راتنا تائورمینا در ایتالیا به‌ او تعلق‌ می‌گیرد. در همین‌ سال‌ دکترای‌ افتخاری‌ از دانشگاه‌ آکسفورد لندن‌ دریافت‌ می‌کند.
منبع : سمر قند


همچنین مشاهده کنید