پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


هری پاتر و جام آتش به روایت بازیگران، تهیه کننده و کارگردان


هری پاتر و جام آتش به روایت بازیگران، تهیه کننده و کارگردان
• تهیه كننده و كارگردان
«این یك فیلم دلهره آور جذاب، هوشمندانه و سرگرم كننده است.» این جمله را «دیوید هایمن» تهیه كننده «هری پاتر و جام آتش» در كنفرانسی مطبوعاتی در لندن حدود یك ماه پیش از اكران فیلم به زبان آورد. «دنیای فیلم وسیع تر شده و ما دو مدرسه تازه وارد آن كرده ایم. اولین تعاملات با جنس مخالف را مطرح می كنیم. از هر دو وجه خوب و آزاردهنده آن كه در ۱۴-۱۳سالگی آغاز می شود و هیچ گاه دست از سر آدم برنمی دارد.» «به نظرم كتاب های هری پاتر كتاب های كودكانه ای نیستند. شاید برای بچه ها در هر سنی جذاب باشند، اما این كتاب ها برای هر سن و سالی جذاب هستند. علت اینكه هر كتاب از كتاب قبلی پخته تر می شود، این نیز هست كه با یك سن متفاوت با سالی دیگر از زندگی هری سروكار دارد. در این كتاب هری چهارده ساله است. بنابراین مقوله های متفاوتی مطرح است و پیچیدگی بیشتری كه واقعاً فكر می كنم در فیلم به چشم می خورد. فیلم به روح كتاب وفادار است.» كارگردان فیلم نیز در این كنفرانس حضور دارد: «مایك نیوئل» استاد همه فن حریفی كه سكان فیلم هایی ناهمگون از «چهار عروسی و یك تشییع جنازه» تا «دنی براسكو» را در دست گرفته است. جام آتش فرصتی در اختیار نیوئل گذاشته تا به مخاطرات پیش روی هری پاتر در سن بلوغ بپردازد كه نقش او را بار دیگر دانیل رادكلیف بازی می كند. نیوئل می گوید: «در فیلم های قبلی شخصیت محوری با چالش هایی روبه رو می شد كه مقیاس محدودی داشتند. به یك اژدها برمی خورد، این مشكل را داشت، آن مشكل را داشت، اما هرگز با خودش وارد چالش نمی شد.» «مجبور نبود چیزی را تحمل كند و دم برنیاورد. همیشه گروهی را داشت كه به آن متكی باشد.حالا در این یكی سنش بالا رفته است. آگاه تر شده است و بیش از پیش می داند كه چه بر سرش می آید. هنگامی كه والدمورت در قبرستان به او می گوید: «بیرون بیا، بیا اینجا. چه می خواهی؟ پشت سرت باشد یا روبه رویت؟ به هر صورت آن را دریافت می كنی.» هری پاسخ می دهد: «بسیار خب، نشانت می دهم و بیرون می آید و آماده نبرد است. می داند این نبردی تا سرحد مرگ است و شجاعت اخلاقی لازم برای این مبارزه را دارد. نكات جالب و تازه زیادی در فیلم است. مانند شوخی ها، بزرگ شدن، دخترها و وای خدا، چطوری برقصیم؟ و بسیاری از این چیزها. اما تفاوت مهم فیلم با فیلم های قبلی در آن است كه چالش از نوع اخلاقی است و شاید هری نتواند از آن جان سالم به در ببرد.» دوستان هری، هرمایونی گرینجر (اِما واتسون) و ران ویزلی (روپرت گرینت) نیز باید با بزرگ شدن و مسائل مربوط به خودشان در فیلم كنار بیایند. نیوئل می گوید: «اِما دختری است كه دارد به دوران جوانی پا می گذارد و من شخصاً به او افتخار می كنم. به نظرم می رسید كه اگر به خودش اجازه بدهد كه آسیب پذیر به نظر برسد، عالی می شود. می توانست خیلی راحت بگوید «خب من هرمایونی هستم و قرار است این طور و آن طور باشم؛ اما او به خودش اجازه داد كه شكننده باشد و به نظر نرسد كه همه چیز را می داند و همیشه بر خودش مسلط است. خیلی خوشحالم كه توانستیم به این حالت برسیم.» به اعتقاد هایمن تجربه عاملی است كه موجب شد تا نیوئل بتواند بازی های بهتری از بازیگران نوجوانش بگیرد. «ساده بگویم، بچه ها بزرگ شده اند و تجربه دو فیلم با كریس [كلمبوس] و یك فیلم با آلفونسو [كوآرون] به نفع بازیگران و مایك تمام شده است.یكی از دلایل بسیاری كه مایك را بالای سر این كار آوردیم، كار عالی این كارگردان با بازیگران است.بچه ها در میدان مبارزه قرار گرفته اند. مایك نمی توانست به آنها یك دقیقه استراحت بدهد تا احساس آرامش كنند. او آنها را به جلو هل داد و هل داد و هل داد و بازی هایشان هم این را نشان می دهد.» در همان حال كه شخصیت این سه پروتاگونیست باید در هر دنباله بیشتر و بیشتر پرورش یابند، كارگردان های این مجموعه فیلم ها از بازیگران نقش های مكمل نیز غافل نیستند. این بازیگران از میان بااستعدادترین و برجسته ترین هنرپیشه های بریتانیا دست چین شده اند و به ایفای نقش هایی كوچك اما درخشان اكتفا كرده اند. (مثلاً آلن ریكمن در نقش سوروس اسنیپ در جام آتش فقط چند خط دیالوگ دارد.) «مگی [اسمیت] تثبیت شده است، آلن ثابت است، مایك گمبون هاگرید. همه این افراد جایگاه تثبیت شده ای دارند. بنابراین جای كندوكاو زیادی در شخصیت آنها برای تماشاگر باقی نمی ماند.» نیوئل به این نكته اذعان دارد. «در واقع آنها نباید تغییر كنند و در نتیجه تنها كاری كه می توان كرد، یافتن راه های موجزی برای استفاده از تكه های كوچك است كه بخش هایی از این شخصیت ها را نشان تان دهد كه قبلاً دیده نشده است. قبلاً هرگز هاگرید را عاشق ندیده اید. این هم خیلی جالب است.» یك شخصیت مكمل بزرگسال كه این دفعه نقش بیشتری دارد، مدیر مدرسه هاگوارتز، آلبوس دامبلدور (مایكل گمبون) است. «ببینید كه مخصوصاً دامبلدور واقعاً چقدر تغییر كرده است. این اولین بار است كه متوجه می شویم رشته امور جداً از دست او به در رفته است و روی هم رفته چندان راحت نیست.» نیوئل اضافه می كند: «مایكل واقعاً كارش را با جسارت انجام داد. فكر می كنم واقعاً نمی خواست همان جلوه ای را داشته باشد كه ریچارد هریس داشت. تصویری از یك اقتدار مهیب المپی ... می خواست متفاوت باشد، به همین دلیل ساده كه او ریچارد هریس نیست. آنچه او در فیلم پیدا كرد، این است كه دامبلدور نیز جایزالخطا است و نه یك قدرقدرت. واقعاً از جریان امور عقب می ماند. در اكثر كارهایی كه انجام می دهد بی كفایت است.به جای آنكه یك ابرمرد باكفایت باشد كه البته بازی كردن در چنین نقشی خیلی جالب تر است.»هایمن با گفتن این جمله فاش می كند كه جام آتش اولین هری پاتری نبوده كه نیوئل با آن سروكار داشته است: «فكر می كنم مایك اولین كسی بود كه من برای كارگردانی فیلم اول به او پیشنهاد دادم. از همان اول او را می خواستم.» هنگامی كه هایمن برای جام آتش دوباره به سراغ نیوئل رفت، او كارهای مقدماتی را پیشاپیش انجام داده بود. نیوئل می گوید: «همه فیلم ها را دیده بودم. قبل از اینكه به من پیشنهاد شود یكی از كتاب ها را داشتم، كتاب اول را و فیلم ها را دیده بودم. امیدوار بودم كه به من پیشنهاد بشود و به همین خاطر قبل از آن به اندازه كافی بررسی و مطالعه كرده بودم. البته وقتی كه شروع كردم، فیلم ها را با دقت و وسواس دیدم. هنوز هم آنالیز و تحلیل متن كتاب های اول و دوم و سوم به خوابم می آید.» هایمن اصرار داشت كه نیوئل اجازه ندهد برای حفظ یكدستی حال و هوا و سبك چهار فیلم جلوی قوه ابتكار و حساسیت های كارگردانی اش گرفته شود. «نمی توانید كارگردانی مانند مایك نیوئل را بیاورید و بگویید: «خب، تو باید فیلمی مانند كریس كلمبوس بسازی.» چرا باید چنین كاری می كردم؟ كار احمقانه ای بود ... وقتی به این فیلم نگاه می كنم مایك نیوئل را می بینم. البته كه جورولینگ [نویسنده كتاب] را هم می بینم، اما مایك نیوئل را هم می بینم كه اینها را نوشته است. آلفونسو هم همین طور.آلفونسو را هم می دیدم كه همه اثر را نوشته و كریس ... مطمئنم كه دیوید ییتس هم فیلم پنجم [هری پاتر و فرمان ققنوس] را با چنین حسی می سازد و این واقعاً مرا به هیجان می آورد.» نیوئل كه اولین كارگردان انگلیسی این مجموعه است، به گفته هایمن «نوعی درك درونی نسبت به زندگی در مدرسه را با خود به فیلم آورده است.» «فیلم اندكی آنارشیستی تر، دیوانه وارتر و آزادتر است. بله اقتدار معلم ها سر جای خودش است، اما بچه هایی را در فیلم دارید كه طغیان می كنند، به همان شیوه ای كه بچه ها معمولاً طغیان می كنند.
بچه ها متكی به خود هستند، آنها به معلم ها اعتراض می كنند و به نظر من این بسیار به واقعیت مدرسه هایی كه من می رفتم و به طور كلی به زندگی در مدرسه نزدیك است و مخصوصاً به مدرسه های بریتانیا شباهت دارد. خارق العاده است. نمی دانم چطور توضیح بدهم، اما واقعاً احساس می كنم كه بازی ها در این فیلم بیشتر از قبل بریتانیایی است.»نیوئل برای گرفتن این بازی ها بازیگران جوانش را پیش از مرحله فیلمبرداری به زندگی جمعی واداشته و تمرین های گروهی برای آنان در نظر گرفته است. «قبل از آغاز فیلمبرداری دو هفته كلاس های بازیگری داشتیم و علتش این بود كه نگران بودم مبادا شخصیت های تثبیت شده بر تازه واردهایی كه بیشترشان قبلاً بازی نكرده بودند، مسلط شوند. دختر چینی [كتی لیونگ كه نقش چوچانگ را بازی می كند] قبلاً هرگز بازی نكرده بود، همین طور دو دختربچه هندی [افشان آزاد و شغالی چودوری] و من نمی خواستم احساس كنند كه شهروند درجه دو هستند. همین شد كه دو هفته كارمان تمرین بازیگری بود. تمرین های فیزیكی داشتیم، تمرین های بداهه سازی و از این قبیل و در پایان این مرحله همه آزادانه همراه یكدیگر بودند... به این ترتیب آنچه پیش روی شما است، یك جمع دوستانه است و نه یك ساختار هرمی از بالا به پایین.»هر دو فیلمساز جی كی رولینگ را برای درایت و هوشمندی كه در نگارش داستان ها به كار برده و همچنین آزادی عملی كه برای اقتباس سینمایی در اختیار آنها می گذارد، تحسین می كنند. هایمن می گوید: «جو سخاوتمندترین همكاری است كه تا به حال داشته ام. هر طرح و پیش نویسی از فیلمنامه را می بیند. ما خودمان می خواهیم این كار را بكند، چون اولاً قول داده ام كه به اثر وفادار باشیم و ثانیاً _ مهمتر از آن _ چون نمی خواهم حماقت كنیم و كار دیگری انجام دهیم. بنابراین هر پیش نویسی را به او نشان می دهیم و نمی خواهیم كاری كنیم كه با كتاب منافات داشته باشد.» هایمن می گوید كه كلوز «روی پنجمین فیلم كار نمی كند، چون پروژه دیگری را برای من می نویسد كه «ماجرای عجیب سگی در شب» نام دارد و امیدوارم خودم كارگردانی اش كنم. البته او كتاب ششم [هری پاتر و شاهزاده دورگه] را خوانده و قصد دارد بر سر این كار بازگردد و فیلمنامه ششم را نیز بنویسد.»• بازیگران
تجربه حرفه ای به این بازیگران كم سن و سال آموخته كه چگونه با نگاه كنجكاو رسانه ها كنار بیایند. سر میز مصاحبه مطبوعاتی، رادكلیف از هری پرجنب وجوش تر است و اوج و فرود صدایش نیز بیشتر؛ واتسون در تمام مدت هرمیون است؛ و گرینت آن قدر كم پرچانگی می كند كه گاهی به نظر می رسد لال است اما او هم مانند ران مایه بیشتر طنزها است. به نظر می رسد گرینت از اینكه اجازه دهد رادكلیف و واتسون بیشتر در كانون توجه باشند، بیشتر احساس راحتی می كند.
جام آتش با بازگشت لرد والدمورت خوفناك و مرگ یكی از شخصیت های فرعی حتی از هری پاتر و زندانی آزكابان نیز تیره وتارتر است. كشف قلمرو پر هول و هراس ماجراهای عاشقانه از سوی قهرمانان نوجوان موجب شده تا این فیلم به وضوح خنده دارترین بخش از مجموعه فیلم های هری پاتر نیز باشد. راستش را بخواهید، بد نبود اگر عنوان فیلم را به هری پاتر و جست وجوی قرار ملاقاتی در مجلس رقص تغییر می دادند! همین صحنه های بی غل وغش و طنزآمیز است كه به فیلم روح می دهد و حضور ناخدای باتجربه و دنیا دیده ای مانند مایك نیوئل (كارگردان كمدی رمانتیك بسیار موفق «چهار عروسی و یك تشییع جنازه») در آنها بیش از همه مشهود است. آشفتگی ها و اضطراب های دوران رشد را به همان اندازه می توان جزء مهم و جدایی ناپذیری از ماجراهای دور و دراز هری پاتر دانست كه جادوگری و فانتزی.
«بازی در نقش هری كه پا به دوران بزرگسالی می گذارد، برای من بسیار لذتبخش است، چون مانند زندگی واقعی است كه احساسات تازه ای در افراد بروز می كند، نه اینكه فقط در داستان ها اتفاق بیفتد. این تا اندازه ای به هورمون ها مربوط می شود و همه دردسرهایی كه هورمون ها سبب سازش هستند و تا اندازه ای به خود مسئله بزرگ شدن باز می گردد.»
كمی بعد رادكلیف اضافه می كند: «فكر می كنم تم اصلی كل مجموعه از دست رفتن معصومیت است. اگر اولین قسمت را در نظر بگیرید، هری حیرت زده و تقریباً ساده لوح است. می دانید، (هری) كاملاً ساده لوح است و فكر می كند چون این دنیایی جادویی است، بهتر از دنیایی است كه از آن آمده، اما در واقع این طور نیست... او به این درك می رسد كه اگر می خواهد در زندگی موفق باشد، باید به تنهایی از عهده آن برآید. و من فكر می كنم مهمترین چیزی كه در آن فیلم كشف می كند همین است.»
هر سه بازیگر عنصر طنز را عنصر كلیدی و بسیار موثر در موفقیت فیلم می دانند. به اعتقاد واتسون بیشتر طنز فیلم از تنشی مایه می گیرد كه میان هری، ران و هرمیون در سن بلوغ رشد می كند. «من عاشق همه آن جروبحث ها هستم. به نظرم واقعاً بامزه است. ما همیشه تفاهم كامل داشته ایم و فكر می كنم واقعی تر است اگر این شخصیت ها جروبحث كنند و با هم مشكل داشته باشند. بنابراین جالب تر به نظرم می رسد و طنز حاصل از آن مایه تسلایی برای این كتاب كاملاً تیره و تار فراهم می آورد.» رادكلیف با او هم عقیده است و به نقش مهم استوكلوز فیلمنامه نویس این فیلم و شیوه اقتباس او از كتاب جی. كی. رولینگ اشاره می كند. «(كلوز) كار جالبی انجام داده است. به نظر من طنز در این تاریكی واقعاً لازم است. منظورم این است كه اگر در سراسر فیلم فقط تاریكی می دیدید، خسته می شدید و فیلم تاثیرش را از دست می داد.» واتسون تحسین فراوانی نیز نثار كارگردان فیلم- مایك نیوئل- می كند. «فكر نمی كنم مایك هیچ وقت جلوی ما را گرفته باشد.» به گفته او نیوئل همواره آنها را تشویق كرده تا بازی هایی «واقعی» داشته باشند و همچنین «واقعاً با ما مانند بزرگسالان رفتار می كند. هیچ گونه بی دقتی و سهل انگاری را تحمل نمی كرد. از ما انتظار داشت همیشه حرفه ای باشیم.»
دردسرهای دوران نوجوانی و تلاطم های ناشی از هورمون ها تنشی در میان شخصیت های اصلی فیلم به وجود می آورد كه تاكنون دیده نشده است. گرینت می گوید: «این فیلم در مجموع بزرگسالانه تر است. احساسی از نوجوانی در آن هست. ران مقداری دمدمی مزاج شده و (ران و هری) با هم جدل می كنند. چیزهایی از این قبیل تغییر كرده است.» كشش آشكاری میان ران و هرمیون وجود دارد اما زمانی كه هرمیون با ستاره كوییدیچ و رقیب مسابقات تریویزارد به نام ویكتور كروم (با بازی استانیسلاو یانوسكی كه تازه وارد مجموعه شده) دوستی به هم می زند، میان آن دو اختلاف می افتد. واتسون فاش می كند كه مایل است آینده روابط میان ران و هرمیون چگونه دیده شود. «هرمیون و ران فقط به زمان احتیاج دارند تا با هم به تفاهم برسند. الان مدتی طولانی است كه یكدیگر را می شناسند اما زمان می برد تا با خوب و بد هم آشنا شوند. لازم است چنین اتفاقی بیفتد تا بالاخره تفاهم میان آنها برقرار شود. اگر [در قسمت های بعدی] چنین اتفاقی نیفتد واقعاً دلخور می شوم. امیدوارم كه با هم كنار بیایند.»
حتی دوستی نزدیك میان هری و ران زمانی كه هری به نحو مرموزی به رقیبی در مسابقات مهم تریویزارد تبدیل می شود، در معرض آزمون قرار می گیرد. ران دیگر از اینكه به عنوان رفیق ابله هری شناخته شود، خسته شده است. رادكلیف توضیح می دهد: «اتفاقی كه در این فیلم میان هری و ران می افتد... ممكن است برای كسی كه از بیرون به آنها نگاه می كند مسخره به نظر بیاید، اما به نظر خودشان كاملاً جدی است و آنها واقعاً از یكدیگر عصبانی هستند و هركدام فكر می كنند كه رفتار بدی با آنها شده است. كاملاً مضحك است چون آنچه مایه مشاجره آنها شده كاملاً بی اهمیت است و البته اكثر مشاجرات چنین وضعی دارند. در این زمان واقعاً مهم به نظر می رسند اما دوسال بعد حتی نمی توانید به یاد بیاورید كه چطور شروع شود و درباره چه بود.» همه این دلهره های دوران نوجوانی در یول بال- نوعی مراسم رقص دبیرستانی كه در هاگوارتز برگزار می شود- اوج می گیرد. هرمیون در لباس مجلسی كه پوشیده برای خودش خانمی شده است از طرف دیگر معلوم است كه هری و ران تا جایی كه به جنس مخالف مربوط می شود هنوز آمادگی كامل برای ورود به دوران جوانی را ندارند.
«از آنها بدتر برای قرار ملاقات گذاشتن در دنیا پیدا نمی شود.» این را رادكلیف در مورد هری و ران می گوید و اضافه می كند: «و یكی از آن دخترهای بیچاره، افشان [آزاد] دختری كه نقش پادما [پاتیل] را بازی می كند، دختری كه از سر بدشانسی سر و كارش با ران افتاده به نوعی از بهترین دوستان من است. خیلی جالب است كه تماشاگر در اینجا احساس تاسف می كند چون قرار است این عالی ترین شب زندگی آدم باشد ولی وحشتناك است و بعد به بیرون سرك می كشید و چیزی را می بینید كه در مورد این گونه رقص ها كاملاً صادق است، افرادی كه به نوعی مجروحان مجلس رقص هستند بیرون نشسته اند و گریه می كنند چون شب وحشتناكی را از سر گذرانده اند.»
آیا ناشی گری هری نسبت به دخترها در رادكلیف بیرون از پرده از هم دیده می شود؟ رادكلیف اعتراف می كند: «راستش را بگویم شباهت زیادی میان من و هری وجود دارد چون هر دو ما چندان با زن ها خوب نیستیم. البته حالا بهتر از قبل شده ام. اما باز هم فكر می كنم هر مردی كه بگوید هرگز لحظات ناشی گری و دستپاچگی نسبت به دختری نداشته یا دروغگو است یا توهم برش داشته است.»
وقتی این صحبت ها در مورد بزرگ شدن پیش می آید، طبیعی است كه این بحث نیز مطرح شود كه آیا نقش های اصلی قسمت های بعدی را بازیگران جوان تری بازی می كنند یا نه. واتسون بعید می داند چنین اتفاقی بیفتد. «حرف های زیادی بر سر زبان ها افتاده كه ما برای نقش هایمان بیش از حد بزرگ شده ایم. اتفاقاً این خیلی خوب است چون هر فیلم حدود یك سال زمان می برد و به اندازه همان یك سالی است كه در مدرسه می گذرانیم پس ما هم به موازات نقش ها رشد می كنیم. گاهی اوقات ما نیز همان چیزهایی را از سر می گذرانیم كه آنها تجربه می كنند.»
رادكلیف اضافه می كند: «همیشه این موضوع مطرح است كه تو برای بازی در نقش خودت بیش از حد بزرگ شده ای اما كسانی هستند كه نقش افرادی بسیار جوان تر از خودشان را بازی می كنند. فكر نمی كنم مسئله بزرگی باشد كه بسیاری قصد دارند آن را بزرگ جلوه بدهند.»
یكی از روزنامه نگاران به این نكته اشاره می كند كه بچه های فیلم های پاتر توانسته اند برخلاف بسیاری از بازیگران جوان دیگر دور از كانون توجه بمانند و خوراك روزنامه ها نشوند. رادكلیف می گوید: «فكر می كنم واقعاً خوب است كه ما چنان وضعی پیدا نكرده ایم. چون شخصیت ها چنان شناخته شده و شمایل گونه هستند كه... اساساً اگر ما بخواهیم در هر محفلی كه ما را دعوت می كنند آفتابی شویم، برای مردم سخت خواهد بود كه میان آنچه در فیلم می بینند و آنچه در مجلات می خوانند، تمایز قائل شوند. این كار خطایی خواهد بود. فكر می كنم به همین علت است كه ما فقط به افتتاحیه فیلم ها می رویم.» با این حال به شوخی می گوید: «نقشه كشیده ام كه بیست تا پورشه بخرم و با آنها تصادف كنم فقط برای اینكه اسراف كرده باشم!»
به نظر می رسد كه اگر هالیوود و شهرت نتواند دانیل رادكلیف را از بین ببرد یا رمقش را بگیرد، قصد دارد بعد از پاتر به كار در صنعت سینما ادامه دهد، البته نه الزاماً در مقابل دوربین. «هنوز هم شوق و ذوق زیادی برای بازی دارم. و شاید روزی، مثلاً ۲۰ تا ۳۰ سال بعد، دلم بخواهد كارگردانی را هم امتحان كنم.»

ترجمه: ساسان گلفر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید