سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

گسترش اسلام در آمریکا


اسلام و مسلمانان از روز نخست در آمریكا چالش شده‏اند و در هر مرحله و هر زمانی مجبور بوده‏اند تا حضور خود را به نوعی در این جامعه تازه به رسمیت رسانند و از هویتی كه به صورت مداوم‏تحت تاثیر فشارهای ارادی و غیرارادی جامعه این كشور قرار می‏گیرد، دفاع كنند. ظهور و پیدایش اسلام در آمریكا، سرگذشتی غریب دارد. برخلاف بسیاری از نقاط جهان، اسلام نه به عنوان اندیشه‏ای كه در بستر مناسبات اقتصادی به گوشه‏ای از جهان رفت و نه به عنوان مذهبی كه در پی جنگها و منازعات بر قوم مغلوب فرمانروایی كرد، بلكه در پی حوادثی كه شاید بتوان صفت ناخواسته را بر آن تحمیل نمود به ایالات متحده آمریكا راه یافت. ابتدا گروهی از مسلمانان افریقا به عنوان برده به آمریكا آورده شدند. آن هم در عصر و زمانی‏كه كلمه اسلام برای قوم برده‏دار معنا و مفهومی نداشت و سیاه نژادِ پست و فرمانبر قلمداد می‏شد. برای نزدیك به دویست سال، قوم غالب و برده‏دار، نطفه اولیه مسلمانان را در درون خود حفظ كرد و پرورش داد. فارغ از آن‏كه بخشی از برده‏های وارداتی، طلایه‏دار اندیشه‏ای خواهند شد كه در ذات خود با بهره‏كشی و نژادپرستی در تعارض است. در مرحله دوم و در شرایطی‏كه قوانین مهاجرت آمریكا، شرایط را برای پذیرش مهاجران سراسر دنیاسهل می‏گرفت، گروه دیگری از مسلمانان به خاك آمریكا راه یافتند و این بار نیز دولت از پدیده وارداتی جدید (اسلام) بی‏خبر بود. در هر دو مرحله، اسلام در سایه یك رویداد اجتماعی در سكوت و آرامش به درون جامعه‏ای راه یافته است كه در ابتدا تحت سیطره مردمانی بوده كه در بهترین حالت خود به مسیحیت وفادار مانده‏اند و در بدترین وضعیت خود به بی‏دینی‏گرائیده‏اند. رمز و راز این، سرگذشت زمانی افزون می‏شود كه توجه كنیم این جامعه در درون خود به یك گروه اقلیت، ولی متنفذ نیز (یهودیان) فرصت نشو و نمای بنیادین داده است. تفاوت گروه اقلیت اول (اسلام) با گروه اقلیت دوم (یهودیان) در آن است كه یهودیان بیش از آن‏كه تحت قضا و قدر روزگار به این سرزمین‏راه یافته باشند، تحت حساب‏گری و دوراندیشی به آن‏جا آمده‏اند و نه در هیبت رعیت كه با صورت پادشاه در آمریكا زیسته‏اند. بنابراین اسلام و مسلمانان از روز نخست در آمریكا چالش شده‏اند و در هر مرحله و هر زمانی مجبور بوده‏اند تا حضور خود را به نوعی در این جامعه تازه به رسمیت رسانند و از هویتی كه به صورت مداوم‏تحت تاثیر فشارهای ارادی و غیرارادی جامعه این كشور قرار می‏گیرد، دفاع كنند. در طول این دوره دویست ساله، رویدادهایی در جامعه آمریكا اتفاق افتاده است كه باید اندیشه‏ای با مشخصات اسلام را در تنگنا و محاصره بیش‏تری قرار دهد، ولی به دلایلی كه ظاهرا چندان آشكار نیست اما در بطن جامعه آمریكا پرورانده می‏شود، حضور اسلام در ایالات متحده پر رنگتر و قوی‏تر شده است. در طول دویست سال گذشته، جامعه جوان آمریكا كه در مقایسه با جغرافیایی كهن تمدن جهان، نوپا می‏نمود، قوام یافت و رفته رفته به قدرت بلامنازع دنیا تبدیل شد. در مقابل به ویژه در بیست سال اخیر، مسلمانان با نهضتهای بیدارگرانه سر برآوردند و به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به یك جریان مبارز ضدآمریكایی در جهان تبدیل شدند. بخش مهمی از توجهی كه محققان، دانش‏گاهیان و نهادهای اندیشه سیاسی‏آمریكا به ظهور و حیات‏مجدد اسلام در جهان معاصر مبذول می‏دارند، ناشی از ظرفیتی است كه در بقا و پویایی اسلام و وفاداری و ایمان مسلمانان می‏بینند. مسلمانان درست در لحظه‏هایی اظهار وجود می‏كنند كه گمان رفته است، خاموش شده‏اند. در ایالات متحده آمریكا، اسلام به دلیل شرایط ویژه‏ای كه در اقلیت بودن كسب كرده است، قبل از آن كه رنگ و بوی سیاسی گرفته باشد یك مذهب سازگار است كه با امتیازهای جامعه میزبان خو می‏گیرد و با مفاسدش به مقابله برمی‏خیزد. از حیات جامعه مسلمانان در آمریكا اخباری منتشر می‏شود كه برای همه مسلمانان جهان خوشایند و عبرت‏آموز است.... بسیاری از زندانیان سیاه‏پوست در داخل زندان‏های آمریكا به اسلام دعوت می‏شوند و درست از آنجایی كه مذاهب، مشرب‏ها و تئوری‏هایِ كاربردی اظهار عجز می‏كنند، نفوذ و قدرت خود را در احیای انسان و اعطای فرصت دوباره به آدم‏هایی كه از بین رفته‏اند، نشان می‏دهد. جوان‏های مسلمان سیاه‏پوست در محله‏هایی كه ناامنی و جنایت در آن فزونی می‏گیرد، مورد اعتماد واقع می‏شوند و با تشكیل گروه‏های گشت و تأمین امنیت، حفاظت جان و مال اهالی مناطقی‏را به عهده می‏گیرند كه پلیس فدرال نیز از اجرای آن درمانده است. در میان مسلمانان، آمار طلاق پایین است، مفاسد اجتماعی تقریبا وجود ندارد، هیچ كس به خاطرهرزگی و بدمستی دست‏گیر نمی‏شود، قتل و جنایت به ندرت اتفاق می‏افتد و دزدی نمی‏شود. مسلمانان آمریكا مردمی سخت‏كوش و بازپرورده شده‏اند كه در تمام مناسبت‏های جدی و رسمی جامعه خود حضور دارند و می‏توانند عصای دست سازمان‏ها و نهادهای‏خیریه نیز باشند. و نیز مسلمانان آمریكا به دلیل آن‏چه كه از ذات اسلام دریافت كرده‏اند، بر شرف و اعتبار خود ایستادگی می‏كنند و تن به شرایطی نمی‏دهند كه بر شخصیت انسانی آنان قلم می‏كشد و همه این‏ها ظرایفی است كه در بطن گسترش اسلام در ایالات متحده آمریكا به تصویر درخواهد آمد.
سابقه تاریخی
برخی از محققان معتقدند گروهی از سیاه‏پوستان آفریقای غربی كه در قرون هفدهم و هجدهم به‏عنوان برده به شمال آمریكا آورده شدند، مسلمان بوده‏اند. با این وجود ایشان تا سال‏های ابتدایی قرن بیستم مذهب خود را به ورطه فراموشی سپرده بودند. گروه كوچكی از مسلمانان آمریكا نیز از خاورمیانه ـ اغلب از منطقه‏ای كه امروز لبنان خوانده می‏شود ـ از قرن نوزدهم در این كشور زندگی كرده‏اند. سپس در دهه شصت دو حادثه هم زمان رخ داد كه در توسعه اسلام در آمریكا نقش اساسی را ایفا كرد. اول، نهضتی كه به وسیله بنیان‏گذار حزب ملت اسلام، عالیجاه محمد به وجود آمد و گروه كثیری از سیاه‏پوستان را به سوی اسلام گرایش داد. آن‏ها در اسلام چیزهایی یافتند كه در زمان آغاز برده‏داری از دست داده بودند. دوم، قوانین جدید مهاجرت كه اجازه داد گروه كثیری از مسلمانان از كشورهای گوناگون وارد آمریكا شوند.گروه‏های مختلف مسلمانان در مناطق و ایالت‏های نیویورك، شیكاگو، دیترویت، لوس آنجلس و سانفرانسیسكو جمع شده‏اند و گاه به دلیل فرصت‏های شغلی ویژه نواحی كوچك‏تر یا كالج‏های دورافتاده گرایش پیدا كرده‏اند.
اسلام در میان سیاهان آمریكا
در دهه شصت درست در زمانی كه سیاه‏پوستان آمریكا در یك جامعه نژادپرست برای دست‏یابی به عدالت و رفاه اجتماعی می‏كوشیدند، اسلام به عنوان یك جای‏گزین جذاب و مذهبی كه می‏توان به آن اتكاء كرد، درخشید. یكی از اعضاء حزب به نام Amatullah Okakpu در این باره می‏گوید: «گوش دادن به‏عدالت و مساواتی كه اسلام از آن سخن می‏گفت، با تمام چیزهایی كه من تا پیش از آن شنیده بودم متفاوت بود.» برای یك دوره ۲۰ ساله، مذهب اسلام با تاكید بر برابری و مساوات حقوق زنان و مردان و احترام به ذات پاك بانوان به عضوگیری از جامعه آمریكاییان پرداخت. در جامعه آمریكا و به ویژه بافت سیاه آن، كه رشد خشونت و جنایت و استفاده از مواد مخدر و انهدام خانواده وحشت‏بار به نظر می‏رسید، اسلام به سوی انسجام و یك زندگی هدفمند رهنمون می‏شد. تأكید اسلام بر میانه‏روی و متانت و نظم، به ویژه در جامعه‏ای جلب توجه می‏كرد كه آمار طلاق، بارداری نوجوانان و كشتار كودكان در خیابان‏های شهر در آن فزونی می‏گرفت. رقم دقیق مسلمانان سیاه‏پوست آمریكا روشن نیست و تخمین‏ها از پانصد هزار تا ۵/۱ میلیون نفر را اعلام می‏كنند. ویژگی اینان در گسترش آن‏ها، در سراسر آمریكا است: یكی در نیویورك افسر پلیس است. دیگری در آلمان سرباز پیمان ناتو، آن یكی در شیكاگو استاد دانشگاه و آن دیگری در هوستون ستاره بسكتبال حرفه‏ای. مسلمانان سیاه‏پوست آمریكا در سرتاسر خاك آمریكا مساجدی برپا كرده‏اند كه در میان آن ها، از ساختمان‏های مرتفع و مدرن تا خانه‏های كوچك (تبدیل شده به مسجد) به چشم می‏خورد. در كنار این مساجد معمولاً مدارسی تأسیس شده‏اند كه علوم اسلامی را در كنار تاریخ آمریكا و جبر تدریس می‏كنند.ویژگی دیگر مسلمانان سیاه‏پوست آمریكا در این است كه علی‏رغم كم بودن تعدادشان در مقایسه با جامعه سی میلیون نفری سیاه‏پوستان آمریكا، تاثیر و نفوذ آنان بر غیر مسلمانان قابل لمس و واقعی است. در بسیاری از محله‏های شهرهای مسلمان‏نشین آمریكا، كلمه «سلام علیكم» هم‏ردیفGood M۰rning به‏گوش می‏رسد و در معابر طنین‏انداز می‏شود. برای غیرمسلمانان، كلاه كوفی مسلمانان، بخشی از نمادفرهنگ پوشاكی ایشان به شمار می‏آید. مسلمانان سیاه‏پوست آمریكا ویژگی و درخشش خاص دیگری نیز از خود بروز داده‏اند. آن‏ها در داخل زندان افراد مجرم و گنه‏كار را به اسلام دعوت و مقدمه آزادی و بازگشت آنها به زندگی عادی را فراهم می‏كنند. در بیرون از زندان نیز با تشكیل گروه‏های گشت و مراقبت، مسئولیت حفظ امنیت كوچه‏های ناامن را به عهده می‏گیرند.مالكولم ایكس و مایك تایسون دو تن از سیاه‏پوستان معروفی هستند كه در درون زندان با اسلام آشنا شدند. اسلام به سیاه‏پوستان آمریكا تحمیل نشده است. رهبران و گروه‏های مسلمان آمریكا به سیاهان راه دیگری نشان داده‏اند و آن‏ها راه جدیدی را برگزیده‏اند. دلایل گرایش سیاه‏پوستان آمریكا به اسلام متفاوت است. برخی به دلیل ملاحظه فرهنگی و گروهی به دلیل پیوندهای معنوی با افریقا ـ كه اسلام از سرزمین‏های عربی به آنجا رسوخ كرد ـ به اسلام تمایل پیدا كرده‏اند. نژادپرستی سفیدپوستان، یكی دیگر از دلایلی بوده كه سیاهان آمریكا را به سوی اسلام سوق داده‏است. اسلام به سیاهان آمریكا جسارت و اعتماد به نفس بخشیده است. جوانان سیاه‏پوست، به همان‏اندازه كه مسیحیت را مذهبی منفعل و ایستا می‏بینند، اسلام را دین مبارزه می‏خوانند. مسلمانان سیاه‏پوست آمریكا مانند همه مسلمانان دیگر سراسر جهان، با سقط جنین مخالفند و به قواعد و چارچوب‏های دینی احترام قایلند و با سكس قبل از ازدواج، لباس‏های كوتاه، تربیت فرزندان فاسد، قمار، خوردن گوشت خوك و نوشیدن الكل مخالفند.مسلمانان سیاه‏پوست آمریكا، همان‏گونه كه رسانه‏های گروهی آمریكا تصویر می‏كنند، به مسلمانان‏مهاجر هم‏چون انسان‏های جهان سوم نگاه می‏كنند و مسلمانان مهاجر نیز به مسلمانان آمریكایی هم‏چون سیاهان جنایت‏كار و تنبل نگاه می‏كنند. به این ترتیب، اختلاف‏های فرهنگی و نژادی میان این دو گروه، سخت آسیب‏پذیرشان می‏سازد. در میان مسلمانان سیاه‏پوست آمریكا، به جز دو جریان عمده حزب ملت اسلام (طرفدار فراخان) وپیروان دین محمد، جریان‏های كوچك‏تری نیز وجود دارند. یكی از نخستین گروه‏هایی كه در ابتدای قرن بیستم با هویت اسلام خود را به جامعه معرفی كرد، عبادت‏گاه علوم موریش بود كه در سال ۱۹۱۳ تأسیس شد. در گذشته میان مسلمانان سیاه‏پوست و مسلمانان مهاجر فاصله زیادی وجود داشت، ولی به تدریج‏این دو طیف یكدیگر را پیدا می‏كنند و به هم نزدیك می‏شوند. هنوز جامعه مسلمانان آمریكا این قدر یك‏دست نشده است كه برخی دین را بر ملیت ارجح بدانند و یا گروهی رنگ پوست را متأثر از دین‏برشمرند... هم این است و هم آن. جمیل عبدالله الامین كه در دهه شصت به پلنگ سیاه معروف بود، از رهبران گروه‏های كوچك مسلمان‏سیاه‏پوست آمریكاست كه در شیكاگو، نیویورك و دیترویت طرفدارانی دارد. او با هواداران خودبسكتبال بازی می‏كند و هوادارانش را به ورزش و سلامتی تشویق می‏كند. شعار او این است:«پیغمبر همه روز را عبادت نمی‏كرد و نیز همه روز را به بازی نمی‏گذراند. باید میان این دو توازن برقرار كرد.» از قضا جامعه ورزش آمریكا ستارگان مسلمان سیاه‏پوست مشهور و محبوبی را به خود دیده است كه‏در راس آنان می‏توان از «محمد علی كلی» نام برد. در لیگ بسكتبال حرفه‏ای آمریكا، كریم عبدالجبار، حكیم اولاجوان و محمود عبدالرئوف از سایرین مشهورترند و در همین اواخر، مایك تایسون با گرایش‏به اسلام (در زندان) نام صمد را برای خود برگزید.
حزب ملت اسلام و جذب سیاه‏پوستان
بسیاری از تازه مسلمان شده‏ها تحت تأثیر حزب ملت اسلام بوده‏اند. این حزب یك گروه تندروسیاه‏پوست آمریكایی است كه عالیجاه محمد در سال ۱۹۳۰ آن را پایه‏گذاری كرد. ایدئولوژی حزب ملت اسلام مبتنی بر نژاد سیاه بود و از ورود سایر گروه‏های قومی به حزب جلوگیری می‏كرد. این گروه در پس زمینه خود یك تفكر ضد سفید، ضد یهود و ضد همجنس‏گرایی را حمل می‏كرد كه با تركیب ملی‏گرایی سیاه و سرمایه‏داری و به رعایت گرفتن بخش‏هایی از مسیحیت و پوشش اسلام درصدد جذب بخش عظیمی از جوانان سرخورده بود.
اغلب آمریكایی‏ها با بدگمانی به حزب ملت اسلام می‏نگریستند. دكتر سعید وزیر مجمع مسلمانان آمریكای شمالی در این باره می‏گوید: «نژادگرایی با اسلام جور در نمی‏آید، اسلام به همه نژادها احترام می‏گذارد. این یك مذهب جهانی است.» در میان بخش عظیم مسلمانان سیاه‏پوست آمریكا، تئوری‏های نژادپرستانه حزب ملت اسلام طرفداری ندارد و آنان خود را جزیی از جریان اصلی مسلمانان می‏دانند. به نظر می‏رسد بیش تر افرادی كه جذب حزب ملت اسلام شدند، به دلیل مسائل اقتصادی یا برنامه‏های‏آموزشی یا رنگ پوست بوده است و نه خود مذهب، بسیاری از اعضاء حزب هرگز اسلام نیاوردند. با این وجود، در خلال سال‏های بعد، آمریكاییان سیاه‏پوست از حزب ملت اسلام به عنوان سكویی‏برای رسیدن به اسلام حقیقی بهره جستند. براساس برخی از اعتقادهای قدیمی حزب ملت اسلام، خدا در سال ۱۹۳۰ در وجود فردی به نام فرد محمد ظاهر شد و او قبل از غیبت رسالت خود را به عالیجاه محمد واگذار كرد. اما بسیاری از مسلمانان سیاه‏پوست امروز آمریكا به این موضوع اعتقادی ندارند و خاتمیت محمد(ص) را پذیرفته‏اند. براساس اعتقادهای حزب ملت اسلام، نژاد سفید نژاد پست بود. مرد سفید مانند شیطان بود ومسلمانان باید از او حذر می‏كردند. این اعتقادهای به صورت مستمر تبلیغ می‏كرد كه مواد مخدر، مشروبات الكلی و فقر دست‏آورد سفیدپوستان برای به تباهی كشاندن سیاهان است. عالیجاه محمد می‏گفت: «این ادعای كلیسای مسیحیت است كه می‏گوید سیاه صبور، آمرزیده است.» در دوران طلایی حزب ملت اسلام در دهه پنجاه و شصت این حزب بسیاری را شگفت‏زده كرد، برخی را ترساند و گروهی را نیز از در غلتیدن به دام جنایت و مواد مخدر نجات داد. مشهورترین این افراد «مالكوم‏ایكس» بود كه بعدها حزب ملت اسلام را ترك كرد و به جریان عمومی مسلمانان پیوست. مالكوم ایكس در سال ۱۹۵۶ در جریان یك ترور ـ كه گفته شد توسط اعضای حزب ملت اسلام انجام داده‏اند ـ به شهادت رسید. در دهه پنجاه تا هفتاد فعالیت‏های حزب ملت اسلام مانند یك پادزهر در برابر نژادپرستی سفیدپوستان آمریكا عمل كرد و علاج درد سیاهان شد و به آنان حس اعتلا و غرور بخشید. حزب ملت اسلام به سیاهان فهماند كه اعتبار و شرافت دارند و تا امروز توسط سفیدپوست‏ها آنان را از كتاب‏های تاریخ حذف كرده‏اند. امروز سه گروه ادعا می‏كنند كه حزب ملت اسلام هستند: یك گروه كوچك در دیترویت؛ یك ستادبزرگتر در آتلانتا و بزرگترین و مشهورترین‏شان به رهبری لوئیس فراخان در شیكاگو. لوئیس فراخان در سال ۱۹۷۸ و در مقابله با جریان الحاق پسر عالیجاه محمد به جریان عمومی‏مسلمانان از او جدا شد و در ابتدای امر بیش از هزار نفر پیرو نداشت. فراخان به دلیل اظهارهای ضدیهودی‏اش به شدت مورد غضب سرمایه‏داران یهودی آمریكا است. در آتلانتا، اغلب مسلمانان از والاس (وارث) دین محمد فرزند عالیجاه محمد پیروی می‏كنند، كه حزب ملت اسلام را به مدت چهل سال تا هنگام مرگش در سال ۱۹۷۵ میلادی رهبری كرد. و. دین محمد از هنگام فوت پدرش تاكنون، مسلمانان را از تئوری‏های نژادپرستانه برحذر داشته و از آنان مسلمانانی اهل سنت و میانه‏رو ساخته و این مشی او در میان مسلمانان آمریكا به یك تغییر اساسی تفسیر شده است. و. دین محمد معتقد است كه جمعیتی میان یكصد تا ۲۵۰ هزار نفر پیرو دارد. او درموضوع جبهه‏گیری‏های سیاسی داخل آمریكا نیز پیش‏گام به حساب می‏آید. چرا كه نخستین پیشوای مسلمان آمریكایی است كه در هنگام انتخابات سنای آمریكا در سال ۱۹۹۲ فراخوان اعلام كرده بود. درسال ۱۹۸۰ او به جمهوری‏خواهان رأی داد و در مبارزه‏های انتخاباتی ریاست جمهوری میان جورج بوش‏و كلینتون، از بوش حمایت كرد. یك پروفسور علوم مذهبی در كالج (Vassar) معتقد است كه پیروان و.دین محمد همان‏گونه كه از دستورات مذهبی او پیروی می‏كنند، از فتاوای سیاسی‏اش نیز حمایت نمی‏كنند. در جنگ خلیج فارس میان كویت و عراق، و.دین محمد حمایت همه جانبه‏ای از آمریكا وعربستان سعودی در برابر عراق به عمل آورد. عربستان سعودی نیز با اعطای یك كمك ۵/۸ میلیون دلاری به وی، این امكان را داد تا یك مسجد در جنوب لوس‏آنجلس برای خود و هوادارانش برپا كند. و. دین محمد از مبارزه مردم فلسطین برای سرزمین خود و حق خودمختاری‏شان حمایت می‏كند ولی تاكید می‏كند كه از اقدامات تروریستی و كارهایی كه منجر به قتل مردم بی‏گناه می‏شود، حمایت نخواهد كرد. انتشارات و. دین محمد، برخلاف لوئیس فراخان، جنبه‏های ضد یهودی افكار حزب ملت‏اسلام را برملا نمی‏كند. شیوه و سلوك لوئیس فراخان و و.دین محمد با یك‏دیگر بسیار متفاوت است. این دو به ندرت با هم روبه‏رو می‏شوند. فراخان با محافظ حركت می‏كند و همه هوش و حواس خود را متوجه تشكیلات كرده‏است. او در خانه مجلل عالیجاه محمد در شیكاگو زندگی می‏كند. اما و.دین محمد معمولاً به تنهایی‏سفر می‏كند و كیف دستی‏اش را خودش حمل می‏كند. او قائل به نظارت مستقیم بر امور هوادارانش‏نیست و می‏گوید: «من مخالف رهبری نیستم، ولی با دیكتاتوری مخالفم.» در مراسم به خاك‏سپاری یوسف شاه، از ائمه مساجد آمریكا، این دو با یك دیگر روبرو شدند و هم‏دیگر را به گرمی در آغوش گرفتند. با این حال، و. دین محمد خود را رهبر نهضت تغییرطلبان‏می‏خواند و فراخان را رهبر سنت‏گرایان می‏داند.
مسلمانان مهاجر
در ۲۵ سال اخیر، موج‏های جدید مهاجران و گرایش گروه عظیمی از سیاه‏پوستان امریكا به اسلام، آمار مسلمانان را در آمریكا فزونی داده است. حدود یك میلیارد نفر و یا بهتر بگوییم شانزده جمعیت كره زمین را مسلمانان تشكیل می‏دهند. اما در آمریكا تعداد دقیق مسلمانان مبهم است. بهترین تخمین ادعا می‏كند كه عدد مسلمانان آمریكا حداقل سه میلیون و حداكثر چهار میلیون نفر می‏باشد. اگر روند اخیر ادامه پیدا كند، مسلمانان آمریكا جمعیت شش میلیون نفری یهودیان این كشور را تحت الشعاع قرار خواهند داد. دكتر حاد از دانش‏گاه ماساچوست گمان می‏كند كه رقم سه تا چهار میلیون نفر برای مسلمانان آمریكا رقم‏قابل اتكایی است. او می‏افزاید: «شاید دو سوم ایشان مهاجرین و فرزندانشان و سیزده درصد آنها آمریكایی‏های مسلمان شده باشند.» یكی از مهم‏ترین دلایل مهاجرت مسلمانان به آمریكا را، جست‏وجوی مأمنی آزاد و فرار از فشارهای‏سیاسی جامعه اولیه شمرده‏اند كه این تحلیل حداقل در مورد مسلمانان خاورمیانه می‏تواند صادق باشد. در سال ۱۹۹۱، بیش از یكصد هزار مهاجر به صورت قانونی وارد آمریكا شدند كه رقم قابل‏ملاحظه‏ای از آنان را پاكستانی‏ها، هندی‏ها، مصریان، بنگلادشی‏ها، ایرانیان و لبنانی‏ها تشكیل می‏دادند و از این بین، بسیاری از ایشان مسلمان بودند. افزون بر این، رقم ناشناخته دیگری را نیز باید به مهاجران غیرقانونی مسلمانان اختصاص داد كه در همین سال به آمریكا راه یافته‏اند.

پاورقیها:
http://www. icro-euroamerica.com/gharb/۳_files/m۱-۳.htm.
منبع:ماهنامه پاسدار اسلام ، شماره ۲۵۰
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید