چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


مروری بر «شما که غریبه نیستید» مرادی کرمانی


مروری بر «شما که غریبه نیستید» مرادی کرمانی
رولد دال نویسنده صاحب نام انگلیسی که او را در ایران با آثار معروفی چون جادوگرها، ماتیلدا، چارلی و کارخانه شکلات سازی و... می شناسیم، دو کتاب درباره زندگی خودش نوشته که هر دو در ایران نیز ترجمه و منتشر شده است. یکی از این دو کتاب با نام «پسر» به دوره کودکی اش می پردازد و در آن اتفاقات این دوره از زندگی اش را مرور کرده است.
با خواندن این کتاب نه تنها درمی یابیم که چهره های منفی و بدجنس داستان های او چگونه شکل گرفته اند و چرا مثلاً همیشه عمه ها و معلم ها چنین و چنان تصویر می شوند، بلکه با نوعی هنرمندانه از کاربرد خاطرات دوره کودکی در داستان های کودک نیز آشنا می شویم و درمی یابیم که چگونه می توان هم از خاطره های آن دوره استفاده کرد و هم در دام خاطره نویسی های نوستالژیک به جای داستان گرفتار نشد و هم دیروز زندگی خود را به امروز مخاطب پیوند زد. با این همه از این دو کتاب رولد دال در زمینه فرهنگی که در آن می نویسد، نمی توان با صفت اتفاق یاد کرد.
این دو کتاب، کتاب هایی معمولی اند که فراتر از آثار او قرار نمی گیرند و چه بسا در فهرست بلندبالای اتوبیوگرافی های انگلیسی هم رتبه خوبی نداشته باشند؛ زیرا سنت «زندگینامه نویسی» و «خودزندگینامه نویسی» در ادبیات انگلیسی، سنتی ریشه دار است. و اما وضعیت زندگینامه نویسی و به خصوص «خودزندگینامه نویسی» در ایران چگونه است؟ پاسخ این پرسش تقریباً روشن است، شاید به این دلیل که نوشتن درباره زندگی خود، نیازمند نوعی فاصله گرفتن است که به قول برخی از اندیشمندان مثل داریوش شایگان ما در آن ناتوانیم. شاید به همین خاطر است که معدود کسانی که از خود نوشته اند یا گرفتار خودسانسوری شده اند یا گرفتار «خودمرکزپنداری»، چنان که گویی اگر نبودند کار حیات لنگ می شد و پیش نمی رفت.
در چنین زمینه ای است که انتشار کتابی مثل «شما که غریبه نیستید» اهمیت ویژه ای پیدا می کند و بار دیگر تامل در این پرسش را ضرورت می بخشد که «چرا سنت خودزندگینامه نویسی به عنوان یک ژانر ادبی در ایران پانگرفته است؟» هوشنگ مرادی کرمانی با انتشار این اثر تحولی در خودزندگینامه نویسی به عنوان ژانری ادبی ایجاد کرده است.
شاید نخستین اثری باشد که در آن نویسنده ای ایرانی توانسته است با نوعی فاصله گرفتن از خود و با نگاهی از فراز به خود، اثری ادبی به وجود آورد.هوشنگ مرادی کرمانی درباره کودکی اش چنان با فاصله نوشته است که انگار درباره کودکی به نام «هوشو» بدون هیچ نسبتی نوشته است. شاید برای ما چنین نوشتنی از خود، در حرف آسان باشد، اما اگر به کودکی مان بازگردیم و بخواهیم آن را روی کاغذ بیاوریم خواهیم دید که چه میزان بزرگی و چه میزان فروتنی برای نوشتن از آنها مورد نیاز است. او هیچ ابایی ندارد تا از پدری سخن بگوید که جنونش زندگی را بر او دشوار کرده است، از مدرسه ای شبانه روزی بگوید که در آن همراه کودکان یتیم درس خوانده است؛ از نداری و فقرش بنویسد و از حسرت ها و ناکامی هایش. او خود را سانسور نکرده است و مهم تر از آن خود را مرکز عالم نیز نپنداشته است و حتی مرکز «سیرچ» روستای زادگاهش.
فروتنی سازنده مرادی کرمانی در این اثر از یک سو و تسلط و توجه او به جزئیاتی که معمولاً از چشم دیگرانی که از خود می نویسند پنهان می ماند، این اثر را به اثری ادبی تبدیل کرده است، اثری ادبی که می تواند پایه گذار تحول این ژانر کم رونق ادبی در ایران محسوب شود. یکی از ویژگی های آثار مرادی کرمانی که منتقدان خارجی کشفش کرده اند و روی آن انگشت گذاشته اند، «پرداختن به فقر ضمن حفظ کرامت انسانی» است. فقرای آثار کرمانی فقرای سربلندی هستند که از شادی و خوشی نیز چندان بی نصیب نیستند. دست یافتن به چنین معجونی آن هم پس از گذراندن زندگی دشوار که تلخی آن بیش از شیرینی اش بوده، معمایی شگفت است، معمایی که خواندن این کتاب شاید بتواند گرهی از آن بگشاید. شاید باید در گفتن از حسرت ها و ناکامی هایمان گشاده دست تر باشیم تا از تبدیل آنها به کینه که خمیرمایه خشونت است پیشگیری کنیم.
هوشنگ مرادی کرمانی به گواه این کتاب زندگی دشواری را از سر گذرانده است و به گواه همه کتاب هایش از این سختی ها بسیار نوشته است، اما در زمانه ای که نگاه سیاسی به فقر مد روز بود و چنین کتاب هایی چون کالای گرانبهایی بازار داشت، او به شیوه خود از فقر نوشته است؛ به شیوه ای منحصربه فرد که هم با فقرنگاری های وارداتی که گوهرش «ترویج کینه و نفرت» بود تفاوت داشت و هم با فقرنگاری های رمانتیک وطنی که خمیرمایه اش «جلب ترحم» بود. آنچه کتاب هوشنگ مرادی کرمانی را از دیگر زندگینامه ها و آثارش را از دیگر فقرنگاری ها متمایز کرده و نسبت به دیگران بر فرازش نشانده و ارتقا داده است، نگاه زیبایی شناسانه اش به زندگی بوده که گوهر سازنده ادبیات و هنر است. مرادی به مدد ادبیات توانسته است جهانی متفاوت بسازد، جهانی که تقریباً ریشه در واقعیت دارد، اما می توانست راهی دیگر را پیش پایش بگذارد. او به مدد ادبیات توانسته است از تبدیل حسرت ها و ناکامی هایش به کینه و خشونت پیشگیری کند و «لذت» ناشی از ادبیات را همچون دارویی شیرین جایگزین نسخه هایی کند که دیگران برای درمان پیچیدند و حالا پس از سال ها از دور می توانیم نتیجه اش را ببینیم. اما اینها، همه آن چیزی نیست که می توانیم از این کتاب دریابیم.
این کتاب همزمان معلم داستان نویسی خوبی است برای آنان که می خواهند برای کودکان بنویسند. همچنان که در «پسر» رولد دال با خاطره های بسیاری روبه رو می شویم که بعدها در گوشه ای از جهان داستانی او نشسته اند، در «شما که غریبه نیستید» هم خاطره های بسیاری می خوانیم که در جهان داستانی مرادی کرمانی حضور دارند، ردپایی از دوران کودکی او، واقعیت هایی تلخ و گزنده که برای حضور در جهان داستانی مرادی کرمانی با شیرینی های جادویی که در بساط او یافت می شود، درهم آمیخته اند. همواره در نوشتن برای کودکان این تناقض اساسی وجود دارد که تجربه های زیسته نویسنده از کودکی با تجربه های کودک امروز از زندگی متفاوت است و ادبیات کودک ایران امروز گرفتار همین تناقض است و به همین خاطر است که آثار بسیاری نتوانسته است با کودکان امروزه ارتباط برقرار کند. انتشار این کتاب از آثار «مرادی کرمانی» نمونه ای پدیده آورده است برای مطالعه بیشتر در این زمینه که چگونه می توان دیروز نویسنده (تجربه های کودکی اش) را به امروز مخاطب پیوند زد؟

علی اصغر سیدآبادی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید