جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

رابطه استرس و بیماری های قلبی


رابطه استرس و بیماری های قلبی
رژیم غذایی و ورزش تمام راز سلامتی قلب و عروق نیستند. شواهد روزافزونی نشان می دهند كه وضعیت روانی فرد نیز مهم است.می توانید نام آن را - با الهام از واقعه زمین لرزه قدرتمندی كه در ساعت چهار و سی دقیقه بامداد یكی از روزهای ماه ژانویه سال ۱۹۹۴ در نزدیكی لس آنجلس به وقوع پیوست- اثر نورتریج بگذارید. ساعتی بعد از وقوع زلزله، تیم های پزشكی شروع به نجات قربانیان كردند، كاری كه در تمام طول روز ادامه یافت. آنها مشغول خدمت رسانی به كسانی بودند كه در میان آوار گیر كرده بودند، كسانی كه این بار پس از جان به در بردن از موج نخست مرگ ها، با موج دوم آن - در نتیجه حملات قلبی- دست به گریبان بودند. ماه ها بعد پژوهشگران در دو مركز دانشگاهی به بررسی سوابق بیماران قلبی حوزه لس آنجلس پرداختند. آنها در تحقیقات خو یش پی به جهش خیره كننده ای در میزان مرگ و میرهای ناشی از بیماری های قلبی-عروقی بردند: از ۶/۱۵ مورد در یك روز معمولی به ۵۱ مورد در روز وقوع زمین لرزه. معلوم شد كه بیشتر این افراد دارای سابقه بیماری های قلب و عروق و یا عوامل خطری چون فشار خون بالا بودند. ولی كسانی كه در نتیجه حملات قلبی درگذشتند، در فعالیت های نجات قربانیان شركت نداشتند و یا تلاشی برای نجات خویش از لابه لای آوار نكرده بودند. پس چرا فوت كردند؟ به نوشته مجله پزشكی نیوانگلند، «فشارهای هیجانی احتمالاً در پیش آمدن رویدادهای قلبی در كسانی كه مستعد چنین اتفاقاتی هستند، نقش دارند.» به زبان ساده تر، آنها به خاطر ترس و فشارهای روحی از پای درآمدند.این باور همواره در میان عامه مردم متداول بوده كه ترس یا اخبار بد ناگهانی می توانند كشنده باشند. در واقع واژه «تنگی» (كه نشان دهنده وضعیت عروق قلب در زمان بروز سكته قلبی است) در زبان یونانی با واژه هایی چون «خشم» و «درد سینه» هم ریشه است. مطالعه نورتریج - و چندین مطالعه دیگر در میان بازماندگان زمین لرزه ۱۹۸۱ آتن و حملات موشكی عراق به اسرائیل در سال ۱۹۹۱ با موشك های اسكاد - آغازگر پژوهش های جدید پیرامون آنچه كه آن را می توان «مطالعه روانی قلب» خواند، شد: بررسی پیوندهای عمیق بین هیجانات و عواطف روحی و روانی و دستگاه قلب و عروق. متخصصین قلب و عروق از دیرباز با این اندیشه كه قلب -این چشمه پرتوان حیات- می تواند در برابر حوادث روحی و روانی كاملاً از پا درآید، مخالف بودند. این تنها شوك های ناگهانی (همچون زمین لرزه ها) نیستند كه می توانند باعث مرگ افراد شوند، شواهد روزافزونی نشان می دهند كه وضعیت های هیجانی مزمن (مانند فشارهای روحی، نگرانی ها، خصومت ها و افسردگی) خساراتی به مراتب بزرگ تر از شوك های ناگهانی (ناشی از مثلاً زمین لرزه ها) به بار می آورند. به قول ادوارد سوآرز دانشیار روانپزشكی و رفتار انسانی در دانشگاه دوك، «پنجاه درصد كسانی كه دچار حملات قلبی می شوند، كلسترول بالا ندارند.» خطر ناشی از عوامل روانی و اجتماعی كمتر از نشانگرهای سنتی بیماری های قلبی-عروقی مانند چاقی، مصرف سیگار و فشار خون بالا نیست، خطری كه پژوهشگران، اندك اندك دارند به اهمیت آن پی می برند. هم اكنون شمار فزاینده ای از كلینیك ها با این دید نو به بیماری های قلبی نگاه می كنند و سعی دارند به یكی از اسرارآمیزترین منابع آنها - یعنی ذهن و روان انسان ها- بپردازند.
به تدریج، درك ما از شواهدی كه به صورت نقل و حكایت تجربیات پراكنده پزشكان جمع آوری یا از گزارشات اپیدمیولوژیك حاصل شده به جست وجوی مكانیسم های اساسی فرامی روید. دبرا موزر پرستار مراقبت های بحرانی در بیمارستان مدریور واقع در شمال كالیفرنیا در سال های دهه ۱۹۸۰ مكرراً شاهد تغییرات نگرشی بیماران در سیر بیماری قلبی شان بود. به ویژه مورد حمله قلبی (بدون عارضه) مردی در حدود ۵۰ ساله برایش بسیار جالب توجه بود. وی قرار بود پس از دو یا سه روز از بیمارستان مرخص شود، ولی ماندنش در بیمارستان شش روز به طول انجامید. موزر می گوید: «او نسبت به همه چیز وسواس داشت و بخصوص نسبت به وضعیتش بسیار حساس بود و به نظر چنین می رسید كه از شدت نگرانی دستی دستی خود را دچار حملات مكرر كم خونی عضله قلب و درد سینه كرده است.» با این حال احساس درد سینه تنها در اندیشه و خیال وی نبود: آزمون ها نیز موید كم خونی عضله قلب وی بودند. سال بعد وی دچار حمله قلبی دیگری شد و به دنبال آن درگذشت.
سال ها بعد موزر (كه اكنون استاد پرستاری در دانشگاه كنتاكی در لكسینگتون است) تلاش كرد شدت آثاری را كه در بیمار مزبور مشاهده كرده بود، اندازه گیری كند. پاییز گذشته وی در نشست «انجمن قلب آمریكا» نتایج آزمونی با شركت ۵۳۶ بیمار دچار حمله قلبی را ارائه نمود. او سطح اضطراب بیمارانش را به كمك یك آزمون استاندارد چندجوابی اندازه گرفت و با جست وجو در سوابق آنها عوارضی (مانند حمله قلبی ثانوی) را كه احتمالاً در طول اقامت شان در بیمارستان به هم زده بودند، مشخص كرد.كسانی كه در آزمون ها بالاترین نمرات را از نظر شدت اضطراب به دست می آوردند، چهار برابر بیشتر از پایین ترین نمرات دچار عوارض قلبی شده بودند. درسی كه از این مقایسه می گیریم، كاملاً روشن است: «اضطراب و افسردگی را باید جزء عوامل خطر مهم به شمار آورد.»در واقع پزشكان به این نتیجه رسیده اند كه وجود عوامل روانی- اجتماعی متضمن خطراتی است به مراتب بیش تر از آنچه كه پیش از این تصور می شد. به گفته دكتر مایكل فرنو استاد قلب و عروق در دانشگاه بیرمنگام واقع در انگلستان، افسردگی لااقل دو برابر بیشتر بیمار را در معرض حملات قلبی قرار می دهد. احساس خصومت نیز عامل خطر مهمی به شمار می رود. سطوح بالای خصومت (كه با استفاده از آزمون استاندارد اندازه گیری شده) شانس مردن در نتیجه بیماری قلبی را، در میان گروه بزرگی از بیماران تا ۲۹ درصد افزایش داد - و در بیمارانی كه ۶۰ ساله یا مسن تر بودند، این رقم بیشتر از ۵۰ درصد بود.چنین به نظر می رسد كه حتی سابقه تروما در دوران كودكی نیز بر احتمال بروز بیماری قلبی در سال های آتی زندگی فرد بی تاثیر نیست. در مطالعه ای كه اخیراً بر روی بیش از ۱۷هزار فرد بزرگسال در سان دیگو صورت گرفت، دكتر ماكسیا دونگ در «مركز كنترل و پیشگیری از بیماری ها» دریافت كه خطر حملات قلبی در كسانی كه تجربیات نامساعدی (مثل سوء رفتار روانی، جنسی و عاطفی و خشونت در خانه) در كودكی داشتند یا برخی از اعضای خانواده های شان مبتلا به سوءمصرف مواد مخدر یا الكل بودند، ۳۰ تا ۷۰ درصد بیشتر است.
اگر فشارهای روحی و روانی دوران كودكی می توانند موجب بروز حملات قلبی شوند، در مورد عوامل موثر در ایجاد فشارهای كنونی - مانند ساعات طولانی كار، ترس از اخراج، كاهش ذخایر دوران بازنشستگی و غیره- چه می توان گفت؟ در مطالعه ای در سال گذشته كه نتایج آن در مجله علمی لانست منتشر شد بیش از ۱۱هزار بیمار مبتلا به حمله قلبی از ۵۲ كشور جهان مورد بررسی قرار گرفتند و معلوم شد كه بیماران در سال قبل از بروز حمله قلبی تحت فشارهای روحی درخور توجهی - ناشی از كار، خانواده، مشكلات مالی، افسردگی و علل و عوامل دیگر- بودند.چرا عوامل مذكور این چنین موثرند؟ این را همه می دانیم كه حالات هیجانی بر رفتار انسان ها تاثیر می گذارند. كسانی كه دچار افسردگی یا عصبانیتند، كمتر رژیم های غذایی و تمرینات ورزشی مناسب را رعایت می كنند و بیشتر سیگار می كشند. در یك مطالعه عصبانی ترین افراد روزانه ۶۰۰ كالری بیشتر از افرادی كه كمترین مشكل را داشتند، مصرف می كردند.با این حال رفتار تنها آغاز ماجرا است. هیجانات منفی می توانند در نتیجه پاسخ های تنش آلود با مكانیسم جنگ و گریز آثار مستقیم نیز داشته باشند. در پاسخ به این تحولات، بدن هورمون های استرس - مانند كورتیزول و اپینفرین (آدرنالین)- ترشح می كند و فشار خون و سطح قند خون افزایش می یابند. در عین حال تغییرات شیمیایی خون (با هدف كمك به ترمیم زخم) باعث تشدید واكنش های انعقادی می شوند. اینها در كوتاه مدت نقش مكانیسم های بقا را ایفا می كنند، لیكن در درازمدت فشار خون بالا و سطوح بالای قند خونی نهایتاً به عروق خونی آسیب می زنند.
پژوهش های جاری بیشتر بر روی آثار حاصل از التهاب متمركزند. كسانی كه دچار حالات خصمانه و افسردگی اند بیشتر از دیگران موقعیت ها را تنش زا تلقی می كنند و هم از این رو میزان ترشح هورمون های استرس در این افراد بیشتر است. سیستم ایمنی با تشدید التهاب - كه در هر مرحله از بیماری قلبی (از تشكیل پلاك ها در دیواره عروق گرفته تا حمله كامل قلبی) بر شدت عوارض آن می افزاید - به این وضعیت پاسخ می گوید. اخیراً دكتر ایلیان ویتستاین از دانشگاه جانز هاپكینز، پی به وضعیتی برد كه شباهت ظاهری بسیاری به حمله قلبی دارد، و خود آن را «سندرم دلشكستگی» خواند. بیماران ویتستاین همگی با شوك های شدیدی - از جمله مرگ ناگهانی یكی از والدین یا فرزندان، تصادف با اتومبیل، دزدی مسلحانه، و حتی جشن تولدهای بی خبر و ناگهانی- مواجه، و به ناگهان دچار ضعف پمپ قلب شده بودند. سطوح خونی آدرنالین در این بیماران ۳۰ برابر افراد سالم و حتی چهار تا پنج برابر كسانی بود كه دچار حملات قلبی واقعی بودند. هورمون های مذكور احتمالاً برداشت كلسیم توسط سلول ها را (كه مرحله ای ضروری در فرآیند انقباض عضله قلب است) مختل می سازند.
اگر هیجانات تنش زا برای قلب مضرند و موجب بیماری های قلبی می شوند، پس آیا می توان گفت كه عكس آن نیز صادق است؟ تیموتی اسمیت روانشناس از دانشگاه یوتا به این نكته پی برد كه اگر چند دقیقه پیش از شروع هر اتفاق پر تنشی به یك دوست یا آشنای حامی خویش بیندیشیم، افزایش فشار خون و ضربان قلب كمتر خواهد بود. مطالعات به این نتیجه رسیده اند كه احتمالاً خوشبینی می تواند پیشرفت بیماری سختی شریان ها را نیز كند سازد. حتی امروز به خنده به چشم داروی قلبی می نگرند. در حال حاضر، آخرین دستاورد رشته علمی بررسی روانی قلب برنامه ای است كه توسط دكتر دین اورنیش تهیه شده كه در آن صحبت از رژیم با چربی های بسیار پایین است. در عین حال، ورزش و كاستن از فشارهای روحی به كمك یوگا، تفكر و تعمق و حمایت از سوی گروه های پشتیبان هم در آن جای دارند.بسیار جالب است كه هم اكنون مداخلات روانشناسانه - كه بدون درد، بی خطر و كم هزینه اند - به صورت آخرین چاره برای بیماران قلبی (كه از روش هایی چون آنژیوپلاستی، گذاشتن بازكننده ها، جراحی بای پس و داروهای رنگ و وارنگ خسته شده اند) درآمده اند. دكتر هاروی زارن كه مسئول اجرای برنامه ای با الهام از اورنیش در بیمارستان واحد مركز پزشكی نورت شور واقع در لین (ماساچوست) است، این دسته از بیماران را به استفاده از روش هایی چون تفكر و تعمق، یوگا، ورزش های شل كننده عضلات و شركت در نشست های گروه های پشتیبان دعوت می كند. شاید روزی این به صورت مدلی برای درمان بیماران قلبی درآید: رویكردی كه تغییرات در شیوه زندگی را با نگاهی تازه به زندگی درهم می آمیزد. چنین دستاوردی تنها به همكاری بین متخصصین قلب، متخصصین تغذیه، روانشناسان، بیمار و خانواده اش - و با درك این كه قلب در خلأ نمی تپد، و نه ذهن در خلوت و تنهایی بارور می شود - میسر است.
ترجمه: ع. فخریاسری
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید