سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا

از انشا تا ابداع


از انشا تا ابداع
با تشكیل انجمن معلمان انشا در سال گذشته كه به همت روزنامه همشهری (نشریات همشهری محله) و با برگزاری همایش «موضوع انشا: زندگی» سامان یافت، به نظر می رسد توجه به درس انشا، با برنامه تر از پیش پی گرفته شود. صفحه فرهنگ و آموزش همشهری، آمادگی خود را برای انتشار دیدگاه های علمی و عملی درباره جایگاه درس انشا در نظام برنامه ریزی درسی كشورمان اعلام می دارد. آن چه در پی می آید مقاله ای است كه توسط یكی از فرهنگیان باسابقه و سردبیر مجله رشد نوآموز (ویژه دانش آموزان كلاس های دوم و سوم دبستان) در مورد انشا نوشته شده است. وی درس انشا را با زمینه های كار فعلی خود و چالش های موجود در ادبیات كودكان و نوجوانان بررسی كرده است.وقتی به جایگاه ادبیات فارسی در مدرسه فكر می كنم، به نظرم می آید كه درسی مهجورتر و مظلوم تر از درس انشا نبوده است. زنگ انشا به راحتی جایگزین می پذیرد، جابه جا می شود و شاید هم از لیست درسهای پرارزش حذف می شود، تا جای خودش را به درسی بدهد كه بیشتر مورد توجه مسئولان و خانواده هاست. این روند، سال ها ادامه داشته و شاید هنوز هم ادامه داشته باشد.یادم می آید، در دوران دانش آموزی، حجم كار انشانویسی من بسیار زیاد بود. مجبور بودم در هفته جور دوستانم را هم بكشم و تكالیف انشای آنان را انجام دهم. انشا نوشتن برای تعداد زیادی از دوستان مشكل بود. از درس انشا خیلی استقبال نمی كردند. بسیار دیده ام كه بعضی از دانش آموزان حتی در خواندن متن انشا هم مشكل دارند. تمرین های تكراری و پر حجم، احتمالا فرصت مهارت های زبانی را از دانش آموزان سلب می كند و البته مدرسه هم انتظار بیشتری ندارد!در قدیم، انشایی كه می نوشتیم، باید حتما مقدمه و مؤخره داشت (البته واضح و مبرهن است) معلم به ما می گفت: مقدمه را این طور بنویسید، بعد به اصل مطلب بپردازید و در آخر انشا هم نتیجه گیری كنید و پند و اندرز بدهید (از انشای بدون نتیجه گیری، نمره كم می شد). این جریانی است كه در سطح بسیاری از كلاس های درس هنوز هم اجرا می شود. حتی اگر ده ها سال از آن گذشته باشد.
وقتی كه من مادر و حتی مادربزرگ شدم، باز هم نویسنده انشای فرزندانم بودم. اما در دوران سی سال معلمی خود، به بچه ها برای انشا نوشتن، آزادی عمل می دادم و چارچوبی تعیین نمی كردم. حتی اگر خارج از شیوه های متداول جمله سازی و انشا بود.به گمان من، احتمالا ضعف انشانویسی كثیری از بچه ها، از آنجا ناشی می شود، كه در برنامه ریزیها و روش های آموزش به تغییرات رشد كودك، چندان توجهی نمی شود. در چارچوب مرزبندی شده زبان آموزی كه البته لازم و ضروریست، برای درس انشا، برنامه مستقل و خاصی كه جدا از مهارت های اولیه زبانی باشد منظور نشده است. بچه ها در كلاس انشا، به موازات نوشتن جمله های درست و منطقی، به انگیزش درونی برای نشان دادن، عواطف و احساس از طریق نوشتن نیاز دارند. در حالی كه نوستالژی فرهنگی انشانویسی، به معلمان اجازه نوآوری نمی دهد و البته كه این روش، با ادبیات مدرن امروزی ناهمگون است.پیاژه با آزمایش های طبیعی و تجربی در مورد كودكان ۷ و ۸ ساله، نشان می دهد كه «كودكان خردسال، در بیان روابط علی، ممكن است ضعیف باشند و به ندرت علت را به معلول ربط دهند، مثلا در داستانی كه یك پری جادوگر، كودكان را به شكل قو درآورد؛ كودك می گفت: یك پری بود و این پری جادوگر بود. آنها خودشان را به صورت قو درمی آورند. توجه كنید كه كودك رابطه علی اصلی را بیان نمی كند، كه پری جادوگر باعث می شد تا كودكان به شكل قو درآیند. كودك صرفا دو رویداد را بدون ذكر رابطه آنها نام برد. جمله دوم هم گرایش آنان را به استفاده از ضمایر، بدون اشاره به مرجع ضمیر نشان می دهد كه معلوم نیست منظور از آنها چه كسانی هستند.» (۱)
او همچنین عقیده دارد كه كودك، واژه ها را در چارچوب یك نظام شخصی از معانی تفسیر می كند و البته، معنی مورد نظر كودك، لزوما مانند معنی مورد نظر فرد بزرگسال نیست. كودك زبان را مطابق ساختار ذهنی خود تغییر می دهد و تنها پس از یك فرآیند طولانی رشد به بلوغ فكری می رسد. بنابراین جمله ها و انشای كودك ممكن است، مطلوب مربی و معلم نباشد. ولی آن چیزیست كه تراویده از ساخت ذهنی موجود اوست. توجه و درك این مهم به آزادی در نوشتن و بروز خلاقیت كودك كمك می كند. در واقع مجوز آزادی تفكر به او داده می شود. با پذیرش استثناها، تغییر در روش و فرآیند انشانویسی، نیاز به تأمل، تغییر رویه و تغییر نگرش برنامه ریزان دارد.در كتاب های جدید بخوانیم- بنویسیم دوره ابتدایی، تقریبا اكثر تكنیك های زبان آموزی وجود دارد. بچه ها در شرایط معمولی پس از پایان هر كتاب، بایستی بتوانند از مفاهیم به كار رفته، به درستی استفاده كنند. اما انشا نویسی كه بخش مهمی از ادبیات ما در دوره های ابتدایی و راهنمایی است، نیاز به پرورش سیال فكر و اندیشه دارد. بهتر است قالب های قراردادی شكسته شود تا دانش آموز، در كنار تمرین های زبان آموزی، به تخیلات و دیده های خود فرصت بروز دهد. تسامح معلم و مربی نسبت به خطاهای نوشتاری كودك كه اكثرا از تفاوت های فردی و شناختی نشأت می گیرد، شوق نوشتن و فكر كردن را در كودك زنده نگه می دارد. عدم انعطاف معلم، بی تفاوت بودن نسبت به تخیل و ابداعات نوشتاری دانش آموز و حساس شدن به رعایت تمام دستورالعمل های زبانی، از علائم ركود انشانویسی و تقلیل انگیزه نوشتن و خلق كردن در كودكان و نوجوانان است. در قدیم، یادگیری زبان و آشنایی با نوشتن و خواندن، بدون فعالیت های جنبی فعلی زبان آموزی كاری ساده و معمولی بود. آنان كه به مكتب می رفتند، به همان شیوه مكتبی و آنان كه به دبستان می رفتند با همان شیوه سنتی، اغلب شاگردان موفقی بودند و خط و انشایی خوش داشتند، اما گروه بی سوادان متعدد و سوادخواندن و نوشتن، امتیازی ویژه بود.امروز می بینم رسانه های متعدد آموزشی و پرورشی، در خدمت آموزش و تربیت بچه ها هستند و می خواهند یادگیری را برایشان تسهیل كنند و بسا موفق هم می شوند. اما این احتمال هم هست كه در فرآیند تعدد و تكثر كه گاه با سوءتفاهم های شناختی نیز توأم است، كودك دچار تشتت در ساخت های ذهنی خود شود و یا این كه آموخته های معلم محور را، رفیع و بی بدیل بداند. در چنین حالتی، او قدرت تخیل و استقلال اندیشه را از دست می دهد. نظام بسته آموزشی، او را در چرخه خود می گیرد. تا به حدی كه كیفیت كنش او در حد كیفیت اندیشی تعیین شده می شود. نوشتن انشا كه یكی از برنامه های آموزشی است، از بچه ها فرصت خلاقیت و انگیزه نوشتن را می گیرد و محملی می شود برای هماهنگی با برنامه های امتحانی و مدرسه ای.در حال حاضر ما با كمی تعداد نویسنده و شاعر و منتقد آگاه در همه سطوح، خصوصا كودكان و نوجوانان روبه رو هستیم، اغلب كارها از ابتكار و نوآوری به دور است، تا به جایی كه اجبارا ناخالص به جای خالص پذیرفته می شود و ما به انتظار خلق آثار بهتر می نشینیم. با دوستی در این زمینه صحبت می كردم، با من هم عقیده بود. در كشوری با سرمایه های غنی ادبی و فرهنگی، اعم از شعر و نثر، ما در این عرصه دچار وقفه هستیم. او نظرش كلی تر از من بود و می گفت علت را باید در بی علاقگی نوجوان به مطالعه دانست. هر قدر مشتری كتابخانه ها در مقاطع مختلف كم شود، سطح خلاقیت ادبی در نسل جوان تحلیل می رود. در بازاری كه عرضه كم شود، شرایط پذیرش سهل و آسان می شود.می خواستم از درس انشا و كیفیت نه چندان مطلوب آن در مدارس بنویسم، كه به عرصه ادبیات كودكان و نوجوانان رسیدم، عرصه ای بی نهایت حساس و ارزشمند و قابل تحلیل و شایسته توجه.
شعرهای امروز كودكان، اگر شبیه شعرهای یمینی شریف و محمود كیانوش نباشد، باید سطحی بالاتر و جاذبه های قوی تر و قابلیت پذیرش بیشتری از سوی مخاطبین داشته باشد. بچه ها هنوز هم شعر انار رحماندوست را با شادی و لذت زمزمه می كنند. از خود می پرسم، بچه های امروز چند شعر می دانند؟ آیا اشعار كتابهایشان آن قدر جاذبه دارد كه بخوانند و فراموش نكنند؟داستان های كودكان و نوجوانان، در بداعت ایده و كلام و حفظ موازین جامعه، آیا رشد مطلوبی داشته است؟ با چالش درونی، به رخوت رضایت می رسم. ولی دوباره به دبستان و راهنمایی برمی گردم و به كاوش كیفیت انشانویسی در مدرسه می نشینم. اول خودم را محاكمه می كنم كه در دوران معلمی و در موقعیت های مناسب، با درك ضعف ها و كمبودها، چه از جهت سیستم آموزشی انشا و چه از جهت توجه به انگیزه ها و رغبت های بچه ها، حداقل در محدوده اختیاری كه داشتم، نتوانستم تحولی به وجود آورم. امروز در مواجهه با نیازی كه به داستان های كودكانه داریم، فاصله ای حس می كنم كه خلایی كه نمی توان آن را با هر نوع نوشته ای، كه گاه كلیشه ای و تقلیدی و گاه مغایر ارزش هاست پر كند. درس انشا یكی از شیرین ترین و پربارترین درس هاست كه می تواند در شكوفایی استعداد و رشد كیفی سایر درس ها مؤثر باشد. اگر بر این اعتقاد باشیم كه نوشتن تفكر كتبی انسان است و كسی كه در این زمینه، از مهارت كافی برخوردار است، انسانی است منطقی و خوش فكر و خلاق؛ كه نه تنها در مسیر اعتلای فكریست، كه در تحول فكری اطرافیان خود هم تأثیرگذار است.آدم های خوشفكر كه توان نوشتن دارند، فكرهای خود را به نظم درمی آورند و تألیف می كنند. آدم های خوش فكر دیگر در راه های هنری و اجتماعی، خلاق و آفریننده هستند. اما فكرهای خوب و تازه، زمینه ظهور می خواهد و مدرسه، بسترساز افكار بدیع و رنگین است. ساختن این بستر، ابزار و مصالح مناسب می خواهد. با كمی تغییر در نگاه و درك شرایط جامعه امروز، می توان روی درس انشا سرمایه گذاری كرد و شاهد ارزش افزوده آن بود.برای این تحول لازم است انشا نوشتن بچه ها را به طور مستقل جدی بگیریم و به موازات آموزش های زبانی، برای آن طرحی نو دراندازیم.
۱) رشد عقلانی كودك از نظر پیاژه، ص ،۱۵۰ ترجمه دكتر فریدون حقیقی و فریده شریفی.
شكوه تقدیسیان
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید