جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


یلدا هم رسید


یلدا هم رسید
«مراد» اهل این طرف ها نیست. شهر و خانه اش خیلی دورتر از شهر درندشت و بی در و پیكر ماست. شاید برای تهیه خرج درمان مادرش به تهران آمده باشد. شاید هم برای فراهم كردن عروسی خواهر. كار كه عار نیست. هر چی می خواهد باشد. با این همه «مراد» هرگز فكر نمی كرد در این شهر بدقواره و بی در و پیكر می شود با بریدن شاخه های بلند كاج كاسبی كرد. كاج تنها یك تزئین خشك و خالی نیست. كاج یعنی رنگ سبز. همیشه سبز. سبز هم یعنی امید. شور و زندگی.سبزی یعنی عید و تولد.كاج یعنی درخت آزادی، آزادگی و عشق به آزاد زیستن. كریسمس در راه است و هیچ بابانوئلی حتی تصورش را هم نمی تواند بكند كه همین «مراد» خودمان كه تازه پشت لبش سبز شده قرار است كاج كریسمس ارامنه تهرانی را تهیه و تأمین كند.اما خب گاهی زمانه بازی ها دارد از این دست. كافی است سری به خیابان مطهری بزنید و ببینید این «كاج» چه ارزش و ارج و قربی دارد. زمستان كه می شود بازار كارگری «مراد» هم كساد می شود. اولین بار سه سال پیش بود كه فهمید با فروختن كاج هایی كه این طرف و آن طرف شهر فراوانند می تواند جبران مافات كند. چیتگر، جاده تهران _ قم، پارك های بالاشهر و دور و بر شهرك غرب و ... پر است از درخت كاج و یارعلی حالا ۳ سال است كه شبانه آنها را می برد و می آورد كنار خیابان مطهری و بی آنكه دادی بزند و جاری بكشد، پول خوبی به جیب بزند.نوش جانت «مراد»! گرچه این شب ها، شب های تهیه و تدارك شب یلداست اما برای من و تو و خیلی ها هرشب، شب یلداست و فروختن كاج آن هم به قیمت هر شاخه ۳ هزار تومان، ۴ هزار تومان كه دردی دوا نمی كند از ما. حالا هی روزنامه ها تو بوق كنند و عكس هندوانه سرخ و شیرین چاپ كنند. كو دل خوش یارعلی؟ كوچراغ گرم و بوی كاهگل و قصه بی بی و داغی كرسی؟ كو آن سیب سفید و انار سرخ روزگار كودكی؟با این همه شب یلدا یعنی حس زودگذر و غریبی كه سراغ همه ما ایرانی ها می آید و بالا و پایین و كم و زیاد یك جوری این شب باستانی را مثل روزگار تكراری مان می كنیم و خوش به حال بچه ها كه شب یلداشان شب آجیل است و میوه و مهمانی و مادربزرگ و شوره و غوره و نبات.گوشه و كنار میوه های خوش رنگ و ماهی های خوشمزه كه در عالم تخیل قدرت خریدش نصیب مان می شود با علامت مخصوص و دست معجوج نوشته اند میوه شب یلدا و كو «مراد» كه تا یازدهم دی ماه «راه بلد» ما شود و كاج و شاخه ای بچینیم و از پس شب یلدای امسال مان هم برآییم و قرض و قروض مانده از امشب را صاف كنیم.
شبی به بلندای تاریخ
با این همه شب یلدا هنوز شب یلداست. یلدا یعنی چه؟ چرا نام یلدا را بر دختران می گذارند و نه پسران؟ چرا شب یلدا این همه عزیز است پیش مردم و حتی «یارعلی» هم دلش هوایی می شود در این «شب یلدا»؟ چرا شب یلدا شب هندوانه است و شب آجیل و قصه و حافظ خواندن و تا كله صبح تخمه شكاندن؟
سیداحمدوكیلیان، كارشناس فرهنگ مردم و دستیار شادروان استاد «انجوی شیرازی» و برنده جایزه كتاب برگزیده مسابقات بین المللی در انجمن فولكلور ایتالیا در این باره می گوید: یلدا واژه ای است سریانی و به معنی میلاد است و تولد. چون شب یلدا را با میلاد مسیح تطبیق كرده اند و شاید به همین خاطر این اسم را بر دخترها می گذارند كه تولدو میلاد فعلی زنانه است و نه مردانه.
از طرفی در ادبیات ما، سیاهی گیسوی یار را به شب یلدا تمثیل می كنند.گرچه در فرهنگ سریانی كه به زبان انگلیسی و توسط «پاین اسمیت» تألیف شده است، یلدا را با نوئل تطبیق داده.»
وكیلیان ادامه می دهد: «در آیین مهر هم شب یلدا را زادشب مهر می دانستند. چون شب یلدا بلندترین شب سال است كه پس از آن روزها بلند می شود و روشنی بر تاریكی چیره می گردد. از این رو ایرانیان باستان این شب را جشن می گرفتند و هنوز هم جشن می گیرند و در این شب بیش از هر چیز انار و هندوانه می خورند. زیرا گل انار و دل هندوانه سرخ است و سرخ رنگ شفق و رنگ بامداد پیش از برآمدن خورشید است.اما آیا شب یلدا در تمام شهرها و مناطق مختلف ایران كه دارای این همه تنوع در آداب و ادب هستند به یك گونه و یكسان برگزار می شود؟ وكیلیان چنین نظری ندارد و پاسخ می دهد كه: شب یلدا مثل همه آیین ها در شهرها و قومیت های مختلف كشورمان با فرهنگ و سنن همان مناطق آغشته و تركیب شده است و من ته ذهنم می رود به اینكه مثلاً امشب را مطمئناً «مراد» نه آنطور می گذراند كه من و مثل من می گذرانند و دوباره صدای سید احمد وكیلیان است كه در گوشم می پیچید كه «در مناطق كردنشین مثلاً مردم سنندج از سه ماه به زمستان مانده، انگور بادوامی را از سقف اتاقی خنك می آویزند تا شب «چله» به همراه سیب و گلابی تناول كنند. بیشتر خانواده های سنندجی هم چند عدد خربزه برای مصرف زمستان در ترشی می اندازند و در شب یلدا به جای هندوانه از آن خربزه ترشی می خورند و انجام این كار را بی حكمت نمی دانند.خانواده هایی هم كه دختر تازه عروس دارند، در شب یلدا خنچه ای پر از میوه و شیرینی و آجیل به همراه خربزه ترشی برای دخترشان می فرستند. نفرستادن خربزه ترشی نوعی بی اعتنایی به داماد در این مناطق تلقی می شود. البته اگر دختری نامزد داشته باشد، نظیر این هدیه را از خانواده داماد دریافت می كند.»در شهرهای دیگر چطور. فی المثل شهر «مراد» كه یلدایی است و دلی پر از امید دارد؟ «مراد» اهل غرب كشور است و خودش هم نمی داند چه آدابی در این شب در روستای كوچكشان برپا می شود كه از وقتی مادرش بیمار شده و خواهرش دم بخت به تهران آمده و جور بدبختی آنها را می كشد، نمی داند كه در همان حوالی موطنش در شهرهای نقده و پیرانشهر و اشنویه و مهاباد در شب نشینی یلدا بیت خوانها به خواندن بیت و «باو» های كردی می پردازند و خوانندگان هم ترانه های كردی می خوانند و جوانان هم به جوراب بازی و فنجان بازی سرگرم می شوند. (بیت و باوهایی كه افسانه های منظومند و از پیشینیان به یادگار مانده است) كه بیت و باوخوانی دل و دماغ و حوصله و از همه مهمتر پول می خواهد كه اگر بود كه مادر «یارعلی» معطل درمان نمی ماند و خواهرش لنگ جهیزیه نبود.
مردم كرد عقیده دارند شب یلدا بدون برف و باران رونقی ندارد و یارعلی لا اقل امسال را بی برف و باران یلدا می كند و خیالش هم نیست كه بارش برف و باران در شب یلدا نشانه سالی پربركت است كه شبهای یلدایی او همه بی بارانی است و بركت از «كومه» اش مدتهاست رفته.زنان كرمانشاهی هم بنا به گفته سید احمد وكیلیان در شب یلدا پوست آجیل و تخمه و پسته شان را در آب روان می ریزند تا سالی پربركت و باران داشته باشند. ریختن مقداری از آجیل شب یلدا در آجیل در عروس نزد آنها مایه شگون و سعادت عروس است و داماد.
شب یلدای آذری
در برخی از روستاهای مناطق آذربایجان غربی به گفته احمد وكیلیان، دختران شوهر كرده را كه در زبان محلی «قارنا» می نامند، خانه پدر می روند و سه شبانه روز میهمان پدر می مانند و بعد به خانه شوهر باز می گردند و تا یك سال حق رفتن به خانه پدر را ندارند. مردم معتقدند با این كار دختر به خانه شوهر عادت می كند و هوس قهر كردن از سرش می پرد. گرچه این مراسم تنها مربوط به سال اول ازدواج است و پس از آن دختر می تواند آزادانه به خانه پدر رفت و آمد كند.مردم تكاب هم در شب یلدا گندم برشته می خورند و مقداری از آن را برای پر ندگان به بام خانه می ریزند تا سال پربركتی در انتظارشان باشد. در تكاب جوانانی كه نامزد دارند، شب یلدا بالای بام خانه نامزدشان می روند و شترك هایی را كه از پیش با پارچه های قیمتی تزئین كرده اند، به نخی می بندند و از هواكش بام خانه پایین می اندازند. اهل خانه هم كه با این رسم آشنا هستند، در خورجینی كه روی شتر هست، چیزهای خوردنی و خوشمزه می ریزند و می گویند «بكش بالا! خدا مطلبت را برآورده كند.»اهالی آذرشهر هم شب یلدا را به خوردن هندوانه ممقانی می گذرانند و معتقدند با خوردن هندوانه، سوز و سرمای زمستان بر آنها اثر نمی كند. زنان آذرشهری هم پیش از فرا رسیدن زمستان و شب یلدا خانه تكانی می كنند و تا آخر «چله كوچیكه» كه دهم بهمن است، دیگر خانه تكانی نخواهند كرد، چون عقیده دارند خانه تكانی در این ایام سبب می شود چله آنها را نفرین نكند و به نكبت و بدبختی دچار نشوند! در شب آخر «چله كوچیكه» هم (دهم بهمن) زنان آذرشهر در بالای بام خانه هایشان آتش می افروزند و شعری می خوانند كه معنی آن چنین است: «چله فرار كرد! های چله فرار كرد! و بچه هایش را برداشت و فرار كرد!»مردم اردبیل هم در شب یلدا یا شب «چله بزرگه» جشن می گیرند و پس از خوردن شام و هندوانه و خربزه یكی از اعضای خانواده «ماستی» را كه از چند روز پیش از شب یلدا آماده كرده اند، می آورد و با كارد می برد و می گوید: «درد و بلامان را امشب بریدیم و امیدواریم كه عمرمان زیاد شود. خوردن ماست را هم در شب یلدا سبب مقاومت بدن در سرمای زمستان می دانند. اردبیلی ها معتقدند در نصف شب یلدا «چله» وارد شهر می شود و در آن ساعت همه اعضای خانواده به صحرا می روند و یك صدا می گویند: «ای چله بزرگ، تو را به خدا سوگند سخت نگیر» و بعد آتش روشن می كنند و به خانه شان بر می گردند.»شما را نمی دانم، اما مراد امشب را باید زودتر از همیشه بخوابد و درست سر سرخی فلق برود پی بریدن چند شاخه دیگر كاج و فقط یازده روز تا كریسمس مانده و او همین یازده روز را می تواند پولی به جیب بزند. امشب شب یلدای ماست و هر شب، شب یلدای شكمهای گرسنه ای كه بی امید به خواب می روند و فردایشان، فردای روشنی نخواهد بود. راستی شما چند نفر را سراغ دارید كه هر شبشان شب یلداست.
احمد جلالی فراهانی
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید