جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا

اعتراض بزرگ


اولین جرقه‏های جنبش دانشجویی در دوگانگی رفتاری دیکتاتوری رضاشاه بروز پیدا کرد. دیکتاتوری رضاشاه، برخلاف تحرکات نوسازانه و بروز گرایشات ناسیونال ـــ شوونیستی او بسیار بارز بود؛ وابستگی به غرب و نابرابری‏های موجود در جامعه، زمینه‏ساز بخشی از نارضایتی‏های دانشجویان بود. در دل زمان است که زندگی آدمی جریان دارد؛ در قلمرو زمان است که رویدادها یا شیوه اندیشیدن، که در مجموع تاریخ جهان را می‏سازند به دنبال هم می‏آیند و در خلال زمان است که انسان تاریخ را می‏نویسد. از همین رو مکانی که در آن نگاه می‏کنیم و در آن بررسی می‏کنیم، از نظر فلسفی با مکانی که در آن می‏بینیم بسیار متفاوت است؛ مکانی که در آن می‏بینیم، همیشه مکان بازنمایی شهره در زمانی دیگر است. لوسین فِور، Fevre Lucienمورخ فرانسوی، معتقد است: «تاریخ واقعی، علم رویدادهای تاریخ نیست، بلکه دانش شناخت آدمی است در دل زمان و زمان در عین تداوم، پیوسته دچار تغییر و تحول است.»(۱) در چنین دیدگاهی تاریخ را در یک زمان تاریخی به تصویر می‏کشیم که دارای عناصر و گشتاورهای معینی است و با دقایق تاریخی زمانی که در ارتباط با آن بحث می‏کنیم در تفاوت هویتی قرار دارد. رویدادهای تاریخی نه تنها در طول زمان، بلکه، در گستره مکان نیز به وقوع می‏پیوندند. وقایع تاریخی در ارتباط با افراد، مانند رویدادهای کند و بی‏شتاب تاریخ گروه‏های انسانی، با دو محور مختصات جدایی‏ناپذیر در گذشته نگاشته می‏شوند: محور مختصات زمان و محور مختصات مکان یا فضا و محیط جغرافیایی.(۲) از همین رو باید در مباحث تاریخی، در مورد موضوع‏های گوناگون به «زمان و فضای تاریخی» توجه کرد. این معنا، جز بدیهیات یقینی (Opodictic)، مطالعه تاریخی است که از همان آغاز دست‏اندرکار تاریخ را ملزم می‏کند که محل حدوث واقعه‏ها را تعیین و هویت مکان‏های تاریخی را مشخص کند و حتی محدوده رویدادها و تأثیرات (Impacts) به دست آمده را به دقت مورد بررسی قرار دهد. در این مقاله، اگر چه به هیچ وجه فرصت بررسی دقیق و همه‏جانبه این مهم فراهم نیست و نگارنده نیز هیچ ادعایی در زمینه تاریخ و تاریخ‏نگاری ندارد، اما بر آن است تا سر حد امکان و حوصله بحث حاضر در ارتباط با موضوع، یعنی «تاریخ جنبش دانشجویی در ایران»، این بدیهیات را به فراموشی نسپارد. پدیده جنبش دانشجویی در بستر تعاملات موجود میان جغرافیای ذهنی و عینی دانشگاه، با مسائل جامعه و تغییر و تحولات موجود در آن شکل می‏گیرد و از هویتی سازنده برخوردار است. موفقیت دولت‏های نوخاسته و مدرن در اجرای برنامه نوسازی تا حد زیادی به نحوه پیشرفت سیستم دانشگاهی در آن کشورها پیوند خورده است. از همین رو، دانشگاه را نیز همانند پرچم، سرود ملی، ارتش، و... جزیی از حاکمیت یک کشور و نشانه نوبودن به شمار می‏آورند. فضای تاریخی جنش دانشجویی در جغرافیای دانشگاه شکل می‏گیرد؛ و زمان تاریخی آن صرف‏نظر از تغییرات و تحولات موجود در سطوح خُرد به شکل‏گیری تفکرات دانشگاهی پسا مدرس‏گرایی باز می‏گردد. نفی مبانی «اسکولاتیک» و رویکرد به اندیشه‏های نو در عصر روشنگری و پس از آن، محیطی را فراهم آورده است به نام دانشگاه. در دانشگاه هدف، جست‏وجوی معرفت در فضای اومانیستی است؛ این فضا از کلام دوری می‏جوید و به بازآفرینی معرفت در پرتو عقل بشری و تکیه بر آن در راه حل مسائل تأکید دارد. طبیعت و سروش گوناگون آن و ماوراء طبیعت و سپهر عرفان آن در ظرفیت «فهم و ادارک خرد و معرفت انسانی» شکل می‏گیرد و درک این فضا، و زمان تاریخی تاثیر آن، از ضرورت‏های درک عمیق و همه جانبه تحرکات حاصل در چنین فضایی است. امروزه، بررسی جایگاه رفیع دانشگاه در تغییر و تحولات جوامع مختلف، یکی از موضوعات بسیار مهم در مطالعات سیاسی ـــ اجتماعی است. جنبش دانشجویی در زیست‏بوم (Ecology) دانشگاه حیات می‏یابد و در بستر تعاملات اجتماعی در فضای گفتمانی معرفت شناختانه خود، واجد مختصات سیاسی و براساس همین معنا، در کنار «پدیده روشنفکری» و در کنش متقابل با «نخبگان حکومتی» قرار می‏گیرد. بررسی تاریخ جنبش دانشجویی در ایران نیز، از چنین دیدگاهی متأثر است؛ برای بررسی آن در دهلیزهای هزار توی تاریخ می‏بایست به دنبال بازیافت «فضای تاریخی» حدوث و حصول آن رفت و حرکت این جنبش را در این «فضای تاریخی» در «زمان‏های تاریخی» گوناگون بازیافت و تعریف کرد.
ایران و تاسیس دانشگاه
دانشگاه تهران در چارچوب سیاست‏های توسعه و نوسازی رضاشاه در سال ۱۳۱۳ ش، تاسیس شد. رضاشاه در این دوران، نوسازی در حوزه‏های اقتصادی و فرهنگی و اداری را در قالب شبه مدرنیسم اروپایی و نفی سنت‏ها و عدم نقد فرهنگ سنتی جامعه آغاز کرد و به طور همزمان با ایجاد نوعی دیکتاتوری به سرکوب نیروهای سیاسی و تضعیف نهادهای دموکراتیک نظیر پارلمان، احزاب و مطبوعات مستقل پرداخت.(۳) اقدام رضاشاه در بستر تغییر و تحولات پروژه‏گونه‏ای رخ داد که تاسیسی محسوب می‏شد نه تکوینی؛ و اضافه بر اینها دارای درونمایه‏هایی بازدارنده در ارتباط با انسداد سیر تکوینی حرکت انقلابی ملت ایران در به فعلیت رساندن شعارهای آزادی‏طلبانه و استقلال خواهانه مشروطه، بود؛ لذا، تلاشی در جهت ایجاد ساختاری مدرن در جامعه‏ای سنتی و به هدف نمایش مدرن‏گرایی صورت گرفت؛ که تنها ظواهر مدرنیسم را هدف قرار داده بود و در تعارض با مدرنیته قرار می‏گرفت. از این رو چالش موجود و کلاسیک پان اسلامیسم و پایان ایرانیسم را با مقوله دیگری به نام «پان مدرنیسم» پیوند زد. مخبرالسلطنه هدایت، در هنگام گذاشتن نخستین سنگ بنای دانشگاه تهران با اشاره به ساختمان راه‏آهن که در زمان صدارت خودش صورت گرفته بود، چنین گفت: «چند سال قبل، ذات مقدس شاهانه کلنگی بر زمین زدند که اوضاع جسمی مردم این مرز و بوم را اصلاح نمود و امروز به بنای موسسه‏ای شروع می‏فرمایند که عقل و روح مردم این مملکت را اصلاح می‏نماید.»(۴) این در حالی بود که جمله نخست از این فراز از سخن او با کاربرد «ذات مقدس شاهانه» یادآور ادبیات سنتی مدرس‏گرایانه بود و نشان می‏داد ایران بدون گذر از مدرنیته، خواهان مدرنیسم است؛ جسدی بی‏روح که باید در دستگاه غیرطبیعی وابستگی به اجانب نگهداری شود. از همین رو، رضاشاه و تفکر رضاشاهی حاکم در عصر پهلوی، برخلاف اقدام‏هایی که برای گسترش آموزش‏های جدید در ایران و سازماندهی دانشکده‏های پراکنده و تاسیس دانشگاه تهران کرد، همواره نگران این موضوع بود که دانشجویان به افکار آزادی‏خواهانه روی آورند. وی انتظار داشت دانشجویان از تمدن غرب، تنها آموزش‏های صنعتی و آداب فرنگی را یاد بگیرند.
اولین جرقه‏ها
اولین جرقه‏های جنبش دانشجویی در دوگانگی رفتاری دیکتاتوری رضاشاه بروز پیدا کرد. دیکتاتوری رضاشاه، برخلاف تحرکات نوسازانه و بروز گرایشات ناسیونال ـــ شوونیستی او بسیار بارز بود؛ وابستگی به غرب و نابرابری‏های موجود در جامعه، زمینه‏ساز بخشی از نارضایتی‏های دانشجویان بود. در سال ۱۳۰۹ قبل از تشکیل دانشگاه تهران، دانشجویان ایرانی مقیم اروپا، با تشکیل کنگره‏ای در کلن، خواستار آزادی همه زندانیان سیاسی و ایجاد جمهوری شدند و رضاشاه را «آلت دست امپریالیسم انگلیس» خواندند. سال بعد، گروهی از دانشجویان مقیم مونیخ که با اعضای باقیمانده فرقه کمونیست ایران همکاری نزدیک داشتند، نشریه جدیدی به نام «پیکار» منتشر کردند؛ اما کوشش رضاشاه برای ممانعت انتشار آن توسط دولت آلمان به ثمر نشست. رضاشاه به مجلس فرمان داد تا قانونی برای حفظ امنیت ملی(!) تصویب کنند. براساس این قانون سازمان‏هایی که «پادشاهی مشروطه» را به خطر می‏انداختند، یا «مرام اشتراکی» را تبلیغ می‏کردند، به ده سال زندان محکوم می‏شدند. در سال‏های ۱۳۱۳ و ۱۳۱۵، اعتصاب‏هایی توسط دانشجویان پزشکی و تربیت معلم صورت گرفت. در سال ۱۳۱۶ دانشجویان دانشکده حقوق در اعتراض به هزینه‏های بیهوده برای آماده کردن دانشگاه جهت بازدید ولی‏عهد در کلاس‏ها حاضر نشدند. آنها شکایت داشتند که وقتی اکثر روستاها، فاقد امکانات آموزشی هستند، چرا بیش از ۰۰۰/۱۲۰ ریال برای خرید ادکلن، جهت معطر کردن سالن‏های دانشگاه هزینه شده است؟ در همان سال بیست فارغ‏التحصیل دانشگاه که بیشتر آنها در حال گذراندن خدمت سربازی بودند، به جرم پشتیبانی از فاشیسم و توطئه برای قتل شاه بازداشت شدند و رهبر گروه‏ـــ دانشجوی ۲۶ ساله رشته حقوق و دارای درجه ستوان دومی ـــ به طور پنهانی اعدام شد.(۵) در این فضای تاریخی، زمانه تاریخی، متبلورساز گرایش‏های مارکسیستی متاثر از پیروزی انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ م است؛ در چنین بافتی، گروهی با گرایش‏های مارکسیستی و به صورت مخفی، حول محور مجله «دنیا» که توسط دکتر تقی ارانی منتشر می‏شد، گرد آمدند. دکتر ارانی، گروهی را سازمان داد که پس از دستگیری، به گروه ۵۳ نفر مشهور شد. اعضای این گروه به طور عمده از دانشجویان و استادان دانشگاه تهران بودند. از دیدگاه این گروه، دولت رضاشاه یک دولت بورژوازی وابسته به اردوگاه سرمایه‏داری، به ویژه انگلستان بود. از این رو تلاش برای برداشتن چنین سیستمی یکی از اهداف آنان به شمار می‏رفت.(۶)گروه ۵۳ نفر با گرایش‏های انقلابی و تحت تاثیر حزب توده ایران و حزب کمونیست آلمان در اردیبهشت ۱۳۱۶ به اتهام تشکیل سازمان مخفی، انتشار بیانیه ماه مه «روز کارگر»، سازماندهی اعتصاب‏های دانشکده فنی و کارخانه نساجی اصفهان و ترجمه کتاب‏هایی مانند «کاپیتال مارکس» و «مانیفیست کمونیست» دستگیر و به مجازات مالی محکوم شدند. جنبش دانشجویی در این دوره، فاقد الگوی معین و محصول فعالیت‏های پراکنده دانشجویی است. تازه تاسیس بودن دانشگاه و بافت جمعیتی محصول حضور طبقات بالای جامعه در دانشگاه تهران، از عوامل بی‏شکلی جنبش دانشجویی در این زمان (۱۳۱۳ تا شهریور ۱۳۲۰) به حساب می‏آیند.
دوران شکل‏گیری جنبش دانشجویی
سال‏های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۳، سال‏های پر فراز و نشیب تاریخ جهان را رقم می‏زنند و ایران چه در سطح ملّی و چه در سطوح فراملی و فروملی از این فراز و نشیب‏ها تاثیر می‏پذیرد. از منظر فروملی، شکاف طبقاتی میان فقرا و ثروتمندان در این دوران کاملاً واضح بود. فقر و گرفتاری توده‏های مردم تشدید و ثروتمند شدن تجار و زمین‏داران، کیان اجتماع را تهدید می‏کرد. هر یک از دولت‏های اشغالگر با استفاده از ابزارهای مختلف در پی بسط و تعمیق حوزه نفوذ و سلطه خود بودند. رضاشاه رفته بود، ولی طبقه حاکمه به جا مانده. دستخوش هیچ‏گونه تغییری نشد؛ تنها تغییر این بود که شاه جوان کم‏تجربه و فاقد ویژگی‏های شخصیتی پدر قدرتمند خود سر کار آمد و قدرت انباشته شده در دست رضاخان، در بین شبه‏نهادهای موجود تقسیم شد.جریانات روشنفكری در اثر تنوع مطبوعات و دیدگاه‏های متفاوت، احزاب و گروه‏های سیاسی ـــ فرهنگی، دچار تحولات گسترده‏ای شد؛ در این فضا نیز گروه‏های چپ و متمایل به اندیشه‏های غیر بومی مجالی برای تنفس تفكرات اسلامی باقی نمی‏گذاشتند. حزب توده برای گسترش فعالیت خود در این دوران، در فروردین ۱۳۲۲ «سازمان جوانان حزب توده» را تشكیل داد. اعضای آن بین ۱۳ تا ۲۳ سال سن داشتند و عملاً پس از این دوران به عضویت حزب توده درمی‏آمدند. این سازمان در اوایل همان سال در نزدیكی دانشكده پزشكی دانشگاه تهران، یك اتحادیه دانشجویی تشكیل داد. در بهمن ۱۳۲۲، مقام‏های دانشگاه این اتحادیه را به عنوان نماینده رسمی دانشجویان پزشكی و داروسازی به رسمیت شناختند؛ در سال ۱۳۳۴ این اتحادیه‏ها در دانشكده‏های حقوق، فنی، ادبیات و كشاورزی نیز پذیرفته شدند. در سال‏های ۱۳۲۵ تا ۱۳۲۷ (سال‏های عقب‏نشینی حزب توده و انشعاب‏های داخلی) هنوز هم این حزب در دانشگاه تهران قدرتمند بود. در بهمن ماه ۱۳۲۷ سازمان جوانان و اتحادیه دانشجویان به همراه حزب توده غیرقانونی اعلام شدند؛ اما از میان اعضای دانشكده‏ها، انجمن جوانان دموكرات و سپس سازمان دانشجویان دانشگاه تهران كه با اتحادیه بین‏المللی دانشجویان در پراگ پیوند داشت، به وجود آمدند و اهداف حزب توده را پی‏گیری كردند. نفوذ حزب توده در میان دانشجویان در زمان دوستی دكتر مصدق نیز ادامه داشت. «تهران مصور» در سال ۱۳۳۰ نوشت ۲۵ درصد از دانشجویان، اعضای مخفی حزب توده و ۵۰ درصد هوادار حزب بودند. فضای سال‏های نهضت ملی شدن صنعت نفت، حمایت این حزب از واگذاری امتیاز نفت شمال به شوروی، واگذاری تشكیلات حزب توده به فرقه دموكرات در آذربایجان و شركت در كابینه ائتلافی قوام، به تردید و انتقاد برخی از اعضای برجسته و هواداران حزب انجامید و در نهایت به انشعاب كسانی نظیر خلیل ملكی و جلال آل احمد منجر شد( سال ۱۳۲۶). جنبش ملی كردن صنعت نفت به رهبری دكتر محمدمصدق و آیت الله كاشانی در تقویت نیروهای ملی و مذهبی در مقابل توده‏ای‏ها انجامید. در همان حال باقیمانده اعضای سازمان دانشجویان دانشگاه تهران هم در كنترل حزب و دانشجویان توده‏ای بودند. آنها در تحلیل‏های خود كه از طریق هفته نامه «دانشجو» كه با مسوولیت توران جاوید منتشر می‏شد، جبهه ملی را «تركیبی از جاسوسان و مزدوران امپریالیسم و مطرودین احزاب سیاسی و معدودی ساده‏لوح و فریب‏خورده» معرفی كردند و معتقد بودند «این جبهه امپریالیستی در كار مبارزان واقعی و صمیمی ملت ایران اخلال می‏كند.»(۷) این سازمان عمده‏ترین اعتراض‏های سیاسی را بر ضد دولت دكتر مصدق انجام داد. از جمله آن اعتراض‏ها، مخالفت سرسختانه با لایحه اصلاح قانون انتخابات در اردیبهشت ۱۳۳۰، مخالفت با گرفتن مالیات تحصیلی از دانشجویان دانشگاه تهران، مخالفت با افزایش خدمت نظام وظیفه دانشجویان و... را می‏توان نام برد.دانشجویان هوادار حزب توده به همراه دیگر هواداران این حزب در فاصله روزهای ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ با انجام تظاهرات و ایجاد اغتشاش در سطح شهر تهران، در ایجاد زمینه برای انجام كودتای ۲۸ مرداد تاثیر بسزایی داشتند. در این مقطع بخشی از جنبش دانشجویی با حركات افراطی خود كه ناشی از نداشتن شناخت صحیح از اوضاع زمان و وابستگی كامل به حزب توده بود، در شكست نهضت ملی كردن صنعت نفت مؤثر واقع شد. در سال‏های اولیه دهه ۱۳۲۰ با وجود امواج فكری شوونیستی، غرب‏گرا، چپ‏گرا و... كه فرهنگ اسلامی را به شدت مورد حمله قرار می‏دادند، گروه‏های فرهنگی و سیاسی درصدد دفاع از فرهنگ اسلامی برآمدند. تشكیل «كانون نشر حقایق اسلامی» در مشهد ـــ محمدتقی شریعتی ـــ «اتحادیه مسلمین و جمعیت مبارزه با بی‏دینی» ــــ نواب صفوی و حاج سراج انصاری ـــ «جامعه اسلامی» ــــ شیخ عباسعلی اسلامی ـــ «كانون اسلام» ــــ آیت‏الله طالقانی و آقای مهیاری ـــ و فعالیت‏های سیاسی آیت‏الله كاشانی و فدائیان اسلام، واكنشی در برابر مشكلات فكری و سیاسی موجود در جامعه ایران آن روز بود. انجمن اسلامی دانشجویان، نخستین تشكل اسلامی رسمی و علنی در تاریخ دانشگاه‏های ایران معاصر است. دكتر حجت‏الله آزاد از بنیانگذاران این انجمن، تاسیس آن را در سال ۱۳۲۲ و در دانشكده پزشكی دانشگاه تهران معرفی كرده است.(۸) فعالیت‏های انجمن اسلامی دانشجویان به زودی به تمام دانشگاه‏ها سرایت كرد و با وجود تمام موانع و كمبودها، گسترش یافت. انتشار نشریاتی چون «نشریه انجمن اسلامی دانشجویان» و مجلات «فروغ علم» و «گنج شایگان» در راه گسترش عقاید این گروه قدم‏های عمده‏ای برداشت؛ فعالیت‏های مذهبی و عقیدتی با فعالیت‏های سیاسی و موضع‏گیری‏هایی در این جهت همراه بود. مواضع این گروه در برابر جنگ اول اعراب و اسرائیل، تشكیل دولت اسرائیل در سرزمین‏های اشغالی و در دوران دكتر مصدق از این نمونه‏اند. در اوایل دهه ۱۳۲۰، گروهی دیگر از دانشجویان دانشگاه تهران نهضت خداپرستان سوسیالیست را بنیان نهادند. دو گروه عمده این گرایش یكی در دانشكده فنی به رهبری جلال آشتیانی و دیگری در دانشكده حقوق به رهبری محمد نخشب به وجود آمد و با به هم پیوستن آنها این نهضت شكل گرفت. این گروه علاوه بر استفاده از امكانات درون گروهی برای آموزش فلسفه و تاریخ معاصر با شركت در سخنرانی‏های آیت الله طالقانی و بحث‏های انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه تهران و كانون نشر حقایق اسلامی برای تقویت فكری خود بهره می‏بردند. نخشب نظریه‏پرداز این گروه، كاربرد مذهب و خداپرستی را برای ترمیم نظرهای ماركسیستی لازم می‏دانست. در مجموع این عده به لحاظ فكری و فلسفی، توحید را به عنوان جهان‏بینی پذیرفته بودند و به لحاظ اقتصادی به سوسیالیسم گرایش داشتند و به لحاظ سیاسی درصدد مبارزه با استبداد و خواهان دخالت مردم در سرنوشت خود بودند.(۹) احزاب و گروه‏های سیاسی ملی‏گرا مانند جمعیت مردم ایران، ملت ایران، زحمتكشان و نیروی سوم كه دارای گرایشات ملی بودند، در دوران جنبش ملی كردن صنعت نفت با پیش‏بینی و راه‏اندازی تشكیلات خاص با دانشگاه ارتباط پیدا كردند. تشكیل دانشجویان وابسته به نهضت ملی در دانشگاه در این زمینه صورت گرفت. در شكل‏گیری «سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران» و در انتخابات سازمان دانشجویان دانشگاه تهران در سال ۱۳۲۹، دانشجویان طرفدار جنبش ملی‏كردن صنعت نفت، رای اكثریت را به دست آوردند؛ اما طرفداران حزب توده در دانشگاه نتایج انتخابات را نپذیرفتند. دانشجویان طرفدار نهضت ملی صنعت نفت نیز بلافاصله «سازمان صنفی دانشجویان دانشگاه تهران» را به وجود آوردند. این سازمان در دوران سخت نهضت، كمك‏های خود را از حركت ملی دریغ نكرد؛ در فعالیت‏هایی نظیر خرید قرضه ملی، تظاهرات ۳۰ تیر ۱۳۳۱ (برای بركناری قوام و بازگشت دكتر مصدق)، مقابله با توطئه ۹ اسفند ۱۳۳۱ (برای سوء قصد به جان نخست‏وزیر)، و حفاظت از منزل وی نیز كارآیی خود را نشان داد.
۱۶ آذر، آذرخش سپهر جنبش دانشجویی
جنبش دانشجویی در فضای اختناق پس از كودتای ۱۳۳۲ و فضای به اصطلاح‏باز سیاسی ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۱ با دو سركوب اساسی ۱۶ آذر ۱۳۳۲ و اول بهمن ۱۳۴۰ مواجه شد؛ در این میان ۱۶ آذر چونان آذرخشی در آسمان دانشگاه و سپهر فعالیت سیاسی دانشجویان درخشید. در اعتراض به مشكلات پس از كودتا و ورود دنیس رایت‏ـــ كاردار جدید انگلیس در ایران ـــ دانشجویان دانشگاه تهران در روز ۱۴ آذر تظاهراتی را آغاز كردند. در ۱۵ آذر این تظاهرات به خارج از دانشگاه كشیده شد و ماموران نیروی انتظامی شماری از آنها را دستگیر كردند و تعدادی را مجروح ساختند. دانشجویان در آستانه ورود نیكسون، معاون رئیس‏جمهور امریكا به تهران در ۱۸ آذرماه، برای رژیم كودتا خطرناك جلوه كردند، لذا در روز ۱۱ آذرماه نیروهای لشگر ۲ زرهی به دانشگاه تهران اعزام شدند. با ورود سربازان در ساعت ۱۰ صبح به دانشكده فنی و به بهانه شناسایی دانشجویانی كه به سربازها اهانت كرده بودند، رئیس دانشكده فنی ـــ مهندس خلیلی ـــ برای جلوگیری از هر گونه درگیری و خونریزی احتمالی، زنگ كلاس‏ها را زودتر از موعد مقرر به صدا درآورد؛ و از طریق مستخدمان به دانشجویان پیام داد كه با آرامش دانشكده را ترك كنند. وقتی دانشجویان در حال خروج بودند، با سرنیزه‏های سربازان روبه‏رو شدند. حاصل این تحرك برخورد دانشجویان و درگیری آنها با مهاجمان بود كه به شهادت سه تن از دانشجویان انجامید و تعداد زیادی نیز مجروح شدند. مهدی شریعت رضوی، احمد قندچی و مصطفی بزرگ‏نیا سه نام دیرآشنای جنبش دانشجویی است كه روز ۱۶ آذر از خط خطر گذشتند و در پهن‏دشت تاریخ به خاطره‏ها پیوستند. حادثه ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به عنوان روز «مقاومت تاریخی» در تاریخ دانشگاه تهران ثبت شد. از آن پس همه ساله، با وجود كوشش رژیم و سازمان امنیت كشور (ساواك) دانشجویان این روز را پاس داشتند و ۱۶ آذر به عنوان روز دانشجو معنا پیدا كرد و در تقویم گنجانده شد.
پی‏نوشت‏ها:
۱- ساماران، شنارل، روش‏های پژوهش در تاریخ، گروه مترجمان، جلد اول، چاپ دوم (تهران: انتشارات آستان قدس رضوی. ۱۳۷۵) ص ۸۷.
۲- پیشین، ص ۱۰۷.
۳- كاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، ترجمه محمدرضا نفیسی، كامبیز عزیزی، چاپ سوم (تهران: نشر مركز، ۱۳۷۳) صص ۱۸۱ ـ ۱۴۹.
۴- مكی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، جلد۶، (تهران: نشر یاسر، بی‏تا) ص ۲۰۰.
۵- آبراهامیان، پروانه، ایران میان دو انقلاب، ترجمه احمد گل‏محمدی، ابراهیم فتاحی (تهران: نشر نی، ۱۳۷۷) صص ۳ـ ۱۹۲.
۶- كامبخش، عبدالصمد، شهدای درباره تاریخ جنبش كارگری، ج. ۶ (تهران: حزب توده، ۱۳۶۰) صص ۷ـ ۳۲.
۷- جیرانی، هوشنگ، جنبش دانشجویی ایران ۱۳۳۲ـــ ۱۳۵۷، پایان‏نامه فوق‏لیسانس علوم سیاسی دانشگاه تهران ۱۳۷۷ ص ۲۰.
۸- یوسفی اشكوری، حسن، در تكاپوی آزادی، جلد اول (تهران: بنیاد فرهنگی مهندسی مهدی بازرگان، ۱۳۷۶)
۹- ثقفی، مراد، «الگوهای نوآوری سیاسی در ایران: نگاهی به تجربه نهضت خداپرستان سوسیالیست» فصلنامه گفت‏وگو، شماره ۱۷، پاییز ۱۳۷۶، صص ۱۵ـ۱۴
منبع:ماهنامه زمانه، شماره ۳و۴
نویسنده:مهدی مطهرنیا
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید