سه شنبه, ۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 23 April, 2024
مجله ویستا

روانشناسی قرآنی


از دیدگاه فروید، احساس گناه، بیماری است، و توبه، واپس روی ،مقاومت در برابر شهوات، سركوب است و پشیمانی، عقده؛ و تحمل، سردمزاجی. فروید به اعمال، تنها در چارچوب محرك و پاسخ می‏نگرد و به نیت و اخلاص توجهی نشان نمی‏دهد. او از نفس انسانی تنها جنبه حیوانی و شهوانی آن را می‏بیند. در فلسفه مادی، اخلاق عبارت است: از ارضای امیال به شكلی كه با حقوق دیگران در تعارض نباشد. بنابراین تعریف، اخلاق در وهله اول یك مفهوم مادی اجتماعی در جهت توزیع بهتر لذات می‏باشد. اما اخلاق در مفهوم دینی، برخلاف تعریف فلسفی عبارت است از: كنترل و هدایت میل‏ها و گرایش‏های درونی، مخالفت با هوای نفس و كنترل شهوات با هدف نائل شدن به شأن و منزلت عظیم انسانی، به عنوان خلیفه خدا بر روی زمین، و وارثی كه هستی به خاطر او مسخر شده است. بر پایه این دیدگاه، انسان تنها زمانی لیاقت حاكمیت بر جهان را خواهد داشت كه بتواند پیش از هر چیز بر نفس خود حاكم شود و بر قلمرو درونی خود احاطه یابد. اخلاق دینی به این معنا خروج از عبودیت نفس و رسیدن به مرتبه والای قرب الهی است. ندای اخلاق دینی توزیع بهتر لذات نیست، بلكه خروج از اسارت لذات است. بدین ترتیب دیدگاه فلسفه و دین كاملاً از هم متفاوت می‏گردد و هر یك تصویر متفاوتی از انسان مورد نظر خود ارائه می‏نماید؛ فلسفه مادی تصویر انسانی را ترسیم می‏كند كه هدفش لذت‏های آنی و پاداش مادی فوری است. او برای لحظات تلاش می‏كند و سخت پایبند لحظه موجود است. ولی این «لحظه موجود» یا «هم اكنون» ناپایدار و گریزپاست؛ زیرا انسان در جهان فنا و افسوس، زندگی می‏كند. از این رو، بغض در گلو، هر چه در وادی شهوات، خود را بیشتر سیراب می‏كند، تشنه‏تر می‏گردد. انسان مادی بدون هیچ تضمین و پشتوانه‏ای در عرصه حیات گام برمی‏دارد؛ چرا كه محكوم به مرگ است، اما نمی‏داند كی، چطور و كجا؟ او مضطرب، پریشان و دل نگران است و تلاش خود را برای برآوردن امیال خود معطوف كرده و آرامش برایش مفهومی ندارد، تا این كه سرانجام مرگ او را در كام خود فرو می‏كشد. اما انسان مؤمن دارای بافت روانی، سلوك و رویكردی متفاوت است. از دیدگاه او لذات دنیوی، گذرا و تنها امتحانی برای رسیدن به درجات اخروی است. از این دیدگاه، دنیا تنها پلی برای رسیدن به سرمنزل مقصود است و خدا تنها عهده‏دار راه این سفر می‏باشد، و جز او هیچ حاكمی نیست. بر این اساس اگر تمام مردم بخواهند سود یا زیانی متوجه او كنند، تنها به میزانی موفق خواهند بود كه در تقدیر الهی برای او ثبت شده است. به همین دلیل چنین فردی به خاطر دستاوردها و ناكامی‏هایش خوشحال یا غمگین نمی‏شود و اگر دچار سوئی گردد، با خود می‏گوید: «وَ عَسَی أن تَكرَهُوا شَیئاً و هُوَ خَیرٌ لَكُم وَ عَسَی أن تُحِبُّوا شَیْئاً و هُوَ شَرٌّ لَكُم و اللّه یَعلَم وَ أنتُم لا تَعلَمُونَ»؛۱ «بر شما كارزار نوشته شد و آن شما را دشوار و ناخوشایند است، و شاید كه چیزی را خوشی ندارید و آن برای شما بهتر باشد و شاید كه چیزی را دوست دارید و آن برای شما بدتر باشد، و خدا (صلاح شما را) می‏داند و شما نمی‏دانید.»چنین انسانی در برابر مرگ نیز ثابت قدم ایستاده و این آیات را با خود زمزمه می‏كند: «أینَمَا تَكُونُوا یُدرِكْكُم المَوتُ و لَو كُنْتُم فی بُرُوجٍ مُشَیَّدَهٔ»؛۲ «هر كجا باشید مرگ شما را درخواهد یافت گرچه در كوشك‏ها و دژهای سخت و استوار باشید.» «قُل إنّ المَوْتَ الّذِی تَفِرُّونَ مِنْه فَإنّه مُلقِیكُم»؛۳ «بگو: همانا مرگی كه از آن می‏گریزید شما را دیدار می‏كند.» «وَ مَا كانَ لِنَفسٍ أن تَمُوتَ إلاّ بِإذنِ اللّهِ كِتباً مُؤَجَّلاً»؛۴ «و هیچ كس جز به فرمان خدا نمیرد، نبشته‏ای (است) مدت دار.» انسان مؤمن حسادت هیچ كس را در دل جای نمی‏دهد و به حال هیچ كس حسرت نمی‏خورد، بلكه تشویش خاطر او (از سر دلسوزی) به خاطر غفلت مردم (از یاد خدا) است. زمزمه قلبی او این است كه: «لا یَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذینَ كَفَرُوا فِی البِلدِ * مَتعٌ قَلِیلٌ ثُمَّ مَأوهُم جَهَنَّمَ وَ بِئسَ المِهادُ»؛۵ «رفت و آمد - سودجویی و كامیابی - كافران در شهرها تو را نفریبد، (این) برخورداری اندك است، سپس جایگاهشان دوزخ است و بد آرامگاهی است.» «إنّما نُملِی لَهُم لِیَزدَادُوا إثماً»؛۶ «همانا مهلتشان می‏دهیم تا بر گناه بیفزایند.» «مَا أصابَ مِن مُصیبهٍٔ فِی الأرضِ وَ لا فِی أنفُسِكُم إلاّ فِی كِتبٍ مِنْ قَبلِ أن نَبرَأهَا اِنَّ ذلِكَ عَلَی اللّهِ یَسِیرٌ* لِكَیلا تَأسَوْا عَلی مَا فَاتَكُم و لاَ تَفْرَحُوا بِمَا ءاتكُم وَ اللّهُ لا یُحِبُّ كُلَّ مُختالٍ فَخورٍ»؛۷ «هیچ مصیبتی در زمین - چون تنگدستی و سختی و قحطی - و نه در جانهاتان - چون بیماری و اندوه - نرسد مگر پیش از آنكه بیافرینمش در نوشته‏ای است، این بر خدا آسان است، تا بر آنچه از دست شما رفت اندوه مخورید و بدانچه شما را داد شادمان نشوید، و هیچ‏كس گردنكش خودستا را دوست ندارد.» «قُل لَن یُصیبَنا إلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنَا»؛۸ «بگو: به ما نرسد مگر آنچه خدا برای ما نوشته است.» ثمره این آیات برای معتقدان، آرامش روانی و اطمینان خاطر است: «ألا بِذِكرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ القُلُوبُ»؛۹ «آگاه باشید كه دلها تنها به یاد خدا آرام می‏گیرد.» انسان مؤمن با ترك هر شهوتی، در قلب خود حلاوتی حس می‏كند كه او را از اسارت نفس رهایی بخشیده، بر بصیرتش می‏افزاید. توحید، عناصر وجود او را یكپارچه می‏گرداند و احساساتش به سوی منبع واحدی سوق می‏یابد؛ چرا كه او تنها از یك چیز می‏ترسد و تنها آرزومند یك چیز است؛ تنها به پارسایی یك چیز ایستاده و تنها درصدد جلب رضایت یك كس است. این یگانگی و توحید تأثیری بنیادین در بنای شخصیت او بر جای می‏گذارد و از عدم انسجام حسی و چندگانگی و ضعف اراده جلوگیری می‏كند. این همان آموزه‏های تربیتی قرآن و تأثیر آن در تربیت نفوس است. اكنون جا دارد از خود بپرسیم كه روان‏شناسی جدید چگونه انسان را تربیت می‏كند؟ از دیدگاه فروید، احساس گناه، بیماری است، و توبه، واپس روی )Regression( مقاومت در برابر شهوات، سركوب است و پشیمانی، عقده؛ و تحمل، سردمزاجی. فروید به اعمال، تنها در چارچوب محرك و پاسخ می‏نگرد و به نیت و اخلاص توجهی نشان نمی‏دهد. او از نفس انسانی تنها جنبه حیوانی و شهوانی آن را می‏بیند. در تصور او تمامی رؤیاهای انسان با نمودهای خاص خود، محصور این سرای محدود شهوانی است. فروید انسان را كاملاً مستقل از غیب می‏داند و خیالات شیطانی یا الهامات روحانی و ربانی را به رسمیت نمی‏شناسند. فروید از تعلق خاطر پسربچه به مادر به عنوان عقده ادیپ )Oedipus Complex( یاد می‏كند؛ عقده‏ای كه تنفر از پدر و میل به قتل او، و رهایی از شر پدر را در ناخودآگاه به دنبال دارد. [بدین صورت كه‏] انسان در دوران كودكی این احساس را در خودآگاه خود با تلاش برای جلب محبت پدر و تقلید از حركات او نشان می‏دهد و پس از آن نیز برای جبران احساس درونی خود در قتل پدر زمینی، به پرستش پدر آسمانی روی می‏آورد. به اعتقاد فروید، خصوصیات شخصیتی انسان در پنج سال نخست دوران كودكی، شكل نهایی خود را می‏گیرد و سپس در قالب شخصیت فرد ظاهر می‏گردد. در این میان، تنها نقش روان پزشكی تجویز آرام بخش‏ها، مسكّن‏ها و تلاش برای مجال دادن به احساس سركوب شده درون فرد است. روان‏شناسی فروید برای انسان تنها یك بعد حیوانی قائل است و به امكان متحول سازی آن اعتقاد ندارد. در حالی كه روانشناسی قرآنی، نه تنها به امكان ایجاد تحول در نفس انسان و شفای آن و اصلاح اندیشه و نیز باز كردن قفل دل‏ها معتقد است، بلكه آن را تك بعدی ندانسته و برای آن هفت مرتبه ذكر می‏كند كه عبارتند از: نفس اماره، لوامه، ملهمه، مطمئنه، راضیه، مرضیه، و نفس كامله. [از دیدگاه قرآن‏] انسان می‏تواند با اطاعت از دستورات خدا و عبادت او مدارج كمال را طی كند. قرآن همچنین رعایت اعتدال در كارها را به عنوان منش آرمانی تعیین فرموده است: «وَ الَّذینَ إذا أَنفَقُوا لَم یُسرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا و كانَ بینَ ذلِك قِوَاماً»؛۱۰ «و آنانكه چون هزینه كنند نه اسراف كنند و نه تنگ گیرند و میان این دو به راه اعتدال باشند.» تاریخ صدر اسلام نیز حاوی نمونه‏هایی از تحول فوری نفوس و خروج از تاریكی به سوی نور، به عنایت و هدایت الهی است. «وَ نَزَعْنا ما فِی صُدورِهِم مِن غَلٍّ إخوناً عَلَی سُرُرٍ مُتَقبِلینَ»؛۱۱ «و هر بدخواهی و كینه‏ای كه در سینه‏هاشان بود بركندیم، برادرانی بر تخت‏هایی رویاروی همند.» این همان شفای فوری نفوس است كه ما از قرآن می‏آموزیم و در هیچ دانشی هم نظیر آن یافت نمی‏شود.
پی‏نوشت‏ها:
۱- بقره/ ۲۱۶.
۲- نساء/ ۷۸.
۳- جمعه/ ۸.
۴- آل عمران/ ۱۴۵.
۵- آل عمران/ ۱۹۶ و ۱۹۷.
۶- آل عمران / ۱۷۸.
۷- حدید/ ۲۲ و ۲۳.
۸- توبه / ۵۱.
۹- رعد/ ۲۸.
۱۰- فرقان/ ۶۷.
۱۱- حجر/ ۴۷.
مترجم: حافظ نصیری
منبع:نشریه یاس ، شماره ( ۲۱ ) ۱۳۸۳
نویسنده: مصطفی محمود
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید