چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی به موقعیت جنبش زنان پس از انتخابات


نگاهی به موقعیت جنبش زنان پس از انتخابات
جنبش زنان كه با سلسله حركت های اعتراضی در خردادماه گذشته توانست مهر تاییدی بر وجود خود بزند و در واقع «خود» را كه از مدت ها پیش وجود داشت عملاً و عیناً نشان دهد، ماه ها است از سازماندهی هر نوع حركت جمعی گسترده در برخورد با تمامی اتفاقاتی كه خلاف اهداف این جنبش اتفاق افتاده، از كاهش ساعات كار زنان گرفته تا تبدیل مركز امور مشاركت زنان به دفتر امور زنان و خانواده و... ناتوان بوده است. اعتراض ۱۱خرداد جمعی از فعالان زنان به تفسیر كلمه «رجل» در قانون اساسی در مقابل نهاد ریاست جمهوری به حركت ۲۲خرداد در اعتراض به نقض حقوق زنان منتهی شد. بین این دو تجمع نیز گروه كوچكی از زنان با حضور پشت درهای استادیوم آزادی موفق شدند راهی برای ورود و تماشای بازی تیم ملی ایران- بحرین باز كنند. مهم ترین ویژگی تجمع اعتراضی مقابل نهاد ریاست جمهوری، حضور فعالان جنبش زنان از طیف های مختلف فكری در كنار هم بود كه گرچه كم تعداد بودند اما نیروهای كلیدی جنبش را تشكیل می دادند. در مقابل، اما تجمع اعتراضی جلو دانشگاه، توده ای تر و گسترده تر و البته از حیث موضوع و نحوه برگزاری، رادیكال تر بود به طوری كه گروهی از زنان اصلاح طلب یا نزدیك تر به حاكمیت از حضور در آن خودداری كردند. با وجود این، حتی تجمع جلو دانشگاه هم نشان داد كه فعالان جنبش زنان از طیف های مختلف نه تنها می توانند در كنار هم كار كنند بلكه قادرند پرتعدادترین و توده ای ترین حركت اعتراضی زنان را از سال ۱۳۶۰ به این طرف رقم بزنند. اگر بخواهیم از بیرون تحلیل كنیم، در مقایسه با «زندگی» روزهای خردادماه، از ناتوانی، بی عملی و تعلیق حاكم بر جنبش زنان (كه كمابیش بر سایر جنبش های اجتماعی هم در چندماهه گذشته حاكم بوده است) می توان به «كما» تعبیر كرد اما این به معنای مرگ و بی عملی مطلق كوشندگان این حوزه نیست. ضمن اینكه نگاه از بیرون نمی تواند تمامی تحولاتی را كه در جریان است رصد و تحلیل كند. حالا دیگر روزهای شوك و بهت اولیه پس از اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری برای فعالان جنبش زنان هم مثل سایر كنشگران به پایان رسیده است اما آثار آن را هنوز می توان در رفتارجمعی بسیاری دید. این آثار براساس نوع تحلیل جمعی و فردی كنشگران زنان طیفی از ناامیدی و ترس گرفته تا بی عملی و فقدان استراتژی برای حركت در شرایط جدید را دربر می گیرد. با این همه در این دوران سكوت و ركود، حركت های زیرپوستی هم در جریان بوده است. علاوه بر حفظ و تعمیق ارتباط های فردی، گروهی و شبكه ای در این مدت، خارج شدن فعالان دولتی حوزه زنان (دولت- زنان) از ساختار حاكمیت، آنها را نیز در كنار فعالان مستقل غیردولتی در زیر چتر «اقلیت بودن» قرار داده و صفوف جنبش را به هم نزدیك تر كرده است. همچنین برخی از فعالان جنبش زنان حركت هایی گروهی یا جمعی را برای یافتن، تدوین و به كارگیری استراتژی هایی نه تنها برای ادامه حیات بلكه برای حضور موثر در فضای جدید آغاز كرده اند.
• پراكندگی
برای بررسی استراتژی های ممكن جنبش زنان برای برون رفت از شرایط كما لازم است ویژگی های جنبش زنان یك بار دیگر مرور شود. جنبش زنان به معنای عام، گروه بزرگی از زنان عمدتاً عادی را دربر می گیرد كه بی آنكه سازماندهی و رهبری مشخصی داشته باشند و بی آنكه لزوماً فمینیست باشند، با قرار گرفتن در شرایط تبعیض آمیز، واكنش های فعالانه مشترك نشان می دهند. در واقع به این معنا مهم ترین ویژگی جنبش زنان در ایران، عمل جمعی بدون خودآگاهی و هویت جمعی است. به عنوان مثال با وجود سخت بودن طلاق به خواسته زنان، آمارها نشان می دهد ۸۵ درصد طلاق ها به درخواست زنان صورت می گیرد. اگر درخواست طلاق را نشانه ای بر عدم پذیرش وضعیت تبعیض آمیز و مردسالارانه موجود بر ساختار و قوانین حاكم بر خانواده در نظر بگیریم، اراده فردی زنان برای تغییر نحوه زندگی شخصی خود از طریق رفتار مشابه، عملی جمعی را رقم می زند كه تاثیر و تغییر اجتماعی را به دنبال دارد.۲
اما در این مقاله مفهوم خاص جنبش زنان به معنای عمل جمعی مبتنی بر خودآگاهی و هویت مشترك فعالان این حوزه منظور نظر خواهد بود. با وجودی كه این عده قطعاً تعداد بسیار كمتری از زنانی را كه در دایره مفهوم عام جنبش جای می گیرند دربر می گیرد، حداقل از انتخابات ریاست جمهوری امسال به این طرف به عنوان یك نیروی فعال و موثر در محاسبات سیاسی و اجتماعی و به خصوص میان نیروهای سیاسی شناخته شده است. اگر بخواهیم ویژگی های جنبش زنان ایران (به معنای خاص) را فهرست كنیم، بی سر بودن و فقدان لیدریكی از مهم ترین آنها است. در كنار این ویژگی، جنبش زنان در ایران از زوایای مختلف دچار تنوعی چندوجهی است. واقعیت این است كه فعالان زنان نه تنها به لحاظ مكانی، فكری و محملی متنوع و متكثرند بلكه بسیاری از آنها اساساً شناختی، حتی جزیی از یكدیگر ندارند و این ویژگی نه چندان مثبت در هیچ یك از جنبش های موثر دیگر دیده نمی شود. عدم شناخت فعالان زن از یكدیگر كه فاصله میان پایتخت و شهرستان ها، فاصله میان دولتی ها و غیردولتی ها در سال های گذشته و فاصله میان برخورداری از امكانات مالی و تكنیكی به خصوص در میان مركزنشینان و مناطق حاشیه ای، فاصله میان فعالان (اكتیویست ها)، دانشگاهیان (آكادمیسین ها)، فاصله میان نخبگان و كوشندگانی كه از نزدیك با زنان توده كار می كنند به آن دامن می زند، بیشتر از تنوع و تكثر، «پراكندگی» را به ذهن القا می كند. گویی هر یك از گروه ها یا فعالان مستقل زنان در جزیره ای بی ارتباط با جزایر دیگر و حتی بی اطلاع از كاری كه در آن جزایر صورت می گیرد ماهی خود را از این آب گل آلود می گیرند. بنابراین می توان گفت در كنار پراكندگی جغرافیایی و پراكندگی فكری و ایدئولوژیك (میان فمینیست ها و غیرفمینیست ها و میان شاخه های نظری مختلف هر یك از این دو دسته)، فعالان زنان از حیث محملی كه برای پیشبرد اهداف خود برگزیده اند نیز متنوع و پراكنده اند. در حالی كه گروهی از آنها هنوز در رسانه ها و مطبوعات فعالند، گروه دیگر سازمان های غیردولتی و گروهی حتی احزاب پیشرو را محمل مناسب فعالیت می دانند. گروه قابل توجهی از منفردان نیز در این میانه پراكندگی بیشتری را به دست می دهند. تا زمانی كه قدرت به صورت پروژه ای و از نظر ایدئولوژیك به دنبال محدود كردن فعالیت های جنبش زنان نباشد، این همه پراكندگی گرچه می تواند به عنوان یكی از آسیب های جدی جنبش تلقی شود اما در نهایت تنها جنبشی كه می تواند بسیار قوی تر از این عمل كند، تضعیف می شود. اما در شرایطی كه دیدگاه حاكم در تقابل با اهداف جنبش زنان (برابری و رفع تبعیض حقوقی و عملی) باشد و به سرعت به شرایط محتوم نزدیك شویم، پراكندگی این جزیره های سرگردان تهدید بالقوه ای را رقم می زند. پراكندگی كه در شرایط عادی می توانست فقط یك ضعف به حساب بیاید، در شرایط فشار پاشنه آشیل (نقطه ضعفی) خواهد بود كه می تواند یكسره و حداقل برای مدت زمان قابل توجهی جنبش را از حركت بازایستاند یا خنثی كند.
• كما
اگر ۸ سال گذشته، زمان زیادی صرف ایجاد برخی از زیرساخت ها و فراهم آوردن بسترهای لازم (هرچند به شكلی ناقص) شد، حالا، زمانی است كه می توان مطمئن بود دیگر تا مدت ها گامی از سوی دولت برای افزایش این ظرفیت ها برداشته نخواهد شد بنابراین باید از زیرساخت ها و ظرفیت های ایجاد شده كه تنها یكی از آنها گسترش سازمان های غیردولتی در حوزه های مختلف بوده است، حداكثر استفاده را در كوتاه ترین زمان ممكن برد. همچنین هر نوع استراتژی باید بر اساس ظرفیت های موجود و برای حفظ و بسط آنها طراحی شود. اگر ظرفیت ها و بسترهای موجود را همچون جزیره هایی پراكنده در نظر بگیریم، یگانه راه تقویت و تجمیع این جزیره های پراكنده برای رسیدن به اهداف مشترك، ایجاد ارتباط میان آنها است. با در نظر گرفتن جمیع جهات، به نظر می رسد یگانه استراتژی ای كه در این شرایط می تواند جنبش زنان را از حالت «كما» بیرون بیاورد سازماندهی و انسجام نیروهای جنبش زنان در سراسر ایران است. شكل سازماندهی ای كه می توان در نظر گرفت، نوعی سازماندهی براساس وضعیت موجود است كه از شناخت عمیق و دقیق آرایش نیروهای جنبش زنان در تمامی مناطق جغرافیایی از یك سو و گروه بندی های فكری از سوی دیگر سرچشمه می گیرد. خطوط ارتباطی این سازماندهی كه لزوماً باید افقی باشد، به راحتی قابل ترسیم است. در واقع با شناخت اجمالی كه از وضعیت موجود آرایش نیروهای جنبش زنان وجود دارد، تنها نوع سازماندهی ممكن، یك نوع پیوند شبكه ای است كه افراد، روزنامه نگاران، گروه ها و محفل ها، سازمان های غیردولتی، فعالان زن احزاب سیاسی، جنبش دانشجویی، جنبش های قومیتی و جنبش كارگری را به هم مرتبط می كند بی آنكه یك طرز تفكر و حتی یك روش واحد را بر تمامی آنها تحمیل كند یا اساساً از هر زاویه دیگری الزام آور باشد. در چنین شرایطی است كه اگرچه امكان فعالیت مشترك تمامی اعضای شبكه و توافق همگی آنها بر سر یك موضوع و روش واحد غیرممكن است اما در برخورد با مسائل مستحدثه ای مثل طرح كاهش ساعات كار بانوان، قطعاً بخش هایی از شبكه فعال خواهند شد و نیروی بزرگتر و موثرتری را برای برخورد با مسئله پیش آمده فراهم می آورند. در واقع این سازماندهی امكان ایجاد ائتلاف هایی پرتعداد و موثر را بر سر موضوعاتی معین در سراسر ایران و در میان طیف های فكری مشترك فراهم می آورد. تجربه های بیان شده در آغاز این نوشته (كارگروهی فعالان زن از طیف های مختلف در كنار یكدیگر) از یك سو و تجربه تاریخی زنان برای انتقال اخبار و تصمیم گیری های جمعی با استفاده از پیوندهای شبكه ای شفاهی و دهان به دهان از سوی دیگر، ظرفیت هایی است كه می توان حركت را بر پایه آن بنا كرد؛ از یاد نبریم كه عادی ترین و فرودست ترین زنان هم فقط در عرض چند دقیقه می توانند این خبر را كه میوه فروش دوره گردی كه وارد محله شده، ارزان فروش است به همدیگر منتقل كنند و در این راه به طور غریزی از ساده ترین و در عین حال موثرترین روش های شبكه سازی استفاده می كنند. همچنین جنبش زنان ناگزیر است استراتژی و نوع رابطه خود را با سایر جنبش های موثر اجتماعی دیگر نیز تعریف كند. اگر فعالان زنان چون جزیره هایی غیرمرتبط پراكنده اند، جنبش های دموكراسی خواهی، دانشجویی و كارگری نیز در مقایسه با هم و به خصوص در مقایسه با جنبش زنان همچون جزیره هایی جدا از هم زندگی های جداگانه دارند در حالی كه به همان دلایل كه سازماندهی، ضرورت جنبش زنان است، ایجاد ارتباطات شبكه ای ضرورت جنبش های اجتماعی نیز هست. تنها با وجود این گونه ارتباط های تعریف شده می توان انتظار داشت در موقع لازم، نیروهای موثر اجتماعی قادر به ایجاد تغییراتی براساس آرمان های مشتركشان باشند. براساس قانون فیزیكی «ظروف مرتبطه» مایعات در ظروف ناهم شكل و ناهمگونی كه به وسیله ای به هم مرتبط شده اند، در یك سطح می ایستند. این تمثیلی است كه نشان می دهد چگونه جنبش زنان و جنبش های ناهم شكل و متفاوت اجتماعی دیگر در صورت مرتبط بودن می توانند پروژه ای اجتماعی را با هم جلو ببرند. در یك كلام، ناگزیریم همانگونه كه هستیم، سیال، متنوع و متكثر، سازماندهی را به عنوان یك استراتژی محتوم برای بقا و حركت و پیشبرد اهداف مشترك بپذیریم و بر الزامات و اقتضائات آن نیز گردن نهیم. درباره این الزامات و اقتضائات در مجالی دیگر باید بیشتر سخن گفت.
پی نوشت ها:
۱- این تعبیر را از آقای علیجانی در مقاله ایشان با عنوان «دوران تعلیق استراتژی»، منتشره در روزنامه شرق ۲ و ۳ آذر وام گرفته ام.
۲- جنبش زنان و جنبش دموكراسی خواهی در ایران، فاطمه صادقی، نشریه نامه، نیمه آبان ۸۴.

شادی صدر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید