پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


چند پله تا دریا


وقت خوب مصائب
وقت خوب مصائب یک مستند بایوگرافیکال (شرح حال) دربارهٔ شخصیتی است که گرچه عمدهٔ شهرتش را از شاعری دارد، اما به‌دلیل حضور و فعالیتش در عرصه‌های دیگر همچون موسیقی، روزنامه‌نگاری، نشر، ادبیات کودکان، و سینما، عنوان ”چهرهٔ فرهنگی“ برازنده‌اش است. حسن خلق، مردم‌داری و طنز کلامش باعث شده روابط گسترده و حسنه‌ای میان او و بسیاری از فعالان زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری برقرار باشد و برخلاف برخی از هنرمندان منزوی، احمدرضا احمدی ـ با این‌که کمتر از خانه‌اش بیرون می‌آید ـ با انزوا میانه‌ای ندارد. همواره پرشور و فعال نسبت به پیرامونش واکنش نشان می‌دهد و تقریباً همهٔ کسانی که او را می‌شناسند، حضور و محضرش را شیرین و دل‌پذیر یافته‌اند. وقت خوب مصائب، بدون این‌که تبدیل به ”دائره‌المعارف احمدرضا احمدی، از الف تا ی“ شود، به‌خوبی ویژگی‌های اصلی و برجستهٔ این آدم دوست‌داشتنی و چندوجهی را بازتاب می‌دهد.مهمترین بخش‌های فیلم که جنبه‌های غیررسمی و اصلی این پرتره را می‌سازد، نماهائی است که در عرف فیلم‌سازی کلاسیک و مدرسه‌ای ـ به تعبیری، کلیشه‌ای ـ نماهای ”اوتی“ محسوب می‌شوند، یا ثانیه‌های سروته نماها که معمولاً در تدوین قیچی (و با ابزار امروز، دیلیت) می‌شوند، اما اگر این نماهای اساسی در فیلم نبودند (می‌شود در ذهن، بقیهٔ فیلم را تدوین و تماشا کرد)، با یک گزارش سرد و بی‌حس و حال روبه‌رو بودیم که به سختی می‌شد تا آخر تحملش کرد و حتی به‌عنوان یک منبع آرشیوی هم ناقص بود. در کشل گرفتن این ساختار، نقش بهمن کیارستمی تدوین‌گر فیلم، به‌نظرم نقشی اساسی بوده است. او بخش سوم از سه‌گانه‌ای را که ناصر صفاریان دربارهٔ فروغ فرخ‌زاد ساخت (اوج موج) تدوین کرد و در حالی‌که دو فیلم اول این سه‌گانه (سردسبز و جام‌جان) به‌دلیل ساختار کلیشه‌ای‌شان آثاری بی‌رمق بودند، در فیلم سوم با استفاده از همان نماهای ”اوتی“، جذابیتی به آن بخشید که ”حال“ فیلم را بهتر کرد. تازه آن نماها، چیزهائی بوده که برای گرفتن‌شان برنامه‌ریزی نشده و همین‌جوری لابه‌لای راش‌ها بوده‌اند و کیارستمی از آنها استفاده‌ای خلاقانه کرده؛ کاری که در مستند ماندن (مانی حقیقی) هم کرده بود. خود صفاریان جوان محجوب و کم‌حرفی‌ست و از مطالبش هم پیداست که میانه‌ای با طنز و ساختارشکنی ندارد. شیوه‌های کلاسیک و امتحان پس‌داده را ترجیح می‌دهد. برخلاف جسارتش در انتخاب موضوع‌ها، در پرداخت زیاد اهل خطر کردن نیست. اما احتمالاً پس از همان تجربهٔ اوج‌موج بود که دریافت نادیده گرفتن حساب شده و سنجیدهٔ قالب‌های کلیشه‌ای می‌تواند به چه ساختار متفاوت و دل‌چسبی منجر شود و فیلمش از ورطهٔ کسالت و بی‌رمقی و خنثی شدن نجات پیدا کند. شاید با درس گرفتن از همین تجربهٔ موفق بوده که این بار، او از ابتدا و هنگام ساخت، برای گرفتن نماهای اوتی بیشتری برنامه‌ریزی و صحنه‌سازی کرده و خوشبختانه این‌بار هم کیارستمی ـ که ذوق بازیگوشانهٔ بسیار برای چنین کاری دارد ـ تدوین را به‌عهده گرفته و یکی از جذاب‌ترین وجوده ساختاری فیلم را شکل داده است. بدون آن نماهای ظاهراً اوتی، فیلم تبدیل به یک گزارش معمولی تلویزیونی می‌شد و احمدرضا احمدی که با آن می‌شناختیم، یک احمدی یک‌بعدی و کسالت‌بار بود؛ برخلاف خودش.یکی دیگر از تدبیرهای فیلم‌ساز، استفاده از چند مصاحبه‌کننده برای حضور در برابر احمدی است. شاید در وهلهٔ اول چنین به‌نظر می‌رسید که آسان‌ترین، معمولی‌ترین و در دسترس‌ترین و ”معقول‌ترین“ راه، حضور خود صفاریان در پشت دوربین به‌عنوان مصاحبه‌کننده است (مثل همهٔ مصاحبه‌هائی که با دوستان و نزدیکان احمدی در فیلم هست؛ منهای مصاحبه با کامکار که دخترش ماهور احمدی انجام داده و البته خود ماهور هم یک‌جا مصاحبه شونده است)، اما برای خود احمدی، چهار مصاحبه‌کننده در صحنه‌های مختلف حضور دارند که از هر کدام با توجه به خصلت‌های‌شان استفاده‌های متنوعی از نماهای ”رسمی“ و اوتی‌شان شده. مثلاً از حمیدرضا صدر که آدمی جدی است، هیچ صحنهٔ اوتی یا ثانیه‌های سروته نماها را نمی‌بینیم، اما حتی لوکیشن و زاویهٔ دوربین نماهای احمد طالبی‌نژاد هم با نماهای مربوط به بقیهٔ مصاحبه‌کننده‌ها متفاوت است. در بخشی از صحنه‌های دونفرهٔ او و احمدی، آنها روی زمین، روی تشکچه نشسته‌اند، به مخده تکیه داده‌اند، سفری پهن کرده‌اند و چای و میوه می‌خورند و کفش‌های‌شان را هم که در آورده‌اند، کنار این بساط و در پیش‌زمینهٔ تصویر کاملاً به چشم می‌آید. به مقتضای این میزانسن و لوکیشن، حرف‌ها هم جنبهٔ غیررسمی دارد که البته از همان خشت‌ها و ملاط مفیدی است که شخصیت موضوع فیلم و حس‌وحال اثر را شکل می‌دهد. یا حرف‌های ”خارج از قالب“ محمد قائد، با آن طنز خاصش، چنین کارکردی دارد و به‌خصوص به کار پایان‌بندی فیلم می‌آید و حکم ”قصه‌ٔ ما به سر رسید...“ را دارد.پیش‌بینی هر بیننده‌ای در مورد فیلمی دربارهٔ احمدرضا احمدی شاعر، با توجه به این‌که صدائی خوش و خاص هم دارد که در نوارهای شعرخوانی بارها استفاده شده، این است که فیلم پر از صحنه‌هائی باشد که او رو به دوربین نشسته و شعرهای خودش را می‌خواند. خوشبختانه چنین صحنه‌هائی در فیلم کم است. یک‌جا از فیلم بانوی اردیبهشت استفاده شده، یک‌جا در عنوان‌بندی پایانی از یک ترانهٔ سیمین غدیری که شعرش از احمدی‌ست، در بقیهٔ جاها هم اغلب صدای او را روی تصویرهای خاموش خودش می‌شنویم که استفادهٔ هوشمندانه و مناسب است و حس صحنه را در مقایسهٔ کاربرد رایج شعرخوانی، افزایش می‌دهد. انگار این فریاد و ندای درون آدمی‌ست که در تصویر می‌بینیم کلافه و مستأصل و پریشان و دردمند است. این همان خصلتی است که آیدین آغداشلو در تفسیرش از شعر و طنز احمدی با ایجاز می‌گوید که طنز احمدی حکم لایهٔ شیرین کپسولی را دارد که محتوائی تلخ در درون دارد، اما آن تلخی هم شفابخش و نجات‌‌دهنده است.حرف‌های مسعود کیمیائی هم (در نماهای درشت و متفاوت با دیگران) نشانهٔ شناخت عمیق و ریشه‌دار او از احمدی‌ست که ضمناً خصلت‌های خود او را هم در بر دارد. مثلاً آنجا که یک نفر احمدی را شاعری ”غیرسیاسی“ می‌خواند و کات به کیمیائی که چون می‌دانیم سیاسی بودن را یک فضیلت می‌داند، با خواندن شعری از احمدی، می‌پرسد: ”این سیاسی نیست؟“حرف‌های شنیدنی دیگر را همان‌طور که می‌شود حدس زد، از کیارستمی می‌شنویم که سابقهٔ دوستی و آشنائی‌ و همکاری‌شان به سی‌وچند سال پیش می‌رسد. و روایت‌های کیارستمی از هر حادثهٔ ساده و اظهارنظرهایش همیشه شنیدنی و جذاب است؛ تخت و خنثی نیست و زاویه‌های دوربین نگاهش همواره متفاوت و غیرمنتظره است. بعضی تکه‌ها هم هست که فقط باشد و احتمالاً در رودربایستی با مصاحبه‌شونده‌ها حضور کوچکی از آنها در فیلم باقی‌مانده، بدون اینکه چیزی به فیلم اضافه کنند. مثل حرف‌های آقای فولادوند. حضور عمران صلاحی هم که قطعاً به‌دلیل وجه طنزآمیز کلام احمدی به‌عنوان یکی از مصاحبه‌کننده‌ها انتخاب شده، برخلاف جذابیت و شیرینی طنز مکتوبش جواب مناسبی نداده و حضورش در حد چند ثانیه محدود شده است. از مسعود معصومی هم بیشتر نماهای اوتی‌اش استفاده شده که گرچه متناسب با ساختار فیلم است، اما شوخی‌هایش چندان به دل نمی‌نشیند.بهمن کیارستمی در تدوین، با استفاده از کلمه‌ها و مضمون‌ها و تصویرهای مناسب، با ظرافت از فیلم را از موضوعی به موضوع دیگر پیوند می‌زند. انتخاب عنوان فیلم هم که عنوان یکی از مجموعه شعرهای احمدی است، با آن که انتخابی دم‌دست و کلیشه‌ای به‌نظر می‌رسد، اما با تضاد موجود در آن (”خوب“ و ”مصیبت“) هماهنگ با شخصیت چندوجهی احمدی و متناسب با مضمون و ساختار فیلم است.طرح، تحقیق، کارگردان و مجری طرح: ناصر صفاریان. تدوین: بهمن کیارستمی. تصویر: محمدرضا سکوت. عکس: حسن غفاری و مهرشاد کارخانی. گروه گفت‌وگو: رضا کیانیان، احمد طالبی‌نژاد، محمد قائد، ماهور احمدی، حمیدرضا صدر و ناصر صفاریان. با حضور: آیدین آغداشلو، فرح اصولی، عزت‌الله انتظامی، مجید انتظامی، رخشان بنی‌اعتماد، شهره حیدری، خسرو خورشیدی، داود رشیدی، عمران صلاحی، ژاله علو، عزت‌الله فولادوند، هوشنگ کامکار، عباس کیارستمی، مسعود کیمیائی و مسعود معصومی. تهیه‌کنندگان: مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و ناصر صفاریان. دی‌وی‌کم، ۵۷ دقیقه.
منبع : ماهنامه فیلم


همچنین مشاهده کنید