شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا
گذشتن از سیر و پیاز روایت
ساختمان هر چهار قصه مجموعه داستان شهرزاد قصه بگو، نوشته محمد بهارلو، همان ساختمان رمان بانوی لیل است که نویسنده حدود چهار سال پیش از این منتشر کرده بود. در بانوی لیل همه حوادث حول جنایتی میگذرد که قبلاً اتفاق افتاده است و خود جنایت در رمان نیست. در واقع موضوع اصلی خود جنایت نیست، مسائل یا مباحثی است که پیرامون آن میگذارد. اینک نویسنده در نوشتن قصههای شهرزاد قصه بگو همین شیوه را بهکار گرفته است.در اولین داستان این مجموعه که عنوان کتاب را نیز بهخود اختصاص داده، موضوعی مورد جستوجو است که دیگر به گذشته تعلق دارد. شهرزاد ـ نام قهرمان داستان هیچ جا ذکر نمیشود و ما نمیدانیم نام واقعی او چیست ـ که به ترفند داستانی که در درون داستان میگذرد، یادآور شهرزاد هزارویکشب است، ناگهان ناپدید شده و درباره ناپدید شدن او شایعاتی بر سر زبانهاست.قصه زمانی آغاز میشود که او پیدا شده و در خانه حضور یافته و اکنون همسایگان و دوستان میخواهند بدانند بر سر شهرزاد چه آمده است. به این ترتیب بیآنکه خواننده با یک داستان پلیسی سروکار داشته باشد، ماجرا قدری پلیسی میشود. نیز بیآنکه با داستان طنزآلودی روبرو باشیم، قضیه تاحدی طنزآمیز.قهرمان داستان، دختری داستاننویس است که یکی از داستانهای هزارویکشب را شاید برای جوانان بازنویسی کرده و ظاهراً به همین دلیل گرفتار اداره امنیت شده است. داستان داستان یک غلام دروغگو است که هر سال با یک دروغ روابط خواجه خود را با دیگران بههم میریزد. او را میزنند که این داستان چیست و چرا ”از میان این همه خلق خدا“ سراغ ”یک کذاب“ رفته است. او توضیح میدهد که این داستان را او ننوشته بلکه فقط آن را رونویسی کرده است ولی توضیحات او را باور نمیکنند و در واقع شخصیت او را با شخصیت قهرمان داستانش اشتباه میگیرند. سرانجام او ناگزیر میشود به دروغهائی متوسل شود که قهرمان داستانش به عمد مرتکب میشده ولی او برای رهائی خود باید به اجبار بدان شیوه متوسل شود.در خواب به خواب ماجرای زن و مردی تعریف میشود که یکی عمرش سپری شده و آفتاب عمر دیگری بر لب بام است. قهمران داستان مرده و صرفاً در ذهن عاشق خود به زندگی ادامه میدهد. راوی، (مرد) وضع و حال امروز خود را حکایت میکند که هر چند با گذشتهاش و با گذشته معشوقش پیوند ناگسستنی دارد، اما به هر حال دیگر گذشته نیست. هر آنچه او در خواب میبیند. یا در رویا و تمام چیزهائی که بهطور خلاصه زبان حال او را میسازد، ماجراهائی است که در گذشته با همسر یا معشوقش داشته ولی این ماجراها بهنحو شگفتانگیزی در ذهن او ادامه یافته و زندگی امروز او را میسازند. در واقع گفتوگوهای خیالی بین آن دو بهنحوی جریان مییابد که اگر معشوق زنده بود جریان مییافت.دو داستان دیگر، کبوترهای هوائی و چاهکنها نیز با ماجراهای مربوط بهخود از همین نوعاند، یعنی به این سبب روایت میشوند که گره از ماجرا و ماجراهائی بگشایند، نه اینکه صرفاً ماجرائی را تعریف کنند.
مسئله ذهنی بهارلو در داستانهایش، گذشته و ماجراهای گذشته نیست بلکه موجباتی است که این ماجراها را ساختهاند یا میسازند. نزد او این صحنه واقعی رویداد نیست که باید روایت شود بلکه شکل تجریدی آن است و از آنجا که نویسنده از بازسازی ماجرای اصلی صرفنظر میکند ناگزیر به فشردهنویسی جانکاهی روی میآورد که کاری بس دشوار است. او تمام کوشش خود را بهکار میگیرد تا از چشم راویانی که وارد ماجرا میکند روشن کند چرا ماجرا رخ داده، علت آن چه بوده و حالا که رخ داده تأثیرش روی اطرافیان و دیگران چیست. واقعیت در چشم او ناپایدارتر از آن است که در گذشته بماسد و از جایش تکان نخورد. درک امروز ما از آنچه در گذشته روی داده، چه بسا اهمیت بیشتری از درک دیروز و زمان واقعه داشته باشد.به این ترتیب روایتهای بهارلو در واقع بهنحوی مفهوم تئاتری بهخود میگیرند. بدین معنی که داستانها و ماجراها در گذشته اتفاق افتادهاند و دیگر وجود عینی ندارند اما راوی یا نویسنده اکنون به تعریف کردن آنها میپردازد تا به ما بگوید ماجرا و علت ماجرا چه بوده است.چنین است که ماجراها بهخاطر جستوجوی علت و سبب شکلگیری آنها گاهی قدری پلیسی میشوند چنانکه ماجرای شهرزاد قصهبگو چنین میشود، یا قدری خاطرهگونه و نوستالوژیک چنانکه خواببهخواب چنین حالتی بهخود میگیرد.در آثار بهارلو، بازسازی ماجراها به شکل داستانی و نه به شکل خاطرهگونه، مرز میان زمان حال و زمان گذشته را در هم میشکند. روایت ماجراها آنگونه که در زمان حال به ذهن میآیند، جای واقعیتی را که در گذشته اتفاق افتاده میگیرند. این روایت دیگر همان چیزی نیست که در گذشته اتفاق افتاده بلکه صرفاً آن چیزی است که از گذشته به یاد مانده، در واقع صورت محوی از واقعیت از دست رفته است که حس و مفهوم گذشته را در خود تقطیر کرده و در عین حال پیوستگی امروز با گذشته را انکارناپذیر ساخته است.داستانهای بهارلو به یک لحاظ درخشان است و آن گذشته از سیر و پیاز روایت و خلاصه کردن آن تا به حدی است که صرفاً خواننده در جریان قرار بگیرد. برای او حتی مهم نیست که برخی مسائل پوشیده و تعبیربردار بمانند. همین اندازه که خواننده ماجرا را دریابد برای او کافی است. فشرده کردن ماجرا تا به این حد بهمثابه آن است که یک رویداد بزرگ و پرماجرا را که قابلیت گنجانیدن در یک داستان بلند و گاه در یک رمان دارد، در یک داستان کوتاه خلاصه کنیم. بهنظر میرسد در آثار او مفهوم تازهای از داستان کوتاه در حال پدید آمدن است.
سینا سعدی
منبع : روزنامه اعتماد
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
اسرائیل ایران اصفهان ایران و اسرائیل حجاب فرانسه حمله ایران به اسرائیل انفجار گشت ارشاد ارتش جمهوری اسلامی ایران حسین امیرعبداللهیان دولت
هواشناسی سیل وزارت بهداشت تهران فضای مجازی طرح نور قتل شهرداری تهران سیلاب سازمان هواشناسی دبی قوه قضاییه
قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو دولت سیزدهم چین تورم خودرو بازار خودرو بانک مرکزی ایران خودرو حقوق بازنشستگان دلار
سعدی سینمای ایران تلویزیون موسیقی فیلم سینما دفاع مقدس کتاب تئاتر سریال
اینترنت
رژیم صهیونیستی عراق فلسطین غزه جنگ غزه امیرعبداللهیان سازمان ملل شورای امنیت اتحادیه اروپا عملیات وعده صادق حماس اسراییل
فوتبال استقلال پرسپولیس شمس آذر قزوین باشگاه استقلال لیگ برتر صنعت نفت آبادان لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید بازی بارسلونا تراکتور
هوش مصنوعی گوگل ناسا فناوری سامسونگ ایلان ماسک تلگرام اپل وزیر ارتباطات
حمله قلبی فشار خون مغز درمان و آموزش پزشکی هموفیلی آلزایمر