شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


درباره بیلی وایلدر استاد مهجور سینما


درباره بیلی وایلدر استاد مهجور سینما
بیلی وایلدر كه در سال ۱۹۰۶ در گالیسیا متولد شد از مهاجرانی بود كه از آلمان نازی و فضای بسته فرهنگی به وجود آمده توسط هیتلر به پاریس و پس از آن هالیوود گریختند و عملكرد آنها در سالهای ابتدایی حضورشان در لس آنجلس الگویی برای تمامی كارگردانان در تبعید در دهه های بعدی بود. او در دو دهه آخر زندگی اش فیلمی نساخت و آخرین كار او Buddy, Buddy (در ایران دو رفیق) در سال ۱۹۸۱ با والتر ماتیو در نقش یك مزدور آدمكش و جك لمون در نقش یك تاجر خسته از زندگی بود كه البته جزو برجسته ترین فیلمهایش محسوب نمی شود. در دهه ۱۹۹۰ این احساس به وجود آمده بود كه او همچون نورا درموند ستاره دوران صامت فیلم «سانست بولوار» (با بازی گلوریا سوانسون) یك ستاره فراموش شده سینماست و در دورانی كه هالیوود فقط در پی اكران فیلم های پرخرج و گیشه ای بود، جایی برای به كارگیری خلاقیت های او در فیلمنامه های كمدی وجود نداشت.
وجه تمایز فیلم های وایلدر با سایر آثار هم دوره آن دیالوگ های بدیعی است كه او و همكار فیلمنامه نویسش جی ال دایموند می نوشتند اما در كنار فیلمنامه او به سایر جزئیات فیلمهایش نیز توجه كامل داشت. برای مثال در یك صحنه كلیدی در فیلم غرامت مضاعف (۱۹۴۴) او دری رادریك راهرو نشان می دهد كه بازمانده و شخصیت باربارا استنویك در پشت آن پنهان شده و بدین ترتیب تماشاگر درمی یابد كه او سعی در پنهان كردن رابطه ای از شخصیت ادوارد جی رابینسون را دارد. به عقیده اكثر تحلیلگران سینمایی شخصیتی كه بیش از هر فیلمساز دیگری بر روند حرفه ای وایلدر تأثیر داشت ارنست لوبیچ دوست صمیمی اش بود كه وایلدر فیلمنامه هایی چون زن هشتم بلوبرد (۱۹۳۸) و نینو چكا (۱۹۳۹) را برای او نوشت. برخی از منتقدان این تأثیرگذاری حرفه ای را «تماس لوبیچی» می خوانند. در آن دوره هر جایی كه وایلدر نگرانی از بابت كار داشت و یا به شكل غیرقابل حلی برخورد می كرد، لوبیچ اولین مرجع او برای رهایی از مشكل بود. جمله «لوبیچ چگونه این مشكل را حل می كرد؟» ورد زبان وایلدر در این گونه موقعیت ها بود. او حتی از سائول باس كمك گرفت تا تابلو دست نوشته این جمله را برای آویزان كردن در اتاقش مهیا كند.
شوخی های وایلدر در خلال كار نیز زبانزد بود و هیچ كدام از هنرپیشه های فیلم های او نیز او را در سر صحنه به یاد ندارند. ویلیام هولدن در نقل قولی معروف او را فردی با ذهنی پر از تیغ می خواند و تونی كریتس او را فردی صریح اللهجه می داند و داستانی را برای تأكید بر این قضیه یادآور می شود. در اوایل دهه ،۱۹۹۰ پسر ۲۳ ساله تونی كرتیس به نام نیكلاس بر اثر مصرف بیش از حد هرویین جان سپرد. كرتیس به شدت از این قضیه متأثر شد و چهار ماه پس از این حادثه وایلدر را در رستورانی دید و پیش او رفت و گفت: بیلی من پسرم را بر اثر مصرف بیش از حد موادمخدر از دست دادم و وایلدر در پاسخ به او گفت: او مصرف هروئین را از تو یاد گرفت! كرتیس از این قضیه یكه خورد. چون گرچه وایلدر تا حدی حقیقت را بیان كرد ولی شاید نبایستی تا این حد به صراحت این قضیه را مطرح می كرد.
اما وایلدر دوران پر افت و خیزی را در زندگی شخصی اش پشت سر گذاشته بود و جایی برای احساساتی بودن در برخوردهای روزمره اش برای او باقی نمانده بود. او در خلال جنگ اول جهانی برای گرفتن مایحتاج غذایی روزانه در وین به همراه برادرش ساعتها در صف های طویل می ایستاد. مادر او در آشویتز جان سپرد و یك بار نیز در گفت وگویی اشاره كرد كه خبرنگاری كه كرگ داگلاس در فیلم او در سال ۱۹۵۱ به نام Ace (تك خال در حفره) نقشش را ایفا كرده بود در واقع نمایشگر زندگی شخصی او در دهه ۱۹۲۰ در وین بود، زمانی كه به عنوان خبرنگار آزاد برای چند روزنامه در وین كار می كرد.
در دهه های بعدی جنبه های مختلف حساسیت های حرفه ای وایلدر به عنوان یك خبرنگار كاملاً بارز بود. او در گفت وگو با كمرون كرو گفت: من به ندرت می توانستم در یك جا دوام بیاورم و مرتب زندگی ام را عوض می كردم. حتی در زمینه حرفه ای هم در چند ژانر مختلف فیلم ساخته. من به سبك خاصی وفادار نبودم و فیلمهای كمدی و جدی متعددی ساختم. گذشته از این فرصت طلبی ذاتی وایلدر نیز در رفتار كاراكترهای چند فیلم او از جمله شخصیت مأمور بیمه (با بازی فرد مك مورای) در فیلم غرامت مضاعف و یا فیلمنامه نویس (با بازی ویلیام هولدن) در فیلم سانست بولوار به خوبی به چشم می خورد.
ولی آیا این تمامی حقایق در مورد زندگی اوست؟ در طول دو دهه اخیر كتابها و فیلمهای مستند فراوانی درباره او نوشته و ساخته شد اما هر كدام از آنها فقط بخشی از زندگی پرماجرای وایلدر را منعكس می كرد. وایلدر در اواخر عمرش شروع به نگارش زندگینامه كرده بود ولی پس از نگارش بیش از ۶۰۰ صفحه دست از كار كشید و گفت: این چیزی نیست كه من دنبالش بودم ولی شاید اگر او این كتاب را تكمیل می كرد، اكنون ابهامات كمتری در مورد زندگی حرفه ای او وجود داشت.

ترجمه: امیررضا نوری زاده
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید