پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

مروری بر عملکرد مظفرالدین شاه قاجار


مروری بر عملکرد مظفرالدین شاه قاجار
این پادشاه ناخوش و علیل المزاج تمام صفات مملكت داری را فاقد بود! هیچگونه آشنایی با سیاست عصر خود نداشت و از نظرات دول استعماری خاصه دولتین روس و انگلیس نسبت به ایران غافل بود! دوروبر او را هم یك عده اشخاص طماع و پول پرست احاطه كرده بودند كه جز منافع شخصی به چیز دیگر نمی اندیشیدند. این جماعت كه با وقوع قتل ناصرالدین شاه همراه ولیعهد از تبریز به تهران آمدند بر این باور بودند كه خزانه شاهی مملو از طلاست و می توانند از فرصت پیش آمده برای انباشتن جیب خود استفاده برند و چهل سال گرسنگی كشیدن ها را تلافی نمایند.۱ در حالی كه موجودی خزانه شاهی برای برگزاری جشن های پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه به مصرف رسیده بود۲ و خیل گرسنگان رسیده از راه با صندوق های خالی روبه رو شدند و به ناچار دست به فروش اثاث سلطنتی زدند و اینها كه تمام شد و چیزی دیگر در بساط باقی نماند كه به معرض فروش درآید به دست و پا افتادند كه از یكی از دو دولت روس و انگلیس وامی دریافت نمایند و صرف هوس بازی های خویش كنند! قبل از این هم دولت ایران كه عبارت از ناصرالدین شاه و صدراعظمش میرزاعلی اصغرخان امین السلطان مشهور به اتابك باشد با وثیقه گذاشتن گمركات ایالت فارس وامی به مبلغ پانصد هزار لیره از بانك شاهی انگلیس دریافت كرده و به عنوان خسارت به كمپانی «رژی»۳ پرداخته بودند یعنی آنچه را كه انگلیس ها برای گرفتن امتیاز توتون و تنباكو به شاه و صدراعظم و دیگران رشوه داده بودند چندین برابر آن را پس گرفتند كه همین امر باعث دلخوری و رنجش شاه و صدراعظمش از انگلیسی ها شد و آنها را به روس ها نزدیك نمود! این تغییر سیاست امین السلطان دشمنی انگلیسی ها را علیه وی برانگیخت و با فشاری كه به شاه وارد آوردند مظفرالدین شاه با همه خدمتی كه اتابك نسبت به او در برقراری نظم و امنیت كامل پایتخت پس از قتل ناصرالدین شاه به خرج داده بود وی را به بهانه خستگی، از كار صدارت كنار گذاشت و در جمع درباریان و سران وزارتخانه ها و ادارات چنین اظهار داشت: «صدراعظم بیچاره دائماً بیمار است... از فرط كارهای مافوق طاقتش ناتوان گشته، به راستی هم تمام سنگینی امور دولتی بر دوش همان یك نفر قرار دارد، در صورتی كه در اروپا پانصد نفر، پانصد نفر در اداره امور كشور شركت دارند و در عین حال هر كدام تا گلو در كار مستغرق و از همه مهمتر اینكه هر كدام در قبال همان كار كه به وی محول است مسئولیت دارند، اما اینجا صدراعظم بیچاره تك و تنها است. او مدتی است كه به من التماس می كند لااقل قسمتی از بار كار را از دوش وی بردارم ولی تاكنون من از این كار شانه خالی كردم زیرا كه می دیدم هر چه باشد از عهده برمی آید، اكنون كه صدراعظم بیچاره مدام در حال بیماری است مجبور شده ام تقاضای او را بپذیرم و مشاغل او را بین چند نفر تقسیم نمایم...»۴ (جمادی الثانی ۱۳۱۴)
با كنار گذاردن اتابك از مصدر صدارت میرزاعلی خان امین الدوله كه در دوره ولیعهدی شاه پیشكار او در آذربایجان بود به تهران احضار و بنا به تمایل و صوابدید انگلیسی ها به این سمت برگزیده شد! در این هنگام بیماری شاه مریض احوال شدت گرفت و اطبا صلاح اندیشی كردند كه به اروپا سفر كند و در آب های معدنی آن دیار «رفع مضرت از وجود مبارك نماید»۵ كه انجام این مسافرت نیاز به پول داشت! امین الدوله جهت اخذ وام با انگلیسی ها وارد مذاكره شد. شرایط پیشنهادی آنها برای پرداخت وام آنچنان سنگین بود كه از جانب دولت ایران پذیرفته نشد و معامله صورت نگرفت و امین الدوله ناگزیر به استعفا شد. (هفدهم محرم ۱۳۱۶) جانشین او حاج شیخ محسن خان مشیرالدوله نیز در مدت صدارت كوتاه دو ماهه خود به دریافت این وام موفق نگردید و پس از گذشت هجده ماه كه اتابك در دوره بركناری از كار در قم اقامت گزیده بود به مركز فراخوانده شد و با اقتدار بیشتر در مسند صدارت قرار گرفت (شانزدهم ربیع الاول سال ۱۳۱۶) و نظر به سابقه روابط خوب با روس ها با آنها به مذاكره پرداخت و وامی به مبلغ ۵/۲۲ میلیون منات معادل ۲ میلیون و ۴۰۰ هزار لیره از طریق بانك استقراضی كه به تازگی تحت نظر وزیر دارایی روسیه در ایران تاسیس شده بود با شرایط سهل تر از شرایط انگلیسی ها در اختیار ایران قرار گرفت كه از جمله شرایط این قرضه آن بود كه ۵۰۰ هزار لیره ای كه برای پرداخت خسارت كمپانی رژی از بانك شاهی انگلیس قرض شده بود از این محل پرداخت شود و دولت ایران فقط به روس ها مقروض باشد و بدون موافقت و تصویب روسیه از دولتی دیگر وام نگیرد!
با دریافت این وام درباریان جانی گرفتند و در معیت شاه بار سفر به اروپا بستند. این مسافرت كه در دوازدهم ذیحجه ۱۳۱۷ مطابق ۱۹۰۰ میلادی انجام گرفت هفت ماه و بیست روز طول كشید و پولی را كه از روس ها گرفته بودند (پس از كسر كمیسیون بانكی و غیره و پرداخت ۴۰۰ هزار لیره باقی مانده بدهی به بانك شاهی) تماماً در این مسافرت به مصرف رسید و كسی را هم جرات آن نبود كه بپرسد یك سفر هفت ماهه و این همه خرج! حتی وقایع نگار دربار كه به خوبی می دانست این پول به چه مصرف رسیده است خود را به تجاهل زد و نوشت: «من نمی دانم این پول را برای چه مصرف قرض كرده اند تا شرح آن بنگارم، فضول هم نیستم كه تحقیق در این خصوص كنم... همین قدر می دانم كه دولت برای مصلحتی این پول را قرض كرده است... اما من كه مور ضعیفی هستم از قرض خیلی می ترسم»۶ اما شاه و اطرافیان را از قرض باكی نبود! همین كه به تهران بازگشتند به فكر قرضه دیگر افتادند كه این وام جدید به مبلغ ده میلیون منات باز هم از روس ها گرفته شد و شاه و اطرافیان در ۲۹ ذیحجه ۱۳۲۰ برای بار دوم عازم فرنگ شدند (مظفرالدین شاه سفر سومی نیز به اروپا دارد كه در این سفر شاهزاده عبدالمجید میرزا عین الدوله كه مقام صدارت داشت همراه شاه بود.)
در قرضه ثانوی از روس ها تجدیدنظری هم در قرارداد تجارتی عهدنامه تركمانچای (فوریه ۱۸۲۸ / شعبان ۱۲۴۳) به نفع روس ها به عمل آمد. در ماده ۳ از قرارداد مذكور میزان تعرفه گمركی صادرات و واردات بین روسیه و ایران پنج درصد قیمت متاع وارداتی و صادراتی معین شده بود كه این میزان بعدها مقیاس و زمینه ای شد برای كلیه معاهدات تجارتی با دول اروپایی! كه در قرارداد قرضه ۱۰ میلیون مناتی این تعرفه گمركی به نفع روس ها تغییر یافت و در میزان حقوق گمركی اقلام وارداتی و صادراتی در جهت منفعت روس ها تغییراتی داده شد! «بعضی اقلام وارداتی مانند قند و نفت كه از صادرات عمده روسیه به ایران بود و سابقاً پنج درصد گرفته می شد به موجب تعرفه جدید به دوویك چهارم درصد تنزل كرد و مصنوعات و منسوجات ایرانی یا از ورود به روسیه ممنوع شد یا تابع پرداخت حقوق گمركی سنگین گردید.»معمولاً بدترین و ظالمانه ترین قراردادها كه یك طرف آن دولتی زورگو و صاحب قدرت و طرف دیگر آن دولتی مظلوم قرار داشته باشد به عهدنامه تركمانچای تشبیه می شود كه دولت ایران برای دستیابی هر چه سریع تر به وام درخواستی از روسیه از عهدنامه تركمانچای هم پا فراتر نهاد و چنین تعرفه گمركی یك طرفه ای را پذیرفت در حالی كه در عهدنامه تركمانچای تعهدات ایران در باب گمرك تعهد متساوی و متقابل بود و از همه مال التجاره های وارداتی و صادراتی حقوق گمركی یكسان دریافت می شد! یكی از اهداف دیگر روس ها در تغییر تعرفه گمركی افزایش حقوق گمركی مال التجاره های هندی و انگلیسی بود كه نتوانند با امتعه روسی رقابت نمایند و به همین جهت برای جلوگیری از اعتراض انگلیسی ها در ابتدا آن را محرمانه نگاه داشتند و با آنكه سفارت انگلیس در تهران جسته و گریخته خبرهایی دریافت می كرد ولی نمی توانست باور كند كه دولت ایران بدون جلب موافقت انگلیس به چنین كاری مبادرت نماید!این قرارداد گمركی در تاریخ ۲۷ اكتبر ۱۹۰۱ مطابق با ۲۶ رجب ۱۳۱۹ در هفت ماده به امضای طرفین رسید و در ۱۴ فوریه ۱۹۰۳ به موقع اجرا گذاشته شد!
افشای این قرارداد در آستانه اجرای آن نگرانی دولت انگلیس را فراهم آورد و شخص لرد لنزداون وزیر امور خارجه آن دولت با عجله و شتاب با نشان معروف «زانوبند» كه مورد علاقه بی اندازه مظفرالدین شاه بود و در سفر خود به لندن موفق به دریافت آن نشده بود راهی ایران شد.
مظفرالدین شاه در سفر اول خود به فرنگ به واسطه فوت پسر كوچك ملكه ویكتوریا پادشاه انگلیس نتوانست به لندن برود و در سفر دوم بود كه رفتن به انگلیس در برنامه شاه قرار گرفت و سرآرتورهاردینگ وزیر مختار وقت انگلیس در ایران در مارس ۱۹۰۲ تقاضای شاه را به انجام این مسافرت و اینكه چگونه باید از شاه پذیرایی به عمل آید به شرح زیر به اطلاع دولت متبوع خود رسانید:
«شاه ده روز در لندن توقف خواهد كرد. شاه مایل نیست او را برای دیدن كارخانه ها هدایت كنند چون از صدای ماشین ها و غیره سرگیجه خواهد گرفت. همچنین مایل نیست به میهمانی های رسمی و عمومی برود. تشریفات این نوع مجالس را كه متضمن نطق و خطابه خواهد بود دوست ندارد و مایل است بعضی روزها بدون تشریفات به تماشای لندن برود و از جاهای دیدنی بازدید نماید. شاه مایل نیست در سان لشكری حاضر شود ولی مایل است مانور بحری را از خشكی تماشا كند! شاه علاقه چندانی به دیدن اوپرا ندارد. ترجیح می دهد بالت های درجه اول را تماشا كند. پذیرایی پادشاه انگلستان از شاه ایران در قصر بوكینگهام یا در قصر ویندزور صورت بگیرد. شاه قصد دارد تاج گلی در آرامگاه ملكه ویكتوریا (كه تازه درگذشته بود) بگذارد. شاه به مهمانی رئیس شهرداری علاقه نشان نمی دهد و اگر بنا باشد به آن مهمانی برود چنانكه پدرش رفت میل دارد تشریفات آن خیلی مختصر باشد.»۸
شاه مایل بود كه مراسم اعطای نشان مورد علاقه اش «زانوبند» از طرف پادشاه انگلیس در برنامه پذیرایی گنجانیده شود كه ادوارد هفتم جانشین ملكه ویكتوریا با اعطای این نشان به یك مقام غیرمسیحی موافقت نداشت در حالی كه ناصرالدین شاه غیرمسیحی به اخذ این نشان از دست ملكه ویكتوریا مفتخر شده بود! در مرآت البلدان تشریفات دادن نشان «ژارتریاگارتر» معروف به زانوبند از سوی اعلیحضرت پادشاه انگلستان به ناصرالدین شاه به این شرح آمده است: «با جمع ملتزمین ركاب، اعلیحضرت به قصر ویندسور به دیدن اعلیحضرت پادشاه انگلستان تشریف بردند. چون در پای پله قصر پیاده شدند اعلیحضرت پادشاه انگلیس اعلیحضرت همایونی را استقبال كردند، جمع شرایط مودت و اعزاز ملحوظ شد. بعد وزیر دربار پادشاهی نشان ژارتریاگارتر مكلل به الماس را كه به زانوبند معروف و از نشان های معتبر انگلیس است و سوای اعلیحضرت پادشاه انگلستان كه رئیس اداره این نشانند و شاهزادگان انگلیسی و سلاطین خارجه كسی دارای این نشان نیست برای اعلیحضرت شاهنشاهی آوردند، اعلیحضرت پادشاه انگلستان و امپراتوریس هندوستان برخاسته و به دست خود نشان را بر پیكر ملوكانه زدند و حمایلش را انداختند.»۹
ملكه ویكتوریا علاوه بر آنكه نشان زانوبند را زیب پیكر ناصرالدین شاه نمود پیش از آن هم این نشان را به دو تن از سلاطین غیرمسیحی دیگر یعنی سلطان عبدالمجید (۱۸۳۹ / ۱۲۵۵ ه.ق تا ۱۸۶۱ / ۱۲۷۷ ه.ق) و برادرش سلطان عبدالعزیز (۱۸۶۱ تا ۱۸۷۶ / ۱۲۹۳ ه.ق) شاهان عثمانی داده بود و علت مخالفت ادوارد هفتم جانشین ملكه ویكتوریا از ندادن این نشان به مظفرالدین شاه به نوشته هاردینگ این بود كه «اگر بنا باشد نشان مشهور گارتر (زانوبند) به مظفرالدین شاه داده شود آن وقت دیگر هیچ عذر و بهانه برای دولت بریتانیا باقی نمی ماند كه از اعطای آن به سلطان عبدالحمید دوم۱۰ [۱۸۷۶ تا ۱۹۰۹ / ۱۳۲۷ ه.ق] سلطان وقت عثمانی كه دو تن از اسلافش همین نشان را گرفته اند مضایقه كند در حالی كه افكار عمومی ملت انگلیس با اعطای هر نوع نشان و علامت تجلیل به این فرمانروای خون آشام كه هزاران تن از اتباع مسیحی خود یعنی ارامنه بدبخت را قتل عام كرده بود به شدت مخالف بود زیرا سلطانی كه این همه مسیحی كشته بود استحقاق آن را نداشت نشانی را كه مظهر فتوت و اخوت مسیحی است از دست یك پادشاه مسیحی دریافت نماید.»۱۱پادشاه انگلیس تصمیم داشت عوض نشان زانوبند عكسی از خود و ملكه را «در قابی از طلای مرصع به الماس اصیل آفریقای جنوبی»۱۲ به شاه ایران هدیه نماید كه مظفرالدین شاه نپذیرفت و آزرده خاطر از اینكه «غرور و مناعتش به شدت جریحه دار شده است»۱۳ لندن را ترك كرد.در انگلیس عمده مقامات دولتی مسئول در امر سیاست خارجی و در راس آنها شخص نخست وزیر نظر به ملاحظات سیاسی در دادن نشان زانوبند به شاه ایران اصرار می ورزیدند و آن را به صلاح و مصلحت كشور می دانستند! بالفور نخست وزیر در نامه ای كه به پادشاه كشورش نوشت یادآور شد كه «اعلیحضرتا با توجه به نفوذ خطرناك روسیه در ایران موقعیت ما در این كشور فوق العاده حساس است و ما باید نقش خود را با كمال دقت و احتیاط بازی كنیم و در این بازی كه در پیش داریم اغلب كارت های برنده متاسفانه در دست روس ها است با وصف اینكه از این حقیقت آگاهم كه شاه ایران تقریباً آلت دست آنها است باز هم ابداً صلاح نیست (بلكه خطرناك هم هست) كه همین ابزار ضعف را به كلی دور بیندازیم... این یكی از آخرین كارت های برنده است كه در دست ما باقی مانده و نباید آن را بی جهت ضایع نماییم. سوم نوامبر ۱۹۰۲»۱۴
بعد از ارسال این نامه بود كه از دفتر مخصوص سلطنتی نظر مساعد شاه به شرح زیر صادر گردید: «اعلیحضرت پادشاه انگلیس روی انگیزه وطن خواهی و به منظور جلوگیری از نفوذ روسیه در ایران و نیز با در نظر گرفتن وظایف شامخ مقام سلطنت حاضر شده اند نشان و حمایل زانوبند را با همان شكل و شعار سنتی آن (با علامت صلیب سنت جورج) به پادشاه ایران اعطا كنند.»۱۵
پس از كسب موافقت شاه، هیات مخصوصی به ریاست شخص وزیر امور خارجه با نشان زانوبند در دوم فوریه ۱۹۰۳ وارد تهران شدند و مراسم اعطای نشان به مظفرالدین شاه درقصر گلستان با تشریفات مخصوص انجام گرفت و شاه ایران همچون كودكان۱۶ خوشحال و شادمان كه به دریافت چنین نشانی مفتخر شده است. حال این نشان برای ملت ایران به چه قیمت تمام شد برایش مهم نبود، زیرا چیزی كه برای زمامداران خودكامه ایران مطمح نظر نبود همانا ایران و مصالح مردم ایران بود!
آمدن لردلنزداون وزیر امور خارجه انگلیس در راس این هیات برای تقدیم نشان زانوبند به پادشاه ایران بدون علت هم نبود زیرا با افشای قرارداد گمركی ایران و روس كه تاریخ اجرای آن ۱۴ فوریه ۱۹۰۳ تعیین شده بود اگر دولت انگلیس نظیر آن را به دست نمی آورد لطمه بزرگی به تجارت امپراتوری انگلیس وارد می شد كه هیات اعزامی به تهران موفق شد در نهم فوریه یعنی پنج روز قبل از اجرای تعرفه گمركی جدید ایران و روس مشابه آن را با دولت ایران منعقد نمایند!
پی نوشت ها:
۱- مخبرالسلطنه هدایت در خاطراتش می نویسد كه: «حكیم الملك (از مقربین شاه) گفت ما چهل سال درب خانه او گرسنگی خوردیم به امید امروز و شهر تصنیفی شهرت كرد «حالا نخوریم كی بخوریم. خوردن نبود بلعیدن بود» خاطرات و خطرات، چاپ دوم، ص ۹۹.
۲- مراسم جشنی كه به مناسبت آغاز پنجاهمین سال سلطنت ناصرالدین شاه (به حساب سال قمری) ترتیب یافته بود با گلوله ای كه میرزا رضا كرمانی به قلب شاه نشانه گرفت به عزای شاهانه مبدل شد! (ناصرالدین شاه در چهاردهم شوال ۱۲۶۴ در تبریز به تخت سلطنت جلوس كرد و روز ۲۲ ذیقعده همین سال در تهران جلوس بزرگ و مراسم سلام عام برگزار شد و در روز جمعه هفدهم ذیقعده ۱۳۱۳ برابر اول ماه مه ۱۸۹۶ در حرم حضرت عبدالعظیم به قتل رسید.
۳- ماژور تالبوت نام انگلیسی با گرفتن امتیاز توتون و تنباكو از ناصرالدین شاه به تاسیس شركتی مبادرت ورزید به نام «كمپانی رژی»
۴- از خاطرات كلنل كاساكوفسكی فرمانده بریگارد قزاق روسیه تزاری در ایران، ترجمه عباسقلی حلی، ص ۱۰۵. كاساكوفسكی به هنگام قتل ناصرالدین شاه از جانب اتابك صدراعظم مامور برقراری امنیت در تهران شد و به خوبی از عهده برآمد.
۵- افضل التواریخ اثر میرزا غلامحسین افضل الملك وقایع نگار دربار مظفرالدین شاه، به كوشش منصوره اتحادیه (نظام مافی) و سیروس سعدوندیان ص ۴۰۶.
۶- همان كتاب صص ۳۹۶ و ۸.
۷- تاریخ امتیازات نگارش ابراهیم تیموری صص ۳۹۶ و ۴۰۴.
۸- تاریخ زندگانی لرد لنزداون به نقل از تاریخ روابط انگلیس و ایران نگارش شادروان محمود محمود، جلد ششم، چاپ چهارم ص ۲۸۱.
۹- همانجا، جلد سوم، چاپ پنجم ص ۱۰۲۲.
۱۰- بعد از عبدالعزیز برادر عبدالمجید پسر وی به نام سلطان مراد پنجم به پادشاهی رسید كه پس از چند ماه خلع و برادرش عبدالحمید به جایش نشست.
۱۱ تا ۱۵- خاطرات سیاسی هاردینگ ترجمه شادروان دكتر جواد شیخ الاسلامی به ترتیب صفحات ۲۰۲ ، ۳۱۰ ، ۲۰۷ ، ۳۱۷ و ۳۱۸.
۱۶- گزاویه پااولی كه در سفر مظفرالدین شاه به اروپا رئیس محافظین او در فرانسه بود در كتاب اعلیحضرت ها تالیف خود مظفرالدین شاه را طفل مسن می خواند و می نویسد وی از جهت میزان فكر و فهم حكم یك بچه ده - یازده ساله را داشت كه سرگرمی اش همیشه چیزهای كوچك و بی اهمیت بود و چون به چیز غیرمتعارفی برمی خورد همان تعجبی كه به چنین طفلی دست می دهد به او نیز دست می داد.
ضیاءالدین رجایی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید