پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ناتوانی مالی در ازدواج


ناتوانی مالی در ازدواج
عمده‏ترین مشكل و مانعی كه نوعا برای ازدواج جوانان و بی‏همسران وجود دارد، فقر مالی و ناتوانی اقتصادی است. این مانع عمده، آنگاه گسترش بیشتری یافته و قوت می‏گیرد كه موانع فرهنگی و آداب و رسوم اجتماعی نادرست نیز آن را همراهی كند و به فقر كاذب دامن زند «وَ أَنْكِحُوا الأیامی مِنْكُمْ و الصّالحینَ مِنْ عبادِكُمْ و إمائِكُمْ إنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهُمُ اللّه‏ُ مِنْ فَضْلِهِ و اللّه‏ُ واسِعٌ علیمٌ وَلْیَسْتَعْفِفِ الّذینَ لا یجدُونَ نِكاحا حتّی یُغْنیَهُمُ اللّه‏ُ مِنْ فَضْلِهِ وَ الّذینَ یَبْتَغُونَ الْكِتابَ مِمّا مَلِكَتْ أیْمانُكُمْ فَكاتِبُوهُمْ اِنْ عَلِمْتُمْ فیهِمْ خَیرا و آتُوهُمْ مِنْ مالِ اللّه‏ِ الّذی آتاكُمْ وَ لا تُكْرِهوا فَتَیاتِكُمْ عَلَی البِغاءِ إنْ اَرَدْنَ تَحَصُّنا لِتَبْتَغُوا عَرَضَ الحیاهِٔ الدُّنیا وَ مَنْ یُكْرِهْهُنَّ فانَّ اللّه‏َ مِنْ بَعْدِ إكراهِهِنَّ غَفُورٌ رحیمٌ و لَقَدْ أنْزَلْنا اِلَیْكُمْ آیاتٍ مُبَیِّناتٍ و مَثَلاً مِنَ الّذینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ و مَوْعظهًٔ لِلْمُتَّقینَ». «آیات ۳۴ ـ ۳۲» چنانكه در شرح كلی آیات مورد بحث، در شماره گذشته آوردیم، ازدواج، به عنوان نقطه عطف در زندگی هر فردی و یكی از مهم‏ترین مسائل اجتماعی، عنایت ویژه اسلام را به خود معطوف داشته است. علاوه بر آن همه روایات كه در شرح احكام و مسائل اجتماعی و اخلاقی این مهم وارد شده، در آیات متعددی نیز به ابعاد مختلف آن پرداخته شده است. در اینجا در آیات مورد بحث، نخست به مسئولیت جامعه اسلامی و مسلمانان در برابر ازدواج زنان و مردان مجرد توجه داده می‏شود و سپس به كسانی كه به هر دلیل اینك امكان ازدواج ندارند، مسئولیت پاكدامنی را یادآوری می‏كند. علاوه، آیه دوم، برخی مسائل مرتبط با همین موضوع در خصوص بردگان را بازگو می‏كند. آیه سوم یادكردی است از عنایت خداوند در فرو فرستادن آیات كه مایه پند پرهیزكاران است. در قسمت قبل، پس از شرح نكات ادبی، به تفصیل به تفسیر فراز نخست آیه اول پرداختیم و طی آن روشن كردیم كه مخاطب آیه كیانند و منظور از صالحین چیست و در پایان نیز به تفصیل به ضرورت حفظ شئون انسانی و اجتماعی و حفظ آبرو و شخصیت جوانانی كه به كمك دیگران، از جمله برخی نهادهای اجتماعی، ازدواج می‏كنند، فرا خواندیم. شرح فراز دوم آیه را به این قسمت واگذار كردیم. وعده كردیم گزیده روایات این موضوع را نیز در همین قسمت بیاوریم، اما با به درازا كشیدن بحث، مجالی برای بازگویی آنها وجود ندارد. یك سؤال اساسی به تناسب فراز یاد شده از آیه نیز مانده است و باید منتظر شماره آینده ماند.
* ** اِنْ یَكُونُوا فقراء یُغْنِهم اللّه‏ُ مِنْ فَضْلِه و اللّه‏ُ واسعٌ علیمٌ. عمده‏ترین مشكل و مانعی كه نوعا برای ازدواج جوانان و بی‏همسران وجود دارد، فقر مالی و ناتوانی اقتصادی است. این مانع عمده، آنگاه گسترش بیشتری یافته و قوت می‏گیرد كه موانع فرهنگی و آداب و رسوم اجتماعی نادرست نیز آن را همراهی كند و به فقر كاذب دامن زند. یعنی ناداریِ كاذبی كه تنها برخاسته از خواسته‏ها و برداشت‏های نادرست از زندگی و ازدواج و رفاه و گذران معیشت است. تلقی ناصواب از شیوه زندگی و مدیریت آن و مقایسه‏های ناقصی كه میان زندگی‏ها به ویژه با گسترش امر ارتباطات، صورت می‏گیرد و خواسته‏ها و توقعاتی كه به سرعت رشد می‏كند، تا جایی كه به بخشی از فرهنگ عمومی جامعه و خانواده‏ها تبدیل می‏گردد، به احساس ناداری و فقری در جامعه دامن می‏زند كه در واقع وجود ندارد و لااقل برای برپایی یك زندگی ساده و بی‏آلایش كه حداقل‏هایی از امكانات برای شكل‏گیری یك خانواده را داشته باشد، مانعی به شمار نمی‏رود. بررسی پدیده فقر و عوامل و زمینه‏های گسترش آن و نوع برخوردی كه اسلام با آن دارد و مسئولیتی كه جامعه اسلامی و حكومت مبتنی بر اسلام در مقابل آن دارد، بیرون از حوصله و خواست این بحث است اما تا آنجا كه به شرح این فراز از آیه شریفه برمی‏گردد، تردیدی نداریم كه فقر و تنگدستی مانعی اساسی بلكه عمده‏ترین مانع در راه شكل‏گیری خانواده و پیوند ارزشمند ازدواج است ولی باز تردیدی نداریم بخش عمده‏ای از این پدیده منفی و تأثیرگذار، برخاسته از نوع تلقی و فرهنگی است كه در جامعه و بر خانواده‏ها حاكم است. زیاده‏طلبی‏ها و خودنمایی‏ها و تصورات نادرست و راحت‏طلبی و رفاه‏زدگی در شكل‏گیری این تلقی و فرهنگ ناصواب نقش دارد و در واقع در بسیاری موارد، این فقر واقعی نیست كه مانع ازدواج است، بلكه این فقر كاذب و خودساخته و احساس فقر است كه جوانان و خانواده‏ها را در آرزوی زندگی مطلوب به انتظار شرایط مناسب نگه می‏دارد و ازدواج را چون كوهی دست نیافتنی در برابر دیدگان منتظر جوانان نشان می‏دهد. این سخن، روشن است كه به معنای بازداشتن از تلاش بیشتر برای بهبودی بیشتر و ارتقای سطح زندگی نیست. نیز به معنای محدود ساختن موانع ازدواج و عوامل افزایش سن ازدواج، به موضوع یادشده نیست. چه اینكه به معنای نادیده گرفتن كامل، توانایی مالی در فراهم ساختن حداقل‏های زندگی و تأمین معیشت نمی‏باشد. فقط تأكید بر این واقعیت انكارناپذیر است كه بخش عمده‏ای از مانع اساسی ازدواج، احساس فقر و ناداری خودساخته‏ای است كه تنها در ذهن و خیال و در داوری و نگاه جامعه وجود دارد. نه در واقعیت امر لذا علی‏رغم ارتقای سطح زندگی، در مقایسه با گذشته‏ای نه چندان دور، شاهدیم كه موانع پیوند ازدواج و شكل‏گیری خانواده فزونی یافته و از یك سو نرخ ازدواج كاسته شده و سن آن بالا رفته و از سوی دیگر طلاق افزایش یافته است. به هر روی، نتیجه تنگدستی و ناداری از یك سو، و خواست بالا و توقع زیاد جامعه و خانواده‏ها از سوی دیگر، چیزی نیست جز احساس ناتوانی افراد بی‏همسر در تشكیل خانواده و نگرانی و اضطراب در تن دادن به ازدواج. بخش وسیعی از دختران و پسران جوانی كه نیازمند ازدواج و قرار گرفتن در مأمن خانواده جدید هستند، برای اقدام به ازدواج دچار نگرانی می‏شوند و بر این باورند كه توان گذران زندگی را ندارند؛ پسر، نگران مدیریت و تأمین معاش خود و همسر و فرزندانش است و دختر، از ترس تنگدستی شوهر و سختی زندگی و نداشتن رفاه و آسایش مادی، به سختی تن به ازدواج و رفتن به خانه بخت می‏دهد، چرا كه آن را خانه «بدبختی» می‏داند و نه «خوشبختی». این واقعیت، جوانانی را كه از اراده قوی و شجاعت لازم برخوردار نیستند بیشتر رنج می‏دهد و طبعا دیرتر مسئولیت زندگی مشترك را می‏پذیرند. بسیاری از پسران به این عذر پیش‏قدم ازدواج نمی‏شوند و بسیاری از دختران به همین عذر، به خواستگاران خود، پاسخ منفی می‏دهند. البته چنانكه اشاره شد، این نگرانی، در همه موارد ناشی از فقر كاذب و تنگدستی خودساخته و احساس صرف نیست.در بسیاری از جاها جوانان، از تأمین حداقل شرایط تشكیل خانواده و گذران زندگی عاجزند و به درستی در توان خویش نمی‏بینند كه ازدواج كنند به ویژه پسران و مردان كه با این پیوند مسئولیت اداره زندگی و تأمین مخارج آن را از آغاز بر عهده می‏گیرند. خانواده‏ها نیز در رنج فقر و مشكل مالی به سر می‏برند و از عهده فراهم ساختن حداقل امكانات برای ازدواج فرزندان خود برنمی‏آیند.این فراز از آیه شریفه، به زیبایی تمام، به این نگرانی و ترس پاسخ گفته و به آن برای كسانی كه به آیات الهی و قرارهای خداوندی ایمان دارند، اجمالاً پایان داده است. منطق كلی قرآن كریم در اینجا این است كه اینان كه شرح حالشان در فراز اول آیه گذشت، ازدواج كنند «اگر هم فقیر و تنگدست باشند، خداوند از فضل خویش آنان را بی‏نیاز می‏سازد، چرا كه خداوند، هم گشایش‏دهنده است (رزق او بی‏كران است و پایان‏ناپذیر) و هم دانا.» در بسیاری موارد این فقر واقعی نیست كه مانع ازدواج است بلكه این فقر كاذب و خودساخته و احساس فقر است كه جوانان و خانواده‏ها را در آرزوی زندگی مطلوب به انتظار شرایط مناسب نگه می‏دارد و ازدواج را چون كوهی دست نیافتنی در برابر دیدگان منتظر جوانان نشان می‏دهد. در فراز نخست، دیدیم كه خداوند فرمان می‏دهد بی‏همسران را همسر دهید، حتی غلامان و كنیزان صالح را نیز همسر دهید، حال تأكید می‏ورزد كسی تنگدستی آنان را عذر نداند و بهانه نسازد و خود آنان نیز به این عذر از ازدواج دوری نكنند چرا كه خداوند، اگر تنگدست هم باشند، آنان را بی‏نیاز می‏كند تا بتوانند گذران معیشت كنند. اگر در نگاه معمول جامعه و در نگاه فرد، با وجود فقر و بی‏چیزی، تن دادن به ازدواج، مایه فقر بیشتر و بدبختی فزون‏تر است، اما در نگاه توحیدی و بر اساس بینش قرآنی، ازدواج نه تنها لزوما افزایش فقر را در پی ندارد، بلكه زمینه كاستن از آن و بی‏نیازی را فراهم می‏سازد. منطق كلی قرآن این نیست كه وقتی نداری یا ندارد ازدواج نكن، بلكه تأكید می‏كند اگر نداری یا ندارد، ازدواج كن تا دارا شوی و از تنگنای معیشت كنونی‏ات بیرون آیی. و لااقل اینكه «چه بسا» از وضعیت كنونی نجات یابی و بی‏نیاز شوی. درست همانند آن دسته از روایاتی كه در تأكید بر صدقه دادن، فرمان می‏دهد اگر تنگدست هم هستی صدقه بده تا از آن رهایی یابی. یعنی صدقه دادن توسط شخص فقیر را نه تنها مایه فقر بیشتر او نمی‏داند بلكه راهی برای نجات از فقر می‏شمارد.۱
در اینجا نیز آیه شریفه در صدد رفع نگرانی از جامعه و مدیران آن، و خانواده‏ها و جوانان بی‏همسر است كه مبادا نگرانی فقر و دل‏مشغولی ناداری آنان را از تن دادن به زندگی مشترك باز دارد و یا خانواده‏ها و اولیای آنان و مسلمانانی كه مخاطب دستور قرآنی «انكحوا» هستند، به عذر فقر پیش‏قدم ازدواج آنان نباشند.خداوندی كه هم گشایش‏دهنده و روزی‏دهنده است و خزانه كرم و نعمت او كاستی نمی‏گیرد، و هم دانای به وضع و نیت و نگاه افراد است و آگاه به راه بی‏نیازسازی، آنان را از خزانه فضل و نگاه لطف و تدبیر حكیمانه خویش كه همه جهان را بر آن استوار ساخته و چرخ عالم خویش را بر آن روان داشته، بی‏نیاز می‏گرداند، و زمینه‏های گشایش روزی را فراهم می‏آورد و درهای توشه گذران زندگی را به روی آنان می‏گشاید. البته فقر خودساخته و خودخواسته كه ناشی از تقصیر و كوتاهی فرد و خواست و اراده سوء او می‏باشد، حسابی دیگر دارد و طبعا نباید توقع چندانی در رفع آن داشت. اگر كسی یا جامعه‏ای به خواست خود، خود تن به كار و تلاش و تولید و تجارت صحیح نمی‏دهد و یا به خواست خود، خود را دچار فقر كاذب كرده و احساس فقر او بیش از فقر واقعی او است، چندان نمی‏تواند توقع فضل الهی و نگاه مرحمت خداوندی داشته باشد. در این صورت باید او را مشمول این اصل قرآنی دانست كه «انّ اللّه‏ لا یغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بِأنفسهم»۲ و نیز «ذلك بانّ اللّه‏ لم یَكُ مغَیِّرا نعمهًٔ أنْعمها علی قوم حتّی یغیّروا ما بأنفسهم».خداوند متعال تا جامعه‏ای و تا مردمی در صدد تغییر وضع خود نباشند و به آن تن ندهند، آنان را تغییر نخواهد داد. كما اینكه خداوند تغییردهنده نعمتی كه به جامعه‏ای داده نیست، تا اینكه خودشان آن را تغییر دهند و مایه زوال آن شوند. ولی همه می‏دانیم كه بخش عمده‏ای از فقر و تنگدستی، پدیده‏ای تحمیلی بر جوانان و خانواده‏ها است كه آنان را نگران وضع آینده خویش ساخته است.اینان باید به این وعده الهی دل بسپارند و مطمئن باشند و یا لااقل این امید را داشته باشند كه اگر زندگی را به قناعت و صرفه‏جویی بگذرانند، كه این نیز خواسته خداوند و اولیای دین است، خدای متعال آنان و زندگی‏شان را به فضل و مرحمت خویش بی‏نیاز می‏سازد. حتی آنانی كه به تقصیر خود، در تنگنای مالی و معیشت قرار گرفته‏اند نیز آنگاه كه خود را در فضای مسئولیت‏آور زندگی مشترك ببینند احساس مسئولیت بیشتری برای رفع فقر و تأمین هزینه زندگی خواهند داشت. در این وعده‏ها و قرارهای الهی نباید تردید كرد؛ اگر مایه‏ای برای تردید باشد، بیشتر ناشی از آگاهی ناقص ما از اصول صحیح زندگی و قواعد درست رفتار اجتماعی و سلوك ناصواب ما در زندگی و هزینه كردن و روابط اجتماعی و خانوادگی است. آرامش روحی و امنیت خاطری كه این آیه شریفه به دست می‏دهد، آن مقدار هست كه خانواده‏ها را به خاطر تنگنای مالی، از ازدواج جوانانشان باز ندارد و لااقل آنان را و نیز جوانان را به علت نگرانی از آینده، از تشكیل خانواده دور نسازد، و این بستگی مستقیم به مراتب ایمان و اعتقادی دارد كه افراد به این وعده الهی دارند؛ وعده‏ای كه تنها احتمال تحقق آن در باره آدمی، آرامش خاطر لازم را برای تشكیل خانواده به دست می‏دهد. تردیدی نیست كه خداوند وسعت‏دهنده است و فضلش همه هستی را در بر گرفته است و دانای به همه امور آشكار و پنهان است و اساسا هر چه هست در پیش او پیداست، از فقر و غنای آدمیان آگاه است و انگیزه آنان را در ازدواج می‏داند و روزی همه موجودات و از جمله، انسان‏ها به دست او است. البته وعده و قرار الهی و تحقق آن، بر خواست او كه تنها بر اساس حكمت و مصلحت‏دانی خود او می‏باشد استوار است.
گستره وعده الهی
یك بحث كه مورد توجه برخی مفسران نیز قرار گرفته و در این وعده الهی به عنوان یك پرسش مطرح است، این است كه آیا این وعده عمومیت و كلیت دارد؛ اگر چنین است پس چرا شاهد هستیم كه كسانی با ازدواج كردن، نه تنها از فقر نجات نمی‏یابند بلكه تنگدستی آنان شدت می‏گیرد و زندگی بر آنان دشوارتر می‏شود و حتی گاه علی‏رغم غنا و بی‏نیازی، پس از ازدواج دچار فقر می‏شوند؟ همین پرسش در باره آیه دیگر قرآن كه تقوا و پرهیزكاری را مایه جلب رزق و روزی الهی شمرده نیز مطرح است؛ آنجا كه فرموده است: «هر كس تقوای الهی پیشه كند، خداوند گشایشی برای او فراهم ساخته و از جایی كه گمان نمی‏كند او را روزی دهد»۴. پرداختن تفصیلی به این پرسش به ویژه پیش كشیدن مسئله وسعت رزق، از حوصله بحث بیرون است؛ به مقداری كه به اجمال گستره وعده الهی در این آیه را بیان كند و پرسش یادشده را با توجه به چند نگاهی كه وجود دارد، پاسخ گوید، بسنده می‏كنیم. ۱ـ ظاهر برخی روایات شریف، چنانكه در قسمت بعد خواهید خواند، این است كه آیه عمومیت دارد و وعده الهی شامل همه افراد می‏شود. وقتی حضرت فردی را كه به خاطر ترس از تنگدستی تن به ازدواج نمی‏دهد، نكوهش می‏كند با این بیان كه او به خدای عز و جل بدگمان است، چرا كه خداوند می‏فرماید: «ان یكونوا فقراء یغنهم اللّه‏ من فضله»، برمی‏آید كه آیه عمومیت دارد. بنابراین فقر نباید مانع ازدواج شود چرا كه مایه بی‏نیازی است نه دشواری و تنگدستی.۵ ۲ـ برخی این جمله شرطیه «اگر تنگدست باشند خداوند از فضل خودش بی‏نیازشان می‏كند» را به اصطلاح اهل منطق «قضیه مهمله» شمرده‏اند كه در حكم یك «قضیه جزئیه» است و از این‏رو كلیت و عمومیت ندارد. بر اساس این گفته، معنای آیه این خواهد شد كه «گاه چنین است كه اگر فقیر باشند، خداوند از فضل خویش آنان را بی‏نیاز می‏سازد» نه اینكه هر گاه فقیر باشند بی‏نیازشان كند. مؤید این سخن، آیه بعدی است كه به كسانی كه امكان ازدواج ندارند، فرمان پاكدامنی می‏دهد و می‏پذیرد كه برخی به خاطر فقرشان نمی‏توانند ازدواج كنند.۶ با این معنا، آیه نمی‏تواند اطمینان به رفع فقر به خاطر ازدواج را بدهد ولی باید گفت همین مقدار امیدی كه می‏آفریند، می‏تواند تا اندازه زیادی مایه آرامش خاطر و تن دادن به ازدواج شود. ۳ـ برخی چون زمخشری در پاسخ به پرسش یادشده و رفع اشكال، این وعده الهی را مشروط به «مشیت» و خواست الهی شمرده‏اند؛ و مشیت خداوند نیز تابع «مصلحت» و برخاسته از حكمت است، بنابراین در صورتی این وعده تحقق خواهد یافت كه مصلحتی در آن باشد و خداوند طبق آن مصلحت، بخواهد وسعت روزی دهد؛ از این‏رو عمومیت ندارد و طبعا اشكال یادشده خود به خود منتفی می‏گردد. این مشیت نیز همان است كه در آیه‏ای مشابه این آیه، به صراحت به عنوان شرط تحقق وعده الهی شمرده شده است؛ آنجا كه در سال نهم هجری و به دنبال اعلان سوره برائت توسط امیرالمؤمنین علی(ع) به دستور پیامبر اكرم(ص)، مسلمانان موظف می‏شوند پس از آن سال، از ورود و نزدیك شدن مشركان به مسجدالحرام جلوگیری كنند، چرا كه آنها نجسند و نباید به حرم پاك پای بگذارند. این
پسر، نگران مدیریت و تأمین معاش خود و همسر و فرزندانش است و دختر از ترس تنگدستی شوهر و سختی زندگی و نداشتن رفاه
و آسایش مادی به سختی تن به ازدواج و رفتن به خانه بخت می‏دهد چرا كه آن را خانه «بدبختی» می‏داند و نه «خوشبختی». اگر در نگاه معمول جامعه و در نگاه فرد با وجود فقر و بی‏چیزی تن دادن به ازدواج مایه فقر بیشتر و بدبختی فزون‏تر است اما در نگاه توحیدی و بر اساس بینش قرآنی ازدواج نه تنها لزوما افزایش فقر را در پی ندارد بلكه زمینه كاستن از آن و بی‏نیازی را فراهم می‏سازد. تحریم طبعا مشكلات اقتصادی چندی را متوجه مسلمانان می‏كرد و از رونق تجارت و درآمد آنان در ایام حج می‏كاست. آیه شریفه بلافاصله پس از دستور تحریم، رفع نگرانی می‏كند كه اگر از این بابت ترس فقر و كسادی اقتصاد نیز دارید، خداوند «اگر بخواهد» از فضل خودش شما را بی‏نیاز خواهد ساخت؛ خداوند دانای حكیم است: «یا ایها الذین آمَنوا انّما المشركونَ نَجَسٌ فلا یقربوا المسجد الحرام بعد عامهم هذا و ان خفتم عَیْلَهًٔ فسوف یُغْنیكُمُ اللّه‏ ُ من فضله ان شاء ان اللّه‏ علیم حكیم».۷ در این آیه با جمله «ان شاء؛ اگر خدا بخواهد» وعده الهی مشروط به خواست خداوند شده است. در آیه مورد بحث نیز هر چند تصریح به این شرط نشده ولی چاره‏ای جز منظور ساختن آن نیست و الاّ واقعیت غیر از آن خواهد بود. در واقع این آیه مطلق است ولی مقید به شرط یادشده می‏شود كه در آن آیه آمده است.۸ زمخشری كه جزء معتزلیان به شمار می‏رود، چنانكه ملاحظه كردید، آیه شریفه را مقید و مشروط به قید «مصلحت» كرده است. كسان دیگری از اشاعره كه تحلیل افعال الهی را بر مبنای فهم عقل و دیدگاه معتزله نپذیرفته‏اند، وعده الهی در آیه را فقط منوط به «مشیت» الهی كرده و بر مثل زمخشری خرده گرفته‏اند كه چرا پای مصلحت‏سنجی را به میان كشیده است.۹ صرف نظر از اختلاف و دعوای میان معتزلیان و اشاعره در موضوع تحلیل فعل خداوند و احكام الهی، بر مبنای مذهب شیعه و آنچه اهل‏بیت عصمت و طهارت(ع) به ما آموخته‏اند، تردید نیست كه افعال خداوندی و احكام شریعت بر اساس مصالح و مفاسدی است كه در متن واقع وجود دارد، هر چند فهم ما از درك آن عاجز باشد و تعلق اراده حكیمانه خداوند به فعلی از افعال و جعل حكم بر همان اساس است. بنابراین، این شرط هر چند حذف شده ولی باید آن را در نظر گرفت؛ همانند وعده اجابت دعا در آیه «ادعونی استجب لكم»۱۰ كه مشروط به مصلحت و مشیت الهی است هر چند ذكر نشده است.۱۱ ۴ـ برخی از اشاعره كه غالب قریب به اتفاق اهل سنت‏اند و این گفته زمخشری را پذیرفته ولی آن را بر مبنای اشعری‏گری خود محصور در «مشیت» الهی كرده‏اند، در پاسخ به این سؤال كه مشیت الهی اختصاص به بعد از ازدواج ندارد، پیش از آن نیز اگر خدا بخواهد شخص از فقر رهایی می‏یابد، چه اینكه بعد از ازدواج نیز ممكن است به مشیت الهی، در فقر بماند یا حتی از غنا به حالت فقر افتد، به شرح رابطه غنا و ازدواج پرداخته و به گونه‏ای روان‏شناسانه تحلیل كرده و گفته‏اند كه بشر در قالب طبیعی خود نوعا به اسباب و علل مادی رزق و معیشت توجه دارد و از سبب‏ساز حقیقی كه خداوند است غافل است تا جایی كه حتی عقل نیز گرفتار این توهم می‏شود كه كثرت نان‏خور، قطعا موجب فقر می‏شود و كمی عیال، حتما موجب ثروت و وفور مال و بی‏نیازی. خداوند با این آیه می‏خواهد توجه به این حقیقت بدهد كه همه امور به دست او است و لذا ممكن است عكس این امر اتفاق افتد. از این‏رو انسان عاقل و آگاه، به خاطر نگرانی از فقر، دست از ازدواج نمی‏شوید، چون آن را سبب واقعی فقر نمی‏داند، بلكه كار به دست خداوند است و فقر و غنای او، چه ازدواج بكند و چه ازدواج نكند، به «مشیت الهی» برمی‏گردد. بنابراین، نگاه آدمی، در دستیابی به غنا و ثروت، باید در واقع به خواست خداوند باشد و نه اموری چون ازدواج. بر اساس این گفته، جمله «إن یكونوا فقراء یغنهم اللّه‏ من فضله» هر چند به صورت «موجبه» آمده ولی مراد از آن، جمله «سالبه» است. در واقع آیه می‏خواهد بگوید ازدواج «مانع» بی‏نیازی به واسطه فضل الهی نیست ولی با این تعبیر بیان كرده كه ازدواج «موجب» بی‏نیازی می‏شود. یعنی نفیِ «مانع» (= نكاح) را با «وجود» ممنوع (= غنا) رسانده است. و این خود یك نوع مبالغه و تأكید بر عدم مانعیت ازدواج در بی‏نیازی و غنا می‏باشد.۱۲ اصل این گفته هر چند در نگاه نخست، ممكن است به صواب آید ولی باید توجه كرد كه برخاسته از دیدگاه اشاعره در تبیین فعل خداوند تعالی بر مبنای جبر است كه با منطق شیعه كه با مبنای «لا جبر و لا تفویض، بل امر بین الامرین» دست رد به سینه «جبر» اشاعره، و «تفویض» معتزله می‏زند، سازگاری ندارد. البته این سخن كه همه زندگی و معیشت و فقر و غنا را نباید بر مبنای كمی و زیادی عیال و نان‏خور تحلیل كرد و باید عوامل دیگر را نیز در نظر آورد به ویژه لطف و عنایت خداوندی كه چه بسیار تنگدستانی را پس از ازدواج بی‏نیاز ساخته و چه بی‏نیازانی را كه به نان شب نیز نیازمند كرده، در جای خود باید پذیرفت. ۵ـ در این میان و با بهره جستن از برخی نكات پیش‏گفته، به اجمال می‏توان گفت وعده خداوند، چه در این آیه و چه در آیات دیگر، تخلف‏ناپذیر است و خداوند همان گونه كه خود فرموده۱۳ در وعده خویش صادق است و تخلف از آن برای او معنا ندارد ولی تردیدی نیز نیست كه بسیاری از مصالح بندگان و جامعه از دید محدود آدمی پنهان است و در سعه آگاهی وی قرار نمی‏گیرد. «عسی ان تكرهوا شیئا و هو خیر لكم و عسی ان تحبّوا شیئا و هو شر لكم»۱۴ و نیز «فعسی أن تكرهوا شیئا و یجعل اللّه‏ فیه خیرا كثیرا»؛۱۵ از سوی دیگر بسیاری از وعده‏های الهی شروط و مقدماتی دارد كه چه بسا شخص از آنها غافل است و یا به آنها جامه عمل نپوشانده است و طبعا نتیجه مورد نظر را نخواهد گرفت. چه اینكه وعده الهی را نباید جایگزین تلاش و كوشش شمرد و از راههای معمول در تأمین هزینه و توشه زندگی دست شست و منتظر بود كه خداوند مستقیما از خزانه غیب خود، غنا و ثروت را نصیب آدمی كند. آنچه بر عهده بنده است این است كه به وعده الهی ایمان آورد و به آن دل ببندد و از ترس فقر بیشتر، از امر پسندیده‏ای چون ازدواج دست نكشد و به امید فضل الهی و با توكل بر لطف او، مسئولیت زندگی و مدیریت آن را بپذیرد و تلاش درخور خویش را در كسب روزی حلال از یك سو، و صرفه‏جویی و قناعت از سوی دیگر، به كار بندد. این كاری است كه بر عهده او است و از آن به بعد از عهده او بیرون است.اگر هم آنچه مورد انتظار او بود و به آن امید بسته بود حاصل نشد و گشایشی در زندگی و خدای حكیم برای كار و مال و ثروت نیز نقش قائل شده و در نظام احسن خویش برای آن جایگاهی قرار داده است اما همه امور زندگی و نیازهای آن را بر كاكُل مادیات و محور مال و ثروت به گردش نیاورده است.درآمد وی پدید نیامد، آن را مایه بدگمانی به وعده الهی قرار ندهد؛ شاید مصلحت مهم‏تری در میان است و شاید مانعی در كار است؛ آدمی كه به همه اسرار خلقت و رموز آفرینش آگاهی ندارد. همان گونه كه عدم استجابت اكثر دعاهای ما، مایه قطع امید به خداوند متعال نمی‏شود و همچنان امید به اجابت دعاها داریم. همین امید ما را به درگاه حق نزدیك می‏كند و تلاش می‏كنیم شرایط اجابت دعاها را بیشتر فراهم سازیم؛ گشایش در زندگی پس از ازدواج نیز به همین سان است و تجربه نشان داده است كه بسیاری از جوانان، تنها پس از ازدواج توانسته‏اند به وضع معیشت و درآمد و زندگی خود سر و سامان بدهند و از فقر رهایی یابند. همه امور زندگی را چنانكه تأكید كردیم، نباید محصور در علل و اسباب مادی كه در چشم این و آن می‏آید جستجو كرد.
وعده خداوند به گشایش و آسایش پس از طلاق
چنانكه دیدید آیه مورد بحث، بی‏همسران را به ازدواج فرا می‏خواند و در این زمینه مسئولیتی را هر چند به گونه استحبابی متوجه اولیایشان می‏كند كه در صدد ازدواج آنان باشند. و از بابت فقر و تنگدستی نگرانی به خود راه ندهند چرا كه خداوند وعده كرده از فضل خویش آنان را بی‏نیاز سازد، البته منافات ندارد كه این وعده الهی بر اساس حكمت خداوند، مشروط به مصلحت و شرط یا شروطی باشد. كه شرح آن گذشت. در این میان آنچه جلب توجه می‏كند وحتی در نگاه نخست می‏تواند مایه شگفتی شود مفاد آیه مشابهی در سوره نساء است كه در نقطه مقابل این آیه، وعده گشایش و بی‏نیازی را برای پس از طلاق می‏دهد و نگرانی زن و مرد را از دشواری پس از جدایی می‏كاهد. و این علی‏رغم نكوهشی است كه در اسلام از طلاق شده است، هر چند تردیدی در جواز آن نیز نیست. شرح مبسوط آیه یاد شده را باید در تفسیر سوره نساء پی گرفت اما توضیح اجمالی آن می‏تواند ما را در یك نتیجه‏گیری كلی كمك كند. آیه یاد شده كه متن آن را در ادامه خواهیم آورد، پس از دو آیه‏ای است كه در باره مصالحه میان زن و شوهر نازل شده است. مفاد دو آیه این است كه اگر زنی بیم سركشی یا رویگردانی شوهر خود را داشته باشد، مانعی ندارد كه میان خودشان سازش كنند و از برخی حقوق خود صرف نظر نمایند و صلح و سازش بهتر است هر چند طبع انسانها این است كه در این موارد بخل می‏ورزند. و شما مردان اگر نیكی كنید و تقوا پیشه سازید خداوند به آنچه می‏كنید آگاه است. شما هرگز نمی‏توانید میان زنانتان، هر چند كوشش كنید، عدالت كامل برقرار سازید ولی كاملاً نیز به یك سو تمایل پیدا نكنید و همسر دیگرتان را همانند زنی بی‏شوهر رها نسازید. و اگر صلح كنید و پرهیزكاری پیشه نمایید خداوند آمرزنده مهربان است: «و انْ امرأهٌٔ خافتْ مِن بَعْلها نشوزا او اعراضا فلا جناح علیهما أن یُصْلحا بینهما صلحا و الصلحُ خیرٌ و اُحْضرِت الانْفُسُ الشُّحَّ و إنْ تحسنوا و تتّقوا فانّ اللّه‏ كان بما تعملون خبیرا * و لَنْ تستطیعوا أن تعدلوا بینَ النساءِ و لو حَرَصْتُم فلا تمیلوا كلّ المیل فتذروها كالمعلّقهٔ و إن تُصلحوا و تتّقوا فانّ اللّه‏ كان غَفورا رحیما».۱۶ اگر زن مشاهده می‏كند كه نشانه‏های نشوز و بی‏توجهی به او در رفتار شوهرش بروز كرده و بیم جدایی می‏رود، این آیات برای پرهیز از ضایع شدن حقوق كامل و كشیده شدن به جدایی و طلاق، این راه را پیش پای آنان می‏گذارد كه به یك نوع صلح میان خود تن دهند و زن و مرد با نادیده گرفتن برخی از حقوق خود، بپذیرند كه همچنان به زندگی با هم ادامه دهند و كارشان به جدایی كامل نینجامد. این پیشنهاد كه با تعبیر «و الصلح خیرٌ» در واقع، یك توصیه قرآنی به آن دو است، و با مخاطب ساختن شوهران با جمله «و اِنْ تُصْلِحُوا» آنان را بخصوص، دعوت به این صلح كرده است، در حقیقت راهی است برای كاهش طلاق و باقی گذاشتن فرصت و زمینه بازگشت به شرایط عادی و اولیه زندگی؛ فرصتی كه با یكسره كردن كار با طلاق، نوعا از میان می‏رود. ولی این سازش علاوه بر اینكه حداقلی از زندگی مشترك را حفظ می‏كند، این فرصت را نیز همچنان باقی می‏گذارد كه دوباره به شرایط اولیه زندگی خود برگردند. و به تعبیر قرآن، كه پس از اعلام ضرورت سكونت زنان مطلقه در خانه شوهران خود در دوران عدّه طلاق، می‏فرماید: «لعلّ اللّه‏ یُحْدِثُ بَعْدَ ذلك امرا؛ شاید خداوند پس از آن، وضع تازه‏ای فراهم كند.»۱۷ طلاق هر چند، كاری مجاز است اما به تعبیر روایات شریف، مبغوض‏ترین حلال پیش خداوند است۱۸ و از این‏رو در مواردی كه در زندگی زناشویی، زمینه وقوع آن پدید می‏آید، قرآن كریم، هم موضوع حكمیّت میان زن و شوهر توسط خیرخواهان دو طرف را پیش رو گذاشته و به آن فرا خوانده۱۹ و هم در این آیات، تن دادن به مصالحه و سازش با گذشت از برخی حقوق اولیه زناشویی را توصیه كرده است. چه اینكه هر چند در جایی تأكید جسته كه اگر نمی‏توانید میان همسرانتان به عدالت رفتار كنید، یك همسر بیشتر نگیرید، اما در اینجا بر این واقعیت انگشت می‏گذارد كه شما هرچند هم تلاش كنید و بخواهید كه میان زنان از جمله در محبت قلبی، به عدالت رفتار كنید نخواهید توانست و این شدنی نیست، لذا از این‏رو جای خرده‏گیری بر كار و رفتار شما نیست؛ آنچه هست این است كه نباید به گونه‏ای رفتار كنید كه همسرتان در عین حال كه شوهر دارد، اما همانند زنان بی‏همسر و شوهر از دست داده باشد. و این نیز خود بیان واقعیتی است كه می‏تواند از برخی جدایی‏ها جلوگیری كند، چرا كه عدالت‏ورزیِ لازم در میان همسران را امری ممكن و دست‏یافتنی می‏شمارد و متذكر می‏شود كه عدالت زناشویی به معنای رفتار كاملاً یكسان حتی از نظر محبت قلبی میان همسران، نه واجب است و نه شدنی؛ از این‏رو نه مردان چنین وظیفه‏ای دارند و نه زنان می‏توانند چنین توقعی داشته باشند، پس بهتر كه با همین شرایط بسازند و از جدایی بپرهیزند؛ شرایطی كه چه بسا مرد علاقه بیشتری به یك همسر خود داشته باشد و یا یكی از همسران محبت و علاقه بیشتری به شوهر خود داشته باشد. حتی با فرض بیم از نشوز و رویگردانی و جدایی در بینش توحیدی و مكتب قرآنی نه چنین است كه همواره «ازدواج» مایه فقر و ناداری بیشتر باشد و نه چنین است كه «جدایی» در شرایط خاص و ناگزیری خودش مایه بدبختی و تنگدستی.توسط شوهر، چه در شرایط تك‏همسری و چه در صورت چندهمسری، چنانكه دیدید، توصیه شده است با پذیرش صلح و گذشت از برخی حقوق، این زندگی مشترك یكباره از هم نپاشد. حال در این شرایط كه از یك سو، زن، نگران رفتار شوهر و ضایع شدن حقوق زناشویی خود و در نتیجه جدایی كامل است، و از سوی دیگر، حاضر به گذشت از برخی حقوق خود برای پذیرش صلح توسط شوهر نیست و یا شوهر نیز به هر دلیل علاقه‏ای به ادامه زندگی با وی ندارد و حاضر به گذشت از برخی حقوق و خواسته‏های خود و تن دادن به سازش نمی‏باشد، و راهی جز ادامه زندگی بی‏ثمر یا جدایی نمانده است، در چنین شرایطی، آیه سوم می‏فرماید: «اگر این دو از هم جدا شوند، خداوند هر كدام را با كرم و روزی خود بی‏نیاز می‏كند و خداوند گشایشگر (دارای رزق بی‏كران) و حكیم است»: «و إنْ یتفرّقا یُغْنِ اللّه‏ُ كلاً من سعته و كان اللّه‏ واسعا حكیما».۲۰ و در ادامه نیز تأكید كرده است كه «برای خداوند است آنچه در آسمان‏ها و زمین است» لذا می‏تواند هر كس را بخواهد بی‏نیاز كند: «و للّه‏ ما فی السموات و ما فی الارض ...».۲۱ یعنی این دو، چندان نگران پس از جدایی نباشند. وقتی در چنین شرایطی قرار گرفته‏اند و راهی برای اصلاح نیافته‏اند، و چاره‏ای جز ماندن در آن وضع ناگوار یا جدایی بر ایشان نمانده است و از این‏رو به جای تن دادن به سازش، به جدایی دل سپرده‏اند، نباید ناامید شوند؛ خداوند كریم در آن شرایط نیز به فضل و كرم خویش، هر یك از آنان را بی‏نیاز خواهد ساخت.برخی «بی‏نیازی» در اینجا را مربوط به ازدواج مجدد و یافتن همسر مناسب شمرده‏اند. یعنی اگر هم از یكدیگر جدا شوند تا از وضع ناگوار كنونی رها گردند، از فضل و لطف خداوند است كه همسری مناسب را نصیب آنان كند و از فقر بی‏همسری به بی‏نیازی تأهل در آورد و زندگی گوارایی را روزی‏شان سازد.۲۲
برخی نیز آن را بی‏نیازی در مال گرفته‏اند. یعنی خداوند، پس از طلاق، با فضل و رزق گسترده خویش هر یك از آن دو را بی‏نیاز از دیگری می‏سازد؛ زن گذران زندگی خود را خواهد داشت و مرد نیز به همین سان.۲۳
ولی همان گونه كه مفسر بزرگوار، علامه طباطبایی نیز بر آن تأكید جسته، بی‏نیاز كردن در آیه، به قرینه مقام، امری عام و مطلق است و شامل هر آنچه مربوط به ازدواج و زندگی مشترك زناشویی آن دو است می‏شود، چه انس و الفت و نیازهای عاطفی و جنسی و چه هزینه و خرجی زندگی. خداوند، یكی را برای دیگری و به طفیلی وجود او نیافریده تا اگر كار به طلاق انجامید، دیگر در طول زندگی‏اش همسری نیابد یا از گرسنگی و نداری بمیرد. آنچه هست این است كه خداوند افراد انسان را به گونه‏ای آفریده و سنت آفرینش او به گونه‏ای مقرر شده كه هر كس به حسب فطرت و غریزه اولیه خودش به ازدواج با جنس مقابل كشش و علاقه دارد.۲۴
همه راهها به نگاه مادی ختم نمی‏شود
یك نتیجه‏گیری كلی كه می‏توان از آیه مورد بحث در سوره «نور» و آیات یاد شده در سوره «نساء» گرفت این است كه مدار زندگی و ملاك تصمیم‏گیری و معیار ارزش‏گذاری و باید و نبایدهای زندگی را نباید فقط امور بر مبنای مذهب شیعه و آنچه اهل‏بیت عصمت و طهارت(ع) به ما آموخته‏اند تردید نیست كه افعال خداوندی و احكام شریعت بر اساس مصالح و مفاسدی است كه در متن واقع وجود دارد هر چند فهم ما از درك آن عاجز باشد و تعلق اراده حكیمانه خداوند به فعلی از افعال و جعل حكم بر همان اساس است. مادی و مالی دانست. خدای حكیم، برای كار و مال و ثروت نیز نقش قائل شده و در نظام احسن خویش برای آن جایگاهی قرار داده است اما همه امور زندگی و نیازهای آن را بر كاكُل مادیات و محور مال و ثروت به گردش نیاورده است. كما اینكه تأمین معاش و گذران زندگی را به یك راه و روزنه محدود نساخته است.راه فقر و غنا در بینش توحیدی و مكتب قرآنی به آنچه نگاه محدود و مادی‏گرای آدمی پیش روی خود می‏بیند محدود نمی‏شود و عامل بی‏نیازی و تنگدستی زندگی‏ها، فقط در آنچه در نگاه مردمان منطقی می‏نماید و در بینش قاصر ماده‏گرایی شكل گرفته و مقبول افتاده منحصر نمی‏شود. در ورای این راهها و عوامل و بر فراز ملاك‏ها و ابزار مادی، خداوندی است كه نظام آفرینش خود را بر آنچه در نگاه محدود بشر جلوه می‏كند، محصور نساخته است، هر چند همه از او است ولی «همه» فقط آن نیست كه آدمی می‏انگارد و عقل حسابگر او با منطق مادی و محدود خویش پیش پای آدمی می‏گذارد. در این بینش، نه چنین است كه همواره «ازدواج» مایه فقر و ناداری بیشتر باشد و نه چنین است كه «جدایی» در شرایط خاص و ناگزیری خودش، مایه بدبختی و تنگدستی. چه اینكه در این بینش، نه بی‏همسری و تنها زیستن همواره مایه فزونی ثروت و گردآوری اموال می‏شود و نه با هم زیستن و زندگی مشترك همواره بهترین شرایط را فراهم می‏سازد. بسیاری موارد، ازدواج، فقر موجود را از میان می‏برد و ثروت كنونی را فزونی می‏بخشد، و گاه، طلاق، راه را برای برخورداری از زندگی بهتر هموار می‏سازد. این قلم هیچ گاه تا كنون به جدایی و رفتن به سوی طلاق توصیه نكرده است و همواره نیز از آن پرهیز خواهد كرد اما از این واقعیت بیرونی و حقیقت قرآنی نیز نمی‏توان طفره رفت، كه گاه زندگی به جهنم یا شبه جهنمی تبدیل می‏شود كه چاره‏ای جز به هم زدن آن و خاموش كردن آتش آن از راه جدایی، باقی نمی‏ماند تا مایه گناه و عذاب بیشتر نباشد. زندگی در چنین شرایطی كه به هیچ وجه امكان سازش وجود ندارد، ارزش چندانی نخواهد داشت كه برای ادامه آن دل سوزاند و درست از همین نقطه است كه اسلام با تدبیری حكیمانه طلاق را مجاز شمرده و بر آن صحه گذاشته است؛ اگر اشكالی هست، در فرهنگ جامعه و شرایط و معضلات اجتماعی از یك سو و به شرایط پس از جدایی از سوی دیگر می‏باشد. اشكال اصلی آنجا است كه از یك سو زمینه‏های اجتماعی و خانوادگی طلاق گسترش یابد و از سوی دیگر شرایط برای ازدواج دوباره این دسته از زنان و مردان بسیار دشوار گردد.در حالی كه تلاش جامعه، و متولیان فرهنگ و اقتصاد جامعه باید در جهت كاهش زمینه طلاق و از هم پاشیدن خانواده و گسترش ازدواج دوباره ولی سالم این دسته از مردان به ویژه زنان باشد. آیا برای قرآن حكیم، در شرایطی كه برخی از خانواده‏ها به هر دلیل چاره‏ای جز جدایی نمی‏بینند و راه سازش و اصلاح را به روی خود بسته می‏بینند، راهی جز این می‏ماند كه جلو ناامیدی كامل این دسته از مردان و زنان را بگیرد و آنان را به فضل و وسع خداوند امیدوار سازد، تا اگر در این تجربه مشترك خود را شكست‏خورده می‏بینند، باز امیدوار باشند كه در تجربه مجدد خود موفق خواهند شد و می‏توانند شرایط مناسب‏تری را به لطف الهی برای خود فراهم سازند. بنابراین قرآن كریم ـ آن گونه كه به ذهن قاصر نگارنده می‏رسد ـ نمی‏خواهد تشویق به جدایی كند، بلكه می‏خواهد برای آن مرحله‏ای كه به هر حال ممكن است برای آن زن و مرد پیش آید، چاره‏اندیشی كند و آن دو را امیدوار به آینده‏ای بهتر سازد و در صورت تصمیم قطعی بر جدایی، این امر، راحت‏تر و با آفت و درگیری كمتر صورت گیرد و هیچ یك، دیگری را عامل بدبختی و تیره‏روزی خود نداند. و دل را از تاریكی و كدورت گذشته به روشنایی و آسایش آینده امیدوار سازد و زمینه آن همه قتل و خودشكی كاهش یابد.
اگر طلاق در جامعه‏ای، آن همه آفات را بر جای می‏گذارد كه تنها یك قلم آن، انحرافات اخلاقی بسیاری است كه دامن بخشی از زنان مطلقه و بی‏سرپرست را می‏گیرد، به گونه‏ای كه چه بسا در نگاه
نخست، «مایه شگفتی» می‏شود كه چگونه قرآن كریم، زنان و مردان را به بی‏نیازی پس از جدایی نیز امیدوار كرده است، از یك سو ناشی از مناسبات غلط فرهنگی و معضلات اجتماعی و اقتصادی است كه به گسترش مشكلات خانواده‏ها و درگیری‏ها و ناسازگاری‏ها می‏انجامد و از سوی دیگر ـ چنانكه اشاره شد ـ باز به فرهنگ ناصواب جامعه و روابط نادرست اجتماعی برمی‏گردد كه تعریف درستی از ازدواج و زندگی زناشویی در آن حاكم نیست، و بسیاری منافع و مصالح اجتماعی فدای برخی خواسته‏های زودگذر و برداشت‏های نادرست از زندگی شده است. این است كه در چنین فضایی و در چنین جامعه‏ای این دسته افراد نمی‏توانند چندان خود را مشمول وعده فضل و بی‏نیازی الهی شمرند. خداوند همان گونه كه در ازدواج، وعده‏ای برای رفع فقر خودساخته و احساس كاذب تنگدستی نداده است، ضامن آینده بهتر برای زنان و مردانی كه برخاسته از چنین فضا و شرایطی رو به سوی طلاق می‏آورند نیست. و این چنین است كه بسیاری از زنان و مردانی كه از هم جدا می‏شوند، نه تنها در وضعیت مناسب‏تری قرار نمی‏گیرند بلكه در بسیاری موارد به زندگی و سرنوشت به مراتب ناگوارتری دچار می‏شوند. جامعه‏ای كه مقصر است چگونه می‏تواند انتظار شمول فضل و عنایت خداوندی را داشته باشد. آنچه گذشت را می‏توان در سه جمله جمع‏بندی كرد كه اولاً نباید دختران و پسران و اولیای آنان، تنها ملاكشان برای ازدواج، وضع كنونی مالی باشد، باید به فضل خداوند امیدوار باشند و خداوند از خزانه كرم و فضلش آنان را بی‏نیاز می‏كند و این امر حتی در امر طلاق نیز جاری است، و ثانیا علاوه بر اقتضای حكمت و مصلحت خداوندی، در صورت تقصیر شخص یا جامعه، جایی برای توقع تحقق وعده الهی وجود ندارد. و ثالثا در جامعه‏ای كه عوامل جدایی و زمینه‏های طلاق گسترش یافته، باید حتی‏الامكان همه تلاش خود را بر از میان بردن زمینه‏های طلاق معطوف داشت و نه تبلیغ جدایی و توصیه به طلاق با امیدوار ساختن به آینده بهتر پس از طلاق به خاطر برداشت ناصواب از آیه شریفه.
آیا ازدواج تنگدستان صحیح است؟
برخی مفسّران و فقیهانی كه در باره این آیه شریفه به تفصیل سخن گفته‏اند، پاره‏ای مباحث فقهی را نیز در باره آیه مطرح كرده‏اند كه چاره‏ای جز فرو گذاشتن آنها نیست به ویژه كه اینك برای برخی از آن نكات، ثمره بیرونی وجود ندارد. مثل آنچه در باره بردگان كه در آیه ذكرشان رفته، گفته‏اند. ولی از آن میان شایسته است به یك پرسش، كه ثمره عملی و بیرونی دارد پرداخته شود. پرسش این است آیا مردی كه می‏داند توان هزینه زندگی و تأمین مخارج همسر خود را ندارد، آیا جایز است اقدام به ازدواج كند و آیا داشتن امكانات گذران زندگی در صحت ازدواج شرط است و آیا اگر زن پس از عقد از عدم توان شوهر در پرداخت نفقه وی آگاه شود حق به هم زدن عقد ازدواج را بدون طلاق دارد؟ اینها پرسش‏هایی است كه به همراه روایات متناسب با این فراز آیه، در قسمت بعد خواهد آمد. ان شاءاللّه‏.
پاورقیها:
۱۰ ـ سوره غافر، آیه ۶۰.
۱۸ ـ نك: وسائل الشیعه، ج۱۵، ابواب مقدمات الطلاق، ص۲۶۶ و ۲۶۷.
۱۶ ـ سوره نساء، آیات ۱۲۸ و ۱۲۹.
۱۷ ـ سوره طلاق، آیه ۱.
۱۱ ـ نك: زبدهٔ البیان، ص۵۰۶.
۱۴ ـ سوره بقره، آیه ۲۱۶.
۱۳ ـ نك: آیات ۳۱ رعد، ۱۹۴ آل‏عمران و ۲۰ زمر.
۱۹ ـ سوره نساء، آیه ۳۵.
۱۲ ـ نك: احمد بن‏محمد بن‏منیر اسكندری مالكی، همان، ص۶۵.
۱۵ ـ سوره نساء، آیه ۱۹.
۱ ـ از جمله نگاه كن: بحارالانوار، ج۷۸، ص۶۸ و ۲۰۷؛ و ج۹۶، ص۱۱۸، ۱۲۰، ۱۲۲، ۱۳۱، ۱۳۳، ۱۳۴ و ۱۳۶.
۲۴ ـ نك: المیزان، ج۵، ص۱۰۲.
۲۰ ـ همان، آیه ۱۳۰.
۲۳ ـ نك: مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۱.
۲۱ ـ همان، آیه ۱۳۱.
۲ ـ سوره رعد، آیه ۱۱.
۲۲ ـ نك: كشاف، ج۱، ص۵۶۹.
۳ ـ سوره انفال، آیه ۵۳.
۴ ـ و من یتق اللّه‏ یجعل له مخرخا و یرزقه من حیث لا یحتسب. سوره طلاق، آیه ۵۲.
۵ ـ نك: زبدهٔ البیان، ص۵۰۵.
۶ ـ نك: كنزالعرفان، ج۲، ص۱۳۵.
۷ ـ سوره توبه، آیه ۲۸.
۸ ـ نك: تفسیر كشاف، ج۳، ص۶۴؛ و تفسیر كبیر، فخر رازی، ج۲۳، ص۲۱۴.
۹ ـ نك: الانتصاف فی ما تضمّنه الكشاف من الاعتزال، احمد بن‏محمد بن‏منیر اسكندری مالكی، ذیل تفسیر كشاف، ج۳، ص۶۴.
منبع:نشریه پیام زن ، شماره ۱۳۰
نویسنده:سیدضیاء مرتضوی
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید