پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به فیلم «بارش سنگ ها» ساخته کن لوچ


نگاهی  به  فیلم  «بارش  سنگ ها» ساخته  کن  لوچ
كن لوچ فیلمسازی معترض است. نگاه اعتراضی او در فیلم «بارش سنگ ها» كاملاً پیداست. این دید اعتراض آمیز او در جمله ای كه در فیلم، جیمی به باب می گوید برجسته می شود: «وقتی كارگر باشی هفته ای هفت روز سنگ رو سرت می باره.»
• درباره كارگردان
كن لوچ در سال ۱۹۳۶ در وارویكشایر در نزدیكی كاونتری به دنیا آمد. پدرش به عنوان یك تكنسین برق در یك كارخانه سازنده ابزارآلات ماشین كار می كرد و لوچ در طول حرفه اش همیشه به اصالت خانوادگی اش كه به طبقه كارگر برمی گشت وفادار ماند. او پس از آنكه دو سال خدمت سربازی اش را به عنوان یك تایپیست در نیروی هوایی گذراند در آكسفورد حقوق خواند و همانجا به تئاتر علاقه مند شد. در واقع موقعی كه دانشگاه را ترك كرد با علاقه مند شدن به تئاتر تجربی علاقه اش را به حقوق از دست داده بود. لوچ در چند تئاتر تجربی در نزدیكی بیرمنگام كارگردانی و بازی كرد و بعد در سال ۱۹۶۱ به عنوان كارآموز كارگردانی به تلویزیون ای بی سی پیوست.
لوچ با همكاری تونی گارنت مجموعه ای به نام «بازی چهارشنبه» را كارگردانی كرد كه انقلابی در درام تلویزیونی بریتانیا به وجود آورد و بحث های داغ سیاسی را سبب شد. در سوسیالیست متعهد لوچ و گارنت امیدوار بودند كه درام های اجتماعی شان، طبقه های كارگر و متوسط را به سمت تغییرات اقتصادی انقلابی سوق دهد. آنها ویژگی های سینمای نورئالیستی ایتالیا (استفاده از نابازیگران) و سینمای موج نو فرانسه (جامپ كات و روایت های نامرتب) را با هم تلفیق كردند تا فرم جدیدی را به نام درام مستند ابداع كنند. لوچ در فیلم هایش با استفاده از تكنیك های مستند با قصه گویی به مسائلی از قبیل بی خانمانی، بزهكاری نوجوانان، سیاست و سقط جنین می پردازد. این نوآوری در زیبایی شناسی اصالتی داشت كه قبلاً دیده نمی شد و باعث شد تلویزیون انگلیس از استودیوها به خیابان ها راه یابد.اولین تجربه لوچ و گارنت فیلم اپیزودیك «بالای تقاطع» بود كه در آن به زندگی سه زن از طبقه كارگر در بخش كلدپهام لندن پرداخته می شد. فیلم تركیبی از درام سیاه و طنز بود. در مشهورترین صحنه فیلم، سقط بچه ای در كوچه پستی از دید دانای كل روایت می شود كه در واقع وضعیت بغرنج رواج سقط در بین نوجوانان را روایت می كند. فیلم بعدی لوچ و گارنت «كتی به خانه برگرد» (۱۹۶۶) بود كه مهمترین اتفاق در تلویزیون بریتانیا در دهه شصت بود كه فروپاشی خانواده ای جوان را كه بی خانمان شده بودند نشان می داد. در فیلم با تركیب تكنیك های مستند و داستانی، ناتوانی نهادهای اجتماعی در تامین امنیت روانی اعضای جامعه نمایش داده می شود. صحنه پایانی فیلم «كتی به خانه برگرد» كه در آن سرویس های تامین اجتماعی كتی را از خانواده اش می گیرند فیلم را به یكی از تلخ ترین آثار لوچ تبدیل می كند.
لوچ و گارنت در سال ۱۹۶۷ اولین فیلم سینمایی خود را با نام «گاو بیچاره» با سرمایه یك استودیوی هالیوودی ساختند. فیلم شدیداً تحت تاثیر گدار و برشت بود. اما آنها دو سال بعد با تاسیس یك شركت مستقل فیلم «قوش» را ساختند. فیلمی سیاه و تاثیرگذار كه روایتگر زندگی پسربچه ای اهل بارنزلی بود كه قوشی را تربیت كرده بود تا با او مشغول شود و بتواند از مشكلات خانواده و مدرسه فرار كند. ویژگی های منحصر به فردی كه در این فیلم دیده شد مشخصه تمام كارهای كن لوچ شد.در پایان دهه هفتاد گارنت از لوچ جدا شد و به هالیوود رفت. در این سال ها انتخاب مارگارت تاچر از حزب محافظه كار به سمت نخست وزیری انگلیس باعث تزلزل سیستم تامین اجتماعی آن كشور شد. لوچ نگاهش را به فیلم های مستند معطوف كرد. اما در دهه هشتاد لوچ با نبود سرمایه گذار و همچنین سانسور مستقیم مواجه شد. بی بی سی نتوانست برنامه چهارقسمتی «سئوالاتی از رهبران» را نمایش دهد. این فیلم مستندی درباره اعتصاب معدنكاران در سال ۱۹۸۳ بود. در سال های بعد نیز كشمكش لوچ با سیاستمداران بر سر سیاست خارجی انگلیس ادامه یافت و فیلم های او به خطابه هایی علیه عدم تحقق عدالت اجتماعی در كشور تبدیل شدند. این نگاه در فیلم های بعدی او نظیر «زندگی خانوادگی»، «نگاه ها و بخندها»، «سرزمین پدری»، «بارش سنگ ها» و «سرزمین آزادی» نیز جاری شد.
• تحلیل فیلم توسط مهمانان
در برنامه سینماچهاری كه در آن فیلم «بارش سنگ ها» پخش شد شادمهر راستین نویسنده و منتقد و پرویز جاهد منتقد فیلم به عنوان مهمان حضور داشتند و به بحث و بررسی درباره این فیلم پرداختند.در ابتدا شادمهر راستین فیلم «بارش سنگ ها» را ادای دینی به فیلم «دزد دوچرخه» ساخته ویتوریو دسیكا دانست و گفت كه فیلم های نسلی از فیلمسازان انگلیسی كه كن لوچ جزء آنهاست به نوعی با كمدی های اجتماعی سینمای پس از نورئالیسم ایتالیا شباهت دارد. در این فیلم ها به طبقه كارگر پرداخته می شود.در فیلم های لوچ، هسته اصلی خانواده است. سینمای لوچ دقیقاً نقطه مقابل سینمای هالیوود است و در آن خبری از قهرمان پردازی به سبك هالیوودی نیست.جاهد نیز گفت كه كن لوچ همیشه معضل طبقه كارگر برایش مهم بوده و موقعیت اصلی فیلمش نشان دادن دشواری های این طبقه است. جاهد به وامدار بودن لوچ به سینمای نورئالیستی ایتالیا و موج نو فرانسه اشاره كرد.به اعتقاد دیگر منتقد برنامه، فیلمسازهای انگلیسی بر اجتماع تاثیرگذارند. آنها با حزب كارگر كار می كنند و در دوره نخست وزیری مارگارت تاچر شدیداً از او انتقاد كردند. اما از وقتی كه بلر روی كار آمده اینها بیشتر معطوف به مسائل فردی جدا افتاده از اجتماع شده اند.تا پیش از این فیلم، تاثیر مذهب در فیلم های لوچ بسیار كمرنگ بود.
گروهی از منتقدین پس از تماشای فیلم «بارش سنگ ها» نوید دادند كه اینها دیگر ماركسیستی فكر نمی كنند بلكه به فرد بیشتر اهمیت می دهند. «شنبه شب»، «یكشنبه صبح» جوابی به جامعه سرمایه داری است. در عرض ده یا بیست سال لوچ از آنارشیسم جدا می شود و در «اسم من جو است» به هویت فردی می پردازد.اما پرویز جاهد اعتقاد داشت كه این فردیت همیشه در آثار لوچ مهم بوده. او در دوره های مختلف با فیلمنامه نویسان مختلف كار كرده و در اینجا فیلمنامه نویس خودش معدنچی بود و حرف هایی كه در این فیلم مطرح می شود برگرفته از تجربیات خودش است. در سینمای لوچ به انزوای فرد در جمع پرداخته می شود و بحث دیگری شدن برای او اهمیت زیادی دارد.جاهد در ادامه به زبان فیلم اشاره كرد و گفت اگر فیلم با همان لهجه ای كه ساخته شد دیده می شد شاید درك كردنش دشوار به نظر می رسید چون یك چیزهایی در آن فرهنگ را اگر نشناسیم نمی توانیم فیلم را درك كنیم. سنت های طبقه كارگر انگلیسی، نهادهای اجتماعی مثل كلیسا، تامین اجتماعی و پلیس در فیلم لوچ خیلی مهم هستند. به گفته جاهد انگلیسی ها هم این فیلم را با زیرنویس می بینند. چون فهمیدن لهجه ای كه بازیگران به آن حرف می زنند سخت است.شادمهر راستین مشخصه اصلی فیلم «بارش سنگ ها» را گرایش اجتماعی دانست. با این توصیف كه فردیت هم در آنها مهم است. «بارش سنگ ها» در مجموع بعد از یك دوره كم كاری، اثری مهم در كارنامه لوچ محسوب می شود. كم كاری لوچ تحت تاثیر قطع شدن سوبسیدهای دولتی برای فیلم های هنری و تاكید روی خصوصی سازی و افزایش مالیات شكل گرفت و در این شرایط كن لوچ كه فیلمسازی معترض است و طبیعی است در این روند آسیب ببیند.
جاهد گفت: تمام عناصر تماتیك و سبكی دیگر فیلم های لوچ در این فیلم هم هست. فیلم ساختاری كلاسیك دارد. پدری از طبقه كارگر می خواهد برای فرزندش لباس مراسم عشای ربانی بخرد. پایان به ظاهر شیرین حكایت از خیلی سختی ها دارد. در فیلم مجموعه ای از حوادث در كنار هم قرار می گیرد. مجموعه ای از حوادث اصلی، فرمی و تصادفی مثلاً گم شدن ماشین باب و همینطور پیدا شدنش كاملاً تصادفی است ولی اینها كمك می كند كه فیلم شكل بگیرد.
• تحلیل فیلم
فیلم «بارش سنگ ها»ی كن لوچ داستان سرراستی دارد. كن لوچ در این فیلم داستان مردی وفادار به خانواده و مذهب را روایت می كند. باب مرد بی پولی است كه می خواهد برای دخترش یك لباس زیبا برای شركت در اولین مراسم عشای ربانی بخرد. او به هر دری می زند تا پول لازم را تهیه كند. فیلم با صحنه ای آغاز می شود كه در آن باب و تامی در حال دزدیدن گوسفند هستند. آن دو می خواهند به هر قیمتی شده پول دربیاورند. فیلم خیلی زود ما را به درون جامعه می برد و باب و تامی را از اتهام سرقت در مفهوم تبهكاری اش تبرئه می كند. وقتی آنها قصد دارند گوشت گوسفند را به مشتری های یك كافه بفروشند متوجه اوضاع نابسامان اقتصادی جامعه می شویم. در چنین جامعه ای كمتر كسی پیدا می شود كه از قیمت یك كالا رضایت داشته باشد. ناپدید شدن ماشین باب، وضعیت او را بغرنج تر می كند. او تنها ابزاری كه برای كار داشت را هم از دست می دهد. تلاش باب و تامی برای به دست آوردن پول از هر سو بی نتیجه می ماند. او برای تامین پول لباس مخصوص عشای ربانی دخترش به هر دری می زند. لوله بازكنی، دزدی و... اما اوضاع اقتصادی جامعه به نحوی است كه او نمی تواند كاری دست و پا كند. در ادامه باب یكصد و پنجاه پوند وام می گیرد اما به همسرش می گوید كه این پول را در شرط بندی مسابقات اسب دوانی برده است. یكی از شخصیت های كلیدی فیلم «بارش سنگ ها» كشیش كلیسایی است كه قرار است دختر باب برای اولین بار در آنجا مراسم عشای ربانی را تجربه كند. به رغم سخت گیری های مذهب كاتولیك، پدر بری كشیش متعصب و دگمی نیست. او به باب پیشنهاد می دهد كه به دردسر نیفتد و از لباس هایی كه به صورت خیریه به كلیسا اهدا شده برای حضور دخترش در عشای ربانی استفاده كند. اما باب نمی پذیرد. او می خواهد اتفاقی كه یك بار برای دخترش می افتد باشكوه برگزار شود. باب نمی تواند وام را بپردازد، تنزی نزول خوار معروف منطقه وام او را می خرد و یك بار كه باب در خانه نیست به منزلش می رود و خانواده او را تحت فشار قرار می دهد. فریادهای تنزی بر سر همسر باب نمادی از آوار جامعه سرمایه داری است كه بر سر طبقه كارگر می بارد. تنزی حتی از حلقه ازدواج همسر باب هم نمی گذرد. باب پس از اینكه به خانه می آید و شرح ماجرا را از دخترش می شنود عصبانی می شود و با یك آچار سراغ تنزی می رود. آنها با هم در پاركینگ درگیر می شوند و تنزی در حال فرار در همان پاركینگ تصادف می كند و می میرد. یكی از مهمترین صحنه های فیلم، صحنه ای است كه باب نزد كشیش می رود. او به كشیش می گوید كه تنزی را كشته است و می خواهد به پلیس اعتراف كند. اما واكنش كشیش كاملاً غیرمنتظره است. او به باب پیشنهاد می كند كه به پلیس چیزی نگوید چون تنزی آدم درستی نبوده و حالا مردم منطقه از دست او رهایی یافته اند، در واقع كشیش در اینجا برخلاف دستورات كلاسیك كلیسا دست به محاكمه انسان می زند. چرا؟ چون او درون جامعه استثمارگر را درك كرده و با مصائب طبقه كارگر آشناست. كن لوچ در فیلم «بارش سنگ ها» كه فیلمی اجتماعی است، مشكلات طبقه كارگر را در ابعاد فردی ترسیم می كند. جز در یك چهارم پایانی كه شخصیت تنزی وارد فیلم می شود، در هیچ كجای فیلم با سرمایه داران مواجه نیستیم. اما سایه آنها بر مشكلات زندگی طبقه فرودست جامعه پررنگ است. وقتی تنزی با شدت بر سر همسر باب فریاد می كشد در واقع نمادی از بی رحمی نظام سرمایه داری انگلیس به نمایش گذاشته می شود. نظامی كه در آن عدالت اجتماعی و تامین رفاه جامعه به فراموشی سپرده شده است.یكی از عوامل تاثیرگذاری فیلم «بارش سنگ ها» پرهیز از اغراق است در خلق هیچ كدام از شخصیت های فیلم اغراق نشده است. این مسئله ویژگی سبك كاری لوچ است كه فیلم هایش را به صورت درام مستند پی می گیرد. وقتی تماشاگر فیلم را می بیند احساس می كند كه در كشور انگلیس و بدون واسطه دوربین های فیلمبرداری در كنار جامعه كارگری انگلیس زندگی می كند. عصبانیت افراد جامعه در قالب مقاومت های نمادین شان در برابر مشكلات نشان داده می شود. باب می خواهد لباس خوبی برای دخترش بخرد. اصرار بر این تصمیم، تلاش برای احیای غرور فردی او است كه در جریان بی عدالتی های اجتماعی سركوب شده است.طنز تلخی كه از همان اول بر فیلم جاری است و تا پایان هم به قوت خود باقی می ماند، فیلم را از درغلتیدن به تراژدی نجات می دهد. فیلم لوچ قرار نیست یك خطابه رمانتیك باشد. لوچ فیلمسازی است كه به رئالیسم سوسیالیستی معتقد است اما او دوربینش را روی خانواده به عنوان واحدی از اجتماع متمركز می كند و مشكلات كلیت را در زندگی اجزای آن تصویر می كند. طنز تلخی كه لوچ در فیلم هایش نشان می دهد به واقعی تر كردن فیلم كمك می كند. واقعی نمایی از دغدغه های اصلی لوچ است. به همین خاطر او كمتر از بازیگران حرفه ای در فیلم هایش استفاده می كند. بازیگران «بارش سنگ ها» مجموعه ای از نابازیگران و بازیگران درجه دوم تلویزیونی هستند. لوچ كه از به كار بردن كلمه واقعیت ابا دارد معتقد است كه نابازیگران بهتر می توانند اعمالی كه به طور ناخودآگاه از انسان سر می زند را خلق كنند. اعمالی كه به گفته لوچ، اصالت زیادی دارند.مذهب در فیلم بارش سنگ ها نقش پررنگی دارد. در برشی از زندگی باب كه در فیلم نمایش داده می شود تلاش برای به جا آوردن مراسمی مذهبی مشكلاتی را برای باب ایجاد می كند. او فردی مذهبی است كه در نهایت برای رستگاری به كشیش پناه می برد. باب كه از تمام جامعه بریده هنوز مذهب را تنها مامن خود می داند.
• چهار پوند و نود و نه، پنج پوند و نود و نه و...
صدای پول در این فیلم بسیار شنیده می شود. بهتر است بگوییم صدای بی پولی چهار پوند، پنج پوند، هفتاد پوند... همه شخصیت های فیلم درگیر مسئله بی پولی هستند. تنها مسئله ای كه شخصیت ها به آن می اندیشند پول است. اندوه های بی شمار و دلخوشی های كوچك آنها در قالب پول تعریف می شود. جامعه ای كه تحت فشار انباشت پول در جبهه سرمایه داران و تقسیم بی پولی بین طبقه كارگر فاجعه ای تدریجی را تجربه می كند. كن لوچ یك بار در مصاحبه ای گفته بود برای او مهم این نیست كه فیلم هایش از نظر هنری از چه درجه ای از اعتبار برخوردار باشند او فقط می خواهد واكنش جامعه را برانگیزد. به همین دلیل او بیش از هر چیز به مشكلات روزمره اجتماع كه اساس جامعه را نشانه گرفته است توجه دارد. پول در جامعه ای كه فقدان عدالت اجتماعی را تجربه می كند معشوقه ای است كه همه این عاشقان ناكام از فرط عشق و نرسیدن از آن متنفرند. لوچ با زبانی ساده خطر فروپاشی خانواده ای را روایت می كند كه رنج هایش معلول نظام سرمایه داری انگلیس است كه با ایجاد شرایطی بغرنج انسان را به فاصله گرفتن از ویژگی های انسانی اش محكوم می كند و او را به دزدی و قتل وادار می سازد.
• نمادهای كن لوچ
«بارش سنگ ها» فیلمی نمادین است. اما نه با تعریفی كلاسیك كه از نماد می گویند. با وجود تحولاتی كه در بوطیقای هنر ایجاد شده هنوز كه هنوز است شاكله اصلی هنر را تكنیك هایی نظیر استعاره به وجود می آورند كه به مرور تغییر صورت داده اند. عنوان فیلم (بارش سنگ ها) كاملاً نمادین است. استعاره ای كلاسیك از مصائب و رنج های كارگران انگلیسی. اما در فیلم هر چیزی علاوه بر اینكه بر چیزی خارج از خودش دلالت می كند به شدت معطوف به خود هم هست. همین ویژگی باعث می شود كه فیلم به رغم اینكه دغدغه های اجتماعی دارد كاركردی ابزاری پیدا نكند. چرا كه فیلم به رغم ارجاعاتی كه به جامعه خارج از خودش دارد به المان های سازنده یك فیلم پایبند می ماند.ساخت فیلمی با مضمون تعهدات اجتماعی توسط كارگردانی كه دغدغه های اجتماعی اش را مقدم بر دغدغه های هنری اش می داند آن هم در شرایطی كه فیلم از نظر هنری بسیار برجسته باشد، اتفاقی است كه به ندرت در سینما می افتد و مگر نه این است كه یكی از ویژگی های هنر اتفاقی است كه به ندرت رخ می دهد؟

مجتبی پورمحسن
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید