چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


شما هم معتاد هستید!


شما هم معتاد هستید!
اكثر برخوردهای ما با اعتیاد با خشم، تضاد و ناامیدی همراه است. برای همین هم هست كه در مورد اعتیاد از عباراتی مثل جنگ با مواد مخدر، از بین بردن عفریت اعتیاد و نظایر اینها استفاده می كنیم و به بیان داستان ها و حكایاتی از زندگی هایی می پردازیم كه نشان می دهند چگونه رفتارهای اعتیادی، زندگی افراد را بر باد داده است. اما آیا دامنه استفاده ازتخدیر كننده ها، تنها به چیزهایی مثل سیگار، حشیش، هروئین و الكل محدود می شود؟ باید بگوییم خیر. در جهان امروز اعتیادهای دیگری هم دیده می شود كه اكثر شما با آنها آشنایید منتها ممكن است ندانید كه اعتیاد به اینها نیز در زمره رفتارهای اعتیادی محسوب می شود. در این مقاله به معرفی برخی از این رفتار های اعتیادی پرداخته ایم.
اعتیاد به كار
این اعتیاد مسلماً با اعتیادی نظیر اعتیاد به الكل بسیار متفاوت است. معتادین به كار، همه ساعات و كل روز خود را صرف كار می كنند و به این ترتیب با دلیل موجهی از اطرافیان خصوصاً افراد خانواده خود غافل می شوند. در واقع اعتیاد به كار، برای آنها اقدامی موثر برای فاصله گرفتن از دیگران است. كسی كه معتاد به كار است سرمایه گذاری سنگینی در كارش می كند و نشان می دهد كه برای او كار جدی است و او هم در كارش جدی است و به همین دلیل باید از جانب دیگران كاملاً جدی گرفته شود، اما در حقیقت، كار پوششی است برای فرار از مسئولیت هایی كه او نمی تواند و نمی خواهد با آنها روبه رو شود!
اعتیاد به تلویزیون
دلایلی در دست است كه نشان می دهد تماشای تلویزیون هم دارای نشانه های یك رفتار اعتیادی است! بدین معنی كه وقتی معتاد به تلویزیون را از تماشای آن محروم می كنیم، نشانه های محرومیت ظاهر می شود. در یك بررسی مشخص گردید كه مانند هروئین، وقتی اشخاص بسیار معتاد به تماشای تلویزیون، از آن محروم شدند، آثار محرومیت نظیر پرخاشگری، اضطراب، افسردگی، ناتوانی در كنار آمدن با اوقات بیكاری و احساس گناه، ۵ تا ۷ روز بعد به شدت در آنها نمایان شد. در اكثر موارد نیاز به تماشای افراطی تلویزیون، ناشی از احساس تنهایی و محرومیت در زندگی است، نكته ای كه از نظر خود فرد در اغلب موارد پنهان می ماند!غیر از این اعتیادها، موارد دیگری هم وجود دارند كه به ظاهر مخدر نیستند اما فرد دانسته یا ندانسته به آنها معتاد می شود. برای مثال، قهوه در حال حاضر در شمار مواد ممنوعه مصرفی نیست، در حالی كه مصرف زیاد آن می تواند مسائل جسمانی و حتی احساسی شدیدی ایجاد كند. بالزاك، نویسنده معروف فرانسوی در اثر اعتیاد به قهوه از دنیا رفت. عادت او به قهوه چنان زیاد و مخرب شده بود كه آن را به صورت سوپ غلیظ می خورد! برخی افراد هم به چای اعتیاد دارند و اگر سر ساعت خاصی چای ننوشند دچار سردرد و بی حوصلگی می شوند! اعتیاد به خرید كردن، فوتبال و به اینترنت نیز(خصوصاً در مورد پسران نوجوان) از دیگر انواع اعتیاد است.پس همان طور كه می بینیم بسیاری از ما در سطوح كم یا زیاد معتادیم. اما ببینیم چه می شود كه نوع یا درصدی از اعتیاد دامن گیر بسیاری از ما می گردد؟
عوامل مؤثر در اعتیاد
نظریه های روان شناختی و جامعه شناختی، دلایل زیادی برای ابتلا به انواع اعتیاد ذكر می كنند، اما ما در اینجا بیشتر قصد داریم از جنبه های درونی تر و تا حدودی متعالی تر، این دلایل و عوامل را بررسی كنیم، هر چند می دانیم كه آن دلایل نیز نتیجه بررسی ها و پژوهش های علمی و تجربی می باشند و كاربردهای خاص خود را دارند.همه انسان ها میل به كامل تر شدن دارند؛ تمایل به تكامل. این تمایل در تمامی سلول های بدن انسان وجود دارد، گویی در حافظه هر سلول حك شده است. این حافظه پاك نمی شود، اما می توان روی آن را با انواع آلودگی ها پوشاند. وظیفه حقیقی ما در مورد اعتیاد همین است كه آگاهی مربوط به كمال طلبی و كامل شدن را كه همیشه در شما وجود دارد، دوباره بیدار كنیم.اعتیاد به هر شكلی كه وجود داشته باشد اعم از اعتیاد به مواد مخدر، غذا، الكل، سیگار، قمار، تلویزیون و صدها وسوسه دیگری كه همه روزه بر سر راهمان قرار می گیرند، ناشی از آن است كه می خواهیم در مكانی اشتباه به دنبال خواسته ای موجه بگردیم! روبرت جانسون، روانشناس مشهور در كتاب خود به نام «وجد» ، همین مفهوم را چنین بیان می كند: اعتیاد چیزی نیست جز جایگزین كردن فساد و تباهی، به جای تجربه سرور واقعی! از این دیدگاه معتاد یك جوینده است، اما جوینده ای گمراه. او در جستجوی شادی، نشاط و حتی ماورایی شدن است، اما در جهتی نادرست نگاه می كند و در همان جهت نادرست دست به اقدام می زند.دست كم در شروع امیدوار است چیزی شگفت انگیز را تجربه كند، چیزی كه او را به ورای واقعیات تحمل ناپذیر روزانه ببرد. البته اعتیاد چیزی نیست كه كسی به آن افتخار كند، اما نشانه ای است از میل انسان ها به رسیدن به تجربه های فراتر، تجربه هایی كه متأسفانه، هرگز با داروهای مواد مخدر یا با رفتارهای وسواسی، حاصل نخواهد شد. اكثر ما نمی دانیم نیازهای معنوی داریم، منظور نیاز به محبت یا نظایر آن نیست بلكه منظور نیاز به نوعی آگاهی معنوی و درونی است. واقعیت این است كه همان طور كه به آب، غذا و هوا احتیاج داریم به «وجد و سرور» نیز نیازمندیم. وقتی نیازهای حقیقی روح و روان، به درستی فهمیده و ارضا نمی شوند بسیاری از ما به انواع گوناگون فعالیت های تحریك كننده روی می آوریم تا به تجربه ای كه جانسون، آن را «وجد» می نامد دست یابیم. همه انسان ها، در هر فرهنگ و در هر عصر تاریخی، نیازمند تجربه «وجد» بوده و هستند. آنها در پی این بوده اند كه به نوعی از شادی و نظایر آن برسند كه ورای واقعیات زندگی روزانه باشد.شخص معتاد نیز گمان می كند با اعتیاد خود می تواند به شگفتی و رمز و راز برسد. اما خلأ معنوی او، كه به درستی هدایت نشده، او را به سمتی سوق می دهد كه به اقدامات ویرانگرانه علیه خود تن می دهد.بقیه ما نیز برای پر كردن همین خلأ، به اقدامات دیگری روی می آوریم كه اگر چه ظاهراً به تخریب كنندگی اعتیاد نیستند، اما در حقیقت، به همان اندازه نیاز اساسی ما را بی پاسخ می گذارند.بر اساس این شیوه درمانی هر گاه اقدامی صورت می دهیم، مثلاً مدادی را برمی داریم یا در قایق می نشینیم یا مثلاً اسب سواری می كنیم، تألم یا رضایت و خشنودی حاصله در ذهنمان باقی می ماند و خاطره ای از آن تألم یا شادی، ثبت می شود. اگر میزان تألم، زیاد باشد، سعی می كنیم از آن عمل، حذر كنیم و اگر تجربه ما خوشایند باشد سعی می كنیم هر طوری شده، آن را دوباره تكرار نماییم. اگر خاطره یك اقدام، لذت بخش باشد در ما میلی ایجاد می شود تا دست به اقدامی بزنیم كه دست كم به اندازه تجربه اولیه، رضایت بخش باشد و همین مطلب، خمیرمایه اقدام افراد معتاد است.هر كاری كه می كنیم و یا به هر چه می اندیشیم در سلول های ما میلی ایجاد می كند كه نمی توان آن را پاك كرد. بنابر این برای درمان اعتیاد نباید خاطره یا امیال مرتبط با رفتار اعتیادی را محو كنیم، بلكه می بایست بر این هدف متمركز شویم كه احساسات بسیار مثبتی در فرد معتاد ایجاد كنیم كه وسوسه های اعتیاد را تحت الشعاع خود قرار دهد و از قدرت آنها بكاهد. یعنی فرد معتاد جدا از تجربه مواد مخدر، تجربه لذت بخش دیگری داشته باشد كه بتواند به آن رجوع كند و در پرتو تماس با آن و لذت و رضایت ناشی از آن، به نیروی قدرتمندی برای بهبود خویش دست یابد. به همین دلیل، درمان با این روش، بر ایجاد یا احیای احساسات مثبت در فرد معتاد متمركز است و البته احیای چنین احساساتی ممكن نیست مگر آن كه فرد به خودشناسی و شناخت نسبتاً دقیق تری از شادی، رضایت و سرور، دست یافته باشد.این مقاله كوتاه در پی طرح روش های درمانی اعتیاد(كه در جای خود كاملاً لازم و ضروری است) نیست بلكه بیشتر قصد دارد، با اشاره به خلاهای معنوی كه در همه ما هست، بر این واقعیت تأكید كنیم كه اگر این نیازهای عمیق معنوی، تحت هدایت صحیح قرار نگیرند، حتی اگر به مواد مخدر معتاد نباشیم، شادی هایمان منحصر به خوشی های سطح پایین و تنزل یافته ای خواهند شد كه هرگز پاسخگوی نیاز ما نیستند. در نتیجه به مرور مانند معتادانی می شویم كه همیشه در آرزوی سروری ورأی واقعیت های روزمره زندگی اند و البته هرگز نمی توانند آن را در پرخوری، كار، اقدامات جنسی، تلویزیون یا... بیابند.اینك مجدداً می پرسیم: آیا شما معتاد هستید و آیا سعی دارید خلاء معنوی خود را از راه های نادرست پر كنید؟اگر به شناخت عمیق تر و دقیق تری از خود و از مفهوم رضایت و سرور درونی نرسیده باشیم و اگر این شناخت ما را به سوی سرمنشأ سرور و پركننده حقیقی تمام خلاء های درونی و معنوی هدایت نكرده باشد، بی تعارف حواسمان باشد كه معتادیم، یا به زودی به شكلی از اشكال اعتیاد، مبتلا خواهیم شد!

مانا آزاد
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید