پنجشنبه, ۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 28 March, 2024
مجله ویستا


آرواره ها بهترین فیلم ترسناک تاریخ سینما شد


آرواره ها بهترین فیلم ترسناک تاریخ سینما شد
همین هفته پیش بود كه دوباره نظرخواهی سینمایی تازه ای منتشر شد و فیلم «آرواره ها» یكی از مشهورترین ساخته های استیون اسپیلبرگ را به عنوان ترسناك ترین فیلم تاریخ سینما انتخاب كردند. نظرخواهی ها، همیشه سئوال برانگیزند، چه آن فیلمی كه انتخاب می شود فیلم محبوب ما باشد و دوستش داشته باشیم، چه نباشد. راز ماجرا همین نظرخواهی است. تلقی ما از فیلم های ترسناك، آنچیزی نیست كه باقی دنیا درباره اش حرف می زنند. هنوز هم در نوشته های سینمایی ایرانی، می خوانیم كه آلفرد هیچكاك فیلم های ترسناك می ساخته است و تا این نكته را توضیح بدهیم كه سینمای دلهره آور (یا به نام فرنگی اش: تریلر) تفاوت هایی با این نوع فیلم ها دارد، زمان گذشته است. فیلم های ترسناك و سینمای وحشت، چیز دیگری هستند و اگر می خواهید این ژانر مهم سینما را بشناسید و ببینید كدام فیلم ها ترسناك هستند و كدام كارگردان ها متخصص ساخت چنین فیلم هایی بوده اند، كتاب «طعم ترس» (نشر ساقی، ۱۳۸۰) را بخوانید. [«سید حسن حسینی» در این كتاب خواندنی، سینمای وحشت را از ابتدا تا سال ۲۰۰۰ بررسی كرده است. طعم ترس به كار همه آنهایی می آید كه می خواهند از این سینما سر درآورند.] آنچه در ادامه می خوانید، گزارشی است به نسبت كوتاه درباره آرواره ها كه سی سال (فیلم، محصول ۱۹۷۵ است) بعد از ساخته شدنش تهیه شده، و حالا كه نام فیلم به خاطر این نظرخواهی دوباره سر زبان ها افتاده، خواندن این گزارش درباره شیوه فیلمبرداری این فیلم مشهور استیون اسپیلبرگ، خالی از لطف نیست. اگر شما هم «آرواره ها» را هنگام اولین اكران آن سال ۱۹۷۵ روی پرده می دیدید، به احتمال زیاد تا چند سال از شنا كردن حتی برگزاری مراسم عروسی(!) _ در اقیانوس پرهیز می كردید. فیلم براساس رمانی از «پیتر بنچلی» ساخته شده بود و درباره كوسه ای عظیم الجثه بود كه جماعت ساحل نشین نیوانگلندی آمیتی آیلند را در وحشت فرو می برد. نیمی از فیلم در یك قایق می گذشت، وسیله ای كه یك رئیس پلیس محلی، یك دانشمند و یك دریانورد (به ترتیب روی شایدر، ریچارد دریفوس و رابرت شاو) با آن به جنگ كوسه می رفتند. كارگردان فیلم «استیون اسپیلبرگ» هنگام ساختن آن فقط ۲۶ سال داشت و در ابتدای راه بود. سی سال بعد از ساخته شدن این فیلم كه یكی از بزرگترین ركوردشكن های گیشه فروش تابستان شد (و در واقع فیلمی كه این اصطلاح را به وجود آورد) «بیل باتلر» فیلمبردار آن از حضور در گروه تولید به عنوان یك اتفاق بسیار خوش یمن و مسرت بخش یاد می كند.«زمانی كه سعی می كردم وارد صنف فیلمبرداران لس آنجلس بشوم، به عنوان نویسنده در استودیو های یونیورسال با فیل كافمن كارگردان كار می كردم. در همان زمان بود كه با استیون اسپیلبرگ ملاقات كردم. او تازه پروژه های «گالری شبانه» را به پایان رسانده بود. بعد از آن من دو فیلم یك ساعته تلویزیونی به نام های «وحشی» و «چیزی شیطانی» را برای او تصویربرداری كردم.»چند سال بعد اسپیلبرگ و باتلر از سر اتفاق در پاركینگ استودیو با هم روبه رو شدند، باتلر با «اعدام سرباز وظیفه اسلواك» كه یك فیلم تلویزیونی به یادماندنی بود و «مكالمه» فرانسیس فورد كاپولا اسم و رسمی به هم زده و در حرفه فیلمبرداری پیشرفت چشمگیری كرده بود. شنیده بود كه اسپیلبرگ در تدارك فیلمبرداری آرواره ها است و قرار است بیشتر سكانس ها را در لوكیشن های واقعی تاكستان های مارتا در «كیپ كد» ماساچوست بگیرد. این را هم می دانست كه استودیو از اسپیلبرگ درخواست كرده است كه از فیلمبردار و گروه تولید اهل ساحل شرقی استفاده كند تا هزینه ها پایین بیاید.«گفتم كه شنیده ام می خواهید درباره یك ماهی فیلم بسازید.» چند دقیقه ای به شوخی گذشت و بعد اسپیلبرگ از باتلر پرسید كه آیا علاقه ای به این پروژه دارد یا نه.باتلر در همان جلسه اول پیشنهاد كرد كه در قایق از دوربین روی دست استفاده شود.«زمانی كه برای دوستانم از ماهیگیری در اعماق دریا فیلم می گرفتم، از یك دوربین دستی ۱۶ میلی متریاستفاده می كردم. به همین خاطر می دانستم كه چقدر به ما آزادی عمل می دهد.در آن زمان پاناویژن یك دوربین سبك (۳۴ پاوندی) كوچك به بازار فرستاده بود. دوربین بی سروصدایی بود و می شد با آن دیالوگ هم گرفت. استیون فكر می كرد كه چندان قابل اطمینان نیست؛ من هم خیلی اصرار نكردم. اگر استخدامم می كرد، می توانستم در همان تاكستان های مارتا نشانش دهم.»هنگامی كه اسپیلبرگ از باتلر پرسید كه آیا می داند چگونه روی اقیانوس روز به جای شب (شب آمریكایی) بگیرد، باتلر وانمود كرد كه برای او مانند آب خوردن است و اطمینان داد كه كار مشكلی نیست.«من كمی تحقیق كردم و فهمیدم كنراد هال برای «جهنم در اقیانوس آرام» پنج روش مختلف را آزمایش كرده بود. هال سعی كرده بود در شب به اقیانوس نور بدهد اما فایده ای نداشت چون آب نور را منعكس نمی كرد و سیاه دیده می شد. بهترین صحنه ای كه فیلمبرداری كرده بود، صحنه وقوع توفان در افق بود. او زمان نوردهی فیلم را دو استاپ پایین آورده بود.»باتلر گروه اهل ساحل شرقی خود را گردهم آورد، از جمله مایكل چپمن («گاو خشمگین»، «فراری») در مقام اپراتور دوربین. همكاری باتلر و چپمن در نهایت جایزه دستاورد یك عمر از طرف هم صنف های آنها در انجمن فیلمبرداران آمریكا را برایشان به ارمغان آورد (باتلر در سال ۲۰۰۳ این جایزه را دریافت كرد و چپمن سال بعد از آن.)به محض ورود به لوكیشن فیلمبرداری باتلر به اسپیلبرگ نشان داد كه چگونه می توان یك دوربین پا نافلكس را به جای استفاده از یك پایه ۴۰۰ پاوندی با تجهیزاتی روی دست حمل كرد و در قایقی كه روی امواج به این سو و آن سو می رود، به كمك زانو هدایت كرد.«حدود ۹۰ درصد نما های قایق با دوربین روی دست گرفته شده است. مایكل از این ایده خوشش آمده بود و خیلی خوب كار می كرد، ما كار هایی را توانستیم انجام دهیم كه احتمالاً بدون یك دوربین سبك امكانش را نداشتیم، مایكل حتی از دكل بالا رفت و نما هایی را رو به پایین فیلمبرداری كرد. حتی او را روی یك قایق كوچك فرستادیم.»باتلر سه نوع تصویر برای فیلم طراحی كرد: صحنه های آغاز فیلم مانند نقاشی های اندرو وایت (Andrew Wyeth) به نظر می رسند؛ تصاویر مراسم جشن چهارم جولای شاد و درخشان هستند؛ و صحنه های رویارو شدن با كوسه فضایی شوم، دلهره آور و هراس انگیز دارند.در یكی از روز های شروع فیلمبرداری چند كیلومتر دورتر از گروه در داخل دریا توفانی برپا شد. رنگ آسمان سیاه شد، در حالی كه آفتاب روی آب در پیش زمینه می درخشید. باتلر دوربینش را به سوی آن گرفت و یك نمای روز به جای شب آزمایشی گرفت. حاصل كار او حتی مسئول شیفت لابراتوار تكنی كالر را هم حیرت زده كرد. اسپیلبرگ خوشحال بود از اینكه می دید باتلر می داند چه كار باید بكند.هنگامی كه بروس _ كوسه مكانیكی بیست و هفت فوتی _ آنقدر كه از آن انتظار می رفت، كارایی نشان نداد، اسپیلبرگ به شدت تحت فشار قرار گرفت. او با گروه فیلمبرداری و بازیگرانش در لوكیشن بود اما نمی توانست صحنه ای را با حضور كوسه فیلمبرداری كند.باتلر می گوید: «سروصدای زیادی درباره اینكه كوسه كار نمی كند، برپا شد، اما آن حرف ها مطلقاً بی اساس و غیرمنصفانه بود. رابرت ماتئی كوسه را عالی ساخته بود. اما او مجبور بود در هنگام فیلمبرداری ماشینی را كه ساخته بود، امتحان كند. عالی به نظر می رسید. هر وقت كوسه به راه می افتاد كار های حیرت انگیزی انجام می داد. روی یك ریل زیر آبی به عقب و جلو می رفت و می توانست در آب فرو برود و بالا بیاید.»باتلر خاطرات شیرینی از مجلس شامی دارد كه در خانه اسپیلبرگ برپا بود و تدوینگر، نویسنده و بازیگران فیلم درباره آنكه فیلمبرداری چگونه باید ادامه یابد، نظر می دادند.«موقع بحث در مورد اینكه چگونه كاری كنیم كه تماشاگر خطر را حس كند بدون آنكه واقعاً كوسه را ببیند، انرژی خلاقه در هوا موج می زد.»باتلر ادامه می دهد: «من یك جعبه ضدآب ساخته پاناویژن داشتم كه اجازه می داد در سطح آب فیلمبرداری كنیم. پیش از آن هنگام فیلمبرداری در واحد دوم فیلم «رهایی» ویلموش زیگموند را دیده بودم كه چنین كاری می كرد.»جعبه از پلاستیك و شیشه ساخته شده بود و شناور می شد. بدین ترتیب باتلر می توانست صحنه هایی را فیلمبرداری كند كه آب در پایین قاب تصویر دیده می شد.«از نظر روانشناسی تماشاگر به این فكر می افتاد كه كوسه همین الان از جلو چشمش كنار رفته و پنهان شده است. حضورش در سطح ناخودآگاه احساس می شد. ما همچنین می توانستیم به زیر آب سرك بكشیم و صحنه را از زاویه دید كوسه به تماشاگر نشان بدهیم. پا های شناگران كه زیر سطح آب تكان می خورد برای كوسه مثل ضیافت شام به نظر می رسید. پاناویژن یك دوربین زیر آب نیز ساخته بود. دوربین بزرگی بود اما زیر آب بسیار باثبات بود و راحت می شد با آن كار كرد.استیون ورنا فیلدز [تدوینگر] و من هر شب روی صحنه یك موویولای افقی راش های روزانه را می دیدیم. می گفتیم كه چه چیزی جواب داده و چه چیزی به درد نخورده است. فیلمبردار فقط با كارگردان سروكار ندارد. لازم است بفهمد در سر تدوینگر چه می گذرد و او از چی خوشش می آید.»در سال ۱۹۷۵ بالطبع یاری گرفتن از دوربین ویدئو امكان نداشت. «استیون معمولاً در مورد دوربین نظرهای درستی داشت. گاهی اوقات نورسنج نقطه ای مرا قرض می گرفت. روی آن وسیله یك عدسی تله فتو خوب نصب شده بود كه می توانست چهره ها را به وضوح ببیند.»باتلر صحنه ای را شرح می دهد كه كوسه به كف قایق می كوبد و آن را تكان می دهد. در این صحنه آنها مفتولی را به یك طرف قایق پیچ كرده و تا زیر آن كشیده بودند. شخصی در یك قایق تندرو مفتول را می كشید و قایق را تكان می داد. بازیگران با افتادن واكنش نشان می دادند. چنین به نظر می رسید كه چیزی بزرگ و قدرتمند به قایق اصابت كرده است. بعد از دو برداشت یكی از صدابردار ها به روی عرشه رفت و فریاد زد كه قایق در حال غرق شدن است. پیچ، بخشی از دیواره قایق را به بالا كشیده بود و آب به داخل آن جریان یافته بود. آنها مجبور شدند كه قایق را به سوی ساحل بكسل كنند. خوشبختانه قایق در آب كم عمق غرق شد و توانستند آن را تعمیر كنند.باتلر معتقد است: «ساختن آرواره ها در این سال ها تجربه متفاوتی خواهد بود. احتمالاً فیلمبرداری در مقابل یك پرده سبز با یك كوسه دیجیتال انجام خواهد شد. هر كاری ممكن شده و از نظر فنی نیز بهتر انجام می شود. اما به عقیده من فیلمی به آن خوبی ساخته نخواهد شد. عدسی دوربین حس واقعیت خاصی را القا می كند كه تماشاگر می تواند احساس كند. مانند نقاشی است كه تصویری را با دست خود نقاشی كند. تصاویر CG بیشتر زمخت و خشك هستند و ملایمت مطبوع فیلم را ندارند. این موضوع در مورد دوربین های كنترل از راه دور نیز صادق است. این دوربین ها خیلی دقیق هستند، اما دوربینی كه روی دست مایكل چپمن حمل می شود، هنرمندانه تر عمل می كند.»اگر باتلر می خواست امروز این كار را دوباره انجام دهد، باز هم ترجیح می داد با دوربین روی دست درون قایق و در یك لوكیشن واقعی فیلم بگیرد. او به دوربین هایی مانندARRI ۲۳۵ اشاره می كند و یادآور می شود كه دوربین های امروزی آسان تر حمل می شوند و لنز های سریع تری دارند. این خصوصیات در تركیب با فیلم های سریع تر[حساس تر] فعلی امكان فیلمبرداری سكانس های شبانه را در زمان هایی كه پیش از این باور نكردنی به نظر می رسید، فراهم می آورد و احتمالاً با كاستن از سرعت شاتر می توان به نتایج باز هم بهتری دست یافت.سی سال بعد از ساخته شدن آرواره ها باتلر همچنان شیفته فیلم ساختن است.«هنوز هم عاشق هر لحظه از هر روز فیلمبرداری هستم. تجربه خلاقی است. اینكه تصمیم بگیرم یكی از اشیای صحنه را كه مناسب به نظر نمی رسد، بیرون بیندازم، درباره حركت دوربین با اپراتور صحبت كنم، با دستیارم درباره نورپردازی سروكله بزنم، به بازیگری پیشنهاد بدهم كه در یك نما اندكی آهسته تر به سوی دوربین بیاید یا با كارگردان و تدوینگر جروبحث كنم.در آرواره ها همه چنین احساسی داشتند و همین است كه یك فیلم عالی را می سازد.»
باب فیشر
ترجمه: ساسان گلفر
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید