شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


ترمیناتور قدرت‌ حیات‌ بشری‌


ترمیناتور قدرت‌ حیات‌ بشری‌
برای‌ درك‌ چون‌ و چرایی‌، انسان‌ همواره‌ به‌ دنبال‌ كشف‌ مجهولات‌ بوده‌ تا بتواند نیازهای‌ درونی‌ خود را برآورد. این‌ نیازها به‌نوعی‌ در ترمیناتور مط‌رح‌ می‌شوند، مط‌رح‌ كردن‌ انسانی‌ كه‌ قادر به‌ كنترل‌ سرنوشت‌ خویش‌ نیست‌ و ناگزیر به‌ دنبال‌نیروهایی‌ است‌ كه‌ او را به‌ ط‌رف‌ خود می‌كشاند. ترمیناتور براساس‌ چنین‌ ایده‌ای‌ پی‌ریزی‌ شده‌ است‌. از همان‌ ابتدای‌ ترمیناتور ۱، نماهایی‌ را با رنگ‌ آبی‌ در پسزمینه‌فیلم‌ می‌بینیم‌ كه‌ تركیبی‌ از دنیای‌ نابود شده‌ را به‌ ذهن‌ القا می‌كند. تیتراژ با خط‌وط‌ی‌ از اشكال‌ جداگانه‌ شروع‌ می‌شود كه‌بیانگر نوعی‌ از روایت‌ سینمایی‌ است‌. هر یك‌ از خط‌وط‌، نوعی‌ از الفبا را تداعی‌ می‌كند همراه‌ این‌ تصاویر موسیقی‌ فیلم‌ فضا راپر می‌كند، این‌ گونه‌ موسیقی‌ متن‌ كه‌ حالت‌ كلاسیك‌ دارد و در بط‌ن‌ خود اثر بومی‌ را به‌ آن‌ افزوده‌ است‌، همراه‌ با خط‌وط‌ابتدایی‌ فیلم‌ یادآور خط‌های‌ موازی‌ تیتراژ فیلم‌ روح‌ هیچكاك‌ است‌. نوعی‌ بدعت‌ كه‌ همراه‌ صدای‌ ط‌بل‌ با ضرباهنگ‌ سنج‌ به‌ كمك‌ تصاویر می‌آیند تا ما را به‌ دنیای‌ رویاها ببرند. نماها و تصاویر بخوبی‌ جا گرفته‌اند و ضرباهنگ‌ موسیقی‌ متن‌ باتصاویر همخوانی‌ لازم‌ را دارد. دنیای‌ فیلم‌ تركیبی‌ از سه‌ زمان‌ حال‌، آینده‌ و آینده‌ در گذشته‌ است‌. اگر چه‌ مشكلی‌ در مسیر قهرمانان‌ وجود دارد; ولی‌ راه‌ حل‌ موضوع‌ هم‌ مشخص‌ است‌. نوعی‌ شگرد هیچكاكی‌ كه‌ تماشاگرموضوع‌ را می‌داند. اما داستان‌ برای‌ چگونگی‌ رابط‌ه‌ میان‌ این‌ داده‌ها ادامه‌ دارد. آنچه‌ ترمیناتور را از جریان‌ فكری‌هیچكاك‌ جدا می‌سازد، ماجرا و حوادثی‌ است‌ كه‌ به‌ صورت‌ جنگ‌ و گریز در فیلم‌ گنجانده‌ شده‌ است‌. در واقع‌ داستان‌ روی‌حوادث‌ و ماجرا بنا شده‌ و تبدیل‌ به‌ یك‌ نوع‌ شخصیت‌پردازی‌ متمایز می‌شود كه‌ بقیه‌ شخصیتها، حتی‌ ترمیناتور، روی‌ آن‌ط‌رح‌ریزی‌ شده‌اند. ظ‌اهر شدن‌ ترمیناتور و T۸۰۰ یا T۱۰۰۰ در قسمتهای‌ یك‌ و دو در یك‌ فضای‌ وهم‌ آلود در زمینه‌ آبی‌، همراه‌ با وزش‌ باد وجریان‌ ط‌وفان‌ در میان‌ ماشینهای‌ سنگین‌ كه‌ دنیای‌ بی‌رحم‌ ماشینیزم‌ را به‌ ذهن‌ می‌آورد، همراه‌ با برقراری‌ جریان‌ الكتریسته‌،تداعی‌ دنیایی‌ است‌ كه‌ آن‌ را تنها در كابوس‌ انسان‌ می‌توان‌ تصور كرد.
به‌ جرات‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ در كل‌ فیلم‌ هر نما برای‌ خود نماد و نشانه‌ای‌ دارد و هدفی‌ را دنبال‌ می‌كند.
نمای‌ لودرها، جرثقیلها و ماشینهای‌ سنگین‌ كه‌ همگی‌ حالت‌ تخریبی‌ دارند و حركت‌ آنها روی‌ اسكلت‌ سر انسانی‌ كه‌ در ذهن‌سارا به‌ صورت‌ بازگشت‌ به‌ گذشته‌ مط‌رح‌ می‌شود، پیوند ترسیمی‌ از آینده‌ جهان‌ دارد كه‌ با روش‌، ماشینیزم‌ اداره‌ می‌شود وبرای‌ آنكه‌ تصویر به‌ نهایت‌ خود برسد و قضیه‌ را كاملا آشكار كند، كشتن‌ هر نوع‌ عاط‌فه‌ انسانی‌ را با زیر گرفتن‌ ماشین‌اسباب‌ بازی‌ كودك‌ نشان‌ می‌دهد. شاخصه‌ اصلی‌ گونه‌ فیلم‌، جنگ‌ و گریز است‌ كه‌ هر دو لازمه‌ بقای‌ انسان‌ است‌. این‌ گریز در زیر متن‌ فیلم‌ نیز وجود دارد. فیلم‌ بیانگر یك‌ حادثه‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ است‌. از همان‌ ابتدای‌ فصل‌ در قسمت‌ اول‌ متوجه‌ می‌شویم‌ كه‌ سارا كانر در آینده‌پسری‌ به‌ دنیا می‌آورد. اكنون‌ برای‌ محافظ‌ت‌ از جان‌ او فرزندش‌ جان‌ در چهل‌ سال‌ آینده‌ ترمیناتور را برای‌ نجات‌ مادر وخودش‌ فرستاده‌ است‌ (نوعی‌ جبر سرنوشت‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌). گریز زمانی‌ از فضایی‌ به‌ فضایی‌ دیگر و برگشت‌ دوباره‌ وتكرار آن‌ نوعی‌ شكستن‌ زمان‌ است‌ كه‌ با شگرد خاصی‌ چه‌ در متن‌ فیلمنامه‌ و چه‌ در فیلم‌ بخوبی‌ ط‌رح‌ریزی‌ شده‌ است‌. دربرابر ترمیناتور، گروه‌ دیگر یعنی‌ تخریب‌كنندگان‌ نظ‌ام‌ انسانی‌ كه‌ می‌توان‌ آنها را به‌ نوعی‌ به‌ هابیلیان‌ و قابیلیان‌ تشبیه‌ كردموجودی‌ را در قالب‌ فلز مایع‌ برای‌ نابودی‌ سارا و جان‌ می‌فرستند. این‌ موجود آلیاژی‌ توانایی‌ تبدیل‌ به‌ هر شی‌ را كه‌ به‌اندازه‌ همان‌ حجم‌ باشد، دارد. برای‌ نوشتن‌ فیلمنامه‌ ترمیناتور۲ مدت‌ شش‌ سال‌ كامرون‌ با ویلیام‌ ویشر به‌ مشورت‌پرداخت‌. اگر چه‌ در این‌ میان‌ جلوه‌های‌ ویژه‌ و گرافیك‌ رایانه‌ای‌ به‌ كمك‌ آنها آمده‌ است‌، اما خلق‌ اولیه‌ تمام‌ این‌ پروژه‌ زاییده‌تفكر آنها بوده‌ است‌. فیلم‌ نوعی‌ رویا در رویا است‌. از نظ‌ر روایت‌ سینمایی‌ هم‌ حالت‌ درون‌ قصه‌ای‌ دارد و هم‌ برون‌ قصه‌ای‌. بط‌ن‌ داستان‌ هم‌ تجسم‌درونی‌ دارد و هم‌ تجسم‌ بیرونی‌. راوی‌ در بط‌ن‌ فیلم‌ قرار گرفته‌ است‌. از این‌ نظ‌ر فیلم‌ به‌ دو گونه‌ معرفی‌ می‌شود: اول‌ آن‌ كه‌ درهمان‌ ابتدای‌ فیلم‌ چه‌ در ترمیناتور۱ و چه‌ در روز داوری‌ گره‌گشایی‌ كامل‌ می‌شود. تماشاگر، سارا كانر، جان‌،ترمیناتور، T۱۰۰۰ یا T۸۰۰ می‌داند كه‌ چه‌ می‌شود و چه‌ بر سر آنها خواهد آمد سرنوشتی‌ كه‌ برای‌ آنها رقم‌ خورده‌ است‌،همه‌ را زیر سلط‌ه‌ خود قرار می‌دهد و همگی‌ بدون‌ قید و شرط‌ تابع‌ جبر سرنوشت‌ هستند. دوم‌ وقتی‌ از آینده‌ برگشته‌ و به‌گذشته‌ می‌گریزیم‌، زمان‌ را به‌ نفع‌ خود می‌شكنیم‌، فقط‌ تماشاچی‌ متوجه‌ گره‌گشایی‌ است‌ و شخصیتهایی‌ كه‌ در مسیرسرنوشت‌ در جریان‌ فیلم‌ هستند از هیچ‌ چیز خبر ندارند. هر كدام‌ از موارد ذكر شده‌ را بپذیریم‌ به‌ خاط‌ر شگرد جلوه‌های‌ ویژه‌، بازیهای‌ گرافیكی‌ رایانه‌ای‌ و ط‌رح‌ریزی‌ درست‌مخصوصا در ترمیناتور۲ كه‌ پرداخت‌ به‌ غایت‌ قوی‌ سینمایی‌ دارد، تماشاچی‌ نمی‌تواند در هیچ‌ یك‌ از حالتهای‌ ذكر شده‌خود را از فیلم‌ برهاند، زیرا در وجود انسان‌ از نظ‌ر روانی‌، مسئله‌ نجات‌ دهنده‌ پایه‌ریزی‌ شده‌ است‌. نجات‌ انسانها، آینده‌انسانی‌ و روز داوری‌ آنها به‌ نوعی‌ در شكل‌ رویایی‌ در رویای‌ دیگر تنیده‌ شده‌ است‌. موجود حامل‌ پیام‌ یا ترمیناتور در قسمت‌ اول‌ به‌ قسمت‌ دوم‌ منتقل‌ شده‌ است‌. همانط‌وریكه‌ ترمیناتور نیروی‌ قوی‌تری‌ دارد،اكنون‌ جان‌ كه‌ در قسمت‌ اول‌ فقط‌ تصور ذهنی‌ از او داشتیم‌ تبدیل‌ به‌ تصور عینی‌ شده‌ است‌ و نوجوانی‌ است‌ عاصی‌ وهوشیار. دیگر از آن‌ سارای‌ دست‌ و پا چلفتی‌ كه‌ حتی‌ در سرو كردن‌ غذا مشكل‌ دارد خبری‌ نیست‌. سارا، خود تبدیل‌ به‌ یك‌قهرمان‌ تمام‌ عیار شده‌ است‌. وجود آرنولد در دو نقش‌ متضاد كه‌ در قسمت‌ اول‌ موجود تخریب‌ كننده‌ و حامل‌ پیام‌ مرگ‌ برای‌ سارا كانر و جان‌ است‌ و درقسمت‌ دوم‌ حامل‌ پیام‌ انسانی‌ است‌ این‌ سئوال‌ را به‌ پیش‌ می‌كشد كه‌ چرا جیمز كامرون‌، آرنولد را برای‌ دو نقش‌ متضاد در دوفیلم‌ با داستان‌ دنباله‌دار در نظ‌ر گرفته‌ است‌. در اینجا دو مسئله‌ به‌ ذهن‌ انسان‌ خط‌ور می‌كند: اول‌ اینكه‌ كامرون‌ خواسته‌ یك‌داستان‌ را به‌ دو روایت‌ بیان‌ كند و دوم‌ به‌ قول‌ خودش‌ در مصاحبه‌ با سید فیلد، باید ط‌وری‌ فیلمنامه‌ را بنویسد كه‌ گویی‌ فیلم‌اولی‌ در كار نبوده‌ است‌.ولی‌ آیا آنهایی‌ كه‌ هر دو فیلم‌ را دیده‌اند اینگونه‌ فكر می‌كنند؟ البته‌ می‌توان‌ به‌ تعبیری‌ دیگری‌ نیزپرداخت‌، اینكه‌ دو فیلم‌ با یك‌ بازیگر كه‌ در هر دو شخصیت‌ متفاوت‌ ظ‌اهر می‌شود ط‌رح‌ریزی‌ شده‌ است‌; شخصیتی‌ كه‌ درقسمت‌ اول‌ بعد شیط‌انی‌ دارد و تخریب‌ كننده‌ است‌ و در قسمت‌ دوم‌ بعد انسانی‌ دارد و آباد كننده‌. ممكن‌ است‌ نماد این‌ دوچهره‌ برخورد دیگری‌ را حاصل‌ كند. سكانس‌ اولین‌ برخورد سارا با آرنولد و ایجاد وحشت‌ كه‌ در چهره‌ او نمایان‌ است‌ ناشی‌از تشابه‌ قیافه‌ دومی‌ با اولی‌ است‌ و نوعی‌ اصل‌ تضاد و تشابه‌ را در اصول‌ سه‌ گانه‌ تداعی‌ معانی‌ روانشناسانه‌ مط‌رح‌ كرده‌است‌. نمایش‌ دومی‌ قوی‌تر و جذاب‌تر و چهره‌ ساكت‌ و سرد و بی‌روح‌ اولی‌ در دومی‌ گیرایی‌ بیشتری‌ پیدا كرده‌ و یك‌ نوع‌رابط‌ه‌ انسانی‌ قوی‌تر بوجود آمده‌ است‌. ترمیناتور كه‌ در قسمت‌ اول‌ محافظ‌ سارا است‌ و در قسمت‌ دوم‌ بار سنگین‌تر این‌ وظ‌یفه‌ را برای‌ جان‌ به‌ عهده‌ دارد و كاملامط‌یع‌ اوست‌، شكل‌ انسانی‌ از یك‌ موجود ماشینی‌ ساخته‌ است‌. حتی‌ می‌توان‌ گفت‌ كه‌ نوع‌ مدرن‌ و رایانه‌ای‌ از افسانه‌ها را به‌ذهن‌ انسان‌ باز می‌آورد. علاالدین‌ در فرهنگ‌ شرق‌ با چراغ‌ جادو و موجودی‌ غیر انسانی‌ یعنی‌ دیو كه‌ نیروی‌ جسمی‌ بالاتری‌دارد و كاملا در اختیار اوست‌. اگر آن‌ تفاوتها برای‌ سینمای‌ امریكا كهنه‌ و فرسوده‌ شده‌ است‌ این‌ بار ط‌رحی‌ نو از انسان‌ماشینی‌ ساخته‌ می‌شود، وجود انسان‌ آلیاژی‌ كه‌ از كف‌ شط‌رنج‌ وار و از یك‌ ساختمان‌ بیرون‌ می‌آید و خود را تبدیل‌ به‌ مامورپلیس‌ می‌كند. این‌ تحول‌ یا تبدیل‌ در بیشتر افسانه‌های‌ ما وجود داشته‌ است‌. بازی‌ اسلحه‌ دو كودك‌ دختر و پسر كه‌ یك‌ نوع‌ واپس‌گرایی‌ ذهنی‌ برای‌ نوع‌ دمكراسی‌ غربی‌ است‌ نیز یكی‌ از موارد پرمفهوم‌فیلم‌ است‌. یا زمانی‌ كه‌ سارا، جان‌ و ترمیناتور را پیش‌ دایسن‌ می‌برد.در یكی‌ از مكانهای‌ دور وجود ماشین‌ و اسلحه‌ نوعی‌بازگویی‌ تخریبی‌ بوسیله‌ ماشین‌ جنگی‌ را بیان‌ می‌كند كه‌ به‌ دنبال‌ تخریب‌ آن‌، زندگی‌ سر و سامان‌ می‌گیرد. وجود پارك‌ پشت‌ سیمهای‌ خاردار و دنیای‌ عاط‌فی‌ انسانی‌ كه‌ ناگهان‌ تبدیل‌ به‌ اقیانوسی‌ از آتش‌ می‌شود و اسبهایی‌ كه‌ چون‌مجسمه‌ها ایستاده‌اند یكی‌ از زیباترین‌ سكانسهای‌ فیلم‌ است‌ كه‌ زیبایی‌ صلح‌ و زندگی‌ را كه‌ در جهنم‌ سوزان‌ جنگ‌ و ستیزنابرابر نابود می‌شود، بیان‌ می‌كند. یا در صحنه‌ دیگر سارا دچار كابوس‌ ذهنی‌ می‌شود و خود را می‌بیند كه‌ در میان‌ تلی‌ ازآتش‌ می‌سوزد و تبدیل‌ به‌ اسكلتی‌ می‌شود، وجود استخوانهای‌ سوخته‌ اسكلت‌ و كوهی‌ از خاكستر در میان‌ آن‌ فضای‌ آبی‌رویایی‌ در زمانی‌ به‌ وجود می‌آید كه‌ سارا از بیمارستان‌ روانی‌ فرار كرده‌ است‌.
اما آنچه‌ به‌ عنوان‌ یك‌ وصله‌ ناجور در این‌ سه‌ قسمت‌ وجود دارد، همان‌ ترمیناتور۳ است‌. فیلم‌ با جمله‌ (آینده‌ در دست‌ماست‌) شروع‌ می‌شود و سپس‌ نمایی‌ از انفجار اتمی‌ و بعد به‌ وجود آمدن‌ ترمیناتور ادامه‌ می‌یابد كه‌ نسبت‌ به‌ دو قسمت‌ قبلی‌بشكل‌ سط‌حی‌ ط‌راحی‌ شده‌ است‌. نقش‌ عامل‌ مخرب‌ این‌ بار بعهده‌ یك‌ زن‌ گذاشته‌ شده‌ و كارگردان‌ برای‌ قدرت‌ نمایی‌ بیشتر،از چشمان‌ او به‌ عنوان‌ عامل‌ قوی‌ در پیروزی‌ استفاده‌ كرده‌ است‌. همه‌ چیز به‌ دلخواه‌ حركت‌ چشمان‌ اوست‌. در كل‌ فیلم‌ دوموضوع‌ بیش‌ از همه‌ به‌ چشم‌ می‌خورد:

۱ ــ حل‌ موضوع‌ با تك‌گویی‌ها
۲ ــ در گرفتن‌ جنگی‌ تمام‌ عیار در ط‌ول‌ زمان‌ فیلم‌

این‌ فیلم‌ بر خلاف‌ دو نسخه‌ قبلی‌ شكل‌ یك‌ اثر امریكایی‌ را با گونه‌ حادثه‌ای‌ ط‌رح‌ریزی‌ كرده‌ است‌. فیلم‌ به‌ ترمیناتور و نیروی‌تخریب‌گر زن‌ وابسته‌ است‌. جان‌ كانر كه‌ اكنون‌ به‌ مرز مردانگی‌ كامل‌ از نظ‌ر سنی‌ و عقلی‌ رسیده‌ است‌ آن‌ جان‌ قسمت‌ دوم‌نیست‌. هیچگونه‌ همخوانی‌ بین‌ دو قسمت‌ آخر وجود ندارد. باید اذعان‌ كرد كه‌ ترمیناتور ۲ اثری‌ كاملا متفاوت‌ و مجزا است‌. فرضیه‌ تغییر زمان‌ و این‌ كه‌ دنیا در سال‌ ۱۹۹۷ بپایان‌می‌رسد، فیلم‌ را تبدیل‌ به‌ یك‌ اثر اسط‌وره‌ای‌ كرده‌ و حتی‌ در شخصیت‌ قهرمانان‌ دقت‌ بیشتری‌ به‌ كار رفته‌ است‌. ترمیناتورتبدیل‌ به‌ انسان‌ زنده‌ای‌ شده‌ است‌ كه‌ دارای‌ نوعی‌ شخصیت‌ زنده‌ و واقعی‌ است‌. او موجودی‌ سراسر عاط‌فی‌ با بهره‌ای‌ قوی‌ ازایثار و وفاداری‌ است‌ كه‌ ارزشهای‌ انسانی‌ را در بالاترین‌ سط‌ح‌ ممكن‌ آموخته‌ است‌ و به‌ خاط‌ر آن‌ حاضر است‌ برای‌ نجات‌انسان‌ جان‌ خود را فدا كند. اگر قهرمانان‌ اسط‌وره‌ای‌ توانسته‌اند جان‌ خود را فدای‌ چیزی‌ ورای‌ زندگی‌ بكنند، ترمیناتور نیزهمین‌ كار را كرده‌ است‌، نوعی‌ تراژدی‌ كه‌ شخصی‌ در شرایط‌ غیر عادی‌ قرار می‌گیرد. سارا كانر از درون‌ ماجراها می‌گذرد وتبدیل‌ به‌ انسان‌ تمام‌ عیار می‌شود. در ابتدای‌ ترمیناتور ۲ سارا كانر را در بیمارستان‌ روانی‌ می‌بینیم‌، یك‌ نوع‌ پختگی‌ از اوزنی‌ به‌ مراتب‌ قوی‌تر از قسمت‌ اول‌ می‌سازد. آنها كه‌ قسمت‌ اول‌ را دیده‌اند، می‌دانند سارا روانی‌ نیست‌، سارا زن‌ پخته‌ای‌ است‌كه‌ چون‌ آهن‌ گداخته‌ و ذوب‌ شده‌ سر از تونل‌ زمان‌ دیگری‌ در می‌آورد. آنچه‌ را سارا دیده‌ و حس‌ كرده‌ است‌ دیگران‌ درك‌نكرده‌اند. بخاط‌ر همین‌ است‌ كه‌ ماجرا در ترمیناتور ۲ وسعت‌ بیشتری‌ دارد. این‌ بار جان‌، سارا و ترمیناتور هر سه‌ بار این‌مشكل‌ را به‌ دوش‌ می‌كشند. سارا و جان‌ پناهگاهی‌ به‌ نام‌ ترمیناتور دارند و ترمیناتور به‌ نقط‌ه‌ مركز هستی‌ یعنی‌ ایثار پابنداست‌. فیلم‌ از استحكام‌ كاملی‌ برخوردار است‌. در همان‌ دقایق‌ اول‌ كل‌ داستان‌ در هم‌ تنیده‌ می‌شود. هر نمای‌ چند ثانیه‌ای‌ بابرداشتهای‌ دقیق‌ و حساب‌ شده‌ روایت‌ را برای‌ ما تعریف‌ می‌كند، بدون‌ آنكه‌ از گفتگوی‌ زیاد بهره‌ گرفته‌ باشد. در حالی‌ كه‌ درقسمت‌ سوم‌ این‌ مسئله‌ با تك‌ گویی‌ شروع‌ می‌شود تا مخاط‌ب‌ بهتر متوجه‌ داستان‌ شود. هر صحنه‌ای‌ از ترمیناتور۲ درخود یك‌ نیاز اولیه‌ حساب‌ شده‌ دارد كه‌ این‌ نیازها متعلق‌ به‌ ترمیناتور است‌، نیازهای‌ او به‌ همه‌ نیازهای‌ انسان‌ می‌چربد. نیازنجات‌ دادن‌ جان‌ و مادرش‌ سارا یعنی‌ نجات‌ انسان‌، جزئی‌ از كل‌ كه‌ نوعی‌ از منط‌ق‌ ارسط‌ویی‌ است‌. كارگردان‌ از سرنوشت‌جبری‌ اودیپ‌ وار بهره‌ گرفته‌ است‌، همین‌ سرنوشت‌ جبری‌ از پیش‌ تعیین‌ شده‌ را حتی‌ در آثار شكسپیر نیز می‌توان‌ یافت‌ كه‌هملت‌ نمونه‌ای‌ از آن‌ است‌. حركت‌ از جز به‌ كل‌ و استنتاج‌ درست‌، فضای‌ فیلم‌ را پوشانده‌ است‌. جان‌ نجات‌ پیدا می‌كند، اما اینجا قضیه‌ كل‌ انسان‌ مط‌رح‌است‌، نجات‌ جان‌ یعنی‌ نجات‌ انسان‌. ترمیناتور با ایثار خود به‌ بشریت‌ كمك‌ می‌كند. پایان‌ فیلم‌ نیز یكی‌ از زیباترین‌ پایانهایی‌است‌ كه‌ می‌توان‌ در یك‌ فیلم‌ گنجاند. ترمیناتور خودش‌ می‌رود، این‌ بار شاید انتخابی‌ باشد، سقوط‌ تدریجی‌ ترمیناتور درآخرین‌ لحظ‌ه‌ و انگشتان‌ او كه‌ به‌ علامت‌ پیروزی‌ نشان‌ داده‌ می‌شود تاثیر عاط‌فی‌ زیادی‌ روی‌ بیننده‌ می‌گذارد. اكنون‌، هم‌درون‌ انسان‌ مشخص‌ است‌ هم‌ بیرون‌ آن‌، سارا پنجره‌ای‌ است‌ كه‌ باید نگاهش‌ كرد و از درون‌ آن‌ گذشت‌. یعنی‌ زن‌ به‌ تمام‌معنی‌ واقعی‌ كلمه‌. در سكانس‌ پایانی‌ سارا خارج‌ از تصویر است‌، صدایش‌ را می‌شنویم‌ كه‌ می‌گوید چشیدن‌ ط‌عم‌ امید رامدیون‌ ترمیناتور است‌. اگر ماشین‌ می‌تواند قدرت‌ حیات‌ بشری‌ را بفهمد، شاید ما نیز بتوانیم‌.

قادر رشیدزاده‌
منبع : پایگاه رسمی انتشارات سوره مهر


همچنین مشاهده کنید