جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

قاره ای که دموکراسی تجربه نکرده است


سرخپوستان بولیوی اخیراً دومین رئیس جمهور كشورشان در ۲سال اخیر را از مسند قدرت پایین كشیدند. در سال ،۲۰۰۱ اكثریت جمعیت سرخپوست پرو، رئیس جمهور منتخب خود را به قدرت رساندند، اما طبق گزارشی كه چندی پیش مجله «اكونومیست» منتشر كرد، این رئیس جمهور منتخب به نامحبوب ترین رئیس جمهور منطقه مبدل شده است.این تازه آغاز كار است. در كلمبیا، هنوز جنگ های چریكی چند دهه ای ادامه دارد و گزارش سازمان ملل متحد حاكی است كه تولید موادمخدر در رشته كوه «آند» رو به فزونی است. رئیس جمهور «هوگو چاوز»، ونزوئلا و منطقه را در دو قطب مخالف قرار داده است و از درآمدهای نفتی كشورش به عنوان ابزاری برای بقای رژیم اقتدارگرای «فیدل كاسترو» در كوبا استفاده می كند. رسوایی های ریاست جمهوری در كاستاریكا، سیستم دموكراتیك این كشور را كه همواره مورد ستایش بوده، زیر سؤال برده است. شاید نیكاراگوئه نیز بزودی فرد دیگری را به ریاست كشور برگزیند. هائیتی هم از هر لحاظ كشوری شكست خورده است. حتی آرژانتین كه در دهه ۱۹۹۰ نوعی الگوی اصلاحات اقتصادی در آمریكای لاتین بود، طی ۴ سال گذشته، شش رئیس جمهور را بر سر كار آورده است، به طوری كه پنج نفر آنها در سال ۲۰۰۲ و طی فقط دو هفته تغییر كردند. ركود و ناكامی های اقتصادی نیز استانداردهای زندگی در آرژانتین را از بین برد و این كشور به یكی از بدهكارترین كشورها مبدل شد.نظرسنجی ها نشان می دهد كه سیستم دموكراسی در آمریكای لاتین از محبوبیت و مقبولیت فراوانی برخوردار است اما بسیاری از كشورهای این منطقه به كارآمدی آن اعتقاد ندارند. همانگونه كه آژانس های بین المللی گزارش می دهند، مدتهاست كه شكاف میان غنی و فقیر در دنیا بیشتر، وضعیت زندگی بدتر و فرصت های بهتر كردن زندگی بسیار كمتر شده است. اما آمریكای لاتین از این شرایط هم بسیار عقب تر است و حتی با كشورهای در حال توسعه آسیایی نیز فاصله بسیاری دارد. مشكل ناكارآمدی و افول دموكراسی ها در آمریكای لاتین ریشه در طرز تفكر دولتمردان منطقه دارد. شاید علت اصلی آن این باشد كه رهبران این منطقه و ایادی آنان نمی خواهند سیستمی را كه تأمین كننده منافع شخصی آنها است، تغییر دهند.بی ثباتی كه مخرب پیشرفت است، در آمریكای لاتین چیز جدیدی نیست. از ۳۰ سال پیش، جنگ های چریكی، تورم نجومی، دولتهای نظامی و نقض حقوق بشر در آنجا وجود داشته است. ۵۰۰ سال پیش نیز جنگ ها، برده داری و استثمارگسترده در زیر نقاب پاترنالیسم كاتولیك وجود داشت. اما نكته اصلی این نیست. بی ثباتی سطحی دائمی آن چیزی نیست كه چرخه ناكامی های آمریكای لاتین را به وجود آورده است. بلكه ریشه مشكل در نكته مقابل قراردارد یعنی «ثبات افراطی».بیش از پنج دهه، حكومتگران - چه آنهایی كه دست نشانده استعمار بودند و چه آنهایی كه به زور شمشیر و گلوله یا از طریق رأی گیری بر مسند قدرت تكیه زدند - به كمك فرهنگ و نهادهایی، قدرت خود را موجه و حفظ می كردند كه در آنها مردم به عنوان گروههای متعدد در نظر گرفته می شدند و فرصت ها و مهارتهای فردی افراد كه می توانست باعث بهبود وضعیت زندگی شود، از آنان گرفته و یا انكار می شد. در یك نظرسنجی منطقه ای كه در سال ۲۰۰۴ انجام شد، اكثریت قاطع مردم این منطقه متفق القول بودند كه به رغم انتخابات، قدرت در دست كسانی است كه فقط اهداف خود را دنبال می كنند.ناكامی های آمریكای لاتین، درواقع، از همان نقطه ای شروع شد كه به ایجاد توسعه در بسیاری از كشورهای آسیایی انجامید. در آسیا، تحولات بنیادین در برخی موارد توسط دولتهای اقتدارگرا ایجاد شد كه خود آنها به مرور زمان، دموكراتیك تر شدند. البته از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۹۰ چنین روندی در شیلی نیز ایجاد شد.اما تعداد بسیار اندكی از دموكرات ها و یا سایرین، به نفع مردم دست به ایجاد تغییرات اساسی زدند و حتی ناكامی های حاصل از اصلاحات دهه ،۱۹۹۰ زمینه را برای نومیدهای روزافزون و عوامفریبی های امروز مهیا كرد. احتمال نمی رود كه طی چند سال آینده در شیلی، كودتاهای نظامی صورت گیرد اما به هر حال، تغییرات دموكراتیك، تشریفاتی و صوری بسیاری صورت خواهد گرفت كه هیچ یك از آنها منافع مردم را نظر نخواهد گرفت. «خوسه پینرا» یكی از اصلاح طلبان برجسته شیلی در دوران حكومت «پینوشه» براین باور است كه برای ایجاد اصلاحات بنیادین، نیازی به اقتدارگرایی نیست. یك تحلیلگر پرویی به نام «آلوارو وارگاس لوسا» نیز به همین نكته اشاره كرده است. به طور خلاصه، رهبران لاتین باید خواستار ایجاد تغییرات و اصلاحات خودجوش و اساسی باشند و نیز بدانند كه رهبران خودكامه گذشته و متحدان خارجی آنها ناقض و مخالف دموكراسی و توسعه نبوده اند، بلكه علت آن را باید در نهادها و فرهنگ كشورهای مختلف منطقه آمریكای لاتین جست.افكارسنجی ها حاكی است كه مردم آمریكای لاتین خواهان مسكن، خوراك، آموزش و فرصت های بهتر و نیز دموكراسی هستند. البته در حال حاضر، برخی از رهبران دموكراتیك آمریكای لاتین به خوبی واقفند كه باید چه كار بكنند. همانگونه كه وارگاس لوسا می گوید: «اصلاحات یعنی حذف زوائد» بنابراین دولت باید كوچك، غیرمتجاوز، با كفایت و صادق تر باشد.
باید فساد ریشه كن شود و آموزش به طور گسترده در اختیار همگان قرار گیرد. همچنین مردم باید از مراقبت های بهداشتی و استانداردهای محیطی بهتری برخوردار شوند و اصلاحات قانونی به گونه ای باشد كه حقوق آنان را تضمین كند.همه اینها به رهبران اصلاح طلبی بستگی دارد كه از تحولات پایدار و سودمند حمایت می كنند و بر موانع پیش روی دموكراسی و توسعه كه در فرهنگ و نهادهای آمریكای لاتین نهفته است، فایق آیند.
منبع: روزنامه كریستچن ساینس مونیتور
ترجمه: هرمز برادران
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید