چهارشنبه, ۲۹ فروردین, ۱۴۰۳ / 17 April, 2024
مجله ویستا


کابوس خانه اجاره ای


کابوس خانه اجاره ای
آب را هم می توان چنین تیره و راكد ساخت. این فیلم كسل كننده و گاه مضحك بازسازی یك فیلم ترسناك ژاپنی است كه حتی از نسخه بازسازی شده اش ملال آورتر و مضحك تر است. در فیلم «آب تیره گون» جنیفر كانلی در نقش مادری مجرد ظاهر می شود كه می كوشد گلیم خود را از آب بیرون بكشد. آنچه این نسخه بازسازی شده را قابل تحمل تر از آن می سازد كه بگوییم صرفاً یك بازسازی بی مایه و بی ارزش است، تنها مربوط به حضور بازیگر زن فیلم نمی شود كه جایزه اسكار برده است؛ بازیگر درجه یكی كه خوب گریه می كند و چهره اش هنگامی كه خیس آب می شود جذاب به نظر می رسد. یا حتی ربطی به این ندارد كه كارگردان معتبری چون والتر سالس بعد از فیلمی همچون «خاطرات موتور سیكلت» آن را ساخته است و سبكی بسیار جدی در فیلم «آب تیره گون» به كار برده كه گویی نسخه تازه ای از «مده آ» را ساخته یا حداقل یكی از فیلم های ترسناك رومن پولانسكی را بازسازی كرده است. نكته اینجاست كه كنار گذاشته شدن و پذیرفته نشدن در بازار مستغلات منهتن این بار دستمایه فیلمی ترسناك قرار گرفته است.وب سایت مربوط به روزولت آیلند جزیره رودخانه شرقی را با اصرار فراوان «رویای كارگردانان» می نامد، اما برای شخصیت دالیا، كه به زودی آن همه آب بر سرش ریخته می شود و نقش او را كانلی بازی می كند، این جزیره یك كابوس است. دالیا پس از جدا شدن از همسرش، كایل (داگری اسكات)، كه عادت دارد در هر فرصتی كه به دست می آورد او را «دیوانه» بنامد، با یكی از بی رحمانه ترین حقایقی مواجه می شود كه ممكن است برای هر نیویوركی پیش بیاید: او پول كافی برای زندگی كردن در منهتن را ندارد. ( در حالی كه كایل كه عملی تر فكر می كند به جرسی سیتی نقل مكان كرده است.) دالیا استوار همچون فولاد در برابر این بدبختی می ایستد و دست دخترش سسی (آریل گید) را می گیرد و سوار بر تراموا راهی روزولت آیلند می شود. هنگامی كه این مادر و دختر در میان برج های بی قواره و بزرگ این جزیره و مردمانی با چهره های خشك و عبوس سرگردان هستند و بارانی همچون اشك، یكریز بر سرشان می بارد، دخترش سسی با صدایی بلند و اعتراض آمیز به مادرش می گوید: «اینجا كه اون شهر نیست!» نه، اینجا شهر «اوز» هم نیست؛ مخصوصاً كه در اینجا جان سی رایلی هم حضور دارد. او كه همواره نقش آدم های قابل اعتماد را در فیلم ها بازی می كند، این بار در نقش آقای موری- مدیر یك معاملات املاكی _ ته مایه ای از خباثت دارد. یكی از اندك زیبایی های موجود در فیلم«آب تیره گون» این است كه هرچند هیچ كاری درباره فیلمنامه افتضاح آن نمی توان انجام داد- فیلمنامه ای كه رافائل ایگلسیاس بر اساس فیلم اصلی ساخته هیدو ناكاتا و رمانی نوشته كوجی سوزوكی نوشته است- اما بازیگران نقش مكمل فیلم بسیار معركه در نقش خود ظاهر می شوند. در میان آنها بازیگرانی وجود دارند همچون پیت پاستل ویت در نقش سرایداری كه دایم از زیر كار در می رود و خود را پنهان می كند، كامرین منهایم در نقش معلم مدرسه نگران، و از همه بهتر تیم راث در نقش وكیلی كه دالیا را زیر چتر حمایت خود می گیرد بدون آن كه برای گرفتن حق الوكاله از او كیسه بدوزد. وقتی آقای راث را می بینید كه خیلی روان بازی می كند و هر صحنه ای را كه در آن حضور دارد، به راحتی می دزدد و مال خود می كند، جای خالی این بازیگر توانا را در بسیاری از فیلم ها حس می كنید و افسوس می خورید. پیرنگ این فیلم در اصل پیرنگ همان فیلم ترسناك ژاپنی است، درباره دختری كه معلوم نیست روح است یا نه. اندكی بعد از اینكه دالیا و دخترش سسی در خانه جدید خود مستقر می شوند، لكه كثیفی كه در سقف وجود دارد با سرعت هشداردهنده ای شروع به بزرگ شدن می كند. اگرچه آپارتمان طبقه بالا خالی به نظر می رسد، و مالكین قبلی اش آنجا را ترك كرده اند، اما یك نفر دایم بر روی كفپوش فرش نشده آن راه می رود و شیر آب خانه را باز می گذارد تا سرریز شود. با ادامه یافتن صدای تپ تپ بزرگ شدن لكه روی سقف و صدای خزیدنی كه در سراسر سقف می پیچد و گویی دستی شیطانی است كه بر سقف می كشد، اندك اندك ترس بر دالیا مستولی می شود، او را به مرز جنون می كشاند و سراپا خیس می كند. به تدریج به نظر می رسد كه انگار برچسبی كه شوهر دالیا بر او می زده و او را دیوانه می نامیده، تشخیصی درست بوده است و زمانی می رسد كه دیگر به درستی معلوم نیست كه بیننده در سراسر این فیلم- همچون فیلم «بچه رزمی»- با داستانی ترسناك و دلهره آور مواجه است یا فیلمی درباره یك زن پارانوئید را دنبال می كند. این خیلی بد است كه ما در واقع شاهد هیچ كدام از این دو نیستیم. «آب تیره گون» با آن همه هزینه و صحنه های پرزرق و برق كه حتی یك راهروی متروكه را به گونه ای به تصویر كشیده كه گویی میلیون ها دلار می ارزد، در ایجاد هر گونه معنا یا ترس معناداری ناتوان است. وجود یك سری مسایل روانی پیش افتاده و فلاش بك های احساساتی خشك و بی روح با حضور نه چندان ترسناك یك بازیگر محبوب الینا لونسون فیلم را سنگین و بی رمق كرده است و فیلم در نهایت میان زمین و آسمان تمام می شود. «آب تیره گون» نه قدرت و پختگی فیلم های ترسناك درجه یك «سكوت بره ها» را دارد و نه از آن دسته فیلم های ترسناك معاصری است كه در سینماهای چندسالنه یا خانه های هنر به نمایش در می آیند و سعی دارند با تقلید از سادگی و بی پیرایگی فیلم های اصیل رده ب با مخاطب ارتباط برقرار كنند ( «۲۸ روز بعد» ). در آن فیلم ها ترس حكفرما است، اما در «آب تیره گون» با بیزاری آشكار سازنده اش از ژانری كه اغلب از آن سوءاستفاده شده، چنین نیست.

منولا دارجیس
ترجمه: پریا لطیفی خواه
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید