سه شنبه, ۲۸ فروردین, ۱۴۰۳ / 16 April, 2024
مجله ویستا


این برج فرو می ریزد


این برج فرو می ریزد
«استخوان خوك و دست های جذامی»
نوشته: مصطفی مستور
نشر: چشمه
رمان استخوان خوك و دست های جذامی در برج هفده طبقه خاوران روی می دهد. رمان در واقع از هفت داستان تشكیل شده است كه برای هفت خانواده از ساكنان برج در جریان است. در فصل اول (داستان كلاً پنج فصل دارد) ابتدا با این هفت خانه و ساكنانش آشنا شده و تا حدودی وارد برج می شویم. داستان ها در این فصل كاملاً مجزا هستند. این جدایی با فصل بندی نیز مشخص شده است. در فصل دوم ماجراها و حوادثی كه در حول ساكنان برگزیده از این برج هفده طبقه در جریان است تا حدودی آشكار می شود. در فصول سوم و چهارم این حوادث پیش رفته و داستان ها به تدریج تا حدود كمی در هم می آمیزند و گه گاه ساكنان برج یكدیگر را دیده و از كنار هم عبور كرده و داستان های شان در كنار هم روایت می شود اما همچنان مرزبندی بین داستان ها غالب است. این مرزبندی با پیشرفت داستان به تدریج كمرنگ تر می شود و در نهایت در فصل پنجم دیگر خبری از فصل بندی منسجم فصل اول نیست و داستان ها در كنار یكدیگر روایت می شوند.
در فصل اول، داستان با شخصیت دانیال كه در طبقه چهاردهم برج همراه با مادر پیرش زندگی می كند آغاز می شود و این نحوه آغاز در تمام فصول رعایت می شود. پایان فصل اول مربوط است به محمد مفید كه در طبقه هفدهم زندگی می كند. اما در فصول میانی (۲ و ۳ و ۴) فصل با شخصیت های طبقه ششم به پایان می رسد و فقط در فصل پایانی است كه دوباره به طبقه هفدهم و محمد مفید باز می گردد. از آنجا كه اسامی و جایگاه شخصیت های داستان در برج دارای اهمیت است، این اسامی و جایگاه بر اساس طبقات به همراه خلاصه ای از داستان هر طبقه ارائه می شود:
شخصیت های طبقه چهارم: نوذر( صاحبخانه)، ملول، بندر، داوود مرغی(همكاران نوذر) و عباس محتشم(مقتول)
خلاصه داستان طبقه چهارم: نوذر شخصیت خلافكاری است كه درصدد بالا كشیدن زمین های پیرمرد ثروتمند بدون خانواده ای به نام عباس محتشم است. عباس محتشم در حال برگشتن از خارج كشور و در هم ریختن نقشه های نوذر است و او مصمم به قتل عباس محتشم است و برای این كار از ملول و بندر و داوود مرغی استفاده می كند اما در نهایت...
شخصیت های طبقه پنجم: سوسن( صاحبخانه)، كیانوش (كیا) و غلام سگی
شخصیت های طبقه ششم: شهرام(صاحبخانه)، اسی، شادی، ماندانا، منوچهر، پریسا، شهره، سیاوش(میهمان ها)
خلاصه داستان طبقه ششم: پدر و مادر شهرام به آمریكا (كالیفرنیا) رفته اند و او در خانه پارتی كوچكی به راه انداخته است. پریسا دست به خودكشی می زند اما دوستانش او را نجات می دهند و...
شخصیت های طبقه هشتم: حامد(صاحب خانه)، عالیه خانم (مادر حامد)، مهناز(نامزد حامد)، نگار كاویان(معشوق حامد)
خلاصه داستان طبقه هشتم: حامد دانشجوی عكاسی است و در عكاسی كار می كند. مهناز نامزد حامد در هلند(آمستردام) در حال اتمام درس مهندسی و بازگشت است. در این میان نگار كاویان كه در داروخانه كار می كند برای عكس گرفتن به حامد مراجعه می كند. نگار شباهت غریبی به مهناز دارد. رابطه ای عاطفی بین حامد و نگار برقرار می شود. حامد در میانه این مثلث عشقی در این اندیشه است كه معیار او برای دوست داشتن چیست و آیا در اساس عاشق نگار هست یا نه. در نهایت او....
شخصیت های طبقه نهم: دكتر محسن سپهر، سیمین( همسر سپهر )، درنا (دختر سپهر)، مادر سپهر، نصرتی (وكیل سپهر)
خلاصه داستان طبقه نهم: دكتر محسن سپهر روزنامه نگاری است كه چنان در كارش غرق شده است كه از خانه و همسر غافل شده و در فرآیند جدایی از همسرش(سیمین) قرار دارد. در این بین وكیلش (نصرتی) به او اطلاع می دهد زن حامله است و قصد دارد دخترشان (درنا) را از او بگیرد. از طرفی سیمین به دكتر سپهر می گوید كه می خواهد كودكش را سقط كند. اكنون محسن سپهر باید یك معادله چند مجهولی را حل كند...
شخصیت های طبقه چهاردهم: دانیال، مادر دانیال
خلاصه داستان طبقه چهاردهم: دانیال شخصیتی است كتابخوان و روشنفكر با یك عینك ته استكانی كه از دنیا و مردمش به شدت بیزار است. او سر و صورتی دفرمه دارد و دلتنگی هایش را از پنجره طبقه چهاردهم فریاد می زند. مادر او پیرزنی است مذهبی و با حقوق بازنشستگی شوهر مرحومش زندگی می كنند. اما به تدریج با پیشرفت داستان دانیال شخصیت دیگری از خود بروز می دهد. گویی او در مرز عقل و جنون دست و پا می زند و...
شخصیت های طبقه هفدهم: دكتر محمد مفید، دكتر افسانه مهرپرور(همسر دكتر مفید)، الیاس(فرزند خانواده) خلاصه داستان طبقه هفدهم: دكتر محمد مفید استاد نجوم است و همسرش دكتر افسانه مهرپرور متخصص بیماری های زنان. همه چیز در این خانه به سامان است جز یك چیز: الیاس فرزندشان سرطان خون دارد و در حال مرگ است. دكتر از بانك بین المللی خون برای پیوند مغز استخوان استمداد می كند اما امكان پیدا شدن مورد مناسب یك در هفتصد و پنجاه هزار است. ناامیدی بر این خانه سایه افكنده است و نیاز به یك معجزه شدیداً احساس می شود اما...
اكنون به بررسی نكاتی چند در رابطه با برج می پردازم:
۱-شخصیت های داستان در طبقات ساختمان از بد به خوب چیده شده اند. منفورترین آدم برج (نوذر) در طبقه چهارم زندگی می كند. آدمهای مربوط به او نیز از جنس خود او هستند. كسانی چون ملول و بندر و داوود مرغی. در طبق پنجم سوسن كه یك فاحشه است زندگی می كند. و در طبقه ششم شهرام و دوستان مستش. با بالا رفتن از برج با آدمهایی معمولی چون حامد(طبقه هشتم) و دكتر سپهر(طبقه نهم) روبرو می شویم. و بهترین آدمهای برج در طبقات چهاردهم( دانیال) و هفدهم (آخرین طبقه، دكتر مفید) زندگی می كنند. به عبارت دیگر ساختار برج شخصیت آدمها را مشخص می كند.
۲- اسامی شخصیت ها نیز تا حدودی با شخصیت شان هماهنگ است. یعنی آدمهای مثبت داستان اسم شان محمد مفید و افسانه مهرپرور است. شخصیت های خنثی محسن سپهر و حامد و نگار كاویان و البته شخصیت های منفی باید شهرام و سیاوش و اسی و ماندانا و ملول و بندر و غلام سگی باشند. چنین نگاه ساده انگارانه ای یك آسیب جدی برای داستان محسوب می شود.
۳- سه تن از شخصیت ها در داستان با مادرشان زندگی می كنند:(دانیال، حامد، دكتر سپهر). این طور به نظر می رسد كه پدرها تحمل سختی های زندگی در جهان داستان را نداشته و زودتر مرده اند.
۴- دو تن از ساكنان برج به هیچ وجه با موقعیت برج نشین شان هماهنگ نیستند. اول نوذر كه موقعیتش ایجاب می كند مكانی خلوت تر از یك برج را برای كارش برگزیند و دیگری دانیال كه موقعیت مادر پیر و مذهبی او كه هر هفته برای زیارت می رود به هیچ وجه با طبقه چهاردهم برج خاوران هماهنگ نیست و حسابی نامعقول است.
اما داستان جز آنچه شرح آن رفت از دو اشكال اساسی رنج می برد:
۱-زاویه دید: زاویه دید داستان دانای كل است. چنین زاویه دیدی در راستای همان چینش شخصیت ها در طبقات برج است. گویی دستی توانا از موضعی برتر برای دیگران سرنوشت را مقدر می كند. به عبارت دیگر این زاویه دید از تسلط یك اندیشه مشخص و از پیش تعیین شده بر تمامی روایت خبر می دهد. در حالی كه بهتر آن بود زاویه دید اول شخص برای این داستان ها انتخاب می شد. در این صورت خواننده می توانست از فاصله نزدیك تری با شخصیت ها، اندیشه ها و مشكلات شان آشنا و درگیر شود و خود را در جریان داستان قرار داده و با آن همراه شود. اما انتخاب زاویه دید دانای كل چنین فرصتی را از خواننده دریغ كرده است.
۲-كاركرد فضاها: فضاهای داستان را می توان به دو دسته تقسیم كرد: الف- فضاهای داخل برج خاوران، ب- فضاهای بیرون از برج خاوران
اگرچه ممكن است چنین دیدگاهی عجیب به نظر برسد اما فضاهای بیرون از برج به كل زائد بوده و در كلیت داستان پیش برنده نیستند و در ساختار داستان جایی ندارند. در واقع آنچه می خواهم بگویم این است كه شخصیت اصلی این داستان آدمهای برج نیستند، بلكه خود برج خاوران است. به همین دلیل است كه آنچه در بیرون برج می گذرد - اگرچه مهم- اما آنچه مهم تر است تاثیر آن در برج است. در حقیقت بزرگ ترین مشكل داستان در همین نكته نهفته است. با شروع داستان و ساختاری كه شرح آن رفت به نظر می رسد این برج خاوران است كه در مركز توجه است و داستان های به ظاهر نامرتبط جاری در برج جایی به تدریج در هم تنیده می شوند. اما این انتظاری است كه هرگز برآورده نمی شود و آدمهای برج نشین هر كدام فقط شخصیت داستان خود هستند و نه برج. در واقع چنین قطع ارتباطی رمان را به هفت داستان كوتاه كه در كنار هم تعریف شده اند تبدیل كرده است كه شخصیت هایش بر حسب اتفاق یكدیگر را در آسانسور، محوطه برج، خیابان و یا آرایشگاه می بینند و بس؛ و از فضای برج چنان كه باید و شاید استفاده شایسته ای نشده و داستان به بی راهه رفته است. شاید یكی دیگر از مشكلات داستان تعدد موضوعات و مضامین آن باشد. به عبارتی تقریبا هر كدام از داستان ها ساز جداگانه ای را می نوازند و فقط داستان طبقات پنجم و هشتم از مضامین نزدیكی برخوردار است.
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید