جمعه, ۱۰ فروردین, ۱۴۰۳ / 29 March, 2024
مجله ویستا


قدم گذاشتن روی خاک سست


قدم گذاشتن روی خاک سست
اما هیچكدام اینها برایش مهم نیست. خوشحال است كه بچه هایش سر گرسنه بر زمین نمی گذارند. با این حال هنوز در ذهنش تصویر مردی هست كه در نیمه راه زندگی او و بچه هایش را تنها رها كرده و رفته برای او و زنانی نظیر او كه هر روزشان با كار سخت و گاه طاقت فرسا در كارگاه های تولیدی كوچك و بزرگ سپری می شود، مدتهاست كه زندگی روی سخت خود را نشان داده است.
از پنجره چوبی كوچك در طبقه دوم یك ساختمان قدیمی و از ریخت افتاده، محبوبه هر روز زنانی را می بیند كه با دست پر از فروشگاه آن سوی خیابان بیرون می آیند. او آرزو می كند كاش آنقدر پول داشت تا هر شب كه به خانه می رفت برای بچه هایش آنچه نیاز داشتند، می خرید: «از وقتی شوهرم مرد، چندماهی با پس اندازی كه داشتیم، گذراندیم. چند وقتی هم در خانه گلدوزی می كردم و می فروختم. اما این كار جواب خرجمان را نمی داد تا این كه آشنایی مرا به اینجا معرفی كرد. اول فقط وردست بودم. بعد از مدتی شدم چرخكار».
زنان زیادی نظیر او سعی دارند برای گذران زندگی یا كمك به همسران خود در تأمین هزینه های زندگی كاری برای خود بیابند. اغلب آنها به كار در كارگاههای تولیدی كوچك می پردازند و ناچارند به دلیل نیاز مالی شدید شرایط نامساعد و غیرقانونی كار را بپذیرند و اعتراضی نكنند. صرف نظر از وضعیت موجود، بیشترین دغدغه و نگرانی آنها از آینده است.اگر كارفرما ورشكست شود ودر كارگاه را ببندد؟ پولشان را ندهد یا بیرونشان كند، چه بر سر خود وخانواده شان خواهد آمد؟
بررسی اطلاعات مربوط به وضعیت اشتغال زنان نشان می دهد كه زنان همچنان در زمره قشرهای كم درآمد ودر حاشیه نظام تأمین اجتماعی قرار دارند. سهم زنان در بازار كار ناچیز است آنان از فرصت های اشتغال محرومند و با نرخ بیكاری بالا حاضرند سخت ترین شرایط كاری را تحمل كنند.محبوبه چشم هایش را می بندد. تصویر دختر كوچك شش ساله ای را در نظر می آورد كه پیراهنی سفید با گلهای ریز صورتی به تنش كرده و پسر بچه ای كه دیگر با حسرت به دوچرخه پسر همسایه نگاه نمی كند: «از هشت صبح كه می آیم تا هفت شب، یكسره پشت چرخ خیاطی هستم. هرماه صدهزار تومان می گیرم. بیمه هم نیستم. نه فقط من، همه این هفت - هشت نفری كه اینجا كار می كنند، بیمه نیستند. اعتراض هم كنیم، صاحبكار می گوید: همین كه هست، نمی خواهید نیایید...».بسیاری از صاحبنظران معتقدند در قانون كار بر حفظ حقوق زنان تأكید بسیار شده و برای آنان حقوقی برابر و حتی در مواردی بیش ازمردان در نظر گرفته شده است، اما نداشتن ضمانت برای اجرای این قانون، در عمل آن را از سودمند بودن به حال زنان خارج كرده است.در حال حاضر شرایط به گونه ای شده كه سوء استفاده از نیروی زنان در بازاركار سایه ای و زیرزمینی اشكال دیگری از نقض حقوق زنان را موجب شده است.زنانی كه با كار در كارگاههای تولیدی به حداقل دریافتی رضایت می دهند وچون به این حداقل درآمد نیاز دارند، بنابراین خود را به تغییر شرایط و اعتراض به مدیران و صاحبان كار ملزم نمی بینند.به اعتقاد سریه دانشپور محقق اجتماعی و مدرس دانشگاه این رویه بویژه در كارگاههای كوچكی كه بر مبنای سرمایه شخصی صاحبكار تشكیل شده، بیشتر مشهود است:«كارفرما با احتساب سود و زیان كار، با حذف مزایای مربوط به نیروی كار و پرداخت حداقل دستمزد، می خواهد سود حاصله را افزایش بدهد.در واقع كارفرما فكر می كند كارهایی مثل بسته بندی تخصصی نیست. نیروی كارش همیشه در دسترس است واز طرفی خود كارگر بیشتر به آن به چشم یك شغل موقتی نگاه می كند، در نتیجه كارفرما می گوید چرا او باید برای بهبود اوضاع كاری و پرداخت تمام وكمال حق و حقوق كارگر خودش را به زحمت بیندازد».همسر ملیحه در زندان است. او به جرم حمل مواد مخدر به سه سال حبس محكوم شده است. یكسال ونیم است كه ملیحه كار در چند كارگاه تولیدی از پوشاك گرفته تا بسته بندی اسباب بازی را تجربه كرده است: «بار اول دریك تولیدی پوشاك كار می كردم. ده نفر بودیم، كارفرما كسی را بیمه نمی كند یكی از كارگرها رفت شكایت كرد. او هم از حرصش یكی یكی ما را بیرون كرد».
دفعه های بعد هم وضعیت بهتری در انتظار ملیحه نبود. هرجا كه می رفت چند مسأله همراهش بود. ساعت كار زیاد، دستمزد كم بدون مزایا و بیمه و نگاه صاحبكار:«حاضر بودم با كار زیاد و دستمزد كم بسازم، اما این آخری را دیگر نمی توانستم تحمل كنم. این بود كه از آنجا هم بیرون آمدم».بیش از صدها كارگاه تولیدی كوچك برای فرار از دست مأموران مالیات و دور از دسترس مأموران بیمه بودن به زیرزمین خانه ها درمحله های مسكونی پناه می برند و با اتكا به نیروی كار ارزان و نیازمند زنان به كار خود ادامه می دهند. در حالی كه برای كسانی كه در این كارگاهها مشغول به كارند، هیچ چشم انداز امیدوار كننده ای وجود ندارد.
سریه دانشپور محقق اجتماعی و استاد دانشگاه می گوید:« بدیهی است كه كارفرما دنبال این باشد كه با حداقل هزینه، بیشترین بهره و استفاده را ببرد و وقتی به نیروی كار هم می رسد از این قاعده مستثنی نمی شود. اما دولت هم از سویی با اعطای اعتبارات و حمایت های مختلف و ارائه خدمات عمومی از كارفرما انتظاراتی دارد. زنانی كه در محیط های كارگری مشغول به كار می شوند اغلب زنانی اند كه برای امرار معاش مجبورند كار كنند. وظیفه حكومت اسلامی این است كه زنانی را كه تحت تكفل پدر وهمسر نیستند، تحت حمایت خود قرار دهد و حداقل كاری كه می تواند بكند این است كه زمینه اشتغال با شرایط مناسب را برایشان فراهم آورد».وجود قانون به معنای درست اجرا شدن آن نیست. در شرایطی كه دایره كار برای زنان تحصیلكرده و دارای تخصص هر روز تنگ تر از قبل می شود و همچنان اولویت استخدام در مراكز و سازمانهای مختلف به مردان داده می شود. زنانی با تحصیلات كم ، بی سواد و بدون تخصص نیز درگیر پیدا كردن شغلی برای رفع مایحتاج زندگی به سراغ كار در كارگاههای تولیدی می روند و گاهی حتی زنان با تحصیلات بالا نیز در میان خود می یابند. ناهید چهارسال در دانشگاه درس خواند. لیسانس گرفت و بعد امیدوار و سرخوش از این كه درسش با موفقیت تمام شد رفت دنبال پیدا كردن شغلی مناسب:«اما هرجا می رفتم، شرایطی را می گذاشتندكه من نداشتم. مدتی بیكار بودم تا این كه از طریق آگهی روزنامه برای كارآمدم این كارگاه تولیدی لباس. از قبل كمی خیاطی بلد بودم و همین كمكم كرد كه زود وارد شوم». ناهید می گوید از سرناچاری سراغ این كار آمده است و به محض پیدا كردن شغلی با شرایط مناسب تر از اینجا می رود. اما با خودش فكر می كند:« فرقی ندارد. من هم كه نباشم، زنی نیازمندتر از من با روزی ۸ - ۹ ساعت كار كه در برخی از ماههای سال بیشتر هم می شود، جایگزینم می كنند. كاری كه اگر یك روز به دلیل بیماری یا هر مسأله دیگری غیبت كنی حقوق آن روز را نمی گیری در آن نمی توانی فكر تأمین آینده باشی چه برسد به حال».محمود عزیزی علیرغم آن كه هر ۱۰ نفر نیروی شاغل در كارگاه تولیدی خودش را بیمه كرده، اما دلیلی نمی بیند كه صاحبان همه كارگاههای تولیدی مشابه او چنین كاری انجام دهند:«وقتی كارفرمایی نمی داند به دلیل شرایط بد اقتصادی و تولیدی تا یك ماه دیگر كار و سفارش تولید دارد یا ندارد، نیازی نمی بیند كه كارگر را بیمه كند و تمام و كمال حق و حقوقش را بدهد. چون انگار دارد روی زمین سست راه می رود».گاه توافق میان كارگر و كارفرما براساس نیازمندی نیروی كار است.سریه دانشپور محقق اجتماعی مثال می زند:«من در یك كارگاه تولیدی اسباب بازی دختری ۱۶ - ۱۷ ساله را دیدم كه كار می كرد و ۴۰ هزار تومان در ازای ۱۰ - ۱۱ ساعت كار می گرفت. اما شرایطش طوری بود كه ترجیح می داد حداقل دستمزد را بگیرد وكارش را از دست ندهد. در این مواقع قانون هم برای اجرا شدن نیاز به خواست و اقدام خود نیروی كار دارد. اگر خودشان شكایت كنند، قانون وظیفه دارد رسیدگی كند». این استاد دانشگاه و محقق مراجعه به اداره های كار و شكایت را راه چاره می داند. اما او نیز معتقد است: «این شیوه هم همیشه كار ساز نیست. وقتی كارفرمایی در قبال كارگر احساس مسؤولیتی ندارد و هر اعتراضی را در نطفه خاموش می كند نه مدركی به دست كارگر می دهد كه ثابت كند چند وقت كار كرده و تازه بعد از مدتی هم یك نفر دیگر را جایگزین او می كند و هر سه چهار ماه یك كارگر تازه می آورد. چگونه شكایت كردن می تواند مفید واقع شود؟!» بویژه این كه كار در این قبیل تولیدی ها تخصصی نیست و نیروی كار آن همیشه در دسترس است».به اعتقاد این استاد دانشگاه تا وقتی كه وضعیت بازار كار و عرضه و تقاضای نیروی كار مناسب نباشد، بخشی از این مشكلات اجتناب ناپذیر است و نه با قانون می شود جلو آن را گرفت ونه با برخوردهای سلبی. تا وقتی وضعیت اقتصادی به گونه ای است كه خانواده ها برای امرار معاش و تأمین حداقل مایحتاج زندگی درگیر ودار مشكلات گوناگون هستند، بدیهی است كه عده ای از آنها بخواهند به هر كار شرافتمندانه ای دست بزنند تا چرخ زندگیشان بچرخد. در واقع بخش اعظم كار وقتی انجام می شودكه دولت باید برنامه هایی به بهبود شرایط اقتصادی خانواده ها و ایجاد فرصت های شغلی اقدام كند تا نیروی كار مجبور نشود به كار در هر شرایطی تن بدهد

فاطمه امیری
منبع : روزنامه ایران


همچنین مشاهده کنید