پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

نقض بی طرفی آمریکا در جنگ ایران و عراق


نقض بی طرفی آمریکا در جنگ ایران و عراق
بنابه درخواست مشترك دولت های ایران و آمریكا، پرونده رسیدگی به «قضیه سانحه هوایی ۳ ژوئیه ۱۹۸۸» در دیوان بین المللی دادگستری مختومه شده است و آمریكا غرامت هواپیما و سرنشینان آن را پرداخت كرده است، اما با این وجود دریغ است كه تشریح دقیق بخشی از عملكرد غیرقانونی دولت آمریكا و سنجش آن با موازین بین المللی، به دست فراموشی سپرده شود.این گفتار كه برای نخستین بار منتشر می شود، به طور مستدل و منسجم در مقام اثبات رفتار غیرقانونی آمریكا در زمان جنگ تحمیلی برآمده است و از این حیث واجد كمال اهمیت است. با آگاه شدن خوانندگان از كم و كیف این رفتار، مقصود از گنجاندن آن در مجموعه حاضر حاصل آمده است.
هدف از بیان آنچه كه در پی می آید، سعی در نمایاندن این حقیقت است كه براساس واقعیت های مسلم و اسناد رسمی، انهدام هواپیمای مسافربری ایران در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ بر اثر شلیك موشك از ناو وینسن، نه عملی اتفاقی و یا صرفاً ناشی از ضعف و خطای بشری، بلكه نقطه نهایی و آخرین مرتبه سیاست دولت آمریكا در قبال ایران بود. ساقط كردن هواپیمای ایران اگرچه در تصور نمی گنجید ولی فاجعه ای قابل پیش بینی بود. بدان جهت كه از مدت ها پیش اخطارهای غیرقانونی «مركز اطلاعات پرواز سازمان هواپیمایی آمریكا» موجب ناامنی همه گیر و تهدیدی دایمی بر هواپیمایی غیرنظامی منطقه شده بود. منطقه ای كه فضای آن به علت كثرت تردد هواپیما بسیار متراكم است. این تهدیدها بیش از همه متوجه هواپیمایی كشوری ایران بود، زیرا جانبداری آشكار آمریكا از عراق به ضدیت با ایران، حالت خصمانه و حتی متجاوزانه ناوگان جنگی آمریكا را نسبت به ایران نتیجه داده بود.
اخطارهای غیرقانونی آمریكا، تهدید بر امنیت هواپیمایی غیرنظامی در خلیج فارس در ۲۲ ژانویه ۱۹۸۴ (۳ بهمن ۱۳۶۲) مقامات آمریكایی با ادعای وجود «تهدیدهای تروریستی» نسبت به ناوگان جنگی آمریكا در خلیج فارس، اخطاری را پخش كردند كه آشكارا به سلب آزادی تردد هواپیماها می انجامید. منظور از صدور این اخطار دادن آزادی عمل به نیروی دریایی آمریكا در انجام هرگونه اقدام دفاعی در منطقه ای بسیار وسیع بود. این منطقه شامل خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای عمان و دریای عرب در شمال مدار ۲۰ درجه شمالی می شد. در این پیام از هواپیماها و هلی كوپترهایی كه در پایین تر از ۲۰۰۰ پا پرواز می كنند و قصد نزدیك شدن یا نشست و برخاست در فرودگاه های منطقه را ندارند، خواسته شده بود تا حداقل ۵ مایل دریایی از نیروهای دریایی آمریكا فاصله بگیرند. همچنین از هواپیماها و هلی كوپترها می خواست تا، از طریق طول موج ۵/۱۲۱ مگاهرتز روی باند VHF و ۲۴۳ مگاهرتز روی باند UHF، ارتباط رادیویی خود را با نیروهای آمریكایی حفظ كنند. در آخر این پیام نیز هشدار داده بود كه هواپیماها یا هلی كوپترهایی كه فاصله تعیین شده را رعایت نكنند و اهداف آنها برای نیروهای آمریكایی مشخص نباشد، در معرض اقدامات دفاعی ناوگان آمریكا خواهند بود.
به محض دریافت این اخطار، جمهوری اسلامی ایران آن را نقض آشكار حقوق بین الملل و رویه مربوط به آزادی پرواز بر فراز آبهای آزاد خوانده و اعلام كرد كه در آن به شكلی بارز از اصول مقرر در كنوانسیون شیكاگو تخطی شده است. جمهوری اسلامی ایران را اعتقاد بر آن بود كه ادعادی حق حاكمیت بر بخشی از آب های بین المللی مطلقاً مبنای حقوقی ندارد. زیرا ماده ۹ كنوانسیون شیكاگو تحت عنوان «منطقه ممنوع» به دولت های عضو اجازه می دهد تا بنابه «ضرورت نظامی یا امنیت عمومی» پرواز بر فراز قسمتی از سرزمین خود را محدود یا ممنوع كنند، ولی برای آن كه آزادی هواپیمایی بیش از حد لزوم دچار محدودیت نشود، مقرر می دارد كه این منطقه باید دارای «مساحت و موقعیتی معقول» باشد. در حالی كه منطقه مذكور در اخطار آمریكا، بخش های وسیعی از دریای آزاد را شامل می شد و حتی بخشی از فضای آبهای سرزمینی ایران در شمال مدار ۲۰ درجه شمالی را در بر می گرفت. این منطقه به تمامی از قلمروی هوایی آمریكا خارج بود و این دولت مسئولیتی در تأمین خدمات حمل و نقل هوایی آن نداشت. به همین لحاظ و با توجه به گستره جغرافیایی بسیار وسیع این اخطار، جمهوری اسلامی ایران خواستار اقدامات مناسب برای لغو آن شد و اعلام كرد كه در غیر این صورت دولت آمریكا مسئول كلیه عواقب وخیم ناشی از این محدودیت های غیرقانونی بر امنیت پروازهای بین المللی خواهد بود .
این مسأله در سومین اجلاس منطقه ای هوانوردی خاورمیانه در ماه های مارس و آوریل ۱۹۸۴ در شهر مونرآل مطرح شد. در این اجلاس توصیه شد «كه دولت ها باید به فوریت به بررسی و رفع كلیه محدودیت هایی بپردازند كه نسبت به فضای بالای دریاهای آزاد اعمال كرده اند.»
با این وجود، دولت آمریكا نه تنها اقدامی در این خصوص نكرد بلكه برعكس پس از حمله هواپیماهای عراق در ۱۷ می ۱۹۸۷ به ناوچه آمریكایی «استارك» بر سیاست به اصطلاح دفاعی خود پای فشرد. البته حمله عراق به این ناوچه كه از فاصله ای بسیار دورتر از ۵ مایل دریایی صورت گرفت، بی اثر بودن تدابیر دفاعی مقرر در اخطار آمریكا را برملا ساخت.در ۱۴ سپتامبر ،۱۹۸۷ دومین اخطار آمریكا صادر شد كه نه تنها تاییدی بر اخطار اول بود بلكه ابعاد آن را هم گسترش می داد. اخطار دوم هواپیماها و هلی كوپترهای در حال پرواز در مناطق تعیین شده را موظف می كرد كه از آن به بعد، ضمن اعلام هویت خود، به محض رهگیری توسط ناوهای آمریكایی اهداف خود را مشخص كنند. از آنجا كه اكثر ناوهای آمریكا به تجهیزات بسیار پیشرفته ای مجهز هستند، ابعاد این محدودیت ها در عمل تا شعاع ۲۵۰ مایل از ناوها گسترش می یافت.
پس از حادثه سرنگونی هواپیماهای مسافربری ایران، قانونی نبودن اخطارهای آمریكا به گونه ای صریح تر در مراجع بین المللی مطرح شد. در جلسه ۶ اكتبر ۱۹۸۸ دفتر ایكائو در پاریس، اعلام شد كه اخطارهای آمریكا مغایر قواعد (استانداردها) و رویه های اعلام شده ایكائو است. در همین جلسه از شورای ایكائو خواسته شد تا بی درنگ به بررسی این مسأله بپردازد و برای اطمینان از انصراف و لغو اخطارهای مذكور اقدام كند.یك ماه پس از جلسه یاد شده، كمیسیون تحقیق نیز نتیجه مشابهی را اعلام كرد. این كمیسیون را شورای ایكائو در پی فاجعه سرنگونی ایرباس ایران، مامور به تحقیق و گزارش ماوقع كرده بود. در گزارش مورخ ۱۱ نوامبر ۱۹۸۸ كمیسیون، قانونی نبودن این اخطارها و خطرات بالقوه آن بر امنیت هواپیمایی كشوری بین المللی به روشنی بیان شده است. یادآوری این نكته مناسب است كه گزارش مزبور حاصل بررسی جمعی از متخصصان زبده امور هواپیمایی است و از این بابت جای تأمل دارد. براساس گزارش كمیسیون تحقیق، «اخطارهای آمریكا كه شامل خلیج فارس، تنگه هرمز، دریای عمان و دریای عرب می شود، منطقه ای را در بر می گیرد كه تحت مسئولیت مراكز كنترل بین المللی تهران، ابوظبی، بغداد، بحرین، بمبئی، كراچی، كویت و مسقط است. بدین لحاظ پخش چنین اخطارهایی مغایر با مقررات ضمیمه شماره ۱۵ كنوانسیون شیكاگو بوده است» .
كمیسیون تحقیق با تصریح به این كه «حضور و فعالیت های نیروهای دریایی در منطقه خلیج فارس، مشكلات متعددی را در امر هواپیمایی كشوری بین المللی به وجود آورده است» این نكته را باز می گوید كه «شاید خطر ناشی از حضور نیروهای دریایی برای امنیت هواپیمایی كشوری دست كم گرفته شده است» . برهمین اساس كمیسیون توجه شورای ایكائو را به دو موضوع جلب می كند: اول «ناهماهنگی میان ناوگان جنگی آمریكا و مراكز كنترل و مراقبت كشوری كه در نواحی مختلف منطقه خلیج فارس، عهده دار ارایه خدمات حمل و نقل هوایی هستند» و بدتر از آن ممكن نبودن برقراری ارتباط بین ناوهای جنگی و هواپیماهای غیرنظامی به دلایل فنی. دوم؛ مجهز نبودن هواپیماهای غیر نظامی برای دریافت پیام هایی كه روی فركانس ۲۴۳ مگاهرتز پخش می شوند. همانگونه كه ایرباس ایران نیز قادر به دریافت آن نبود. با این وجود، مراكز كنترل و مراقبت منطقه بارها پیام هایی را روی همین فركانس برای هواپیماهای غیرنظامی شنیده بودند. كمیسیون خود به ذكر نمونه ای می پردازد كه هواپیمایی غیرنظامی هدف اقدامات تدافعی ناو جنگی واقع شده بود. زیرا نتوانسته بود هویت خود را به آن ناو اعلام كند، تنها بدین علت كه ارتباطی بین آنها برقرار نشده بود.
پرواز شمار ۶۳۵ ایران ایر در ۲۶ می ۱۹۸۷ در مسیر شیراز به دوحه نمونه مناسبی برای این قبیل موارد است. در فاصله ۱۶۰ مایلی هواپیما با فرودگاه دوحه، مركز مراقبت بحرین از خلبان میخواهد تا سیستم ارتباطی هواپیما را روی فركانس ۵/۱۲ مگاهرتز قرار دهد. پس از این كار خلبان صدای فرمانده یكی از ناوهای آمریكایی را می شنود كه به او اخطار می كند مسیر بین المللی خود را تغییر دهد. مقامات سازمان هواپیمایی كشوری ایران بلافاصله خبر این حادثه را به اطلاع ایكائو می رسانند، حادثه ای كه نزدیك بود قبل از سرنگونی ایرباس در ۳ ژوئیه ۱۹۸۸ به فاجعه ای مشابه آن بینجامد.
در این خصوص جالب است بدانیم كه مقامات آمریكایی، در گزارشی پس از فاجعه سقوط ایرباس، خود به این نكته اشاره كرده اند كه ۵۰ درصد از فضای بالای خلیج فارس پوشیده از راه های هوایی بین المللی است. همان راههایی كه ناوهای آمریكا بارها به خلبان های هواپیماهای غیرنظامی اخطار كرده بودند تا از مسیر معمول آن فاصله بگیرند. این را هم باید به خاطر داشت كه اكثر این اخطارها به هواپیماهایی داده می شد كه بین فرودگاه های ایران و فرودگاه های واقع در جنوب خلیج فارس در پرواز بودند. هواپیمای ایرباس ایران نیز كه با شلیك موشك از ناو وینسن در هوا متلاشی شد، از همین دسته پروازها بود. این نكته هم ناگفته نماند كه از میان این پروازها، بیشترین اخطارها را هواپیماهای ایرانی دریافت می كردند و این همان نكته ای است كه حساسیت آمریكایی ها را نسبت به هواپیماهای ایرانی آشكار می كند.
به هر تقدیر جای تردید نیست كه ضدیت آمریكا با ایران در طول جنگ تحمیلی و در نتیجه موقعیت تجاوزكارانه و خصمانه نیروی دریایی آمریكا نسبت به هر چیز و هر كس كه مربوط به جمهوری اسلامی ایران باشد، سبب اصلی فاجعه ای بود كه به ریختن خون ۲۹۰ نفر انسان بی گناه انجامید.
نقض بی طرفی و ضدیت آمریكا با ایران
عامل ناامنی هواپیمایی كشوری ایران
در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) ارتش عراق حمله همه جانبه ای را به سرزمین جمهوری اسلامی ایران آغاز كرد. در جلسه ۲۸ سپتامبر ۱۹۸۰ (۷ مهر ۱۳۵۹) شورای امنیت، نماینده آمریكا اعلام كرد كه دولت متبوعش بی طرفی خود را در این مخاصمه به طور دقیق و كامل حفظ خواهد كرد. اما در واقع بی طرفی آمریكا در آن زمان، كه با بی اعتنایی و سكوت تمام همراه بود، ماهیتاً به تقویت موقعیت عراق انجامید. زیرا به دنبال تهاجم عراق، مناطق وسیعی از خاك ایران به اشغال متجاوزان درآمده بود. تجاوزی كه مطابق گزارش ۹ دسامبر ۱۹۹۱ (۱۸ آذر ۱۳۷۰) دبیر كل به شورای امنیت، قابل توجیه نبود.
پس از گذشت یك سال و نیم از آن زمان كه نیروهای ایران ابتكار عمل را به دست گرفتند و با موفقیت قوای عراق را تا مرزهای بین المللی به عقب راندند، آمریكا آشكارا نسبت به پیروزی احتمالی ایران ابراز نگرانی كرد.
شش سال بعد در اواخر جنگ، ریگان رئیس جمهور وقت آمریكا، ایران را «بازیگر نقش منفی» جنگی خواند كه لهیب شعله هایش ایران و عراق را فرا گرفته بود.سخنان میشل آرماكست معاون وزیر امور خارجه آمریكا، مواضع این دولت در قبال ایران را بیش از پیش آشكار كرد. وی در ۱۶ ژوئن ۱۹۸۷ در مقابل كمیسیون روابط خارجی سنای آمریكا اعلام كرد كه ایالات متحده آمریكا «مایل به پیروزی ایران نیست.»
پس از حادثه ناو «استارك» ، كمیسیون تحقیق در گزارش مورخ ۱۴ ژوئن ۱۹۸۷ بر این نكته انگشت گذارد كه مقامات نظامی آمریكایی از هویت میراژ عراقی، كه به ناو استارك حمله كرد، آگاه بودند. ولی از آنجا كه «عراق را عملاً متحد آمریكا به حساب می آوردند» واكنشی نشان ندادند. درست به همین دلیل بود كه فرمانده ناو استارك، هیچ دفاعی از ناو نكرد، چرا كه «مقررات» چنین اقتضا می كرد.
دولت آمریكا در سال ۱۹۸۳ (۱۳۶۲) در همان ایامی كه طلیعه پیروزی ایران در افق جبهه ها روی به دمیدن داشت، به منظور كاستن از قدرت نظامی ایران، عملیاتی را آغاز كرد كه به نام عملیات «انسداد» معروف شد.این عملیات عبارت بود از «برنامه دیپلماتیك آمریكا برای ممانعت از رسیدن تجهیزات نظامی به ایران» و اجرای آن به عهده معاون وزیر خارجه آمریكا گذارده شد. این مقام عالی رتبه در همان گزارش ۱۶ ژوئن ۱۹۸۷ به سنا چنین اظهار می دارد كه: «عملیات از جنبه های مختلف با موفقیت همراه بوده است، زیرا طی سالهای ۸۶ _ ۱۹۸۵ (۶۵ _ ۱۳۶۴) دست یابی ایران به سلاحهای اصلی جنگ با عراق را، پیچیده تر، طولانی تر و گرانتر كرده است» . در حالی كه آمریكا در همین سالها تلاش می كرد تا با كمك مستقیم به عراق، این كشور را برای ادامه جنگ با ایران سرپا نگه دارد كه خود دلیلی قاطع بر جانبداری آمریكا از عراق بود.
در مارس ،۱۹۸۲ آمریكا نام عراق را از فهرست دولتهای حامی تروریسم بین المللی حذف كرد. در ژوئن همان سال مقامات آمریكا اجازه فروش شش فروند هواپیمای ترابری غیرنظامی لاكهید ۱۰۰ را به عراق دادند. این هواپیما مشابه هواپیمای ترابری نظامی هركولس سی- یك صد و سی است. در فوریه ۱۹۸۳ نیز یك شركت سازنده هلی كوپتر اجازه یافت تا ۴۵ فروند هلِی كوپتر به عراق بفروشد. این هلیكوپترها از نوعی بودند كه قابلیت استفاده های نظامی را هم داشتند. با گذشت زمان، آمریكا با اتخاذ سیاستهایی كه آشكارا به نفع عراق بود، یكسره در راه نقض اصل برابری رفتار با متخاصمان گام نهاد و عملاً اعلامیه بی طرفی خود را به فراموشی سپرد. در ۶ اكتبر ۱۹۸۷ كنگره آمریكا خرید نفت ایران را به كلی ممنوع كرد و بیست روز پس از آن در ۲۶ اكتبر هرگونه مبادله تجاری با ایران به خصوص صدور ۱۴ نوع كالای دارای كاربرد نظامی بالقوه را تحریم كرد. بدین ترتیب آمریكا اصل توازن در روابط اقتصادی با متخاصمان را زیر پا نهاد.
در پی تمام این اقدامات كه با هدف تضعیف اقتصادی و نظامی ایران و حمایت از عراق صورت گرفت، آمریكا وظیفه اصلی اجرای سیاست كلی پشتیبانی از عراق را به ناوگان جنگی خود در خلیج فارس سپرد.
كاسپار واین برگر وزیر دفاع آمریكا، در گزارشی به كنگره آمریكا در تاریخ ۱۵ ژوئن ۱۹۸۷ با بیان ترتیبات امنیتی منطقه خلیج فارس مأموریتهای ناوگان آمریكا در این منطقه را تشریح میِ كند. به نظر وی مهمترین وظیفه این ناوگان آن بوده است كه با دشمن تلقی كردن ایران، مانع غلبه یا برتری ایران شود و نگذارد كه پیروزیهای آن مایه بیمناكی دولتهای میانه روی عرب شود.
برای آن كه ناوگان آمریكا به بهترین وجه از عهده چنین كاری برآید، لازم بود كه توان عملیاتی آن تقویت شود. بدین منظور حجم اندك نیروهای آمریكایی در اوایل جنگ، در نوامبر ۱۹۸۷ به حدود ۳۵ ناو جنگی و ۱۲ ناوچه پشتیبانی و ظرفیت ۴۲ هزار تن و ۲۰ هزار نفر تفنگدار دریایی رسید. این میزان تجمع قوای دریایی آمریكا از زمان جنگ ویتنام به بعد بی سابقه بود.
اگرچه هدف آمریكا از قشون كشی به خلیج فارس تأمین آزادی كشتیرانی بود ولی نیروهای آمریكایی كمترین واكنشی نسبت به حملات عراق نشان نمی دادند، حال آن كه این حملات آزادی تردد كشتیها را مختل كرده بود. عراق در ۷ اكتبر ۱۹۸۰ (۱۶ مهر ۱۳۵۹)، قسمت شمالی سواحل ایران را منطقه ممنوع اعلام كرد. پس از آن در دو مرحله، یك بار در ۱۶ اوت ۱۹۸۲ (۲۶ مرداد ۱۳۶۱) و بار دیگر در ۲۴ فوریه ۱۹۸۴ (۱۶ اسفند ۱۳۶۲)، این منطقه را تا شعاع ۵۰ مایلی اطراف پایانه نفتی خارك گسترش داد. عراق مصمم بود تا از این طریق مانع صدور نفت ایران شود چرا كه برخلاف عراق، ایران تقریباً فقط از خلیج فارس و تنگه هرمز می توانست نفت صادر كند. لذا هشدار داده بود به هر شناوری كه به این منطقه وارد شود، حمله می كند. تا بهار سال ۱۹۸۴ (۱۳۶۳) حملات عراق به كشتیهای بی طرف، با استفاده از هواپیماهای سوپراتاندارد و میراژ اف ۱ مجهز به موشكهای اگزوسه، لطمات و خسارات جانی و مالی بسیاری به بار آورده بود. حتی نفتكشهای حامل پرچم عربستان سعودی، متحد نزدیك عراق هم از این حملات مصون نمانده بودند.
البته بی اعتنایی آمریكا تنها خاص حملات هوایی عراقی نبود بلكه ناوهای آمریكایی نسبت به مین گذاریهای عراق هم سكوت اختیار كردند. در مارس ۱۹۸۲ (بهار ۱۳۶۱) عراق اقدام به مین گذاری مسیر قابل كشتیرانی بندر امام خمینی به بندر ماهشهر كرد. نفتكشهای متعددی كه با پرچم دولتهای بی طرف این مسیر را می پیمودند، با این مینها برخورد كردند. وانگهی عراق به مین گذاری آبهای نزدیك سواحل ایران بسنده نمی كرد و مینهای فراوانی را در آبهای بین المللی رها كرده بود. این امر كاملاً بدیهی بود كه مینها لزوماً فقط با نفتكشهای حامل نفت ایران برخورد نخواهند كرد. در ۷ ژوئن ،۱۹۸۴ شناوری تجاری با پرچم لبنان در حوالی ۴ مایلی سكوی ایرانی نصر از جمله شناورهایی بود كه با یكی از همین مینها برخورد كرد. عراق برای آن كه منطقه را بیشتر دچار آشوب كند و به مخاصمه حالتی بین المللی بدهد، حتی در بیرون از خلیج فارس هم اقدام به مین گذاری كرد. در ۱۰ اوت ۱۹۸۷ نفت كش «تگزاكو كاریبئن» كه نفت ایران را حمل می كرد، در نزدیكی بندر فجیره در دریای عمان به مین برخورد و دچار صدمه شد.
آمریكا كه نسبت به مین گذاریهای عراق، این چنین ساكت و بی تحرك بود، در عوض با عملیات مین گذاری كه به ایران نسبت می داد، به صورت نامتناسب و با خشونت تمام به مقابله برمی خاست. در ۲۱ سپتامبر ۱۹۸۷ (۳۰ شهریور ۱۳۶۶) هلی كوپترهای آمریكایی با این ادعا كه كشتی در حال مین گذاری بوده است، به كشتی تجاری ایران اجر با محموله شیشه حمله ور شدند. مقامات آمریكایی هیچ دلیلی كه مؤید ادعای آنان باشد و فیلمی كه نشان دهد كشتی در حین عملیات به توقیف درآمده است، به معرض نمایش نگذاشتند. متعاقب آن هم اعلام كردند كه فیلمها قابل ارائه نیستند. پس از چند روز نیز كشتی را به بندری بی طرف برده و آن را منهدم كردند. به دنبال این واقعه دولت آمریكا اعلام كرد كه حمله، توقیف و سپس انهدام كشتی بر اساس تجویز ماده ۵۱ منشور ملل متحد و در اعمال حق دفاع مشروع صورت گرفته است. اما حتی با قبول این فرض كه كشتی ایران اجر در حین مین گذاری توقیف شده باشد، آمریكا نمی توانسته است به استناد دفاع مشروع، اقدامی قهرآمیز بنماید. زیرا عملیات مین گذاری را به هیچ روی نمی توان تجاوزی مسلحانه قلمداد كرد، به علاوه از آنجا كه در دفاع مشروع، اقتضای حالت ضروری شرط اساسی اعمال این حق است، از این حیث نیز اقدام آمریكا غیرقابل توجیه است. در واقع مین گذاری موجب لطمه شدید و مهمی به آمریكا نمی شده است؛ چرا كه این دولت وسایل و راههای دیگری برای حفاظت از منافع خود در اختیار داشت.بر همین قیاس، اقدام آمریكا به انهدام سكوهای نفتی ایران به نامهای سلمان و نصر در ۱۸ آوریل ۱۹۸۸ (۳۰ فروردین ۱۳۶۷) مطلقاً توجیه پذیر نیست. در این قضیه آمریكا ادعا كرد كه ناو «ساموئل بی روبرت» با یكی از مینهایی برخورد كرده كه ایران كار گذاشته است و همانند قضیه كشتی ایران -اجر هیچ دلیل و مدركی دال بر اثبات آن ارائه نكرد. اما بار دیگر با استفاده از زور و با ادعای حق مشروع فردی، دو سكوی یاد شده را منهدم كرد و این اقدام را پاسخی مناسب و به قاعده خواند. البته روشن بود كه هدف آمریكا از این عمل قلدرمآبانه وارد كردن ضربه ای به ظرفیت تولید نفت ایران و كاستن از آن بود.
در بهار سال ،۱۳۶۳ با حملات گسترده عراق به نفتكشهای بی طرف حامل نفت ایران در اطراف پایانه نفتی جزیره خارك، صدور نفت ایران عملاً دچار وقفه شد. اما زمانی كه ایران می خواست متقابلاً مانع جریان نفت عراق از طریق كویت شود، دولتهای عرب خلیج فارس، تحت حمایت آمریكا یك صدا به اعتراض برخاستند. درخواست دولتهای عضو «شورای همكاری خلیج فارس» از شورای امنیت برای تشكیل جلسه فوق العاده، در حقیقت با حمایت آمریكا عملی شد. این اقدام به شكلی برق آسا به تصویب قطعنامه۵۵۲ در اول ژوئن ۱۹۸۴ ( ۱۲ خرداد ۱۳۶۳) منتهی شد. این قطعنامه حمله به كشتیهای تجاری را كه از مبدأ یا به مقصد بندرهای كویت و عربستان سعودی در حركتند، محكوم كرد ولی هیچ ذكری از حملات عراق به كشتیهایی نكرد كه به بندرهای ایران رفت و آمد می كردند. در صورتی كه تعداد حملات عراق بسیار بیشتر و شدیدتر و چند سال بود كه ادامه داشت.
از ۶ فوریه ۱۹۸۷ ( ۱۸ بهمن ۱۳۶۵) نیروی دریایی آمریكا به مراقبت نظامی از نفتكشهای كویتی روی آورد. در ۳۰ ژوئن ۱۹۸۷ ( ۱۰ تیر ۱۳۶۶) وزیر دفاع آمریكا اعلام كرد كه یازده نفتكش كویتی به زیر پرچم آمریكا رفته اند. این تغییر پرچم به رغم نبود علقه واقعی بین این كشتیها و دولت صاحب پرچم صورت گرفت. تصمیم به اعطای پرچم آمریكا، سازگاری كامل با همه سیاستهای آمریكا از آغاز جنگ داشت كه بار دیگر پرده از تلاش مداوم ایالات متحده برای حمایت از عراق برداشت. معاون وزیر خارجه آمریكا چند روز قبل از اعطای پرچم آمریكا به نفتكشهای كویتی، در همان گزارش ۱۶ ژوئن ،۱۹۸۷ در مقابل سنای آمریكا اعلام كرد كه كویت «متحد بالفعل عراق است و دیگر در موضع بی طرفی نیست» . به واقع پشتیبانی مالی كویت از عراق در طول جنگ تحمیلی، بر كسی پوشیده نبود.در موافقتنامه نفتی سال ۱۹۸۳ بین كویت و عربستان از یك طرف و عراق از طرف دیگر، مقرر شد تا ذخایر نفتی «خفجی» واقع در منطقه بی طرف برای ادامه جنگ با ایران، به عراق اختصاص یابد. این منطقه بین كشورهای عربستان، كویت و عراق قرار دارد. همچنین بر اساس توافقنامه سال ،۱۹۷۲ بندرهای كویت در طول سالهای جنگ همواره در خدمت ورود و ترخیص كالا و بار به مقصد عراق بودند. معاون وزیر خارجه آمریكا خود به تمام این موارد اذعان داشت.
كوتاه سخن آن كه، بدون كمترین تردید كلیه اقدامات جانبدارانه آمریكا از عراق و متحدانش در طول جنگ، نسبت به ایران كاملاً برعكس بود و به همان میزان با ایران ضدیت و دشمنی می كرد. در نتیجه عدول آمریكا از رعایت بی طرفانه مقرراتی كه دولتهای متخاصم در زمان جنگ وضع می كنند، این دولت مرتكب نقض تعهدات دولت بی طرف نسبت به رفتار برابر با متخاصمان شد و نقض این تعهدات همانا زیر پا نهادن قواعد حقوق عرفی راجع به وظایف دولتهای بی طرف به هنگام مخاصمه مسلحانه است.
در عمل نیروی دریایی آمریكا با اقدامات خصمانه بر ضد كشتیها و سكوهای نفتی ایران در خلیج فارس، فعالانه وارد جنگ با ایران شده بود. در تمام این موارد كه نیروهای آمریكایی به عملیات جنگی تمام عیار دست می زدند، دولت آمریكا سعی داشت تا با استناد به حق فردی دفاع مشروع، اعمال خود را صحیح جلوه بدهد. این گونه عملیات در حالی انجام می شد كه بنا به گفته خود آمریكایی ها، ایران نهایت احتیاط را به كار می برد و سعی نیروهای ایرانی بر این بود كه تا سرحد امكان از رویارویی با نظامیان آمریكایی بپرهیزند.
در پایان بد نیست به عامل دیگری نیز اشاره كنیم كه نه جنبه سیاسی دارد و نه جنبه حقوقی بلكه صرفاً مسئله روانی است. به واقع نباید از تأثیر روانی سیاست كلی مقامات عالی رتبه آمریكایی نسبت به ایران بر فرماندهان ناوگان آمریكا در اجرای مقررات و زمان حمله به اهداف ایرانی غفلت كرد. باید توجه داشت كه این مقررات به فرماندهان ناوها، آزادی فوق العاده ای در ارزیابی اعمال یا اهداف می داد و آنها می توانستند خود با تعریف و تعیین آن به عنوان عمل با هدفی خصمانه، اقدامات تدافعی را به عمل آورند. در این خصوص گزارش كمیسیون تحقیق ایكائو بسیار گویا و رسا است؛ آنجا كه تأیید می كند: «در اخطارهای آمریكا، همه عواقب ناشی از اجرای آن مقررات به قدر كافی تبیین نشده بود» . این پیامها تعریف دقیقی از «تحركات تهدید كننده» به دست نداده است و میزان فاصله مندرج در عبارت «حفظ فاصله از ناوهای آمریكا» مشخص نیست و حتی معلوم نیست منظور از «در معرض اقدامات تدافعی آمریكا قرار گرفتن» به چه معناست.
سخن آخر این كه، سیاست خصومت آمیز آمریكا نسبت به ایران و باز گذاردن دست فرماندهان ناوگان جنگی آمریكا در تشخیص و توصیف، اعمال یا مقاصد خصمانه، به یقین زمینه ساز فاجعه سرنگونی هواپیمای مسافربری ایران بوده است. در چنان اوضاعی بود كه در ۱۲ تیر ۱۳۶۷ هواپیمای خطوط هواپیمایی جمهوری اسلامی ایران با خونسردی هدف قرار گرفت و فاجعه ای رخ داد كه در تاریخ هواپیمایی كشوری بین المللی سابقه نداشت. این فاجعه دهشتناك، نقطه اوج و آخرین حلقه سلسله اقدامات خصومت بار آمریكا بر ضد جمهوری اسلامی ایران از آغاز جنگ ایران و عراق تا پایان آن بود.
منبع: ایران و حقوق بین الملل
دكتر جمشید ممتاز
استاد دانشكده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران
و عضو كمیسیون حقوق بین الملل سازمان ملل متحد
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید