شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا

رمز طلایی پیام پیامبران


آریایی هایی كه ساكن ایران شدند به واسطه جغرافیای خشك و سوزان سرزمین های شمال شرقی به شبانی و كشاورزی روی آوردند و در طبیعت فلات ایران آموختند كه فكر و اندیشه در حول و حوش ضروریات زندگی دور می زند و از این رو مذهب و دین را بر پایه خلق و خویی عمل گرایانه پایه ریزی كردند در سال های میان (۵۵۱-۶۲۸) پیش از میلاد مسیح در منطقه خوارزم باستان، پیامبری به نام زرتشت در میان اقوام ایرانی ظهور كرد و پیام خود را به نزد ویشتاسب شاه (گشتاسب) برد.
در ایوان گشتاسب بر سوی كاخ
درختی گشن بود بسیار شاخ
همه برگ وی پند و بارش خرد
كسی كو خرد پروردكی مرد
خجسته پی و نام او زرد هشت
كه آهرمن بد كنش را بكشت
به شاه كیان گفت پیغمبرم
سوی تو خرد رهنمون آورم
شاه، دین او را پذیرفت و بدین ترتیب، زرتشتیگری در قلمرو حكومت او، تبدیل به دین رسمی حكومت شد. او قریب به بیست سال با تكیه بر بارگاه شاهی، به نشر دین بهی، پرداخت و آئین اهورامزدا را در میان ایرانیان گسترش داد و در نهایت در حدود هفتاد و هفت سالگی در یكی از جنگ های حكومتی، به دست نیرو های دشمن در آتشكده ای در شهر بلخ، كشته شد.جنگ میان نور و ظلمت، مهم ترین آموزه اشو زرتشت بود كه در آن، آدمی می توانست با مداخله در این جنگ به نفع نور به میدان بیاید و با لشكریان ظلمت بجنگد و بدین ترتیب، یاری رسان اهورامزدا باشد.او از سازش چیزی نمی دانست و با قاطعیت تمام از مرز میان سپیدی و سیاهی سخن می گفت. در یك سوی آموزه های او اشه یا راستی قرار داشت و در سوی دیگر دروج یا دروغ. راه میانه ای وجود نداشت و آدمی می بایست یا در خیمه گاه راستی قرار گیرد یا در اردوگاه دروغ. زرتشت شاید نخستین پیامبری بود كه برای تحكیم تعالمیش به شمشیر تكیه كرد و برای ترویج آئین خود، سپاه مهیا كرد.
به شاه كیان گفت زرتشت پیر
كه در دین ما این نباشد هژیر
كه تو باژ بدهی به سالار چین
نه اندرخور دین ما باشد این...
و یا در جایی دیگر در تشویق پیروان خود به جنگ علیه پیروان دروغ و تاریكی می گوید: «كسی كه برضد پیرو دروغ با زبان یا با پندارش و یا با دست هایش ستیز می كند و یا آن كه یكی از پیروانش را به دین نیك درآورد چنین كسی خشنودی اهورامزدا را برای خویش فراهم می سازد.»مبارزه با ظلمت و تاریكی و سپاهیان اهریمن، اصلی ترین هویت دینی هر فرد زرتشتی است. چنان كه در جایی می گوید: «باید كه با پیرو دروغ به بدی رفتار كند، زیرا مردی كه با پیرو دروغ به نیكی رفتار كند، خود پیرو دروغ است.»بدین گونه می توان بر صحت این نظریه حكم كرد كه جهان بینی دین زرتشت براساس نگاهی رزم جویانه میان سپاه خیر و شر، شكل گرفته است و فلسفه تاریخ چنان حكم می كند كه تا وقتی خیر هست، شر نیز وجود دارد و رسالت آدمی یاری رسان به نیرو های خیر در رزم بی پایان با نیرو های شر است، اما از آنجا كه نمی توان بی فرجامی را در فلسفه تاریخ پذیرفت در تعالیم زرتشت آمده است كه این نبرد طولانی سرانجام با فرجامی خوش به پایان خواهد رسید و آن فرجام، ظهور منجی واپسینی است كه در لحظه های ناامیدی و یاس فرود می آید و قصه را به نفع نیرو های خیر تمام می كند.براساس شریعت زرتشت جهان در یك دوره سه هزار ساله پس از پیامبر (زرتشت) پایدار خواهد ماند كه در هر هزاره آن یك منجی از نسل زرتشت ظهور خواهد كرد و به یاری بشریت خواهد آمد، اگرچه برخی از این منجیان لزوماً پیروز میدان نخواهند بود. نام عمومی هر سه این افراد سوشیانس است. (Sosyans) نخستین منجی كه در هزاره اول بعد از مرگ زرتشت به زمین خواهد آمد هوشیدر نام دارد. نام دومین منجی ای كه در هزاره دوم می آید هوشیدر ماه است و نام سومین و آخرین منجی ای كه در هزاره سوم پس از مرگ زرتشت به دنیا خواهد آمد سوشیانت (Sushyant) است، كسی كه با آمدن او آخر الزمان پدید می آید، مردگان زنده می شوند و هر كدام به جزای اعمال خود خواهند رسید.سوشیانت، نیرو های پلید اهریمنی را در یك جنگ نابرابر از بین خواهد برد و پیروزی قطعی و نهایی را نصیب سپاهیان اهورامزدا خواهد كرد. (دعای اهوناوایرا ۲۷-۱۳) براساس باور های زرتشتی این منجیان بشریت، همه از نطفه زرتشت پیامبر هستند.زرتشتیان در توضیح هزاره های تعیین شده، چنین گفته اند كه این زمان ها، سال ها و روز های نجومی نیست بلكه اسراری از رمز و رموز آئین است و نمی توان در هزاره های نجومی به انتظار منجی نشست، بلكه اهورا مزدا خود می داند كه چه زمانی برای آمدن منجی مناسب است.در تاریخ آورده اند كه كوروش موسس سلسله هخامنشیان، سلسله ماد ها را از میان برد اما زمانی كه به خوارزم، سرزمین تولد دین زرتشت رسید به آن آئین احترام گذاشت و اجازه داد چنان كه سنت او بود مردمان در نهایت آزادی بر دین خود، باقی بمانند.بدین گونه دین زرتشت نفوذ بسیاری در میان شاهان هخامنشی پیدا كرد اگرچه هرگز دین رسمی حكومت نشد و تا سلسله ساسانیان كه اردشیر پاپكان این دین را به عنوان دین رسمی حكومت اعلام كرد، زرتشتیگری همچنان دین مردمان و البته شاهان بود.كوروش یهودیان را كه در اسارت بخت النصر بودند، رهانید و آنها كه به ایران آمده بودند تحت آموزه های دین زرتشت و در سایه آرامشی كه پیدا كرده بودند به تدوین دین خویش پرداختند و بسیاری از آموزه های زرتشتی را به آئین خود وارد كردند، چنان كه دین مسیحیت از بطن چنین انتظاری پدید آمد.براساس باور های زرتشتی، سوشیانت، خیر نیكوكاری است كه در آخر الزمان جهان را از نور و روشنی پر خواهد كرد. چنان كه مسیحای یهودیان روزی ظهور خواهد كرد و منجی قوم یهود خواهد بود. (Isaiah) بر همین اساس یهودیان كوروش را نیز نوعی مسیحا لقب داده اند. همچنان كه داود نبی نیز ازجمله منجیان یهود بود. ویژگی خاص مسیحای یهودیان در این است كه لزوماً باید از پنج خصوصیت برخوردار باشد، اول آنكه او باید از نسل داود نبی باشد، دوم آنكه حاكم اسرائیل گردد، سوم از چهارگوشه دنیا یهودیان را گردهم آورد، چهارم به آنها شریعت تورات را بیاموزد و سرانجام آن كه برای زمین صلح به ارمغان آورد. (Telushkin) حدود پانصد و پنجاه سال پس از زرتشت، یهودیان با تمام وجود در انتظار مسیحای خود بودند كه عیسای ناصری در جلیل ادعای مسیحایی كرد و خود را ناجی موعود دانست. اگرچه یهودیان ادعای او را نپذیرفتند و بسیاری از آنها به او ایمان نیاوردند اما مسئله ظهور عیسی مسیح با باور آمدن منجی در دین زرتشت چنان ارتباط تنگاتنگی دارد كه ویلیام رابرتز محقق سرشناس ادیان در این باره می گوید: «بدون زرتشت ما هرگز مسیح نداشتیم.» و اما تفاوت مهم میان ناجی مسیحیان با ناجی زرتشتیان و یهودیان در این است كه ناجی زرتشتیان و یهودیان در آینده ظهور خواهد كرد و فرد تازه ای با حرف هایی تازه خواهد بود اما ناجی مسیحیان دو هزار سال پیش ظهور كرده و همچنان زنده است و در آخر زمان نیز باز خود او است كه از آسمان فرود می آید و به قضاوت و داوری انسان می نشیند.تفاوت دیگر در این است كه در اندیشه ثنویت زرتشتی، ناجی جایگاهی در راستای نور و ظلمت ندارد و در واقع خود زیر مجموعه نور و از لشكریان اهورامزدا محسوب می شود اما در آئین مسیحی ناجی خود یك ضلع از مثلث سه گانه است اگرچه برخی محققان سپنتامینو را به روح القدس تعبیر كرده اند.براساس شریعت مسیح، اعتقاد به اندیشه آرمایدون یا همان آخر الزمانی كه عیسی مسیح در آن ظهور خواهد كرد و یهودیان جهان را در بیت المقدس گردهم خواهد آورد، ازجمله خدشه ناپذیرترین اعتقاداتی است كه باور به آن بر هر مسیحی معتقد واجب است. آنها معتقدند كه در آن روز باشكوه، عیسی مسیح كه اكنون در آسمان ها به سر می برد بار دیگر در زمین حكمرانی خواهد كرد و به قضاوت اعمال آدمیان خواهد پرداخت. تصویر نقاشی شده روز آرمایدون ازجمله محبوب ترین تصاویر در میان مسیحیان است و همان تصویری است كه بر دیوار محراب كلیسای سیستین چپل در موزه واتیكان توسط میكل آنژ نقاشی شده است.مسیحیان معتقدند كه پس از ظهور دوباره مسیح و قضاوت نهایی او باز هم جهان ادامه خواهد داشت. همچنان كه زرتشتیان معتقدند جهان پس از سوشیانت دوباره ادامه خواهد داشت اگرچه به مدتی كوتاه و در واقع می توان از این ظهورها به نوعی آغاز مرحله جدید زندگی برای ابنای بشر یاد كرد؛ دوره نابود شدن كامل كافران و پیروزی و كامیابی ایمان آورندگان.بدین ترتیب می توان سخن را اینگونه به پایان برد كه «امید به فرجامی خوش» بزرگ ترین پتانسیل ایمان در میان مردمانی بوده است كه به پیامبران زمانه خود مومن شدند كه اگر ترسیم چنین انجامی از سوی پیام آوران خردمند و هوشیار صورت نمی پذیرفت هرگز تصویر آغازین، پایدار نمی ماند و در لابه لای گرد و غبار قرون، محو می شد. امید و انتظار بی شك، رمز طلایی پیام پیامبران است، پیامبرانی كه می خواستند پیامشان تا انتهای تاریخ، امتداد پیدا كند و جاودانه شود.

مژگان ایلانلو
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید