شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


داستان به روایت قاب عکس


«آن بیتی از آن دسته افرادی است که وقتی زندگی اش را می خوانی ، حتی اگر اشاره ای به حرفه اش نشده باشد، درمی یابی داستان نویس است.همین است که معدل دیپلم اش می شود(D۱۰)و با پادرمیانی پدر در دانشگاه روزنامه نگاری می خواند و وقتی یکی از دوستانش می گوید که روزنامه نگاری به دردش نمی خورد و او برای نویسندگی ساخته شده ، بیتی همان روز تغییر رشته می دهد و تا دکتری زبان انگلیسی پیش می رود و باز از همین جاست که وقتی مجله نیویورکر نخستین داستانش را چاپ نمی کند و برایش پس می فرستد، بیتی داستان دیگری ارسال می کند و این کار تا ۲۵داستان ادامه می یابد تا سرانجام نیویورکر داستان بیست و ششم را می پذیرد.» مطالبی که خواندید از مقدمه کتاب ساعت گرینویچ ، انتخاب و تلخیص شده ، کتابی که با ترجمه احمد اخوت و توسط نشر رسش منتشر شده است. دنیای داستانی آن بیتی ، دنیایی است که در آن واقعیت همچون ساعتی که از کار افتاده باشد، روی لحظه ای متوقف شده و آنقدر بر این توقف پافشاری می کند تا دریابی جز این لحظه واقعیتی وجود ندارد. وامی داردت بپذیری انجماد و بی تحرکی جزو لاینفک واقعیت است و راه گریزی بر آن متصور نیست. درست مانند عکسی که دنیا را تبدیل کرده است به «آنی » و آن «آن » را با تمام قدرت به رخ بیننده (و در داستان ، خواننده ) می کشد. از همین جاست اگر هر ۵داستان کتاب ساعت گرینویچ این چنین با اصرار به هم شبیه است (جدای از آن که یکی از دلایل این شباهت ها، گزینش مترجم است.) و البته این بسته به همان سنتی است که از نویسندگانی همچون ریموند کارور (و حتی پیش از او) سرچشمه می گیرد و می آید و می رسد تا آن بیتی و داستان امروز امریکا را شکل می دهد. این نوع نگاه داستانی متکی بر ۲گزینش است.گزینش اول واقعیت است ، به عنوان محمل اصلی داستان و روایتی کاملا از بیرون و عینی از واقعیت و گزینش دوم ثبت عصاره این واقعیت به نحوی است که محور داستان براساس آن پایه ریزی می شود. اجازه بدهید این مقوله را با مثالی از کتاب روشن کنیم : «جابه جایی » عنوان سومین داستان کتاب است. زمینه داستان به طور واضح رئالیستی است. ناتالی ، همسر لاری است.آنها از بچگی به هم علاقه مند بوده اند و بعدها با هم ازدواج کرده اند، لاری دوستی دارد به نام اندی که در ویتنام یک پایش را از دست داده است. لاری پیشنهاد می دهد چند روزی اندی را به خانه بیاورد.اما ناتالی مخالفت می کند.اتومبیلی از عمومی ناتالی برایش به ارث می رسد و او هر روز مدتی نزد جوانی به نام مایکل آموزش رانندگی می بیند.
در پایان ناتالی را می بینیم که نشسته و عکسهایی را که از لوازم قیمتی خانه برای اداره بیمه گرفته ، همراه با عکسهایی که از خودش گرفته ، پیش رویش چیده و به خود و بدنش فکر می کند.
چنان که گفتیم ، هم طرح داستان و هم شیوه روایتش متکی بر واقعیت است ؛ اما آنچه داستان حول آن شکل می گیرد چنان که از عنوان داستان نیز بر می آید «جابه جا»یی هایی است که در زندگی ناتالی رخ می دهد. او قرار است به پیشنهاد شوهرش از اشیای قیمتی خانه عکسبرداری کند تا در صورت بروز حادثه ، به بیمه ارائه کند. ضمن عکسبرداری ، ناتالی از خودش هم عکسهایی را می گیرد که در هر کدام قسمتی از بدنش افتاده است.این ماجرا به اندی ، دوست شوهر ناتالی پیوند می خورد ناتالی دایم با خود به این می اندیشد که اندی زمانی پا داشته و امروز ندارد و آیا احساس او زمانی که مین او را به هوا پرت کرده ، چه بوده است ؟ « به بدن اندی و جزئ از دست رفته اش بسیار فکر کرده بود: به تکه ای از پا زیر زانوی چپ.» این نحوه چیدن واقعیت و فراروی از آن چنان که اشاره شد در داستان های دیگر این مجموعه نیز قابل مشاهده است. «پیدا کن و جایگزین کن » عنوان داستان دیگری است که باز دقیقا بر همین سبک و سیاق پایه ریزی شده است. در این داستان آن «لحظه » وقتی است که راوی پس از پایان سفری که به منظور دیدن مادرش انجام داده بود، به موسسه اتومبیل کرایه ای می رود تا اتومبیلی را پس بدهد؛ اما در یک تصمیم آنی اتومبیل دیگری را کرایه می کند؛ در حالی که تا پروازش زمان زیادی باقی نمانده و چند بار از جلوی خانه مادرش می گذرد. آن توقفی که قبلا اشاره شد در این داستان به شکل تصادف رخ می دهد، یک تصادف باعث می شود که کارت اعتباری راوی (که از قضا هم نام نویسنده است ) بازی درآورد و او به جوانی بر بخورد و ظاهرا بیخود و بی جهت اتومبیل دیگری کرایه کند. این کار راوی همان قدر برای خواننده عجیب است که تصمیم مادر برای ازدواج در نظر راوی و این دوگانگی غیرقابل توضیح همان تصویری است که آن بیتی در مقدمه کتاب از آن سخن می گوید و قرار است جای ماندگاری در ذهن خواننده پیدا کند. از دیگر مواردی که در صحبت از ۵داستان کتاب «ساعت گرینویچ » باید به آن اشاره کرد، تصویری است که آن بیتی از انسان ارائه می کند به طور کلی آدمهای آن بیتی (در این ۵داستان ) در چند چیز با هم شریک اند و نخستین شراکتشان تنهایی است.
شخصیت های بیتی ممکن است دوروبرشان شلوغ باشد، دوست و آشنا داشته باشند، سفر بروند، از موقعیت شغلی خوبی برخوردار باشند یا هزار موفقیت دیگر داشته باشند؛ اما باز در لحظه هایی حساس خود را تنها می یابند. اوج این تنهایی در داستان «ژانوس » قابل مشاهده است.آندره آ، کارمند بنگاه مسکن است و جامی دارد که فکر می کند خانه ها را در نظر مشتری جلوه بیشتری می بخشد و لذا آن را همیشه در خانه ای که قرار است مشتری برای آن ببرد، قرار می دهد، شاید مناسب ترین تعبیر برای آندره آ همان باشد که توماس ادواردز در مقاله «جام لعابی از آن خود» آورده است (مقاله ای که صفحات ۲۷تا ۳۰کتاب را شامل می شود): «درون مایه اکثر شخصیت های آن بیتی از دست رفتگی و خسران است. آدمهای آن بیتی گرفتار انفکاک عاطفی و اخلاقی اند...
آندره آ زنی است که کم کم پا به سن می گذارد، ظاهرا زندگی خوبی دارد و موفق است.اما به قول ادواردز «از دست رفته » است. تنها چیزی که برایش باقی مانده ، تصورات موهومی است که پیش خود دارد و جام نماینده آن موهومات است. جامی که هم دیده می شود و هم به چشم نمی آید و آندره آ چنان دل بسته آن است که گویی با آن ازدواج می کند، یعنی با چیزی که وجود داشتنش محل سوال است. جام آندره آ خواننده را به یاد «الف » بورخس می اندازد، چیزی که هست و نیست و تعریف و حد و مرز ندارد. اگر چه جام آن بیتی شمول و گستردگی الف بورخس را ندارد ؛ اما برای آندره آ همه چیز است.تنهایی آدمهای آن بیتی در بعضی داستان های کتاب به مقوله رابطه انسانها با یکدیگر نیز برمی گردد. در داستان «باغ بازی » رابطه راوی با عمه و بخصوص شوهرعمه اش ، بامونت در نتیجه همین تنهایی است. بامونت از شخصیت عجیبی برخوردار است.به باغچه کوچکش و سبزیکاری و گلکاری اندک آن دل بستگی غریبی دارد.همان طور که راوی چنین احساسی دارد و به یاد می آورد که در بچگی اش در خاک باغچه به جستجوی گنجهایی می پرداخته که شوهرعمه اش بامونت عمدا سر راه او قرار می داده است و اکنون که باغ از دست رفته ، رابطه بامونت پیر و هذیان گو با اشیا همان است که بود. رابطه آدمها( و بخصوص زن و شوهرها) گاه چنان از هم دور است و بی روح که شوهری پس از حادثه ای که برای همسرش اتفاق می افتد، تازه متوجه می شود که زن لااقل به یکی از دوستانش به نام شارلین «اصلا نگفته بود شوهر داره »، داستان آهنگهای دلنواز در داستان «جابه جایی » نیز چنان که به اجمال اشاره شد، رابطه میان افراد به نحوی شکل دهنده وقایع است و در نهایت به بی هویتی شخصیت می انجامد. هر ۵داستان کتاب ساعت گرینویچ اسلوبی منسجم دارند.اگر چه در مقاله درباره نوشتن می خوانیم که «من هیچ وقت در شروع داستان و رمان و حتی نامه برای پدر و مادرم طرح کامل آن را نمی دانم »، اما به رغم این اعتراف بیتی داستان ها دارای طرحی منسجم و اندیشیده است. تمام روابط علی و معلولی داستان ها سر جای خود به کار گرفته شده اند و وقایع چنان پیش می رود که به فرجامی مشخص برسد.پرداخت شخصیت ها به تمام و کمال صورت می گیرد. زمان بندی داستان بی کم و کاست لحاظ می شود و از تمام عناصر داستان به جا و بموقع استفاده می شود. شبکه تو در تویی که آن بیتی خلق می کند، بیش از هر چیز نیازمند طرح و انسجامی از پیش اندیشیده شده است و همچنان که داستان به پیش می رود این انسجام بیشتر رخ می نمایاند. حاصل این نحوه نگرش ، همان دستاورد مضاعفی است که بیتی از آن صحبت می کند.استفاده از واقعیت و فراتر رفتن از آن با به کارگیری مناسب عناصر داستان و البته خست به خرج دادن در توصیف که ویژگی دیگر آثار اوست.توضیح این که توصیف های بیتی فقط در حد لزوم و گاه کمتر از آن است. پرداختن به تنه اصلی داستان هدف اولیه است و در این راه بیتی از حداقل مقدمه چینی ها استفاده می کند. این شیوه نه تنها در مورد توصیف که در مورد سایر عناصر نیز اعمال می شود، فضاسازی و شخصیت پردازی نیز به همین صورت است تا آنجا که داستان اجازه می دهد جلوی جولان قلم را می گیرد. با این حال ، وقتی احساس می کند گنجاندن یکی ، دو صحنه یا حادثه فرعی در داستان موجب باز شدن فضا و پیشبرد داستان است از این کار ابایی ندارد؛ چنان که مثلا در داستان «ساعت گرینویچ » تا خواننده وارد داستان اصلی شود؛ شش ، هفت صحنه متفاوت را باید به همراه تام ، شخصیت اصلی پشت سر بگذارد و پس از ورود به داستان اصلی نیز بارها ذهن خواننده از آن منحرف می شود؛ اما هیچکدام از اینها باعث نمی شود ذهن خواننده از داستان منفک شود، بلکه در حکم زمینه ای است که داستان بر آن قرار می گیرد. آنچه در پایان این مجال لازم است به آن اشاره شود، نقش زن در داستان های آن بیتی است.
آن بیتی به عنوان یک زن اغلب داستان هایش را حول محور جنس خود قرار می دهد. از ۵داستان کتاب ، شخصیت اصلی ۳داستان زن است و در ۲داستان دیگر هم که ظاهرا شخصیت اصلی آنها مرد است (آهنگهای دلنواز و ساعت گرینویچ ) زن نقش عمده ای در داستان دارد، چنان که داستان آهنگهای دلنواز بر مبنای رفتار همسر هاب ، یعنی هلن ، است و در داستان ساعت گرینویچ نیز شخصیت اینز چنان تاثیرگذار و مرتبط با تام است که نمی توان از آن چشم پوشید.زن در ۳داستان دیگر کتاب موجودی است اغلب تنها و گاه منزوی که نمونه آن ناتالی در داستان جابه جایی است. تنها دستاوردی که ناتالی می تواند داشته باشد، دل بستن به اموری جزیی است تا جایگزین تمام خلائهای زندگی کند.

محسن حکیم معانی
منبع : روزنامه جام‌جم


همچنین مشاهده کنید