جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا


تیغ و شمشیر آخرین گزینه در فرهنگ ایرانی


تن دادن به گفت وگو و تعامل سازنده، علامت بارزی است كه انسان و فرهنگ رشد یافته را از دیگری متمایز می سازد و به هر جهت دنیای پیچیده امروز، ایران را به عنوان طراح «گفت وگوی تمدن ها» می شناسد. ایده ای كه توسط ایران در سازمان ملل مطرح شد، مورد تأیید اعضای این سازمان قرار گرفت و سال ۲۰۰۱ نیز به عنوان سال گفت وگوی تمدن ها نامیده شد. هر چند كه مقوله گفت وگو و تعامل را می توان از جنبه های متنوعی مورد تجزیه و تحلیل قرار داد ولی در مصاحبه با دكتر حكمت الله ملاصالحی بحث راجع به این مقوله را با توجه به تخصص ایشان از مقوله های باستان شناسی آغاز كرده ایم و به برخی مفاهیم نظری و كلان كه مورد علاقه شخصی وی بود، كشاندیم.دكتر ملاصالحی متولد سال ۱۳۳۱ منطقه طالقان است كه مقطع كارشناسی رشته باستان شناسی را در سال ۱۳۵۴ در دانشگاه تهران گذرانده و بنا به قول خودش در این دوره به شدت تحت تأثیر اندیشه های دكتر علی شریعتی قرار گرفته است. او با دریافت بورس تحصیلی دولت یونان، در دانشگاه آتن تحصیلات خود را در همین رشته ادامه داده و در سال ۱۹۸۶ مدرك دكترای باستان شناسی را با تزی تحت عنوان «تحلیلی بر مرگ با اتكا بر شواهد باستان شناسی تمدن اژه» دریافت نموده و هم اكنون چند سالی است كه در دانشگاه تهران به تدریس مشغول است. تاكنون از او حدود صد مقاله به زبان یونانی و فارسی در زمینه باستان شناسی، عرفان، شعر و ادب، تاریخ هنر و دین به چاپ رسیده و كتاب های چاپ شده وی شامل «زیبایی از منظر و حقانیت اسلام» و «معرفت شناسی باستان شناسی» منتشر شده است. مقاله تألیفی وی در رابطه با اندیشه گفت وگو و آرمان تفاهم به عنوان مقاله برگزیده جشنواره مطبوعات سال ۱۳۷۸ كشور انتخاب شده و اینك نیز متن گفت وگو با او در پی می آید.
آیا مطالعات باستان شناسی نشان می دهد كه ایرانیان اهل گفت وگو و تعامل هستند؟
> اساساً فرهنگ ها هر اندازه آزموده و فربه تر شده اند وبر میراثی غنی و معنوی تر تكیه زده اند، همزیستی و تعامل با دیگری را عمیق تر احساس كرده و جدی تر پذیرفته اند. اما فرهنگ های بدوی از روح تسامح، منش انعطاف پذیری و انگیزه بسیار كمتری در همزیستی وگفت وگوی با دیگری بهره داشته اند. این یك خطای بزرگ است اگر تصور شود كه ایران، طرح گفت وگوی تمدن ها را به دلیل تنگناهای سیاسی، اقتصادی و نظامی پیشنهاد كرده است. فراموش نكنیم كه ایران و فرهنگ و مدنیت ایرانیان از نخستین طراحان و بنیانگذاران گفت وگوی بین فرهنگ ها و تمدن ها بوده اند و ریشه ها و زمینه های تاریخی آن حتی به ایران عهد هخامنشی به عقب باز می گردد. معماری خوش تراش، باشكوه و اقتدار تخت جمشید، آیینه گفت وگوی بین ملت ها و فرهنگ هاست. دیانت، فرهنگ، سیاست، مدنیت و معنویت هخامنشی نه تنها بر اندیشه گفت وگو تأكید داشته، بلكه طراح و معمار آن نیز بوده است و بر آرمان تفاهم، صلح و دوستی بین فرهنگ ها و ملت ها اعتقاد راسخ داشت. در تخت جمشید، شماری از نمایندگان فرهنگ هایی همچون هندی و حبشی كه خارج از قلمرو امپراتوری هخامنشی بوده اند، در پیكرنگاری ها مشاهده می شوند، صرفاً به عنوان نمایندگان فرهنگ و ملتی آزاد در آنجا حضور یافته اند. شاه هخامنشی هم به جای تیغ و تیر و شمشیر با شاخه گل، مهمانان را به حضور می پذیرد. آن گفت وگو و تعامل البته از فرهنگ و معنویت غنی و گرانمایه عالم ایرانی بهره می گرفت. معنویت و حكمت و خردی كه همه اجزای عالم را در تمامیت آن می پذیرفت و شأن حضور هر فرهنگ ومعنویتی را در كنار خود عمیقاً احساس می كرد و به آن احترام می گذاشت.
البته در همان دوره در یونان نیز بانوعی حركت و جنبش گفت وگو كه دیالوگ را محور سیاست و فرهنگ خود قرار داده بود، مواجه هستیم. در همان دوره، شهر آتن به صورت شهر گفت وگو و تعامل و تنازع اندیشه ها و ایده ها و عقیده ها درآمده بود.
پس از این دوره تا قبل از ظهور اسلام به نوعی گفت وگو در عرصه زبانی و اندیشه ای دچار انقطاع می شود. برخورد خشونت آمیز با آیین ها و جنبش های مانویت و مزدكی را به عنوان شاهد می توان ذكر كرد. هر چند كه در عرصه معماری این تعامل فرهنگی ادامه می یابد و در طاق بستان كرمانشاه مربوط به عصر ساسانی به چشم می خورد.
> از دوران امپراتوری پارت ها فرهنگ و مدنیت عهد باستان ایرانی تأثیر و نفوذ معنوی زیادی بر اروپا می گذارد. آیین مهری یا میترائیسم در چند قرن، آیین قلمرو امپراتوری رومیان در اروپا به حساب می آمد. این آیین با فرهنگ و اندیشه ایرانی وارد اروپا می شود و زمینه را برای ورود آیین مسیح به اروپا فراهم می آورد. در عهد ساسانی علیرغم مشكلاتی كه به وجود آمد و شما به آن اشاره كردید، تأثیر و نفوذ عالم ایرانی بر غرب به ویژه بر روم شرقی آنچنان وسیع و ساختاری است كه انسان احساس می كند با یك دنیای واحد روبرو می باشد.
در دوره اسلامی و متأخر وضعیت به چه نحو شكل می گیرد؟
> در عهد اسلامی با شرایط دیگری مواجه می شویم و پس از تشرف مبارك فرزندان زرتشت و سلمان به دولت قرآن است كه فرهنگ، مدنیت و معنویت ایرانی آهنگ دیگری را آغاز كرد و هم به لحاظ عمق معنوی وهم غنای فكری، پرفروغ و تابناك تر از گذشته ظاهر شد. البته اسلام دینی است كه در شرایط بسیار مشقت بارتر از هر دینی تولد یافته است. قبل از ظهور اسلام، عصر جاهلی از فرهنگ و معنویت گرانمایه و غنی بی بهره بود. در عربستان آن روز، نه فضیلت شهادت درك می شد ونه عظمت حماسه، آنگونه كه در عالم ایرانی وهلنی مشاهده می شود، قابل درك بود. به همین خاطر، معیشت و حكم خداوند این بود كه پیامبرش شمشیر از نیام بركشیده و از سنگر اقتدار در برابر كسانی كه با نور هدایت او سر ستیز و عناد داشتند، جهاد كنند. هرچند كه امروز ما نمی توانیم شرایط آن دوره را بر همه تاریخ اسلام تحمیل كرده و تعمیم دهیم. عالم اسلام با تكیه بر سنت و میراث حكمت و كلام، عرفان و ایمان، بیش از آیین های دیگر دست هایش را برای گفت وگو با دیگری گشوده است. مدرسه عشق، عرفان، ایمان، حكمت، خرد، شهود، اشراق و معنویت عهد اسلامی خاصه وجه تشیع و ایرانی اش، عالی ترین بستر همدلی بین انسان ها، سنت ها، مدنیت ها و معنویت هاست. وقتی همدلی هست، همزبانی چندان دشوار نیست. آن مقدم بر این و اصیل تر و ارجمندتر نیز هست.
از امتیازات غیرقابل انكار تجربه های عرفانی این است كه بشریت را در تمامیت آن می پذیرد و هستی را به طور زنده و ارگانیك و پیكروار در همه اجزایش می زید. عشق، شفقت، همدلی، دل آگاهی میراث مشترك همه تجربه های اصیل عرفانی هستند.
در كشور ما درگیری های قومی و داخلی به طور گسترده رخ نداده و یا اینكه مانند قیام های خیابانی و میرزا كوچك خان به علت برخی تحولات سیاسی رخ داده است و فضای كلی، یك وضعیت تعاملی بین اعضای این پیكره را نشان می دهد. آیا می توان گفت كه چنین وضعیتی، عمدتاً از روحیه مداراجوی ایرانیان و فرهنگ ایرانی نشأت می گیرد؟

گفت وگو با حكمت ملاصالحی، استاد دانشگاه> ایران سرزمینی است دیرپا، آزموده و غنی از تجربه های تاریخی. همه طوایف و اقوام ایرانی در فرآیند تاریخ، فرهنگ و مدنیت دیرپای خود آموخته اند كه در كنار هم زندگی كنند و شانه به شانه هم علیه مهاجمان و دشمنان سرزمین خودشان از سنگر اقتدار بجنگند.
تصور نمی كنم در تاریخ جهان، ملتی را بیابید كه در فرایند تجربه تاریخی اش، مانند عالم ایرانی آن همه ادیان را تجربه كرده و زیسته باشد. امپراتوری های بزرگ را نیز ایرانیان در سه هزاره اخیر تجربه كرده اند و هجوم های سنگین و شكننده ای را نیز آزموده و پشت سر نهادند. همه اینها به مردمان این سرزمین آموخته است كه راز بقای آنها در پاس داشتن و حراست از انسجام، اقتدار و وحدت ملی، مدنی و معنوی آنهاست. ایرانیان آموخته اند كه در شرایط تاریخی چگونه تصمیم بگیرند و تاریخ خود را بسازند.
فرهنگ ما به همه ما آموخته كه در این جغرافیا بایستی با همدیگر با مدارا زندگی كنیم. البته مدارا به معنای تحمل كرد اجباری دیگران نیست. بلكه به این معنا كه ما دارای سرنوشتی مشترك هستیم و زمانی كه در كنار هم قرار بگیریم، قدرتمندتر و قوی تر خواهیم شد.
علاوه بر این فرهنگ ما به ما می آموزد كه گاه با ابزار گفت وگو، گاه با عرفان و گاه با معنویت، دین و سیاست با دیگری مواجه شویم و این از موهبت های فرهنگ ما می باشد كه كاربرد تیغ و شمشیر را به عنوان آخرین گزینه در مواجهه با شرایط زمانی و مكانی ما توصیه می كند.
ولی روی هم رفته كشور ما در دستیابی به پیشرفت و هم افزایی لازم ناكام مانده و با توجه به استعدادها و توانمندی های آن، جایگاه در خورشأن خود را نیافته است.
> واقعیت این است كه تنها ما نبوده ایم كه به طرز بی سابقه و غافلگیركننده ای با شرایط جدید تاریخی مواجه شده ایم. شرایط شتابناك و ملتهبی كه تاریخ، فرهنگ، مدنیت، معنویت و میراث ملت ها را با دستاوردهای عظیم دانش و فن آوری درمی نوردد فقط در مورد ما نبوده است. همه فرهنگ ها و ملت ها و حتی منزوی ترین جوامع و فرهنگ های بومی نیز، سرنوشتی بهتر از ما در روبرو شدن با شرایط جدید تاریخی نداشته اند.
تصور می كنم علی رغم آن كه كهن و سالخورده هستیم ولی فرسوده نیستیم. ما همچنان از امكانات، استعدادها و ذخایر معنوی و فكر غنی برای عبور از این شرایط پرمخاطره جدید تاریخی برخوردار هستیم.
تقلید از دیگری یا دیگری شدن چندان پرهزینه نیست. با استعداد متوسط و زمینه های فكری و فرهنگی اندك هم می توان مقلد خوبی بود. اما خلاقیت و ابتكار، مقوله دیگری است و فرهنگ و منش دیگری را می طلبد. یك فرهنگ، دیانت و معنویت بالنده و خلاق در بحرانی ترین شرایط تاریخی راه خود را می گشاید، از مخاطرات عبور كرده و عالم و آدم دیگری را پی ریزی می كند.
البته دنیای مدرن امروز، مقتضیات، تكنولوژی و علم خاص خودش را می طلبد. ما این علم و تكنولوژی را دراختیار نداریم. دست كم ۴۰۰ سال تجربه نیز در ورای مثلث مدرنیته یعنی تكنولوژی، سیاست و اقتصاد قرار دارد. اما ما نباید به دستاوردهای دیگران به چشم حقارت نگاه كنیم. بهره گرفتن و ارجمند داشتن چنین دستاوردهایی خود فضلیت بزرگی است و ما نیز بایست طراح، معمار و آفریننده ارزش ها، آرمان ها و دستاوردهای جدید دیگری نیز باشیم.
تاریخ تنها مزرعه سبز رفاه انسان های مقلد و مصرفی نیست. تاریخ، عرصه ظهور و تابش انسان متعالی و معنوی هم هست و ما می توانیم منادی چنین انسان و معنویتی باشیم.
در كشور ما، گفت وگو در بین گروه ها و قومیت ها به صورت نهادینه درنیامده است. ما چگونه می توانیم این تعامل و گفت وگو را در سطح كشور، ساری و جاری كرده و به همكاری و هماهنگی لازم نزدیك شویم؟
> نخستین قدم برای دستیابی به چنین هدفی، خاموش كردن فتنه هایی است كه همیشه از بیرون بر داخل كشور ما تأثیر گذاشته است. اقدام دوم این است كه اعتماد طوایف و اقوام مختلف را جلب نماییم و آنها را در تمام شؤون و مراتب زندگی سهیم كنیم. همه آنها باید در تمام عرصه ها حضور یابند و حقیقتاً احساس كنند كه كشور متعلق به همه آنهاست و بدانند كه بقای آنها به قدرتمندتر شدن سیاست، اقتصاد و نظامی كه برایش انقلاب كرده و جنگیده اند، كمك خواهد كرد.
ما همچنان به میراث همدلی، همسویی و گفت و گوی درونی برای اقتدار، انسجام و وحدت ملی و معنوی نیازمند هستیم و در تقویت و تداوم آن نیز می بایست كوشید. در این حالت می توان دشوارترین گره ها را گشود و موانع را از میان بركند.
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران


همچنین مشاهده کنید