چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


پینوکیو و فرشته مهربان


هست اندرون هر قصه ای
نكته دانان را زمعنی هسته ای
مولوی

پینوكیو و داستانش بسیار شناخته شده است، اما نه داستانی كه در كتاب روایت می شود، بلكه داستانی كه در كارتون ها و فیلم ها ارائه شده است. در كارتون سریالی پینوكیو كه در ایران شهرت فراوانی دارد، موضوع ها و شخصیت ها بسیار بیشتر از آن چه در كتاب اصلی وجود دارد، مورد اغراق و بزرگنمایی قرار گرفته اند. حتی بخش هایی برای طولانی شدن سریال به داستان اضافه شده اند، وگر نه در كتاب پینوكیو، قصه به شكل دیگری پیش می رود.در هر حال، پیشنهاد می كنم حتماً كتاب پینوكیو _ آدمك چوبی را بخوانید. پینوكیو به ظاهر داستانی بسیار ساده و كودكانه است. چوبك مترجم _ و شاید یكی از مترجمین _ این كتاب، در اشاره آغازین آن می نویسد: «پینوكیو یك كتاب درسی اخلاقی است، اما نه از آن گونه كتاب های خشك اخلاقی كه می گوید بچه باید جلوی بزرگترها سر به زیر و خاموش باشد و اظهار وجود نكند، سر سفره حرف نزند و نخندد. چاشنی این كتاب، انسان دوستی و همدردی با مردم صلح دوست است. در این داستان، كینه و انتقام و دروغ و ظلم و نادرستی به سر حد امكان منفور و برعكس، انسان دوستی و دلسوزی و مخصوصاً گذشت، پسندیده شناخته شده است.» (۱)
اگر چه خود این توصیف، به حد كافی جایگاه و منزلت كتاب را بالا می برد، اما به نظر من داستان پینوكیو چیزی بیش از این هاست. نگاه دقیق به سیر داستان و تحلیل محتوایی آن، نشان می دهد كه پینوكیو داستانی درباره آسیب شناسی و منزلت دانایی است. آدمكی چوبی، با از سر گذراندن ماجراهایی، لیاقت آن را پیدا می كند كه به انسانی واقعی تبدیل شود. ظرافت اصلی داستان در همین نكته است. چه چیزی پینوكیو را از آدمكی چوبی به انسانی واقعی تغییر می دهد؟ اخلاق و آموختن راه و رسم زندگی در جریان داستان، تنها یك وجه قضیه است؛ به نظر من، پینوكیو با «دانایی» به جایگاه «انسان بودن» می رسد و فرشته مهربان داستان نیز در واقع «فرشته دانایی» است.
پینوكیو، داستان زندگی خود ماست، داستان ناشی گری ها، سطحی نگری ها، خوش خیالی ها و نادانی هایمان؛ پینوكیو مسیر زندگی انسان را نشان می دهد، مسیری كه بشریت طی می كند؛ با این تفاوت كه در پایان این مسیر، «پینوكیو آدم می شود» ولی خیلی از انسان ها، هیچ گاه به «كمال انسانی» نمی رسند.
پیش از شروع كتاب، جمله ای از كروچه نقل شده است: «چوبی كه پینوكیو از آن تراشیده شده، بشریت نام دارد.» (۲) این جمله در من تأثیر عجیبی بر جای گذاشته است؛ شاید به همین دلیل تصورم در مورد پینوكیو تغییر پیدا كرده است و آن را داستانی عادی و صرفاً اخلاقی نمی دانم. پینوكیو، داستان بشریت را روایت می كند. هر كدام از ماجراهای پینوكیو، به نوعی بیانگر تجربه های بشری است. جهل، ناشی گری، راحت طلبی و تن آسایی، خوش خیالی و فراموشی كه از اصلی ترین موانع دانایی محسوب می شوند، محورهای اصلی داستان پینوكیو را تشكیل می دهند.
آسیب شناسی دانایی در داستان پینوكیو
اگر با این دید به داستان پینوكیو نگاه كنیم كه این كتاب، اثری درباره آسیب شناسی دانایی است و كارلو كولودی نویسنده كتاب، با ظرافت و در عین حال صمیمیتی كمال گرایانه، به بررسی و تحلیل موانع و آفت های دانایی پرداخته است، آن گاه، هر كدام از ماجراهای پینوكیو، معنای دیگری پیدا می كنند. با این نگرش، نگاهی دوباره به كتاب پینوكیو می اندازیم.
۱. داستان پینوكیو با شیطنت ها و بازیگوشی های او شروع می شود، آن جا كه پینوكیو در حین ساخته شدن به ژپتو لگد می زند و بلافاصله بعد از راه افتادن از خانه فرار می كند؛ بعد از آن، پینوكیو با سوسكی روبه رو می شود كه به نصیحت او می پردازد، اما پینوكیو پاسخ می دهد: «بدان كه در دنیا تنها یك كار هست كه به درد من می خورد و آن خوردن و خوابیدن و بازی كردن و تمام روز بیكار ماندن است» (ص ۲۳). به نظر می رسد راحت طلبی و تن آسایی اولین مانع دانایی توصیف می شود.
۲. در مرحله بعد،«ناشی گری» های پینوكیو شروع می شود: پاهای چوبی پینوكیو روی بخاری می سوزد، قول می دهد كه دیگر كارهای بد نكند (نه تنها بچه ها، بلكه ما هم از این قول ها زیاد می دهیم!) كتاب هایش را برای رفتن به تماشاخانه می فروشد، با بازیگران چوبی نمایش همراه می شود و خلاصه اشتباه از پی اشتباه. آیا این خود ما نیستیم؟ قسمت عمده ای از زندگی همه ما صرف آزمون و خطا می شود و چه بسا از تجربه های فراوان آزمون و خطا، باز هم به پختگی لازم نمی رسیم. خیال پردازی های پینوكیو در مسیر دبستان جالب است:«در راه هزاران خیال شیرین تو سرش پرواز می كرد. كاخ های خیالی بسیاری كه هر یك از دیگری زیباتر بود و در هوا برای خودش می ساخت.»(ص۴۰)
۳. پینوكیو فریب گربه و روباه را می خورد. یكی از زیباترین بخش های داستان آن جاست كه پینوكیو به هوای یك شبه پولدار شدن، اشرفی هایش را در سرزمین «هردمبیل»چال می كند.«تو سرزمین هردمبیل یك گله زمین است كه جادوست و اسم آن جا شگفتزار است و تو می روی آن جا و كمی زمین را می كنی و گود می كنی و مثلاً یكی از این اشرفی ها را در آن جا چال می كنی. آن وقت جای دیگر را می كنی و باز هم یكی از اشرفی ها را چال می كنی...»(ص۶۲).« آدمك چوبی نادان كه از كار خود و نتیجه احتمالی آن خیلی خوشحال شده بود، از گربه و روباه سپاسگزاری كرد و قول داد كه بهره خوبی از اشرفی ها به آن ها بدهد ». (ص۹۸)
دروغ گویی پینوكیو و دراز شدن دماغش نیز از نكات جالب و ظریف داستان است.«توجیه و فرار از واقعیت» آفتی جدی برای رسیدن به دانایی و كمال است، چیزی كه پینوكیو بارها به آن متوسل می شود و هر بار هم نتیجه اش را می بیند.
۴.« من به آن خوش باورانی كه به هر حرف بیهوده ای دل می بندند و هر دروغی را باور می كنند و سرانجام به تله می افتند، می خندم ». (ص ۱۰۱) خوش باوری و به عبارت بهتر، سطحی نگری، از آسیب های مهم دانایی است. فرشته مهربان داستان و یا آن كه من« فرشته دانایی» می نامم، قصد عاقل كردن پینوكیو را دارد. او روش اندیشیدن را به پینوكیو می آموزد و«شناخت» پینوكیو را از زندگی كامل می كند.
«دانایی» نیاز بنیادی زندگی انسان است و اگر انسان به چنین دركی نرسد، به جای تلاش برای ارتقا و اعتلای دانایی، از آن فرار می كند. درك ضرورت دانایی در زندگی، باید به باور تبدیل شود وگر نه با ساده اندیشی و سطحی نگری راه به جایی نخواهیم برد.پینوكیو در جایی به فرشته مهربان می گوید:«از آدمك چوبی بودن خسته شدم، می خواهم بزرگ شوم، می خواهم آدم بشوم ». و فرشته پاسخ می دهد:«شاید هم روزی بیاید كه درخور آدم شدن باشی ». (ص۱۳۶) البته پینوكیو همین را نیز«فراموش» می كند، چون هنوز به باور نرسیده است. در بخشی از داستان، دوستان پینوكیو از او می خواهند:«تو باید با ما بر ضد سه دشمن بزرگ ما كه دبستان و درس و آموزگار است، همدست شوی ». (ص۱۴۶) این سه، در داستان نماد دانایی هستند و در كل داستان نیز، یادگیری و خواندن _ به تعبیر نویسنده، مدرسه رفتن _ محور دانایی تلقی می شود.
۵. بالاخره پینوكیو خر می شود و این چه تمثیل جالبی است برای كسانی كه از دانایی فرار می كنند.
«كجا را می توانی از سرزمین بازیگوشی بهتر نشان دهی، آن جا نه دبستان است، نه درس است، نه آموزگار است. هیچ از این خبرها نیست. در آن جا هیچ كس نمی داند اصلاً درس و كتاب چیست؟»(ص ۱۷۵)
«تو باید بدانی كه بی گفت وگو، بچه های تنبلی كه از درس و كتاب و معلم گریزانند و كاری غیر از بازی و شیطنت ندارند، دیر یا زود، آخر و عاقبت شان به همین جاها (خر شدن) می كشد». (ص۱۹۳)
«ناامید مباش هنوز بسیاری خر در جهان باقی است! تا نادان در جهان هست، مفلس در نمی ماند ». (ص ۲۱۱)
«خر شدن»، تعبیر جالبی برای نادانی و یا«نادان شدن» است. باز این فرشته دانایی است كه به داد پینوكیو می رسد. فرشته دانایی به خاطر نادانی دیگران چون پینوكیو، غم و اندوه به دلش راه می یابد و بیمار می شود.
مراحل رسیدن به دانایی
«پینوكیو» می تواند داستان فرد، جامعه، ملت و یا بشریت باشد. پینوكیو به ما می گوید كه چرا آدم نمی شویم؟
راز به ظاهر نهانی«آدم شدن» در داستان پینوكیو«دانایی»است، پس هر چه پینوكیو به دانایی نزدیك تر می شود، شایستگی های او برای آدم شدن افزایش می ِیابد و هر چه به واسطه ناشی گری، سطحی نگری، تن آسایی، فراموشی و غیره از دانایی فاصله می گیرد، از آدم شدن دور می شود. پینوكیو از مرحله«آدمك چوبی»تا «انسان واقعی»، پستی و بلندی های زیادی را پشت سر می گذارد و این یعنی، مسیر دانایی، مسیری آسان و سهل الوصل نیست. دانایی و آدم شدن هزینه دارد و همه آن قدر توانایی و جسارت و ایستادگی ندارند تا در میدان بمانند و سختی های این مسیر را بپذیرند.مراحلی كه پینوكیو طی می كند و تجاربی كه او به دست می آورد، برای همه ما تكرار می شود، ولی به دلایل زیادی، عاقبت كارمان مشابه پینوكیو نیست.
از نگاه آسیب شناسانه، پینوكیو از مراحل زیر برای رسیدن به دانایی می گذرد:
۱. شناخت آفت ها:«پینوكیویی كه تفسیری خوش باش گرانه از زندگی دارد و فقط به دنبال لذت های آنی و زودگذر است، به جایی می رسد كه از این نوع تفسیر دلزده و خسته می شود. پینوكیو به این بینش می رسد: روش درست زندگی آن نیست كه او در پیش گرفته است.
۲. پذیرش آفت ها:«امان از بخت بدی كه من دارم. چه بلاهایی كه سرم نیامد. همه اش برای این بود كه گوش به حرف كسی ندادم و به میل خود رفتار كردم. آن چه به سرم آمده، حقم بود. حالا دیگر عاقل شده ام. دیگر گول نخواهم خورد... ». (ص۱۰۶) در آسیب شناسی دانایی یك فرد و یا یك ملت، این مرحله، یعنی پذیرش آفت ها، مرحله ای اساسی و كلیدی است.
بسیاری، آفت های رشد و كمال خود را می شناسند، ولی یا با سهل انگاری و بی تفاوتی با آنها مواجه می شوند و یا از در انكار درمی آیند. متأسفانه هر دو تای این ها در رفتار فرهنگی برخی از ما ایرانی ها دیده می شود. علی رغم آن كه به میزان كم و زیاد، می دانیم كه با چه آفت ها و موانعی در فرهنگ مان روبه رو هستیم، یا سهل انگارانه به موضوع نگاه می كنیم و یا اصل قضیه را منكر می شویم. در مواضع مختلف هر كدام از ما، به خاطر ایرادهایی كه در فرهنگ عمومی مان داریم كلی نق می زنیم ولی آن جایی كه باید بپذیریم از اساس، زیر بار قضیه نمی رویم.
۳. میل به تغییر: عده ای از ما آدم های بی حوصله ای در مورد تغییر هستیم و برای همین با وضع موجود كنار می آییم. اگر با انواع رفتارهای نادرست مان باعث آزردگی و رنجش دیگران می شویم، همه در این كه چنین هستیم به توافقی پنهانی رسیده ایم. حاضریم بهای هر نوع ناهنجاری، رفتارهای غیر استاندارد، آشفتگی و ایجاد تنش برای همدیگر را بپذیریم ولی تغییر نكنیم!
۴. راهنمایی:اگر پینوكیو، خود ما باشیم، فرشته مهربان،«روح دانایی» نهفته در وجود ماست. دانایی نیاز ذاتی انسان ها و ضرورت بنیادین انسانیت و كمال است. هر انسان، به اندازه ای كه می داند و می تواند وجود دارد. فرشته مهربان، فرشته دانایی و راهنمای پینوكیو در مراحل گذر از آدمك چوبی به آدم شدن است.«فرشته دانایی» در وجود همه ماست ولی زمانی ما را همراهی می كند كه قصد رشد و بالندگی داشته باشد.
***
و اینك، پینوكیو دیگر آدمك چوبی نیست، به انسان تبدیل شده است و دنبال پینوكیوی چوبین پیشین می گردد. ژپتو، آدمك چوبی را به او نشان می دهد.«پینوكیو به آدمك چوبی خیره نگاه كرد و گفت: چه مسخره ای بودم آن زمان كه آدمك چوبی بودم! خوشبختانه اینك آدم راست راستكی شده ام.»(ص۲۴۰)
ما به كجا رسیده ایم و چه وضعی داریم؟«چوبی كه پینوكیو از آن تراشیده شده، بشریت نام دارد »؛ این بشریت در چه حال و روزی به سر می برد. فرقی نمی كند بشریت فرد، جامعه و یا ملتی باشد؛ مهم آن است كه در كجای مسیر انسانیت باشیم. داستان پینوكیو را فراموش نكنیم. كارلو كولودی به واقع شاهكاری جهانی خلق كرده است. گاهی حرف های جدی را هم می توان به زبان ساده ای گفت، البته یافتن چنین زبانی كار هر كسی نیست، ولی نویسنده پینوكیو از عهده این كار سنگین برآمده است. پینوكیو داستان زندگی ماست. آیا همچنان كه در آغاز راه شبیه پینوكیو هستیم، به پایانی مشابه خواهیم رسید؟
***
« ...و گفت: چه مسخره ای بودم آن زمان كه آدمك چوبی بودم!»

پی نوشت:
۱و ۲ پینوكیو _ آدمك چوبی، نوشته كارلو كولودی، ترجمه صادق چ، انتشارات كتاب های شكوفه.
(مطالب نقل شده از داستان كه به صفحات آنها در داخل متن اشاره شد، از همین كتاب هستند.)
ابراهیم اصلانی
منبع : روزنامه همشهری


همچنین مشاهده کنید