چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


هدیه ازدواج


هدیه ازدواج
می دانید بیشتر دلخوری ها ، بگومگوها، دعواها، جار و جنجال ها ، سرماخوردگی ها و ناتوانی ها در زندگی مشترك از كجا شروع می شود؟ از آن جا كه یكی به خودش اجازه می دهد دیگری را مطابق خواسته ها و نظارت خودش تغییر دهد و به اصطلاح او را طبق مدل و الگوی ذهنی خود بسازد. مسأله در همین خواستن هم خلاصه نمی شود بلكه گاهی شخصی به خودش این اجازه را می دهد كه پا را فراتر بگذارد و بر طرف مقابل فشار وارد كند. یعنی می خواهد كه او (همسرش) خودش نباشد، بلكه آدمی باشد كه او می گوید.
كسانی كه این كار را می كنند عمل خود را این گونه توجیه می كنند كه او (همسرشان) باید درست شود باید از این اشخاص پرسید: « چه كسی گفته كه خود تو درستی و او بر خطاست» چطور كسی می تواند ادعا كند كه خودش بر حق است و دیگری بر خطاست؟ آن هم در چه ؟ در تفسیرهای خودش از حق با شیوه ها و سلیقه های شخصی نكته این است كه دو نفر كه اطلاعات ،‌دانایی و توانایی تسلطشان بر نفس (تقوا) در ردیف یكدیگر است ( یعنی یكی معصوم نیست و آن دیگری انسان نادان آلوده به گناه) هر دو در معرض خطا و صواب هستند. اگر موضوع حق است و نه سلیقه های شخصی باز هم هر كسی از زن و مرد مسؤول كارهای خودش است. ضمن این كه حق معیار خودش را دارد و همه وظیفه شناخت وعمل كردن به آن را دارند. هیچ كس وكیل و وصی حق نیست. كسی كه منادی حق می شود حرفش در دل انسان‌های مستعد جا می گیرد.
بعضی ها با بی انصافی و بی صداقتی پشت اسم اسلام و حقیقت سنگر می گیرند و خواسته ها ، سلیقه ها و حتی تربیت آبا و اجدادی خود را به اسم اسلام و حقیقت بر دیگری تحمیل می كنند. این افراد در واقع از اسم حقیقت یا اسلام یك سپر در برابر خواسته های خود ساخته اند تا در مقابل دیگران از خود دفاع كنند. چون معمولاً كسی كه فشار وارد می كند مورد انزجار است. پس می خواهد حقیقت را خرج خود كند. او آن قدرشجاعت ندارد كه بگوید من این طور می‌خواهم . اگر قرار بر هدایت كسی است می توان او را در شناخت معیارها كمك كرد . دادن شناخت هم با زور و جنجال ممكن نیست. مهم خود فرد است كه بخواهد یا نه.
در زندگی مشترك قرار نیست كه كسی خود را محور حق قرار دهد و بگوید دیگری باید طبق الگوهای من زندگی كند حتی اگر واقعاً بحق باشد. مثلاً «میهمان دوستی» كاری است اخلاقی اگر یكی از طرفین زن یا شوهر خیلی مهمان دوست است باز هم اجازه ندارد آن را بر همسر خود تحمیل كند. می تواند از خودش مایه بگذارد نه از همسرش و فقط می تواند او را راهنمایی كند.
این نكته كه انسان ها باید بر محور حقیقت تربیت شوند و منطبق با آن تغییر كنند حرف كاملاً درستی است. اصل ارزش زندگی هم درهمین است. از طرف دیگر انسان ها نمی توانند و نباید نسبت به اصلاح خود جامعه و دیگری بی تفاوت و بی مسؤولیت باشند. اما نكته این است كه راه اصلاح خود ، جامعه و دیگری بی تفاوت و بی مسؤولیت باشند . اما نكته این است كه راه اصلاح هدایت است و نه اجبار. هدایت هم دادن شناخت است و باقی ، راه دل. در اینجا زور به كار نمی آید. البته این نكته با اجرای قوانین اجتماعی كه نفع جمع را به دنبال دارد و دولت به عنوان پاسدار قانون موظف به اجرای آن است متفاوت است. این جا حرف از رابطه دو انسان است . در ارتباط با اصلاح شخصی انسان ها خودشان باید بخواهند كه اخلاق حسنه داشته باشند و خود را اصلاح كنند. در این جا زور كاری نمی كند. مثلاً با استفاده از خیلی ابزارها می توان كسی را وادار كرد كه راست بگوید ولی هدف از تربیت فقط راست گفتن نیست، راست گو بودن است و میان این دو تفاوت است. ( رجوع شود به كتاب پیرامون جمهوری اسلامی شهید مطهری).
رابطه صحیح بین دو انسان از تحمیل عقاید یكی بر دیگری حاصل نمی شود. وقتی كسی در زندگی مشترك بنا را بر این بگذارد كه من می خواهم همسرم آن گونه باشد، این گونه نباشد این گونه عمل كند ، آن گونه عمل نكند، این كار را بكند ،‌ آن كار را نكند و …. خواسته های خودش را بر دیگری تحمیل كند در واقع بنای یك رابطه ناسالم را گذاشته است . هر كس (اعم از زن و مرد) باید توجه داشته باشد كه همسر او هم مثل خود او یك انسان است با طرز فكر ، دیدگاه ها ، علایق و سلایق ،‌باورها و حساسیت های خودش در یك كلمه هر كس یك شخصیت است و هویت خودش را دارد. چطور است كه یكی می خواهد خودش باشد طبق همین اصل باید به دیگری هم اجازه بدهد كه خودش باشد.
زندگی مشترك كه بر محور من قرار گرفت دیگر زندگی مشترك نمی شود می شود زندگی من بر محور منیت خواسته های من ، نیازهای من، حرف من‌ و ….. اگر زوجی هر یك بخواهند همه چیز حول محور خواسته های خودشان شكل بگیرد آن زندگی چه حالتی پیدا می كند؟ این دیگر زندگی شخصی ست كه خواسته هایش را تحمیل می كند و مرگ دیگری و در این صورت اولی هم زندگی نمی كند. نهایت آن هم یا جدایی است و یا هر دو یك راه را در پیش می گیرند كه جنگ است . در هر دو صورت از زندگی مشترك خبری نیست.
اگر كسی حساسیت های خاصی دارد كه بدون رعایت كردن آنها زندگی برایش سخت است باید و باید قبل از ازدواج موافق با این حساسیت ها ،‌همسرش را انتخاب كند. در غیر این صورت این گونه بودن یا آن گونه بودن همسر او باعث آزار او میشود.
مثلاً اگر كسی همسری برگزیند كه اهل میهمانی و سفر و برو و بیا و بریز و بپاش و خانواده شلوغ ، نمی تواند او را وادار كند كه در خانه ای سوت و كور و ساكت وبی رفت و آمد وفاقد ارتباطات اجتماعی روزگار بگذراند. دخترها و پسرهایی كه كسی را به همسری قبول می كند با این فكر كه پس از ازدواج او را تغییر می دهند، سخت اشتباه می كنند .زندگی مشترك برای ایجاد فشار و تحمیل كردن خود بر دیگری نیست . خانه میدان جنگ ، رو كم كنی، برد وباخت و … نیست، زندگی مشترك برای آرامش است. قرار است كه خانه محل سكون و آرامش باشد . محلی برای گرفتن فشارهایی كه از بیرون بر فرد وارد شده نه این كه خود محلی برای اعمال و یا تحمل فشار باشد. خانه محل امن است جایی ست كه جسم و جان و عقیده و سلیقه و احساس و باور و شخصیت و هویت و … هر كس در امان باشد ، نه مورد حمله و تجاور. در جنگیدن نمی توان از زندگی لذت برد. زندگی مشترك برای این است كه زن و شوهر از هر لحظه‌ی با هم بودن لذت ببرند. و این حاصل نمی‌شود مگر اینكه همدیگر را همان طوری كه هستند دوست داشته باشند و بپذیرند.


نویسنده: گل پونه
منبع: مجله دختران شماره ششم
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید