پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


احمد ضابطی جهرمی


احمد ضابطی جهرمی
* ۱۳۳۰: تولد در جهرم
* ۱۳۵۵: اخذ مدرك لیسانس از دانشكده هنرهای دراماتیك و انتشار كتاب «بررسی رابطه سینما و موسیقی بر اساس نظریه آیزنشتاین»
* ۱۳۶۰: به عضویت هیأت علمی دانشكده صداوسیما درآمد
* ۱۳۷۶: اخذ مدرك فوق لیسانس پژوهش هنر از دانشگاه هنر «موضوع پایان نامه: ساختار تصاویر شعری شاهنامه از دیدگاه سینما»
* ۱۳۸۱: اخذ مدرك دكترای پژوهش هنر از دانشگاه هنر «موضوع پایان نامه: تاریخ، زیبایی شناسی و نظریه های تدوین فیلم»
* دارنده مدرك متدولوژی تدریس از انستیتو اتحادیه رادیو - تلویزیون آسیا و اقیانوسیه (AIBD) و دانشگاه NTV استرالیا
* مؤلف و مترجم ۲۳ جلد كتاب در زمینه های مختلف سینمای مستند و تلویزیون كه از آن جمله می توان به «تاریخ سینمای مستند» اشاره كرد.
* مؤلف ۸۵ مقاله علمی در زمینه های مختلف نظری و تكنیكی سینما و تلویزیون كه از آن جمله می توان به «موسیقی فیلم» ، «بیانیه سینمای ناطق»، «شیوه های بیان در سینما» و... اشاره كرد.
* مؤلف ۱۸ جلد جزوه آموزشی در زمینه های نظری و عملی تدوین
* كارگردانی، تدوین و پژوهش ۲۵ فیلم مستند و ۳ مجموعه مستند تلویزیونی، از جمله؛ «كشتی كویر» ، «موسیقی فولكلور ایران» ، «آخرین بازمانده یوز ایرانی» و...
* تدوینگر ۶ فیلم بلند سینمایی ۳۵ م.م، ۲ فیلم بلند مستند ۱۶ م.م و ۱۵ فیلم داستانی كوتاه
* دریافت جوایز بی شمار از جشنواره های خارجی و داخلی؛ پیكره زرین شیوا از جشنواره های جهانی فیلم دانشجویی «دهلی نو، ۱۳۵۴» ، جایزه بهترین فیلم كوتاه تجربی از جشنواره جهانی فیلم تهران «۱۳۵۵» ، مدال طلا و جایزه ویژه هیأت داوران جشنواره بین المللی لوزان «سوئیس ۱۳۶۹» و...
مریم منصوری: نخستین بار در سن ۶ یا ۷ سالگی با پدیده ای به نام سینما مواجه شد. در شهرشان سالن سینما وجود نداشت. اما گروه هایی با عنوان «سینما سیار» به شهرها می آمدند. در خیابان ها می چرخیدند و اعلام می كردند كه در ساعتی از شب در فلان میدان شهر فیلمی به نمایش درمی آید.
نخستین فیلمی كه دید درباره تلقیح مصنوعی گاو بود و پس از آن فیلمی به نام «رستم به ژاندارمری می رود» ، درباره استخدام در ژاندارمری. «احمد ضابطی جهرمی» تصویرهای این فیلم را به خوبی در ذهن دارد. درست مانند فیلم هایی كه چند روز پیش دیده است. و البته بعدها، در طی دوران تحصیل در سینما بود كه متوجه شد آن فیلم ها، كارهای تبلیغاتی و آموزشی متعلق به گروه «سیراكیوز» بوده است. گروهی كه در دهه ۳۰ و با حمایت آمریكایی ها به ساخت یكسری مستندهای آموزشی پرداختند.
یكی از اهداف آمریكایی ها در ایران، ترویج شیوه های نوین گاوداری، كشاورزی، بهداشت و... بود. در سال های دبیرستان، برای فیلم دیدن به شیراز می رفت. این شهر مجهز به ،۱۴ ۱۵ سالن سینما بود كه فیلم های روز در آن ها اكران می شد و ضابطی جهرمی در آن دوران به سینمای وسترن علاقه مند بود. در همین سالها، به كمك معلم فیزیك دبیرستان، شروع به ساخت یك دستگاه آپارات می كند و این دستگاه آپارات تا مدت ها در غرفه نمایشگاه كارهای دانش آموزی نگهداری می شد و «احمد ضابطی جهرمی» با شوق به آپاراتخانه سینماهای شیراز می آمد و فیلم های سوخته و دم قیچی را جمع می كرد. گاهی یك متر از این فیلم ها را دو ریال می خرید. بعد آن ها را به هم می چسباند و با همان دستگاه به بچه های محل و همكلاسی ها نشان می داد. به خاطر می آورد كه به تقلید از سالن های نمایش سینما، پرده ای می آویختند و سالن را تاریك می كردند. روی مقوا، شماره ردیف می نوشتند و حتماً یك نفر با چراغ قوه، سالن را كنترل می كرد و بچه ها را سرجایشان می نشاند. نخستین فیلمی كه با این دستگاه نشان دادند، یك فیلم سیاه و سفید انیمیشن بود كه خودشان اسمش را گذاشته بودند، «بز بز قندی» و تصویر شاخ زدن های دو بز به یكدیگر بود. خودش از این اتفاق به عنوان نخستین تماس جدی و عملی با سینما یاد می كند. و پس از آن تصمیم می گیرد برای ادامه تحصیل، رشته سینما را انتخاب كند. به همین منظور سال ۴۸ پس از گرفتن دیپلم، در كنكور دانشكده هنرهای دراماتیك شركت كرد و در رشته كارگردانی سینما و تلویزیون پذیرفته شد. در آن زمان دكتر «مهدی فروغ» ریاست این دانشكده را به عهده داشت.
«ضابطی جهرمی» از «دكتر هوشنگ كاووسی» و «پرویز شفا» به عنوان اساتید تأثیرگذار این دوره در زمینه تئوری سینما یاد می كند و «نصرت كریمی» كه ماسك و گریم و انیمیشن را تدریس می كرد و البته «دكتر زرین كوب» كه نقد ادبی و آشنایی با ادبیات را به آنها آموزش می داد. اولین تجارب عملی وی در زمینه سینما به دروس دانشگاهی مربوط می شود.
در سال ،۱۳۵۱ یك فیلم كوتاه به نام «بازگشت» ساخت كه درباره به چاه افتادن یك بز و تلاش بچه ها برای از چاه بیرون آوردن آن بود و دومین فیلم به نام «كارها و روزها» یك فیلم سیاه و سفید سوپر هشت در ۴۵ دقیقه بود و به روایت ماجرای جوانی می پرداخت كه برای پیدا كردن كار به كشورهای حاشیه خلیج فارس می رفت و چون به صورت قاچاق از مرز آبی ایران می گذشت، او را با تیر می زدند. حالا «ضابطی جهرمی» هیچ نسخه ای از «روزها و كارها» را در دست ندارد. می گوید همان روزها، این فیلم را به جشنواره سینمای آزاد ایران فرستاد. اسم فیلم جزو كارهای منتخب جشنواره اعلام نشد و بعدها متوجه شد كه مأمورین امنیتی آن نسخه را با خودشان برده اند.
«ضابطی جهرمی» می گوید: «آن فیلم برای من خیلی اهمیت داشت. چون از همه چهره های بومی در آن استفاده كرده بودم و فضاهایی در آن فیلم تصویر شده بود كه دیگر وجود خارجی ندارد.» وی معتقد است علاقه اش به سینمای مستند در همان دوران دانشجویی شكل گرفته، هر چند كه در آن دوران باید فیلم داستانی و انیمیشن هم می ساختند. تنها انیمیشنی كه در این دوران ساخت یك انیمیشن ۴۰ ثانیه ای سیاه و سفید در قطع ۱۶ میلیمتری است با استفاده از موادی مثل نمك، سیمان و خاكه زغال. مزرعه پنبه ای از نمك و كلاغ هایی از زغال و مترسك هایی از سیمان.
در سال چهارم دانشگاه، برای كلاس كارگردانی، فیلمی به نام «مهاجرت شبانه» را كارگردانی كرد. فیلمی درباره مهاجرت غیرقانونی از ایران بود با پایان تراژیك.
تمام عوامل این كار را دانشجویان تشكیل می دادند و به همین سبب این فیلم، استعداد و توانمندی دانشكده هنرهای دراماتیك را در زمینه بازیگری، طراحی صحنه، كارگردانی، فیلمنامه نویسی، نورپردازی و... نشان می داد. این فیلم از تلویزیون ملی ایران پخش شد و بعدها، در دوران سربازی «احمد ضابطی جهرمی» این فیلم پیكره زرین شیوا را به خاطر كسب مقام بهترین كارگردانی در جشنواره مدارس سینمایی جهان در دهلی نو كسب كرد.
اما پیش از آن هم چند فیلم مستند ساخته بود كه از آن جمله «تم و واریاسیون» است.
كار تجربی بر روی ریتم قطار. این فیلم تحت تأثیر فیلم «پاسیفیك» (ژان میتوی) بود.
ضابطی جهرمی می گوید: «در آن سالها خیلی تحت تأثیر موسیقی بودم و اصلاً رساله فارغ التحصیلی من هم در مقطع لیسانس، مربوط به موسیقی فیلم بر اساس تئوری آیزنشتاین بود. در آن دوران به دو جنبه از سینما بیشتر می پرداختم؛ یكی مونتاژ و دیگری پژوهشگری. آیزنشتاین مترادف با مونتاژ است و این فن، بعدها به عنوان تخصص اصلی من در امر آموزش درآمد و مهم ترین مقالات و پژوهش های آیزنشتاین، در زمینه مونتاژ است. من در آن سالها عاشق ریتم و تحرك بودم كه از موسیقی می آمد و مونتاژ هم شامل همین ویژگی ها بود.»
از دیگر مستندهای دوران دانشجویی اش، «مالیخولیای تصویری» است.
مستندی درباره بخش كشتار گاو در كشتارگاه تهران. اما «ضابطی جهرمی» پایان نامه عملی مقطع لیسانسش را، فقط به خاطر یك لجبازی، در زمینه فیلمبرداری ارائه كرده است. لجاجت با استادی كه خیلی دوستش داشت و البته هنوز هم دارد. «پرویز شفا» استادی بود كه نمی پذیرفت «ضابطی جهرمی» ، «مهاجرت شبانه» را به عنوان پایان نامه ارائه دهد و معتقد بود وی یك بار، از قبل این كار، نمره پروژه كلاسی اش را گرفته و به همین دلیل او فیلمبرداری فیلم «مرگ و دریا» را به كارگردانی یكی از همكلاسی هایش به عهده گرفت.این مؤلف و كارگردان سینمای مستند معتقد است: «فیلم مستند، انسانی ترین و آزادترین نوع فیلم است. این یك ارزش اعتباری از مفهوم «انسانی و آزاد» نیست، كه با تغییر شرایط مكانی - زمانی یا تاریخی یا تعویض ضوابط موقت و موضعی - كه سینمای داستانی ناگزیر است مرتباً خود را با آن تطبیق دهد - دگرگون شود. هدف عمده فیلم مستند، طرح مسائل زندگی، تبیین آن، افزایش میزان شناخت تماشاگر از فرهنگ، تاریخ، جامعه و تمدن بشری و حتی آگاهی دادن به او، به طریق مستقیم، برای مقابله با دشواری های زندگی و سازگاری با شرایط یا چیرگی بر آن است بنابراین، موضوع فیلم مستند، موضوعی واقعی، عینی و ملموس است.» «ضابطی جهرمی» سینمای مستند را دارای طبیعتی آموزنده می داند كه گاه می تواند در حكم یك دایره المعارف مورد استفاده قرار گیرد و ویژگی های هنری آن را معطوف به ساختار فیلم می داند و اینكه چه مطلبی عنوان می شود و چگونه!
«برخی از مستندها باید دارای زیبایی شناسی و فرم باشند. اگر این زیبایی شناسی، طراحی نشود، محتوا یا موضوع تأثیر نمی گذارد. اما مستندهای خبری به این فرم و ساختار پیچیده نیازی ندارند. چون هدف شان اطلاع رسانی در زمان كوتاه است. البته ما زمانی وارد عرصه هنر مستندسازی می شویم كه بخواهیم بر اساس یك پژوهش، فرمی را طراحی كنیم كه دارای ارزش زیبایی شناسی باشد.» در هر حال حضور مستندساز باعث به وجود آمدن فاصله ای بین واقعیت موجود و اثر هنری می شود كه میزان این فاصله به شدت مداخله مستندساز بستگی دارد. اما باید بدانیم كه با استفاده از زبان سینما و طی چه فرایندی، می توانیم اطلاعاتی را به مخاطب منتقل كنیم. بیشتر آثار «احمد ضابطی جهرمی» در مقام یك كارگردان در حوزه حیات وحش ایران است. خودش این حوزه را كمی وسیع تر می كند و آن را طبیعت می نامد. و البته حیوانات هم بخشی از طبیعت هستند.
او به نقل از یك مستندساز برجسته فرانسوی می گوید: «انسانی كه در خاطره یا خواب هایش، نقش یك حیوان نباشد، بیمار است. ما اغلب، دقت نمی كنیم اما حیوانات در خواب های ما حضور دارند و این حضور می تواند، مانند یك اسطوره یا كهن الگو، در ضمیر ناخودآگاه ما باشد. روی دیواره غارها هم چیزی به جز نقش انسان و حیوان نمی بینید. نقش های گیاهی كمتر است.» وی ادامه داد: «در بسیاری از تمدن ها، حیوانات نماد هستند. نماد ایران شیر است. شیری كه تا ۶۰ سال پیش در طبیعت ایران زندگی می كرد. و در تمام هنرهای ایرانی از جمله سفال، نقش برجسته، نقش فرش و... طرحی از این حیوان وجود دارد. یكی از وظایف مستندسازها، آگاه كردن مردم درباره میراث طبیعی است. چرا كه از دست دادن این میراث، غیر قابل جبران است. آگاهی دادن در شناخت زیست بوم و آگاهی دادن در زمینه حفظ و نگهداری آن، از عمده كارهای مستندساز است.»
شاید به همین خاطر است كه اغلب كارهای وی در این حوزه است.
مجموعه هفت قسمتی «كشتی كویر» درباره انواع و اقسام شترها در سراسر زمین و به خصوص روند زندگی نوع ایرانی آنها است و یا «یوزایرانی» و «آخرین بازمانده گور ایران» ، البته علاوه بر توجه به طبیعت و حیات وحش، اغلب رابطه انسان و طبیعت نیز در این آثار مطرح است. حتی در مجموعه «موسیقی فولكلور ایران» هم، با وجود دور بودن موضوع، باز هم نشانه هایی از علاقه «ضابطی جهرمی» به حیات وحش در بعضی از نماها دیده می شود.
اما جدای از كار مستندسازی و تدریس، یكی از بخش های عمده فعالیت وی، پژوهش است. اولین مقالات پژوهشی اش را در سال چهارم دانشگاه نوشت. مقاله ای به نام «سینما و موسیقی» كه دكتر «محمود خوشنام» آن را تأیید و در مجله رودكی چاپ كرد. و اولین ترجمه اش، ترجمه یكی از مهم ترین متون تاریخ سینما بود؛ بیانیه سینمای ناطق كه در كیهان فرهنگی چاپ شد. آخرین سخنرانی آیزنشتاین در كلاس كارگردانی اش، در سال ۴۶-،۱۹۴۵ با عنوان؛ «خدمت سینما به تمدن، كمتر از فیزیك هسته ای نیست.»
حالا دیگر شمار ترجمه وتألیف هایش به ۲۲ جلد می رسد كه عمده آن ها به سینمای مستند، اختصاص دارد. علاوه بر سینما، یكی از دغدغه های همیشگی او، ادبیات كلاسیك ایران است. او معتقد است؛ «رشد سینما در بسیاری از كشورها به اقتباس از ادبیات كلاسیك آنها بستگی دارد. ادبیات فارسی هم می تواند الهام بخش سینمای ما باشد. مهم ترین داستان های ملی ما در شاهنامه فردوسی و به خصوص ادبیات سبك خراسانی، سینمای مجسم و زنده است.»
این روزها در پژوهشی به تحقیق گونه های مختلف وصف شب و خلق تابلوی شب در آثار شاعران می پردازد. از رودكی تا نیما. و با دقت اشاره می كند كه در آغاز روایت بیژن و منیژه، فردوسی از یازده نوع رنگ سیاه برای توصیف شب استفاده كرده است.
و صبورانه به غور و تفحص در آثار شاعران گذشته ما می پردازد. پلان به پلان.
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید