شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نگاهی به روحیات و تمایلات جوانان نسل سوم


بنا به آمارهای رسمی در ایران ، در حدود ٢٠ میلیون نفر از جمعیت كشور در مراكز آموزشی و عالی مشغول به تحصیل هستند كه میانگین سنی آن ها بین ٢٨ - ٦ سال است. مجموعه فوق تقریبا نزدیك به یك سوم از جمعیت كشور را در بر می گیرد. علاوه بر رقم فوق ، بخش بزرگی دیگری از نوجوانان و جوانان كشور مشغول به كار در مراكز دولتی ، خصوصی و یا بیكار در جامعه هستند. توجه به خواست ها و تمایلات این نیروی بزرگ اجتماعی بسیار حائز اهمیت است. تمامی مدارك شواهد و نظرسنجی های موجود در كشور، گواه بر این واقعیت دارد كه در نسل سوم كشور، تغییرات اساسی در خلق و خوی ، منش ، شخصیت ، رفتار و آداب و سلوك بوجود آمده كه در واقع بسیار متفاوت با دو نسل پیش از خود است. تغییرات و تفاوت ها در نسل سوم امروزی و بسیار عمیق و بنیادی می باشد. در شرایط امروز ایران ، تاثیرگذاری نسل اول و دوم بسیار كاهش پیدا كرده است. اما در مقابل این نسل سومی ها هستند كه دائم جامعه را تحت تاثیر خود و فشار قرار می دهند زیرا جوانی جمعیت كشور و زمینی و امروزی دیدن مسائل نفوذ و قدرت و تاثیر آن ها را در جامعه روز به روز افزایش داده است. نسل اول كشور در برابر این خواست ها، تمایلات و تغییرات به سختی مقاومت می كند در عوض نسل دوم سعی دارد تا حدودی با كندی خود را به این تغییرات در چارچوب شعارها، خواست های دهه ٤٠ و ٥٠ هماهنگ سازد و این هم سازی ها و مقاومت ها رابطه نسل اول و دوم را برای گفتگو با نسل سوم با دشواری مواجه ساخته است. دو نسل گذشته به دلیل نهادینه شدن سنت و مذهب در كشور و تاثیر این نهادها در آن ها نتوانسته اند به خوبی زبان امروزی و این دنیایی برای جلب و جذب نسل سوم پیدا كنند. در عصر كنونی سرعت تحولات، ارتباطات، تغییرات و سپس انتقال آن به سراسر جهان بسیار سریع صورت می گیرد. در واقع فرهنگ جهانی توانسته تاكنون خود را از طریق امكانات و وسائلی چون ماهواره ، اینترنت و... به سرعت در سرتاسر جهان انتشار و گسترش دهد. بالطبع نهادهای سنتی كه به مقاومت در برابر این تحولات می پردازند تحت فشار قرار می گیرد و اگر چنانچه نتوانند خود را با این روندهای نو هماهنگ سازند به نیروی ماند و یا اقلیتی كم تاثیر در جامعه خود تبدیل خواهند شد و این باعث شكاف هر چه بیشتر آن ها با نسل جوان می شود. توجه به مسائل نوجوانان و جوانان در كشوری كه ٧٠ درصد جمعیتش نیروی جوان است بسیار حائز اهمیت است.
١) جوانان و مد در ایران:
پدیده مد از موضوعاتی است كه همواره می تواند اقشار مختلف جامعه را به شكل های گوناگون مورد تاثیر خود قرار دهد. البته نوع نگرش حكومت به این پدیده اجتماعی می تواند نقش آن را در جامعه افزایش یا كاهش دهد. حكومت اسلامی بعد از انقلاب با سركوب تنوع، آزادی های فردی و اجتماعی و... یك نوع نگرش انحصارطلبانه را در جامعه انتشار داد و بدین طریق انواع ممنوعیت ها و محدودیت ها را در جامعه ایجاد شد و متخلفین به اشكال گوناگون تنبیه و سركوب شده و البته در اوایل انقلاب این نوع محدودیت ها و منبع ها تا حدودی توانست نیروی زیادی از مردم كشورمان را به هماهنگی و تطابق با فرهنگ اسلامی حكومت بكشاند ولی این موضوع با مرور زمان و با افزایش اختناق و سركوب و عدم موفقیت حكومت در تربیت و پرورش اسلامی نسل جوان كشور به شدت تغییر كرد. پدیده مد و مدگرایی به الگوهای غیراسلامی شاید بشود گفت «غربی» در ایران در میان نسل نوجوان و جوان افزایش شدیدی یافت.
در واقع حكومت اسلامی در ارائه الگوهای فرهنگی در سال های بعد ازانقلاب موفق نبوده است. امروزه گرایش نسل جوان كشور روز به روز به مدهای جدید لباس ، مدل و رفتارهای تقلیدی گروه های موزیك رپ، تكنو، پاپ، راك و... هنرمندان و ورزشكاران خارجی بخصوص از نوع غربی و آمریكایش افزایش بیش از حد یافته است. چنین گرایشاتی در گذشته بیشتر در جوانان مقیم بالای شهر (ثروتمند به لحاظ مالی) دیده می شد ولی امروز بین جوان و نوجوان بالا و پائین شهر در عرصه یك سری تمایلات و خواست های اجتماعی و آزادی های مدنی برای یك زندگی بهتر، راحت تر و آزادتر توافقی وجود دارد و آن ها در این سال های اخیر با ارتباط یكدیگر و تبادل امكانات، روابط گسترده با یكدیگر برقرار كرده اند. نسل سوم كشورمان با وسائلی چون ماهواره، اینترنت، نوار ویدئو، نوار كاست، پوسترها، لباس و شلوارهای لی با مارك های مختلف، به شدت تحت تاثیر تغییرات و شرایط جهانی شدن قرار گرفته اند و به اشكال گوناگون از خود عكس العمل نشان می دهند و چنان كه می بینیم مد در زندگی آن ها نقش مهم و اساسی بازی می كند. مراجعه به كانال های موسیقی چونTMF وMTV و... از طریق آنتن های ماهواره ای به شدت در نسل جوان كشور رایج است. بسیار دیده شده كه یك جوان كارگر با درآمد روزانه ای سه الی چهار هزار تومانی، برای خود پیراهن یا شلواری با مارك خارجی را با قیمت ٢٥ هزار تومان می خرد تا بلكه بدین طریق خود را با شرایط دیگر جوانان وقف دهد و در واقع یك هفته حقوقش را بابت آن پیراهن یا شلوار پرداخت كرده است. نسل سوم كشور لباس هایی با نوشته یا مارك های معروف را می پوشند تا بلكه بدین طریق با این نوع پوشش اعتراض خود را به وضع موجود جامعه با تمام محدودیت ها و ممنوعیت هایش، ابراز كند و این برخورد آن ها در واقع می توان نوعی تجددخواهی و نوگرایی به حساب آورد. این روش ها و برخوردها به عبارتی نوعی دفاع از حقوق انسانی و انتخاب فردی جوانان در جامعه و اجتماع است و از این زاویه مترقی می باشد و می بایست از آن حمایت همه جانبه صورت گیرد.
٢) وضعیت روحی و روانی جوانان:
در طول ٢٤ سال حكومت جمهوری اسلامی ایران مشكلات روحی و روانی جوانان به شدت افزایش یافته است و آن ها در وضعیت بسیار نامطلوبی به سر می برند. وضعیت فوق بیانگر یك واقعیت اجتماعی است. واقعیتی تلخ و فراگیر از سلامت جسمی و روانی نسلی كه در حال فروریختن اند. عواملی چون فقدان امنیت شغلی، بی هویتی، عدم اطمینان نسبت به آینده، مشكلات اقتصاد و اجتماعی وجود انواع تحقیرها و تبعیضات، رواج اعتیاد، مشكلات ازدواج، وجود بی عدالتی، نبود آزادی های فردی و... از جمله مواردی هستند كه باعث بوجود آوردن مشكلات روحی و روانی در جوانان شده است و این مجموعه باعث نارضایتی از وضع موجود و باعث افسردگی شدید در میان نسل جوان كشور می شود. جوان در ایران دائم تحقیر شده است. جامعه به او امكان گریز از عادت ها و پیش داوری ها نمی دهد. گزارشات و آمار و ارقام و تحلیل ها همه گویای این است كه روحیه پوچی، افسردگی، رخوت، سستی و بی حالی در جوانان روز به روز افزایش می یابد. شور و شوق، انگیزه خودجوشی در میان نسل جوان كشور به شدت كاهش پیدا كرده است. آن ها در بیان علل فقدان انگیزه، شور و زندگی و ایفای نقش مشاركتی فعال و سازنده اجتماعی و شیوع افسردگی حرف ها و سخن های بسیار دارند ولی این حرف ها و درددل ها در رسانه ها عمومی كشور منعكس نمی شوند. امروز درصد خودكشی و اعتیاد به دلیل بی توجهی به مشكلات روحی و روانی جوانان به شدت رو به گسترش است و این زنگ خطری برای جامعه است. این وضعیت با مسائل اجتماعی و از جمله امور سیاسی رابطه تنگاتنگی دارد یعنی این كه جوان در شرایط فوق به شدت سلامتی جسمی و روانی، رشد اخلاقی و فرهنگی، اعتلای علمی، شكوفایی شخصیتی و رشد زمینه های خلاقیت اش آسیب می بیند و دیگر نمی تواند به ایفای نقش اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و شركت در تعیین سرنوشت خود و جامعه بپردازد و به نوعی به سستی و پوچی در انجام كلیه امور می رسد. و بدین طریق نشاط و تحرك و سرزندگی از او دور می شود و امید و آرزو به فردای بهتر و شادتر در میان آنان از بین می رود. آن ها دنیای پررنگی را برای زندگی می خواهند ولی در حكومت اسلامی ایران آن ها چنین چیزی را تجربه نمی كنند و به خاطر همین خیلی از نسل سومی ها از این كه كاری برایشان در جامعه صورت نمی گیرد ناامید و مایوس شده اند. بی توجهی به خواست ها و تمایلات و مشكلات روحی و روانی نسل جوان كشور می تواند در آینده تاثیرات مخرب و ناهنجاری در جامعه به جا بگذارد. اگر حكومت نتواند به انبوه سئوال های بی جواب انباشته شده نسل سوم پاسخی مناسب دهد بی شك باعث سایه انداختن نومیدی و بی آیندگی بر ذهن و جان آن ها خواهد شد. در حال حاضر دل های این قشر بزرگ اجتماعی بی امید و روزهایشان خفته است. باید آن ها را به اشكال گوناگون به تحرك نشاط و جنبش درآورد.
٣) جوانان و مهاجرت به خارج كشور:
از دهه ٦٠ و بخصوص ٧٠، بخشی از جوانان كشورمان برای كاركردن به یك سری كشورها چون ژاپن و كره جنوبی و... سفر كردند. در این كشورها به دلیل كمبود كارگر، ایرانیان جوان توانستند برای مدتی در آنجا به كارگری بپردازند. درآمد حاصل از این مشاغل كارگری بسیار قابل توجه به پول ایران بود و پس از بازگشت آن ها توانستند زندگی متوسطی را از حاصل درآمد خود در خارج تشكیل دهند. در ضمن وزارت كار و امور اجتماعی با بستن قرارداد با كشورهایی چون كره جنوبی و... تعدادی كارگر جوان و متخصص را به آن كشورها فرستاد و آن ها به مدت ٦ تا یك سال به كار مشغول شدند و در قیاس با ایران درآمد آن ها بسیار بالا بود. از اواخر سال ١٩٩٩ و بخصوص اول ژانویه سال ٢٠٠٠ موج جدیدی از مهاجرت ایرانیان بخصوص قشر جوان به خارج و به ویژه به اروپا و كانادا دیده می شود. در سال ٢٠٠٠ در حدود ٣٥١٦٩ ایرانی در اروپای غربی تقاضای پناهندگی سیاسی كردند. چنانچه بخواهیم مقایسه ای بین تعداد پناهندگان در سال ٢٠٠٠ با ٥ سال آخر دهه ٩٠ انجام دهیم (١٩٩٩ –١٩٩٥) خواهیم دید كه رقم ایرانیان و مهاجر نسبت به گذشته افزایش زیادی را نشان می دهد. در بین سال های ١٩٩٩ - ١٩٩٥ در حدود ٦٣٧٥٢ نفر طی ٥ سال به اروپای غربی آمده اند. اما فقط در سال ٢٠٠٠ این تعدا به ٣٥١٦٩ نفر بالغ می شود. از اواسط سال ٢٠٠٠، كشورهای اروپایی برای مقابله با سیل پناهندگان، تلاش های زیادی را آغاز كردند. آن ها برای مقابله با این موج وسیع، به اتخاذ سیاست های جدید پناهندگی روی آوردند تا بلكه بتوانند با اقدامات قانونی جلوی ورود مهاجرین جدید را بگیرند. علاوه بر مورد فوق، دولت های مذكور موفق شدند راه بوسنی یا یوگسلاوی سابق را ببندند و بدین طریق جلوی ورود ایرانی ها، ترك ها، افغان ها، روس ها و دیگر اقلیت های مهاجر را تا حدودی به صورت موقت گرفتند. به عنوان مثال از اول ژانویه سال ٢٠٠١ تا آخر ماه اكتبر سال ٢٠٠٢ تعداد متقاضیان پناهندگی ایرانی به ٤٢١٩ نفر كاهش پیدا كرد. یعنی به یك سوم تعداد پناهندگان ایرانی در سال ٢٠٠٠ رسید. حد متوسط سنی این جوانان متقاضی پناهندگی ٢٧ سال است. دلایل مهاجرت برای هر فردی می تواند متفاوت باشد ولی در عین حال، نقاط مشترك زیادی هم می تواند در میان این مهاجرین جوان وجود داشته باشد. به عنوان مثال می توانیم بحران اقتصادی، فشار و محدودیت های سیاسی و اجتماعی، ناروشن بودن وضعیت آینده ایران، آرزوی یك زندگی بهتر، بیكاری روزافزون جوانان، عدم امكانات رفاهی و تفریحی، چشم انداز روشن برای آینده ندیده، برخوردهای خشونت آمیز و دستگیری وسیع نوجوانان و جوانان به دلیل رعایت نكردن موازین اسلامی یا به جرم شادی كردن در انظار عمومی توسط ارگان های انتظامی حكومت، احساس عدم امنیت و به حال خود رهاشدن در جامعه، نگرانی از شرایط جاری و ناامیدی از حمایت جامعه، فشار و توقعات خانوادگی، بی امیدی نسبت به بهبود اوضاع اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را از علل ترك كشور و مهاجرت به كشوری دیگر در نظر گرفت. البته دلایل بیرونی دیگری چون تبلیغات وسیع اروپای غربی، آمریكا و كانادا در مورد وضعیت خوب اقتصادی و رفاه ساكنین این كشورها و نیاز بیش از پیش آن ها به مهاجرین و حرفه های تحصصی آن ها و نیز تجربه كاری بخشی از ایرانیان در كشورهایی چون ژاپن و كره جنوبی و... و درآمد حاصل از این كار در این كشورها، باعث شده است كه تصویری نادرست و رویایی از غرب در ذهن جوانان و نوجوانان ایرانی بوجود آید و رفتن به اروپا و آمریكا و كانادا برای زندگی بهتر به عنوان یك آرزو و هدف در آید. از سال ٢٠٠٠ تا سال ٢٠٠٢ هنوز بخشی از ایرانیان جوان برای كار به كشورهایی چون ژاپن، كره و... به اشكال گوناگون مسافرت می كنند. علاوه بر موارد فوق، بخش زیادی نیز از جوانان تحصیل كرده و متخصص كشور و یا به عبارتی دیگر مغزها، نخبگان علمی و مدیریتی كشور با ثبت نام در لیست كشورهای غربی همچون كانادا، استرالیا و آمریكا برای گرفتن مهاجرت به این كشورها، چند سال در نوبت باقی می مانند و سپس به یكی از این كشورها و بخصوص كانادا به صورت قانونی و با ویزا برای همیشه برای زندگی می روند. البته پدیده فرار مغزها همواره یكی از مشكلات كشورهای در حال توسعه بوده است و ایران هم نمی تواند از این امر مستثنی باشد. چنانچه دلایل و شرایط اجتماعی، سیاسی و... مهاجرت از بین نرود، مهاجرت مغزها و نخبگان از كشور همچنان ادامه خواهد یافت. در این زمینه دكتر معین یكی از وزرای دولت آقای خاتمی آماری از سال ٢٠٠٠ میلادی ارائه می دهد كه بسیار قابل توجه است. ایشان می گویند كه: «٢٢٠هزار نفر از نخبگان علمی و مدیریتی و صاحبان سرمایه كشور، در سال ٢٠٠٠ میلادی فقط به یكی از كشورهای غربی مهاجرت كردند». علاوه بر آمار فوق در یكی از روزنامه های داخل كشور (ایران به مورخ ٩/٥/٧٩ ) به نقل از یك منبع آگاه در وزارت علوم تحقیقات و فن آوری، خروج سرمایه فكری از كشور را بالغ بر ٣٨ میلیارد دلار اعلام نمود و بر اساس گزارش صندوق بین المللی پول در سال ١٩٩٩، ایران در بین ٤١ كشور جهان بیشترین میزان خروج مهاجرین تحصیل كرده را داشته است به طوری كه گفته می شود فقط در سال مذكور معادل ١١ میلیارد دلار سرمایه فكری از ایران خارج شده است. از خرداد سال ٧٦، با روی كار آمدن خاتمی و اصلاح طلبان، باز تغییری در كاهش این روند انجام نگرفته است بلكه تعداد مهاجرت متخصصین و نخبگان كشور به خارج نیز گسترش یافته است و تمامی شواهد و مدارك گویای این است كه در ایران امكاگرایش فارغ التحصیلان دانشگاهی و نخبگان كشور بیشتر مراجعه به راه های قانونی برای خروج از كشور صورت می گیرد. به عنوان مثال آن ها برای مهاجرت در یك نوبت چندساله در لیست كشورهای چون كانادا ثبت نام می كنند. این افراد از سفرهای ماجراجویانه و خطرناك پرهیز دارند. این جوان تحصیل كرده بعد از ورود به كانادا بعد از مدتی به كار یا تحصیل در رشته تحصیلی خود می پردازند. البته لازم است گفته شود دلالان و قاچاقچیان پول های هنگفتی از علاقمندان به مهاجرت به خارج دریافت كرده اند. اما جوانان كه به اروپا برای پناهندگی آمده اند در شرایط خوبی به سر نمی برند. روند پناهندگی بسیار طولانی و مشقت بار شده است. كشورهای اروپایی با تغییر و سخت كردن قوانین پناهندگی و محدودیت های دیگر، تمام آرزوهای این جوانان مهاجر پناهنده را نقش بر آب كرده اند. آن ها این متقاضیان پناهندگی را در شرایطی قرار داده اند كه در واقع آنان نمی دانند چه برسرشان خواهد آمد! آیا امكان ماندن در یك كشور اروپایی را بعد از چند سال سختی كشیدن خواهند داشت یا خیر؟ این هموطنان جوان تاكنون آسیب های روحی و روانی شدیدی را تحمل كرده اند. آن ها خواست های عجیب و غریبی ندارند. در واقع این جوانان می خواهند در یكی از این كشورها دوران شاد، آرام و خندانی را برای زندگی داشته باشند و این از خواست های اولیه و ابتدایی هر انسانی است كه در جمهوری اسلامی به شدت لگدمال شده است.
۴) سیاست ، جوانان ، احزاب قانونی و حكومتی در ایران:
در جامعه همواره از سیاست و تاثیر آن در میان نسل سوم صحبت بسیار صورت می گیرد. اغلب در تحلیل ها و نظرات و كارهای تحقیقی و پژوهشی در خصوص جوانان این ارزیابی دیده می شود كه آگاهی نسل سوم كشور نسبت به نسل های گذشته بسیار بیشتر است و در موارد مشخص عمل آن ها بسیار آگاهانه تر است. یعنی این كه نگرش جوانان كمتر ایدئولوژیك و بیشتر پراگماتیك شده است. نسل سوم در واقع به طور مشخص به اشكال گوناگون به صورت روزانه با ارزش ها و معیارهای اسلامی حكومت اسلامی ایران درگیر می شود. البته مجموعه توضیحات فوق حاكی از این نیست كه سیاست نقش درجه اول اساسی در زندگی آن ها بازی می كند و متاسفانه چون اغلب اعتراضات نسل سوم كشور با برنامه و قالب مشخصی صورت نمی گیرد بالطبع به تشكل یابی آن ها نیز منجر نمی شود و گاه دیده می شود كه به خشونت و برخوردهای تند و كور نیز كشانده شده است. این روشن است كه تاكنون در كشور به دلیل فقدان تشكل های فوق و كارآمد جوانان برآیند اعتراضات آن ها نتوانسته به یك پلاتفرم سیاسی و اجتماعی منجر شود و گاه این امر مورد سوء استفاده جریان های ارتجاعی نیز قرار گرفته است. تمامی شواهد و مدارك گویای این است كه نسل امروز كشور خواهان كنترل خویش بر شیوه و وضعیت زندگی خود در جامعه است و به عبارتی دیگر خواست های اجتماعی و فردی نقش اساسی در مطالبات اكثریت نسل نوجوان و جوان كشور دارد. آن ها می دانند چه شرایط و روابطی را نمی خواهند و این بسیار قابل اهمیت است ولی برای ایجاد تغییرات سیاسی و ساختاری در كشور كافی نمی باشد. در تاریخ معاصر ایران هیچگاه حكومت ها (چه رژیم های سلطنتی و چه رژیم كنونی) فرصت و امكان گفتمان بین نوجوانان و جوانان را ایجاد نكرده اند تا بلكه آن ها بتوانند از طریق گفتگو و انتقال تجربه میان خود به تعریف مشتركی از مطالبات و خواست خود برسند. از اواسط دهه ٧٠، دو خواست مشخص و اساسی میان بخش های مختلف جوانان بوجود آمد. بخش بزرگی از جوانان خواست های مشخص اجتماعی و فردی را مطرح كردند و بخش دیگر آن كه در دانشگاه ها بودند علاوه بر تاكید بر خواست های فوق، آزادی های سیاسی را در اولویت قرار دادند و بدین طریق شكافی بین بخش روشنفكری جوانان (بدنه) آن بوجود آمد. در سال های بعد از خرداد ٧٦، همواره اعتراضات و حركت های این دو بخش از جوانان در شرایط گوناگون به همبستگی نزدیكی و اتحاد آن ها منجر نشده است و این امر، برآمد خواست ها و تمایلات جوانان را با مشكل مواجه ساخته است. نسل جوان كشور در اواسط دهه ٧٠ به دلیل نداشتن رهبران سیاسی كارآمد، نتوانست مطالبات سیاسی و اجتماعی خود را در چارچوب یك قالب روشن و مشترك پیش برد. زیرا برای شكل دهی مشخص به هویت و خواست های خود نیاز به زمان و تجربه بیشتر داشت. لذا از خرداد ١٣٧٦ به دنباله روی و اعتماد از خواست ها و ارزش های نسل دوم همچون مردم سالاری دینی، عدالت خواهی و... روی آورد. اما در عین حال، نسل سوم كشور از همان ابتدا با گفتمان های نسل گذشته مشكل داشت. توجه به ادامه حركت ها، اعتراضات اجتماعی و گذشتن پی درپی از خط قرمزها بوسیله نسل سوم نشانه بارز و مشخص این تفاوت ها و اختلافات با نسل گذشته است. در واقع نسل گذشته همچنان خواستار حفظ ارزش ها و معیارهای یك حكومت دینی با عناصری معین از مدرنیته می باشد ولی نسل سوم به زندگی و جامعه نگاهی دیگر و هر چه بیشتر امروزی دارد. در تمام این سال ها، این احساس متفاوت بودن توسط نسل سوم كشور به اشكال گوناگون در زندگ روزمره جامعه به نمایش گذاشته شده است. آن ها به جامعه نگاهی مدرن و امروزی كه انسان محور همه چیز آن باشد، دارند و دیگر به قوانین مقدس و الهی یك حكومت دینی اعتقادی ندارند و بیشتر برای اصالت عقل و تجربه امروزی خود ارزش قائل هستند. زبان امروز نسل سوم كشور زمینی و انسانی است. نسل جوان كشور به دنبال رشد، توسعه، پیشرفت، امنیت و سعادت است. توسعه در واقع كاركرد مادی دارد و تمدن می سازد. تمدن در دنیای كنونی یعنی ماندن در این جهان.
آنچه امروز در كشور بیشتر از هر موردی در برنامه ریزی و سیاست گذاری برای جوانان اهمیت اساسی دارد به یك تعبیر دست یابی به شناخت دقیق و تحلیل منطقی و همه جانبه از خصوصیات و نیازهای اولیه جوانان است. چنان كه روشن است گرایش به تجربه، تنوع، حركت، هیجان، استقلال و... از مختصات روحی جوانان است. و باید به آن ها اعتماد و باور داشت.
سپس در چنین شرایطی می شود با شناخت از نیازها و توانایی های جوانان آن ها را در مسیر تكامل، ترقی و پیشرفت یاری رساند. در تمام سال های بعد از خرداد ٧٦، احزاب قانونی و حكومتی در ایران نتوانسته یا نخواسته اند خواست ها و تمایلات جوانان را در خود بازتاب دهند. در واقع از یك طرف، محدودیت های حزبی، سیاسی و مذهبی این تشكل ها، مانعی در جهت جلب و جذب نسل سوم به آن ها می باشد. و از طرفی دیگر بخش های روشنفكری جوانان و نیز خود جوانان به عنوان یك مجموعه نتوانسته اند تاكنون تمایلات، اعتراضات و نیازهای خود را به صورت منسجم و متمركز بیان كنند. البته بخشی از این عدم تشكل را نیز باید در تاریخ تحزب در ایران و خود حكومت ها نیز دید. در واقع در طول تمام این سال های سركوب و فشار سیاسی و امنیتی به تشكل های دگراندیش توسط جمهوری اسلامی، امكان هرگونه شكل گیری تشكل های دموكراتیك و وسیع از جامعه گرفته شده است. شاید اگر احزاب قانونی و حكومتی در ایران می خواستند بخصوص از خرداد ٧٦، می توانستند تا حدودی با سیاست گذاری هدفمند و برنامه ریزی های دقیق، بخش بزرگی از این نیروی جوان را سازماندهی كنند ولی آن ها از این موضوع آگاهانه پرهیز كردند زیرا سازماندهی نسل سوم به افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی و نیز برجسته تر شدن هر چه بیشتر خواست ها و تمایلات آنان می گشت و این امر می توانست روند تحولات و اصلاحات را سریع تر كند و بدین طریق ساختارهای سنتی و مذهبی به شدت ضربه پذیر می شدند و امكان تحولات دموكراتیك به صورت واقعی در ایران امكان پذیر می شد. عدم توجه احزاب قانونی و حكومتی به خواست های برحق جوانان در طی سال های بعد از خرداد ٧٦ به شدت پایه های اجتماعی آن ها را تضعیف كرده است. زیرا خیلی از نسل سومی ها از این كه اصلاح طلبان و خاتمی برایشان كاری انجام نداده اند بسیار ناامید و مایوس می باشند. در حال حاضر این تشكل های حكومتی و اسلامی به شدت تحت فشار و اعتراض نسل نوجوان و جوان كشور قرار دارند. عدم توجه به خواست های اجتماعی چون اشتغال، آینده بهتر، آزادی های اجتماعی و فردی كه از خواست های اساسی و اولیه جوانان است روز به روز فاصله این تشكل ها با جوانان را بیشتر می كند. در ضمن بخش روشنفكری جوانان نیز روز به روز به سمت استقلال هر چه بیشتر از احزاب قانونی و به یك تعبیر اپوزیسیونی عمل كردن سمت گیری می كنند. در حال حاضر شرایط برای همكاری بین بخش های مختلف نیروی جوانان تا حدودی هموار شده است. ضرورت دارد بخش دانشجویی و روشنفكری جوانان از حركات و اعتراضاتی كه در جامعه توسط دیگر بخش های جوانان صورت می گیرد حمایت اساسی كند. تنها از این طریق است كه می تواند رابطه خود را هر چه بیشتر با «بدنه» خود تنظیم و مستحكم سازد. در چنین شرایطی امكان جلب و جذب نیروی وسیع جوانان به سمت خواست های سیاسی و دموكراتیك بوجود خواهد آمد. در واقع خواست ها و تمایلات فردی و انسانی كه بوسیله نسل سوم مطالبه می شود نیز بخشی از نیازها و مطالبات دانشجوان و روشنفكران نسل جوان كشور است. این عرصه اتحاد عمل برای پیشبرد خواست های مشترك می تواند پیوند نیروی بزرگ جوانان را هر چه بیشتر متشكل و قوی تر سازد و بدین طریق نسل جوان كشور با بهره وری و استفاده از نیروی متشكل خود می تواند رفته رفته جوانان را از یك مقوله جمعیتی به سمت یك نیروی اجتماعی كه خواسته های مشخص سیاسی، اجتماعی و فرهنگی دارند سوق دهد. تنها در چنین شرایطی است كه امكان این بوجود می آیند كه هر حكومت و حزب و سازمانی را تحت فشار برای ایجاد تغییرات دموكراتیك و انسانی قرار داد.
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید