چهارشنبه, ۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 24 April, 2024
مجله ویستا


سینمای امروز مدیون کدام فیلم ها است


سینمای امروز مدیون کدام فیلم ها است
بخش اول

جان پترسون منتقد روزنامه گاردین در یادداشتی كه در ۱۹ آگوست ۲۰۰۵ در سایت این روزنامه قرار گرفته از ده فیلمی نام می برد كه پایه گذار فیلمسازی مدرن هستند:
۱- دیوارنوشته های آمریكایی (جورج لوكاس ۱۹۷۳) و ۲ خیابان های پائین شهر (مارتین اسكورسیزی ۱۹۷۳)
اینجا با دو فیلمی طر فیم كه با نمایش شان در یك سال، اساس حیات دوباره و به نوعی رنسانس سینمای معاصر هالیوود را شكل دادند.
دو فیلم بی نهایت شخصی از دو نویسنده- كارگردان نوپا و مستقل كه ابتدای ساختن و شكل دادن سینمای شان بودند. خاطرات و ماجراهای دهه ۶۰ دغدغه ذهنی هردویشان بود و آن دو ۳۰ سال بعد چه به لحاظ ساختار و فرم و چه به لحاظ مضمون نماینده دو جریان كاملاً مجزا و متفاوت فیلمسازی در هالیوود شدند. در بطن اثر لوكاس شاهد علاقه ای شدید به اسطوره سازی نوستالژیك آمریكایی هستیم، حال آنكه در ساخته اسكورسیزی عزمی راسخ و اراده ای جدی برای بازآفرینی سینمای آمریكا از درون یك رئالیسم اجتماعی تلخ، خشن، پیچیده، وحشیانه، غریب و در عین حال پر نقش و نگار به چشم می خورد. نقطه مشترك دیگر این دو فیلم به موسیقی آنها برمی گردد. موسیقی فیلم لوكاس آینه تمام نمایی از دوران خودش و محصولات جنبی تبلیغاتی آن بود (شیوه زندگی كنونی ما) در حالی كه برای اسكورسیزی موسیقی با شخصیت هایش گره خورده و همچنین بیان كننده و بازتابی از شیوه ساختاری و سبك خود فیلم است. بدون آن دو، تماشای چه فیلم هایی را از دست می دادیم: مرثیه ای بر یك رویا (دارن آرنوفسكی ۲۰۰۰)، دانی داركر (ریچارد كلی ۲۰۰۱)، تمام دختران واقعی (دیوید گوردن گرین ۲۰۰۳)، ترور ریچارد نیكسون (نایلز مولر ۲۰۰۴)، ناپلئون دینامیت (جرادهس ۲۰۰۴).
۳- سوپرمن (ریچارد دانر ۱۹۷۸)
«سوپرمن» جدا از تمام ارزش هایش- و اینكه دنباله های دیك لستر در مقایسه با آن به مراتب مفرح تر و سرگرم كننده تر بودند- سردمدار تمام فیلم هایی شد كه ابرقهرمان ها (Superheros) را از دنیای فیلم های رده ب به عرصه پهناور و پرخرج آثار درجه یك كشاند.
دستمزد ۱۲ میلیون دلاری مارلون براندو به تنهایی از بودجه تمام فیلم های آن دوران بیشتر بود و در عین حال نشان دهنده اشتیاق و ولعی بود برای كسب شهرت، اعتبار و كیفیتی فوق العاده برای ژانری كه با گونه فیلم های آشغال/ مزخرف (trash movies) نسبت نزدیكی داشت. موفقیت آن فیلم باعث شد كه از آن زمان ابرقهرمان های بری از خطا و نقصان و قابل اتكا به نمونه و الگوی قهرمان سینمای مدرن آمریكا تبدیل شود. شخصیت هایی فراتر و دست نیافتنی تر از قهرمانان قدیمی پا به سن گذاشته، پراشتباه و پیچیده دهه ۷۰ تاثیر انكارپذیر سوپرمن تا ابد در دل سینمای آمریكا حك شده است.
بدون آن تماشای چه فیلم هایی را از دست می دادیم: مرد عنكبوتی (سام ریمی ۲۰۰۲)، مردان ایكس (برایان سینگر ۲۰۰۰)، بتمن شروع می كند (كریستوفر نولان ۲۰۰۵)، گروه چهارنفره شگفتی ساز (Fantastic four)، تیم استوری (۲۰۰۵) و شهر گناه (فرانك میلر و رابرت رودریگز۲۰۰۵).
۴- The Bradcy Bunch Movie (بتی توماس ۱۹۹۵) و ۵- جیغ (وس كریون ۱۹۹۶)
این دو فیلم كه به فاصله شش ماه از هم به نمایش درآمدند، اولین فرزند خوانده های زیرك جریان خودارجاع گرایانه (Self- referential) پس از قصه های عامه پسند (Post- pulp fiction) بودند. تنها شیوه خوشایندی كه می توانست مجموعه بی اوج و فرود، بدون تنش و دهه هفتادی Bradys را در قالبی نو به تصویر بكشد تغییر ماهیت كامل آن بود. جیغ با بازگشت آگاهانه به تمامی كلیشه های پرسروصدا و خشن دهه هفتاد، سروشكل تازه و فوق العاده جذابی به ژانر از نفس افتاده و بی رنگ و بوی، Teen- horror [زیرگونه ای از ژانر وحشت كه نوجوانان نقش های اصلی آن را ایفا می كنند] بخشید. تمام این خود ارجاعی ها در نهایت ملال آور شده اند، اگرچه همیشه هستند و چه خوشایندمان باشد چه نباشد، این همان شیوه زندگی كنونی ما است.
بدون آن دو، تماشای چه فیلم هایی را از دست می دادیم: استارسكی و هاچ (تادفلیپس ۲۰۰۴)، فرشتگان چارلی (جوزف مك گینتی نیكول ۲۰۰۰)، شوان مردگان (ادگار رایت ۲۰۰۴)،سه گانه فیلم ترسناك (كینن ایوری و اینز و دیوید زاكر)، پروژه جادوگر بلر (دانیل مایریك، ادواردو سانچز ۱۹۹۹).

جان پترسون
ترجمه: حامد صرافی زاده
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید