پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا


ببینید و بترسید


ببینید و بترسید
دیروز و امروز، تفاوت های آشكار
در ژانر هیولایی یكی از اولین فیلمهای ساخته شده «كینگ كونگ» نام دارد كه قدر مسلم با آن آشنا هستید و مریان سی كوپر آن را در سال ۱۹۳۳ ساخته. قصه از این قرار است كه یك گوریل بسیار گنده كه در آسیای جنوب شرقی كشف شده سر از نیویورك در می آورد و چون حوصله اش سر رفته از مرخصی بدون اجازه استفاده می كند و صاف می رود وسط شهر نیویورك و باقی قضایا. حالا ۶۰ سال جلوتر بیایید تا همان كاراكتر گودزیلای خودمان را با هم مرور كنیم، تا تفاوتها به سرعت آشكار شود. جلوه های ویژه امروزی آنچنان تمهیداتی ارائه می كند كه دیدن فیلمهای قدیمی هیولایی برایمان دیگر كمیك شده است و اصلا همین به خدمت گرفتن استودیوهای بزرگ دیجیتال در سینما باعث شده تا سینمای هیولایی رونقی فراوان در تولیداتش به دست بیاورد.
حقارت تمام نشدنی بشر فانی
آن دسته از فیلمهای متعلق به ژانر وحشت كه به خلق و خوی تغییر یافته بشر می پردازند، صرف نظر از داستان یا گوشه های تجاری و باسمه ای اش، در موارد بسیاری اوج بی خبری، غوطه وری در فساد بشر و ضعف او را نیز یادآوری می كند. این مهم همان مقوله «رفتن» یا «نرفتن» به دنبال «درونمایه»هاست. فیلم «سكوت بره ها» (جاناتان دمی، ۱۹۹۱) را به یاد بیاورید. ژانر اصلی جنایی است؛ اما زیرساخت های ملهم در سینمای Horror در جای جای اثر یافت می شود. در سكوت بره ها سقوط كامل بشر در زندگی و جوامع صنعتی روایت می شود. معاشرت های شنیع و روابط ناهنجار كه كم كم جسم و روح بشر را به سمت و سویی می برد كه حاضر است از پوست چندین دوجین انسان، لباس خوش دوخت برای یك بشر كثیف دیگر كه دست بر قضا كشته هم شده، دوخته شود. البته بحثهای مرتبط با مسائل ماوراءالطبیعه، انگاره های فلسفی، المنت های اجتماعی و دیگر موارد همواره در سینمای وحشت (در فیلمهایی كه واقعا سینما هستند نه فیلمهایی مثل «هالووین»ها كه تاكنون ۱۰۰ دنباله از آن در ژانر وحشت تولید شده) دستمایه اصلی كار قرار می گیرد و تماشاگر را مانند چند مثالی كه ذكر كردم به فكر همان پیدا كردن درونمایه ها می اندازد و در این مورد خاص یكی از دریافت ها وجود حقارت تمام ناشدنی این بشر فانی است.
آزارگری در سینمای ترسناك
یكی از ژانرهایی كه می تواند واقعا اسباب آزارگری تماشاگر شود، همین گونه سینمای وحشت و یا حتی در مواردی سینمای هیولایی است. یعنی وقتی تولیداتی با جمع ناهنجار انگاره های سادیستی (Sadisty) در سینمای وحشت اكران می شود، فقط قصد نهایی سینمای واقعی نیست، بلكه سوءاستفاده از تماشاگر در اولویت قرار دارد. به روایت ساده تر، در بسیاری از تولیدات گویا هالیوود از این كه توسط این نوع سینما، تماشاگر را بیازارد، لذت فراوان می برد و كیف می كند. حتما یا شنیده اید و یا خوانده اید كه بسیاری از كارگردانان این ژانر – البته B سازها و اكثرا تولیداتی كه برای خارج از آمریكا ساخته می شوند – آدمهایی سادیستی و عوضی هستند و اصلا قصه در روایت هر چند آبكی آنها ناشی از جمع انگاره ای سادیستی در زندگی شان بوده است. این دفعه اجازه بدهید یك سریال تلویزیونی مثال بزنم كه البته از روی آن فیلم سینمایی نیز ساخته شده و دست بر قضا آخرین ورسیون سینمایی آن ۳ هفته است كه اكران شده است. با این توضیح سریال تلویزیونی جمعه نحس یا با نام مصطلح آن «جیسون» را به یاد بیاورید. این سریال كه اكثرا با سرمایه گذاری كمپانی پارامونت ساخته می شود، داستان قاتل روان پریشی را روایت می كند كه در هر ۵ دقیقه باید كسی را قصابی و تشریح كند. از این رو در فیلمها و سریال های جمعه نحس دست كم ۲۰ شناسنامه باطل می شود و صحنه ها و سكانس های مرتبط با آن پر از خون و خونریزی است كه دلیلی محكم بر سادیستی بودن تهیه كنندگان و كارگردانان این مجموعه تلویزیونی است. اخیرا نیز همچنان كه ذكر كردم، فیلم «جیسون علیه فردی» اكران شده است. درباره كاراكتر فردی فیلم معروف «مرگ در الم استریت» و دنباله های بعدی آن را به یاد بیاورید. فردی، شخصیتی است كه به ذهن جوانان وارد می شود و اعمال آنان را به دست می گیرد و آنها را به انجام جنایت وادار می كند. خب طبیعی است جمع ۲ قاتل و آدمكش بالفطره در یك فیلم سینمایی تا چقدر می تواند به ازدیاد خون و خونریزی تا بالاترین حد سادیست بینجامد و دیگر این كه چنین فیلمهایی در ژانر وحشت از سوی تماشاگران غربی با استقبال روبرو می شود. رفتارهای خشونت طلبانه و سرد و بی روح آدمیان در جوامع صنعتی دلیلی بر این استقبال ها می تواند باشد در صورتی كه همواره اكران چنین فیلمهایی در آسیا با شكست مطلق روبه رو شده است و آن هم به فرهنگ غنی و سرشار از آموزه های اخلاقی مردم مشرق زمین برمی گردد.
ورسیون های جدید هیولاهای خاص
فراگیری و سرك كشیدن كاراكترهای هیولایی اخیرا به تمامی ژانرها سرایت كرده و برای مثال نقش كاراكترهای وحشت آفرین و هیولاها اخیرا در كارتون ها جای ثابتی پیدا كرده است و معلوم نیست چرا هالیوود عملیات سادیستی خود را در این زمینه حتی به دنیای پاك و لطیف و سالم كودكان، آن هم با وقاحت و جسارت هر چه تمامتر كشانیده است. ضمن این كه در تولیداتی خاص هیولاهایی هم در سینمای انیمیشن و هم در قصه های دیگر اخیرا باب شده اند كه یك روی مثبت و یك روی منفی دارند؛ اما در این زمینه استثناهایی نیز وجود دارد و یكی از مهمترین آنها فیلمهای كارتونی كاراكتری به نام هالك بوده است (فیلم سینمایی «هالك» اخیرا اكران شده و كارگردان آن نیز همان چینی نام آشنا یعنی سازنده «ببر خفته، اژدهای پنهان»، «آنگ لی» است.) البته كاراكتر هالك و ژانر اصلی مرتبط با ژانر حادثه ای و تریلر است. لیكن چون هالك اول از هر چیز یك انسان است و به صورت ادواری و ناگهانی به یك هیولای سبز رنگ بزرگ ویرانگر تبدیل می شود، طبیعی است سهم كلان سینمای وحشت و یا سینمای هیولایی برایش محفوظ می ماند. تفاوت هالك با دیگر گونه ها در این است كه گاهی از این سرنوشت و این نیمه هیولایی اش شكایت دارد. شباهتی مثل شخصیت و كاراكتر فیلم «پلید ۱ و ۲»، كه با این فیلم و داستان آن نیز كه جزو ترسناك ترین فیلمهای تاریخ سینماست نیز آشنایی كامل دارید. كاراكتر پلید و دوستان نزدیكش هرچند خون آشامانی مردمدار هستند، اما همواره از این كه به هر حال به جامعه و «وامپیرها» و خونخواران تعلق دارند، افسرده هستند و در تلاشند از این قالب به هر نحو خارج شوند نه مانند كاراكترهایی مثل جیسون یا فردی كه روز به روز به كاراكتر خود بیشتر علاقه مند می شوند.

مهدی تهرانی
منبع : بنياد انديشه اسلامي


همچنین مشاهده کنید