شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


محنت، نوستالژی و جست وجوی هویت


محنت، نوستالژی و جست وجوی هویت
ارائه گذرنامه ایرانی و داشتن ویزای معتبر برای ورود به این كشور، نشانه هایی كاذب از سفر به یك كشور خارجی اند كه ظرف چند ساعت به سرعت رنگ می بازند و جای خود را به احساسی وصف ناپذیر از بودن در جایی دیرآشنا می دهند، سرزمینی كه تو خود پیشتر هرگز در آن نبوده ای، اما به نحوی پارادوكسیكال احساس می كنی در آن غریبه نیستی. از جمله بارزترین و ملموس ترین نشانه های حضور در این دیار و فرهنگ دیرآشنا، مكالمه كسانی است كه ظاهراً با ما «بیگانه اند» اما زبان فارسی را با لهجه ای اندك متفاوت و واژگان و الگوهای نحوی ای كه بسیار «ناب» و رسمی می نماید، صحبت می كنند. آنچه این احساس را به شدت تقویت می كند، صمیمیت و محبت فراوانی است كه در رفتار مردم تاجیكستان در برخورد با ایرانیان كاملاً مشهود است. این گزاره كه «تاجیكیان مردم ایران را دوست دارند» اگر نگوییم گزاره ای گمراه كننده، دست كم باید بگوییم به تحقیق گزاره ای نادقیق است؛ تاجیكیان به ما ایرانیان فقط مهر نمی ورزند، بلكه از جان و دل شیفته و دل باخته ایران و ایرانی اند. مصداق های این تعلق خاطر بی شائبه را از جمله آن جا به چشم می بینی كه در حال قدم زدن در خیابان و عبور از مقابل سالنی كه مجلس عروسی در آن برپاست، فی البداهه به مشاركت در آن بزم شادمانه دعوت می شوی و حضورت با اعلام «ورود دوستان ایرانی» از طریق بلندگو به اطلاع حاضران می رسد. اما حقیقتاً مصداق های این محبت و آشناپنداری بی شمارند: خواه زمانی كه برای تعویض پول به صرافی می روی تا ارز رسمی تاجیكستان را دریافت كنی (واحد پولی كه به یاد سلسله شاهان ایرانی دوره سامانیان، بعد از فروپاشی شوروی و الغای روبل به «سامانی» تغییر یافت)، خواه زمانی كه در جمع شاعران این كشور شعردوست و شاعرپرور حاضر می شوی و شعرهای پرسوزوگداز ایشان در وصف ایران را می شنوی؛ در همه حال احساس بودن در فضایی مشحون از مهرورزی به ایران و ایرانیان، فكر بودن در غربت را در ذهن هر ایرانی ای به كلی باطل می كند. این احساس بی تردید از پیشینه تاریخی مشترك ما ایرانیان و تاجیكیان نشأت می گیرد. تاجیكستان در دوره امپراتوری هخامنشیان، بخشی از ایران بود. از آن زمان (در قرن ششم پیش از میلاد مسیح) تاجیكستان به مدت سیصد سال مورد هجوم و تاخت وتاز اقوام بیگانه (از جمله یونانیان، سكاها و عرب ها) قرار گرفت، تا این كه در سده نهم میلادی در زمان حكومت سلسله سامانی، مجدداً جزء ایران شد. بازگشت به مام میهن دیری نپایید و گویا مقدر بود كه مردم این ناحیه همچنان آماج حملات بیگانگان قرار گیرند و از وطن اصلی خویش جدا افتند. ترك های قره خانی در قرن دهم میلادی، ترك های سلجوقی در قرن یازدهم، مغول ها در قرن دوازدهم و ازبك ها در قرن پانزدهم به تاجیكستان حمله كردند و هر یك به مدتی در این منطقه حكم راندند. البته تاجیكستان در دوره های بعد و در زمان نادرشاه افشار و شاه عباس بازهم جزء امپراتوری ایران قرار گرفت، اما سپس ازبك ها آن را تصرف كردند و تا قرن نوزدهم بر آن تسلط داشتند. لیكن حكومت ازبك ها نیز بر این منطقه پایدار نماند و متعاقباً در اواخر قرن نوزدهم روس ها دامنه نفوذ خود را در این منطقه گسترش دادند و مناطقی را در شمال تاجیكستان امروز تصرف كردند. تاریخ متأخر تاجیكستان هم تاریخ اشغال و سلطه بیگانه است: پس از انقلاب سال ۱۹۱۷ در روسیه، ارتش سرخ در سال ۱۹۲۱ تاجیكستان را به طور كامل اشغال كرد و از آن پس تا زمان فروپاشی شوروی در سال ،۱۹۹۱ تاجیكستان یكی از پانزده كشوری بود كه مجموعاً «اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی» نامیده می شدند. از این اشارات گذرا به تاریخ تاجیكستان پیداست كه تاجیكیان به دلایلی كاملاً موجه ما ایرانیان را بیگانه نمی پندارند. ایران بزرگ از جمله شامل تاجیكستان امروز هم می شد و به رغم گذشت قرن ها، هنوز زبان فارسی انكارناپذیرترین نشانه اشتراك هویت و پیوندهای تاریخی تاجیكستان با ایران است. البته علاوه بر زبان، انبوهی از باورها و سنت ها و آئین های فرهنگی نیز در تاجیكستان وجود دارند كه كاملاً ایرانی اند و دلیلی دیگر برای تشدید احساس آشناپنداری ما ایرانیان در این كشور می شوند. این هم هویتی، احساسی متقابل در نزد مردمان ایران و تاجیكستان است، به گونه ای كه وقتی احساس آشناپنداری خودم را با روشنفكران و اهل قلم تاجیكستان در میان می گذاشتم، آن عده از ایشان كه پس از فروپاشی شوروی و در سال های اخیر تجربه سفر به ایران را داشته اند، بر متقابل بودن این احساس صحه می گذاشتند و تائید می كردند كه آنها نیز هنگام حضور در ایران، خود را در كشوری خارجی نمی پنداشته اند. اگرچه تاجیكستان به سبب اشتراكات تاریخی و فرهنگی برای ما ایرانیان خطه ای آشنا می نماید، اما تاخت وتاز بیگانگان و به ویژه سلطه روس ها بر این كشور، چنان وضعیتی را در آنجا ایجاد كرده است كه در عین احساس آشنا بودن، برخی جلوه های زندگی روزمره این كشور برای ما دشوار و محنت آمیز است و این موضوع مرا به نخستین مولفه از سه مولفه خصیصه نمای تاجیكستان امروز رهنمون می كند.
• الف- محنت
زندگی در تاجیكستان امروز هنوز مشحون از نشانه های هفتاد سال سلطه كمونیسم بر این كشور است. البته انكار نباید كرد كه زیرساخت های زندگی شهری را روس ها در تاجیكستان ایجاد كردند. شهرسازی، راه های بین شهری، سیستم آب رسانی و برق رسانی و سایر جلوه های مدنیت شهری، همگی از بنیان صبغه ای روسی دارند. نه فقط سبك معماری ساختمان های اصلی شهر دوشنبه (پایتخت تاجیكستان) از قبیل شهرداری و دانشگاه ها و پارلمان و موزه ملی و كتابخانه ملی، كاملاً نشان دهنده طراحی روس هاست، بلكه خیابان های عریض دست كم از نظر ظاهر، هر تازه واردی را به یاد سایر جمهوری های شوروی سابق می اندازد.اما كمونیست ها به پیروی از ایدئولوژی ظاهراً مساوات طلبانه خویش در عین تلاش برای سازندگی و تبدیل یك منطقه خان نشین به كشوری واجد زندگی شهری، تاجیكستان را به كشوری بی روح با ظاهری ملال آور تبدیل كردند. یكی از مشهودترین مظاهر این ملال، یكسانی ساختمان های مسكونی است. كمونیست ها به پیروی از ایده آل اتوپیایی امحای طبقات و ایجاد مساوات بین همه آحاد جامعه، منازل مسكونی را به صورت بلوك هایی كمابیش مشابه در شهر دوشنبه و سایر شهرهای تاجیكستان بنا كردند تا ساكنان این منازل با ملاك محل زندگی شان نتوانند به یكدیگر تفاخر بفروشند و در ظاهر همه با هم برابر به نظر آیند. عبور از مقابل ساختمان های كمابیش متحدالشكلی كه صرفاً در روكار اندكی با یكدیگر متفاوت می نمودند، القاكننده این حس بود كه دوشنبه شهر تكرار بلوك های سیمانی بی روح است، گویی كه گوناگونی در دوره شوروی یك تابو تلقی می شده است. كارهای دیگری كه كمونیست ها به منظور «سازندگی» و ایجاد «بهشت در این دنیا» كرده بودند، ایضاً مبین بسنده كردن ایشان به حداقلی از نیازهای بشری بود. برای مثال، گرچه مردم تاجیكستان برخورداری از سیستم آب لوله كشی را مدیون روس ها هستند اما ظاهراً كمونیست ها نیازی به تامین آب شرب نمی دیده اند، یا در برنامه ریزی های شان اولویتی برای این قبیل «اسراف كاری»ها قائل نبوده اند. به هر رو، امروز در تاجیكستان یعنی كشوری كوهستانی كه با برخورداری از ۹۴۷ رودخانه، هر یك با طول بیش از ده كیلومتر، مطلقاً مشكل آب ندارد آب جاری شده از كوه ها صرفاً به سیستم لوله های آب رسانی شهری پمپاژ می شود و به صورتی تصفیه نشده و در واقع حتی گل آلود به مردم ارائه می گردد. این وضعیت غیربهداشتی ایضاً در نحوه ارائه گوشت و سایر مواد غذایی در این كشور مشهود است، به گونه ای كه از جمله شایع ترین مشكلات اقامت در تاجیكستان برای ایرانیان، سوءهاضمه است كه نشانه هایش معمولاً دو یا سه روز پس از ورود به این كشور معلوم می گردند.
در دوره شوروی هیچ یك از تاجیك ها بیكار نبود و دولت كمونیستی امكان كار را برای همه فراهم می كرد. در ازای كار و سخت كوشی، البته حداقل معیشت افراد هم تامین می شد. اما پس از فروپاشی امپراتوری سرخ و پس از این كه تاجیكستان به استقلال دست یافت، قطع حمایت روس ها مردم این كشور را عملاً به فقر سوق داد. شنیدن این كه حقوق ماهانه یك افسر پلیس حداكثر بیست دلار و حقوق یك استاد دانشگاه با بیش از بیست سال سابقه كار ماهی صد و پنجاه دلار است، ابتدا بیشتر به یك لطیفه خنده آور اما باورنكردنی شباهت داشت، ولی گفت وگوی بیشتر با اشخاص مختلف (از پزشك متخصص تا كفاش و راننده) موید این حقیقت بود كه زندگی امروز تاجیك ها با محرومیت و محنتی وصف ناشدنی توام است. شاید برای خود این مردم صبور و محنت كشیده، مصادیق این محنت به قدری مالوف محسوب می شود كه آنان قادر به تشخیص ابعاد باورنكردنی رنجی كه می برند نیستند. صرفاً در آن دسته از ایشان كه امكان داشته اند به كشوری به غیر از جمهوری های شوروی سابق سفر كنند، تا حدودی نسبت به این وضعیت اسفبار وقوف دیده می شود.بر اثر وضعیت نابسامان اقتصادی در كشوری كه صادرات عمده اش به پنبه و آلومینیوم محدود می شود و بیش از یك میلیارد دلار بدهی خارجی دارد، بسیاری از مردان تاجیك چاره خود را در مهاجرت به سایر جمهوری های آسیای مركزی دیده اند تا بلكه از راه كار در آن كشورها بتوانند زندگی نسبتاً قابل قبولی برای خانواده خود تامین كنند. در نتیجه بخش زیادی از كارهای عمومی را در شهرهای تاجیكستان، زنان انجام می دهند. دیدن رفتگرانی كه همگی زن هستند، یكی از مظاهر عادی خیابان های شهر دوشنبه است. هم به سبب فقر و نبودن سرپرست خانواده، فحشا نیز امروز به یكی دیگر از جلوه های كریه زندگی در تاجیكستان تبدیل شده است. در كشوری كه بنا بر آمار رسمی ۴/۹۹ درصد از مردم باسواد هستند، حتی زنانی كه از سر اجبار تسلیم بدكارگی شده اند، اغلب كاملاً تحصیل كرده اند. به سبب پایین بودن سطح درآمد و فقر همه گیر، در تاجیكستان چندان متكدیان خیابانی دیده نمی شوند: گدا پدیده جوامعی است كه در آنها ثروتمندانی برای صدقه دادن وجود دارند.در نتیجه این وضعیت، رشوه گیری به یكی از شایع ترین شیوه های جبران مافات مالی تبدیل شده است. از پلیس راهنمایی و رانندگی تا مامور آب و امثال آنان، رشوه گرفتن را راهی موثر برای كمبودهای مالی قلمداد می كنند. موضوع رشوه و رشوه گیری یادآور روزهای سیطره كمونیسم هم هست. در آن دوره نیز رشوه گیری البته در ابعادی محدودتر (و شاید باید گفت با رقم هایی كلان تر) در بین برخی از كادرهای رده بالای حزب كمونیست رواج داشت؛ و این موضوع مرا به دومین مولفه از سه مولفه خصیصه نمای تاجیكستان امروز رهنمون می كند.
• ب- نوستالژی
در تعریف نوستالژی گفته اند كه حس غریبی است برای بازگشت به یك وضعیت از دست رفته، یا اعاده موقعیتی دیرآشنا و كمال مطلوب كه دیگر از كف رفته است. به عبارتی نوستالژی نوعی احساس فراق توام با حسرت به گذشته است و زمانی دست می دهد كه آدمی از ابژه ای محبوب محروم شده باشد، یا با گذشت زمان قدر چیزی را كه در گذشته از آن برخوردار بوده بهتر شناخته باشد و بر محروم شدن از آن غبطه بخورد. این حسرت، عین احساسی است كه به نظر من اكثر تاجیك ها امروزه ناخودآگاهانه و حتی آگاهانه به آن گواهی می دهند. عدم امكان سفر به كشوری كه تا همین چند سال پیش پشت «پرده آهنین» قرار داشت، همه ما را از مشاهده مستقیم روال زندگی مردم تاجیكستان تا پیش از فروپاشی شوروی محروم كرده بود؛ اما امروز كه می توان به تاجیكستان رفت، دست اول ترین گزارش ها را از زندگی در یك كشور كمونیستی می توان از دهان خود تاجیك ها شنید.در این سفر، من از افراد متعددی كه هر یك شاید نماینده یكی از اقشار جامعه این كشور بودند، این سئوال را پرسیدم: آیا زندگی در تاجیكستان مستقل امروز مطلوب تر از زندگی در جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیكستان دیروز است؟ حیرت آور این كه از شاعر و داستان نویس و پزشك و استاد دانشگاه و راننده و خدمتكار اقامتگاه، همه و همه به گذشته اسارت بار خود در شوروی حسرت می خوردند. در گفته های این اشخاص، یك موتیف یا مضمون مكرر وجود داشت: زندگی در شوروی سابق عاری از مشكل نبود اما به زندگی پس از استقلال رجحان داشت. دولت كمونیستی حداقلی از نیازهای زندگی را فراهم می كرد و در این مسیر اساساً منافع اقشار نیازمند را در نظر داشت. در نتیجه این سیاست، قاطبه مردم احساس می كردند كه كمبودی ندارند. مایحتاج روزمره برای همه وجود داشت و نظام كمونیستی توهین به اقشار زحمتكش یا تضییع حقوق آنان را - دست كم رسماً - برنمی تابید. رژیم كمونیستی با اقداماتی از قبیل تغذیه رایگان، تحصیلات رایگان تا عالی ترین مدارج دانشگاهی، خدمات پزشكی رایگان، داروی رایگان، مسكن برای همه، كار برای همه، مقرری ماهانه برای فرزندان و... بدیهی ترین امكانات لازم برای زندگی را برای همه فراهم كرده بود. لیكن پس از استقلال تاجیكستان، شكاف های طبقاتی به سرعت در جامعه نمایان شدند و مالكیت خصوصی در عین اینكه رقابت آزاد و كسب درآمد شخصی را امكان پذیر ساخت، برابری گذشته را نیز زائل كرد. به گفته یك استاد دانشگاه ملی تاجیكستان در گذشته چنان حقوق هنگفتی به استادان دانشگاه پرداخت می شد كه ایشان نه فقط هیچ كمبودی در زندگی حس نمی كردند، بلكه از بسیاری جهات مورد احترام برنامه ریزان كمونیست بودند، یعنی همان كسانی كه به نقش آموزش علم برای ساختن آینده ای درخور شأن انسان ظاهراً وقوف داشتند. امروزه اما همان استاد دانا و باتجربه، نه فقط حقوقی دریافت می كند كه كفاف زندگی او را نمی دهد، بلكه منزلت اجتماعی گذشته خویش را نیز از دست داده است.
این حسرت به گذشته در صحبت های داستان نویسان و شاعران تاجیكستان به طرزی حتی بارزتر مشهود بود. باید به نقل از همین اصحاب قلم و فرهنگ توضیح بدهم كه رژیم كمونیستی جایگاه خاصی برای آفرینشگران هنری و دست اندركاران مطالعات و پژوهش های ادبی و فرهنگی قائل بود. از نظر كمونیست ها، آینده را معماران فرهنگ رقم می زدند و لذا ایشان می بایست از حداكثر رفاه برخوردار می شدند. یكی از داستان نویسان معاصر تاجیكستان به من می گفت كه در دوره شوروی، او با پول حاصل از انتشار صرفاً یك كتاب، می توانست به سهولت بهترین اتومبیل موجود را ابتیاع كند. تمام سرزمین پهناور شوروی می توانست استراحتگاه او باشد؛ برای برخورداری از ویلا و روزانه چهار وعده غذا در ساحل دریای سیاه (یكی از خوش آب وهواترین مناطق شوروی سابق) كافی بود كه او درخواستی كتبی به مقامات محلی حزب كمونیست تسلیم كند و ظرف مدت كوتاهی پاسخ موافق حزب به او می رسید، پاسخ مكتوبی كه ضمناً بهای بلیت رفت و برگشت را برای او و اعضای خانواده اش به نیم بها فرو می كاست. به طریق اولی، شاعران تاجیك صحبت از این می كردند كه تا پیش از استقلال حرفه ای جز شاعری نداشتند، حال آن كه امروزه اغلب به دشواری باید كار كنند و در حاشیه به آفرینش بپردازند. امتیازهایی كه دولت كمونیستی به اصحاب اندیشه و فرهنگ می داد، امروز تقریباً به كلی ملغی شده اند و ایشان به نسبت گذشته در محرومیت زندگی می كنند. اما نكته بسیار تامل برانگیز در گفتار اهل قلم تاجیكستان این بود كه آنان رسالتی تاریخی برای خود قائل بودند و اظهار می داشتند كه شاید گذار از این برهه از تاریخ تاجیكستان مستلزم فداكاری و آینده اندیشی آنها باشد. به بیان دیگر، ایشان اظهار آمادگی می كردند كه با تحمل وضعیت امروز شاید نیل به آینده ای بهتر برای همه مردم تاجیكستان امكان پذیر شود. این روحیه غریب برای ما ایرانیان، حقیقتاً درخور تحسین است.به رغم همه این از خودگذشتگی كه در گفتار آفرینشگران و پژوهشگران ادبی تاجیكستان دیده می شد، نوعی نوستالژی انكارناپذیر نیز همچون میلی سركوب شده از ضمیر ناخودآگاه آنان ناخواسته سربرمی كشید و خود می نمایاند. این دقیقاً همان نوع نوستالژی ای بود كه من در گفتارهای خصوصی سایر اشخاصی كه از آنان خواستم امروزشان را با دیروز كمونیستی شان مقایسه كنند، می دیدم. پزشكان تاجیك از این سخن می گفتند كه آنان با هدف برطرف كردن آلام جسمانی همه آحاد جامعه وارد حرفه دشوار - و البته در زمان شوروی، حرفه پردرآمد - طبابت شدند. اما اكنون تاسف می خورند كه نه فقط شرایط كاركردن شان بسیار دشوار و درآمدشان كاسته شده است، بلكه از صمیم دل احساس نمی كنند كه خدمات آنان به همه آحاد جامعه می رسد. اصحاب قلم صحبت از این می كردند كه در بزرگ ترین خیابان شهر دوشنبه (كه در زمان شوروی خیابان لنین نام داشت و اكنون خیابان رودكی است) حدود سی كتاب فروشی وجود داشت و امروز از آن تعداد فقط یك كتاب فروشی باقی مانده است و بقیه همه به مشروب فروشی و قمارخانه تبدیل شده اند. این كه پزشكان تاجیكستان نیز با روحیه ای مشابه شكوه می كردند كه دردمندترین اشخاص اكنون از خدمات پزشكی برخوردار نیستند، موید این حقیقت بود كه روشنفكران و عالمان و تحصیل كردگان تاجیك، با روحیه ای كاملاً متباین با روحیه اقران شان در ایران، دچار مشغله فكری (یا به قول روانكاوان دچار وسواس) پول و امكانات مالی نیستند. آنان از درایت و بصیرتی تاریخی برخوردارند كه به ایشان امكان می دهد برای نیل به اهداف فرافردی و آتی، برخورداری یا محرومیت خود را تابعی از مصالح عمومی مردم بدانند.نوستالژی به منزله حسی تقریباً همه شمول، به معنای تلاش برای بازگشت به گذشته ای اسارت بار نیست. استقلال از منظر تاجیك ها موهبتی ارزشمند است كه باید برای حفظ آن كوشید. آنها اذعان دارند كه در عین برخورداری از امكانات اولیه زندگی در گذشته، اربابان روس دست بالا را در امور داشتند. از رئیسان ارشد حزب گرفته تا مدیران ارشد كارخانه ها و نهادهای مدنی مهم، همگی روس بودند و ناگفته پیداست كه هیچ یك از مردم عادی یا روشنفكران تاجیك از این بابت احساس خوشایندی نداشتند و امروز هم ندارند. آنان به این موضوع واقف بودند كه تغییر خط زبان فارسی در تاجیكستان به خط سیریلیك (خطی كه زبان روسی به آن نوشته می شود) در زمره اولین تمهیدات كمونیست ها برای زدودن هویت ایشان بود؛ و این موضوع مرا به سومین مولفه از سه مولفه خصیصه نمای تاجیكستان امروز رهنمون می كند.
• پ- جست وجوی هویت
در آن سال هایی كه تاجیكیان تحت سلطه حكومت كمونیستی روس ها روزگار سپری می كردند، از راه حفظ زبان فارسی به منزله نماد هویت دیرین شان تلاش می كردند تا رشته ای كه آنان را به هویت واقعی شان متصل می كرد همچنان مصون نگه دارند. زنده نگه داشتن آئین های كاملاً ایرانی مانند نوروز و امثال آن، ناخودآگاهانه تمهید دیگری به منظور حفظ هویت محسوب می شد. اما چنان كه همه تحلیل گران فرهنگ و نیز تاریخ پژوهان می دانند، هیچ عامل دیگری نمی تواند به اندازه زبان در حفظ یا نابودی میراث گذشته موثر واقع شود. به شهادت تاریخ نویسان پس از هر فتح و تصرفی در سرزمین های بیگانه، ملت غالب ابتدا می كوشد تا زبان خود را بر ملت مغلوب تحمیل كند تا از این راه نسل های بعدی را با سهولت بیشتر از هویت راستین شان بیگانه سازد و مطیع خود كند. روس ها نیز كه سابقه ای طولانی در كشورگشایی و حمله به سایر كشورها و اشغال آنها داشتند (سابقه ای كه روس های كمونیست از اخلاف تزاری خود به میراث برده بودند) واقف بودند كه قطع ارتباط تاجیك ها با زبان فارسی، استحاله ایشان در اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی را تسهیل خواهد كرد. تغییر خط زبان فارسی در تاجیكستان به خطی كه زبان روسی را به آن می نویسند و اجباری شدن فراگیری زبان روسی در مدارس این كشور با هدف امحای هویت ایرانی تاجیك ها صورت گرفت.
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید