شنبه, ۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 20 April, 2024
مجله ویستا


نوروز؛ میعادگاه اقوام همیشه شاد ایرانی


نوروز؛ میعادگاه اقوام همیشه شاد ایرانی
ایرانیان به واسطه اهمیتی كه به شادی می‌دادند در طول سال به مناسبت‌های مختلف جشن‌های گوناگونی برپا می‌داشتند و در ضمن آن، مراسم و آدابی برگزار می‌كردند. این مراسم و دعاخوانی‌ها را «جشن‌خوانی» می‌نامیدند و به طور معمول در آغاز هر جشنی انجام می‌شد و می‌شود. اما كم‌كم عنوان جشن‌خوانی به خود جشن و عید نیز اطلاق شد و هر دو مفهوم و معنای مشتركی را به خود گرفتند. از جمله اینها جشن‌های دوازده‌گانه سال است كه در روزگار ساسانیان و پیش از آن، با آداب و تشریفات ویژه‌ای برگزار می‌شد. زیرا ایرانیان برای هر یك از روزهای ماه، نامی‌ داشتند و هنگامی كه نام روز با نام ماه برخورد می‌كرد آن روز را جشن می‌گرفتند. به طور نمونه فروردین نخستین ماه سال و آغاز بهار است در حالی كه روز نوزدهم هر ماه،‌ فروردین روز نامیده می‌شد و زمانی كه ماه و روز در فروردین ماه با هم مقارن می‌شد جشن فروردگان را بر پا می‌كردند. به همین ترتیب جشن‌های اردیبهشت‌گان، خردادگان، تیرگان، مردادگان، شهریورگان، مهرگان، آبانگان، آذرگان،‌ دی‌گان (خرم روز)، ‌بهمن گان و اسفندگان نیز برگزار می‌شده است.

«نوروز»
روز اول فروردین یا «هرمزد روز» نزد ایرانیان، آغاز سال نو و جشنی بزرگ و باستانی به نام نوروز است. این روز در واقع با وارد شدن خورشید یا مهر به برج حمل شروع می‌شود و می‌توان آن را سرآغاز تجدید سلطنت و حیات خورشید دانست. برگزاری روز آغاز سال یا نوروز پیوسته با آداب و سنن ویژه‌ای همراه بوده است. در ایران باستان دو جشن نوروز و مهرگان، دو جشن مربوط به طبیعت بودند كه اولی آغاز بهار و دومی آغاز فصل سرما بود. در تاریخ از دو نوروز بزرگ و كوچك ذكری به میان آمده است. روز ششم فروردین یعنی خرداد روز را نوروز بزرگ می‌نامیدند. در نوروز مراسمی با آیین‌ها و سنت‌هایی برگزار می‌شد كه در نهایت وابستگی اعتقادی انسان را به طبیعت و احترام به مظاهر آن و طلب خیر و بركت را نشان می‌داد. یكی از این مراسم، جشن چهارشنبه‌سوری است. «ابوجعفر نرشخی» مولف تاریخ بخارا در سده سوم درباره این جشن می‌نویسد: «چون در تقویم و روزشماری ایرانیان هر ماه بی كم و كاست سی روز بوده و هر روز نامی داشته است و پنج روز كبیسه را «بهیزك» و اندرگاه می‌نامیدند... و چون در روزشمار تازیان چهارشنبه نامیمون بوده است،‌ به همین خاطر چهارشنبه آخر سال را با جشن سوری به شادمانی می‌پرداختند و افروختن آتش،‌ نشانه غلبه روشنی بر تباهی و بیماری و موجب تقدس آن شناخته شد. در برخی از شهرها نظیر اصفهان، هیزم را به سه دسته تقسیم می‌كردند و برخی معتقدند كه اشاره به سه‌گانه دین اهورایی یعنی «اندیشه نیك، گفتار نیك و كردار نیك» بوده است.
در واقع نوروز،‌ در میان اقوام مختلف به مفهوم پاكیزگی ادواری و احیا و بازآفرینی متناوب حیات و آفرینش همه مفاهیم زندگی است كه در آن پلیدی رانده و سیاهی زدوده می‌شود. شاید خانه‌تكانی مفهومی از همین اندیشه است. ارواح درگذشتگان فرود می‌آیند و چشم انتظار مرحمت هستند. در میان اقوام هند و اروپایی، فرقه‌ای به نام هیتی Hittie، جشن بهاری و جشن نوروز را بر پا می‌كردند و ظاهرا وابسته به گوشه شناخته شده‌ای از جشن فصلی است كه نخستین هدف آن نیرو بخشیدن دوباره به زمین پس از ركود زمستان و مظهر حیات بر مرگ یا غلبه نیكی بر بدی به شمار می‌رود.
در میان اقوام بین‌النهرینی، تموز Tammoz یا دوموزی Dumuzi، خدای رویش گیاه در بین‌النهرین كه برابر با آدونیس Adonis یونانی، سیاوش ایرانی،‌ اوزیریس Osiris مصری و آدهون Adhon كنعانی است،‌ به عنوان نماد چرخه مرگ و تولد دوباره نباتی و نوزایی به شمار می‌رود.
تموز در اساطیر آشوری، چوپانی زیباست كه در درگیری با گرازی كشته می‌شود، وی همسر ایشتار Ishtar است. خشونت ایشتار هر ساله تموز را از میان می‌برد و او را به جهان فرودین می‌فرستد و بدین ترتیب، فصل خشك آغاز می‌شود و گیاهان با آن می‌میرند و به همین خاطر ایشتار هر ساله به جهان فرودین سفر می‌كند تا تموز (بهار و رویش و باروری) را به زمین بازگرداند. نزد آشوری‌ها، یونانی‌ها، مصری‌ها و رومیان كه با تمدن خاورمیانه رابطه داشتند، این مراسم بر پا می‌شد و یكی دیگر از مراسم تموز جشن آب پاشان بود كه هر ساله، بنابر سنت كهن آشوریان برای مشایعت خدای تموز به جهان فرودین آب می‌پاشند تا زودتر بازگردد. چنین رسمی هنوز در ایران به شكل پاشیدن آب به دنبال مسافر وجود دارد. جشن اكیتو Akitu نام جشن نوروز در بابل است كه همه ساله از آغاز تا دهم ما نیسان در نیمه دوم سال یعنی در ماه تشریت برگزار می‌شد و میان جشن سال نو اكیتو و نوروز ایرانی همسانی‌های فراوانی به چشم می‌خورد. در یونان، آدونیس خدایی بود كه پرستش او در سراسر حوزه مدیترانه و آسیای صغیر رواج داشت. او از درختی متولد شد و اسطوره‌ای تمثیلی از مرگ و رستاخیز طبیعت است. برایش چند روزی را در پایان سال می‌گریستند (مرگ با زمستان) و سپس به شادی می‌پرداختند. در ظروف سفالی دانه‌های گیاهی سبز می‌كردند و آنگاه در پایان جشن بهاری، در آب می‌افكندند (همانند رسم ایرانیان).
در مصر بنابر تواریخ و گزارش‌های سده چهارم هجری، در نوروز كسی را به عنوان «میرنوروزی» برمی‌گزیدند. صورتش را رنگین می‌كردند و به شیوه محتسب، دفتری در دست، سوار چهارپایی می‌شد و از مردم وجه رایج می‌خواست و همه مردم آبرومند را به مسخره می‌گرفت. گویا میرنوروزی و كوسه برنشین بازمانده همین رسم است. تكرار نمادین كار آفرینش در ایام جشن نوروز تا زمان ما، در میان منداییان Mandaeans به جای مانده است؛ تخم كاشتن و سبزه رویاندن در اعتدال بهاری معمول بوده كه با آیین‌های كشاورزی همراه شده است و نماد رویش و بالش گیاهان و نو شدن (نوروز) زندگی انسانی و طبیعت است.

رقیه بهزادی
منبع : مرکز علمی و پژوهشی فرش ایران


همچنین مشاهده کنید