جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

وبا آمد و جان مردمان بگرفت


وبا آمد و جان مردمان بگرفت
به عبارتی فاجعه به عنوان امری اجتماعی این بار به امری فردی تبدیل شده، در نتیجه دامنه برخورد با آن از حوزه عمل اجتماعی به حوزه فردی كشیده شده است. در این حالت چند اتفاق تازه رخ می دهد. اول آنكه هر كس برای فرار از فاجعه به دنبال راه چاره ای برای خویش یا حداكثر اعضای نزدیك خانواده خویش می گردد. عمل اجتماعی به یك عمل فردی تبدیل شده است. از سوی دیگر همین افراد هرگونه ارتباط مابین نقش خویش در كاهش ابعاد فاجعه در جامعه را انكار كرده، آن را جزیی از وظایف دولت به شمار می آورند. آنها به شركت در فعالیت جمعی در حیات اجتماعی علاقه چندانی نشان نمی دهند یا آنكه حوزه جغرافیایی این عمل اجتماعی را تنها در حد نزدیك ترین اعضای خانواده خود در نظر می گیرند تا پیشگیری از امر فاجعه آمیز به تمامی برعهده دولت به عنوان امر مسلط نهاده شود. افراد به نجات خویش فكر می كنند.البته این نوع نگاه به دولت به شكل تاریخی حیطه قدرت دولت در جامعه ما نیز بازمی گردد. شكل پدرسالار حكومت در طول تاریخ، این توانایی را به امر مسلط داده كه هر كاری خواسته انجام داده، پس نتیجه این بی اعتمادی در خود تاریخ هم نهفته است. شاید از این رو است كه برخورد با امر فاجعه آمیز در چنین جوامعی همواره برای دولت ها به مثابه بلایی سهمگین به نظر می آمده است. نمونه این بلا در بررسی «مصیبت وبا» كاملاً قابل مشاهده است. واكنش حكومت ها در طول تاریخ به این مصیبت خود نیز به خوبی از ساختار چنین مجموعه هایی پرده برمی دارد. واكنش مردم در جامعه مدرن یا توسعه یافته امروزی كه در قالب آن وظیفه مبارزه با امر فاجعه آمیز به تمامی برعهده دولت گذاشته می شود، در ساختارهای پدرسالار واكنش طبیعی به مجموعه ای است كه تا پیش از این در مواجهه با امر فاجعه آمیز هیچ گونه حقی برای جلوگیری از این پدیده در جامعه برای خود قائل نبود. بررسی واكنش دولتمردان عصر قاجار كه اپیدمی وبا از سال های حاكمیت آنان در جامعه ایران به شكلی جدی عیان شده و جان مردمان می گرفت، از اهمیت فراوانی برخوردار است. در روزهایی كه وبا جان از همه می گرفت، این دولتمردان به جای اندیشیدن به راه چاره، خود زودتر از بقیه مردم راه صحرا و دشت پیش گرفته، جان خویش نجات می دادند. شهرها می ماندند و مردمی كه در فاصله دعا و كفر به استغاثه برمی خاستند و براساس یك نگرش متافیزیكی به واقعیت به دامان خدایگان پناه می بردند تا بلكه جان خویش نجات دهند. امروز اما این ماجرا برعكس شده است. این عكس العمل ساده تاریخ است. نیم نگاهی به این تاریخ و بررسی شرایط جامعه ای كه در آن وبا به عنوان یك بیماری بومی همواره در مرز فاجعه و مصیبت قدم می زده، در شناخت آن رفتار دیروز و این عكس العمل امروز كمك بسیاری خواهد كرد. در میان بررسی های تاریخی صورت گرفته در این باره به واقع كه هیچ اثری ارزنده تر و كامل تر از رساله «مصیبت وبا و بلای حكومت» نوشته پژوهشگر برجسته تاریخ عصر قاجار «هما ناطق» نوشته نشده و به نظرم نوشته نیز نخواهد شد. كاری كه «ناطق» در این مقاله به عمل آورده، به نوعی مهر آغاز و پایان را با خود به همراه دارد، بنابراین هرگونه تلاش برای بازپرداخت اثری دیگر از این دست كاری نه درخور تقدیر كه بیشتر نوعی كپی كاری ناموفق خواهد بود. ما نیز برای نشان دادن آنچه در رابطه میان افراد و حكومت یا به عبارتی جامعه و امر مسلط در مقابل امر فاجعه آمیز رخ داده، به این رساله مراجعه كرده تا شناخت بهتری در رابطه با كنش حكومت در قبال وبا و ناگواری ایجاد شده ناشی از این بیماری در جامعه ایران به دست آوریم. ناطق بیماری وبا را در دوره قاجار بررسی كرده و در این بررسی به تاثیرات اجتماعی و اقتصادی آن توجه نشان داده است. وی در سه سطح به بررسی وبا در ایران می پردازد. در ابتدا وبا را در ربط آن با كاهش جمعیت، مورد مطالعه قرار می دهد. مطالعه وی از خلال بررسی متون درجه یك تاریخی، نامه ها و نوشته های مربوط به آن دوران صورت می گیرد. برای تمامی اشارات ارجاع لازم می دهد و در پایان مقاله فهرست كامل تمامی متون را ارائه می دهد. سبك كار در بخش دوم و سوم مقاله مذكور به همین صورت پیش می رود. در بخش دوم «ناطق» وبا را در ربط آن با پدیده عقب ماندگی و در پایان روش حكومت را در مقابله با این بیماری نشان می دهد. در این گزارش برای پرهیز از دوباره كاری تمامی ارجاعات به متن مذكور خواهد بود. به اعتقاد این محقق، در ایران «بیماری وبا را مرض موت» یا «مرگا مرگی» نامیده اند. وبا از خصوصیات سرزمین های عقب افتاده و از عوامل عقب ماندگی است، از جهتی زاده فقر است و از جهتی موجد فقر. قحطی می آورد و به دنبال قحطی می آید. معمولاً دامنگیر مردمی است كه از وسایل مقدماتی بهداشت و تامین اجتماعی برخوردار نیستند و در بروز بلا محكوم به توقف اند و محروم از فرار. از نظر اقتصادی وبا عاملی است عمده در كاهش میزان جمعیت فعال و كاهش میزان تولید. از نظر سیاسی تاثیر آن در تغییر مسیر تاریخ انكارناپذیر است. (ناطق، ،۱۳۵۸ ص ۱۲) آنگونه كه در این پژوهش آمده: «اروپاییان این بیماری را در مشرق زمین نخستین بار در ۱۸۱۷ / ۱۲۳۲ قمری از طریق هندوستان شناختند و آن را با نام «كولرا» یا وبای هندی و یا وبای آسیایی خواندند، هر چند از تحقیقات بعدی دریافتند كه همین بیماری شصت بار بین سال های ۱۴۳۸ و ۱۸۱۷ شرق و غرب را فرا گرفته بود.» (همان، ص ۱۲) علت توجه انگلیس در آن زمان: «بر اثر لطمه شدیدی بود كه به مال التجاره و كشتی های نظامی انگلیس در هند وارد آمد و اقتصاد غربیان را به خطر انداخت.» پس طبیعی بود كه آنها به تعجیل به شناسایی آن بیماری برآیند و ما خود بنشینیم و به مرگ خویش خو بگیریم. اینجا بود كه: «همین وبای هندی... در تابستان ۱۲۳۶ پس از اینكه كلكته و بمبئی و دهلی را فرا گرفت، از راه مسقط به خلیج فارس رسید.» (همان ص ۱۲) و در آنجا بود كه: «روزی ۱۵۰۰ نفر را می كشت و چون به ناچار اجساد را به دریا می ریختند، بیماری شدت كرد.» ناطق بررسی خود را از همین تاریخ آغاز می كند. بیماری از راه بوشهر به دالكی و از دالكی به شیراز می رسد تا از جمعیت ۴۰ هزار نفری آن روز شیراز: «روز اول ۱۰ نفر، روز دوم ۳۰ نفر، دو هفته اول ۵۶۰۰ نفر و در چهار هفته آخرین دو سوم اهالی را نابود كرد.»شیرازیان در این دوران به اعتقاد حاج زین العابدین شیروانی كه به نوشته «ناطق» در آن تاریخ از آن ولایت می گذشت: «كفاره گناهان خود را می دادند و باریتعالی بلای وبا را بر آنها گماشت و در مدت قلیلی جمع كثیری طریق عدم پیش گرفتند.» (همان، ص ۱۳) اما همین بلا كه از ایران به روسیه رفته و از روسیه به سایر كشورهای اروپایی و از آنجا به انگلستان سرایت می كند و در حالی كه در ایران «از صد هزار تن افزون بكشت» در این كشورها با كمترین خسارت ممكن كنترل شد.وبا در سال های متمادی آمد و كشت و برد و رفت. در ۱۲۴۷ ، ۱۲۵۰ ، ۱۲۵۲ ، ،۱۲۵۴ ۱۲۶۲ ، ۱۲۶۴ ، ۱۲۶۵ و... وبا آمد. «در ۱۲۶۹ وبا دوباره در تهران عود نمود. لیكن نسبت به سال ها قبل شدتی نداشت. در روزهای اول روزانه ۶۰ الی ۷۰ نفر تلف شدند. در شعبان ماه به روزی ۱۳۰ نفر رسید.» (همان ص ۱۵) تهرانی ها برای نجات از بیماری به قم رفتند و بدین طریق: «ناخوشی را با خود به قم و كاشان بردند.» در ماه صفر از همین وبا «در تبریز روزی ۵۰ تا ۶۰ نفر مردند.» (همان، ص ۱۶) از سال ۱۲۷۰ تا ۱۳۱۰ به طور متناوب هر دو سال یك وبا آمد. در وبای ۱۳۱۰ تهران كه ابتدا در «محله سرچشمه بروز كرد، بعد در پامنار و سرتخت و خیابان ناصریه... و تا حضرت عبدالعظیم تعدی نمود. هنوز به دهم محرم نرسیده به قولی روزی ۲۰۰ نفر و به قولی روزی ۲۵۰ نفر می كشت.» (همان، ص ۱۹) ناطق به نقل از اعتمادالسلطنه كه با استناد به گفته اطبا سخن گفته، می نویسد: «در شهر و اطراف شهر ۲۳ هزار نفر مبتلا شده و تلف شدند.» (همان، ص ۱۹) اینجا بود كه «مردگان را یا در گاری ریختند و به گودال ها و خندق شهر انداختند یا به گورستان بردند. مشیرالاطبا شاهد بود كه در قبرستان ها چنان مرده می چیدند كه گویا پارچه سفیدی روی گورستان كشیده اند.» (همان، ص۱۹) «هما ناطق» وبا را تنها در میزان كشتار و كاهش جمعیت ندیده است. «درك اجتماعی كسانی هم كه شاهد این كشتار بودند نكته مهمی بود. آنان دریافتند كه قربانیان این بلا در درجه اول تنگدستان بودند یا «مزاج ها استعداد» داشت و تاب مقاومت جسمانی نبود و یا فقر راه فرار را از میدان بلا می بست.» (همان، ص۲۰)به گواهی نسخه های بررسی شده افرادی كه از دست می رفتند «فقرا و ضعفا» بودند و «رنجور و بی بنیه.» اما آن گونه كه «امین الضرب با هوشیاری نوشت: «این تلفات همه از ناخوشی وبا نبود بلكه مردم ایران ناخوش و آماده بودند كه چنین زیاده از اندازه مردند.» (همان ، ص۲۰)در روزگاری كه مردم شهرهای مختلف مایوسانه به انتظار مرگ نشسته بودند، حكام از شهر بیرون می رفتند. «مرگ و میر دامنگیر فقرا بود.» در رشت: «رعیت از میان رفت، خیلی مردند، دهقانی بیشتر از شهری مرده است. از ۲۰ هزار نفر سه هزار نفر شهری و ۱۷ هزار نفر دهقان مرده است.» (همان، ص۲۱) دهات از رعیت خالی می شد، «خشك و تر» با هم می سوخت. به اعتقاد «ناطق» تاثیر وبا در این دوران «تنها در ازدیاد فقر و بی نظمی نبود، از نظر اقتصادی وبا دلالت داشت بر كاهش جمعیت فعال و كاهش میزان تولید كشاورزی و صنعتی كه توانگران هم از آن متضرر می گشتند.» (همان، ص ۲۲) راه تجارت بسته شده بود، بازارها و دكاكین تعطیل زراعت در ناخوشی قرار داشت. در این وضعیت حكومت وقت چه تدبیری اندیشیده بود. به نوشته ناطق: «هنگام بروز ناخوشی حكام راه گریز در پیش می گرفتند. با پنهان ساختن حقیقت و فریبكاری رسمی مردم را در میان مهلكه رها می كردند و كارگزاران از بیم مسدود شدن راه ها خبر ناخوشی را به سایر ممالك هم اعلام نمی داشتند و با برقراری قرنطینه كه مستلزم گردآوری آذوقه و غلات و هزینه های گوناگون بود مخالفت می ورزیدند.» (همان، ص۲۰) وی برای اثبات این گفته ها با ارجاعات مكرر به متون دست اول تاریخی شواهد بی شماری از رفتار حاكمان وقت در این زمینه ارائه می دهد شواهدی كه نشان دهنده بی توجهی ساختار پدرسالار حكومت قاجار به عنصری با نام مردم است. حكومتی كه حاكمانش خود را «ضل الله» می پنداشتند دلیلی برای حمایت از مردم نمی دید. به نوشته ناطق، سیاح انگلیسی كه در سال ۱۲۳۶ خود در نتیجه وبا مرد. چند روز قبل از مرگش با نوشتن یادداشت هایی از واكنش به فرار حسینعلی میرزا فرمانفرما حاكم شیراز و وزیر و اطرافیانش كه از ترس وبا از شهر می گریختند چنین نوشت: «به راستی این بی شرمانه ترین و ناجوانمردانه ترین اقدامی بود كه به همه عمر شاهدش بودم... وقتی مردم به خود می آمدند آشكارا به حكومت ناسزا می گفتند.» (همان، ص۲۵) اما اهل دربخانه در این وضعیت همچنان «پراكنده و متفرق می شدند». تنها در دوره میرزاتقی خان امیركبیر بود كه اقداماتی اصلاحی در این زمینه در نظر گرفته شد. در «روزنامه دولتی حقیقت به مردم گوشزد شد» و «امنای دولت ریكاها را به پاكیزه كردن شهر گماشتند.» همچنین «جزوه معالجه وبا» به طبع رسید و «میان روحانیان و سرشناسان محله های شهر پخش شد.» (همان، ص۲۶) اما این اقدامات دولت مستعجل بود و با رفتن میرزاتقی خان امیركبیر اوضاع به حال اول بازگشت و همان شد كه بود. بی توجهی حكام اعتراض سایر كشورها را نیز در پی داشت. در وبای ۱۲۸۲ دولت های اروپایی نسبت به شیوه عمل حكومت ایران اعتراض كردند» (همان، ص۲۷) اما این اعتراضات راه به جایی نمی برد در نتیجه به گفته ناطق: «این بود حالت مردم در آن زمانه، افراد هوشیار هر طبقه ای در این باره رای خود را گفته اند. بدایع نگار، نویسنده و مورخ دیوانی نوشت: در ملك ما اگر سالی باران كم بارید مملكت زیر و رو شود... در ۱۲۸۸ پنج كرور آدم [از وبا و قحطی] از دست رفت، همه گدا و واله و حیران مانده اند زیرا كه تدبیر كار و تهیه معاش مملكت را ندانستیم.» اعتمادالسلطنه نوشت: در وبای ۱۳۱۰ «سلطان عثمانی از جیب خود ۱۵۰ هزار لیره خرج قرانتین حدود خود نمود كه رعیتش را سالم بدارد. این نوع حفظ جان رعیت را می كنند.» كه ما نكردیم و از این رو به تعبیر یكی از كارگزاران دولت: «علی الاتصال به بلایی گرفتار و به دامی دچاریم گاه به قحط غلائیم و گاه بر وبا و طاعونیم.» (همان، ص۳۲)منبع: هما ناطق، مصیبت وبا و بلای حكومت تهران، نشر گستره، ۱۳۵۸.
داوود پنهانی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید